شفقنا- حجت الاسلام سید جواد نورموسوی در یادداشتی به مناسبت شهادت امام جواد(ع) به مناظره امام جواد(ع) با یحیی بن اکثم اشاره کرده و آورده است: «مأمون با تصور ایجاد مناظرهاي بين امام و برخي از رهبران دانشمند اهل تسنّن عامل براندازي شيعه در زير چتر نفاق شود. اتفاقاً از جمله كساني كه به اين نفاق دامن ميزد، «يحيي بن اكثم» بود كه از رجال سياسي آن روز به شمار ميآمد، در هين اينكه دانشمند زبردست و ماهري بود و در مناظرة خودش به امام جواد(ع) يكي از مسائل اختلافانگيز ميان شيعه و سني را مطرح كرد تا مجلس را به آشوب فتنة خود مبدّل سازد.
يحيي به امام گفت: خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد: من از ابوبكر راضي هستم از او بپرس كه آيا او نيز از من راضي است؟
با طرح اين سؤال ريشه فتنه را در ميان حضّاري كه به خليفه اول عشق ميورزيدند ميكارد، ولي امام آنقدر ماهرانه برخورد كرد كه امروزه سياسيون ما بايد سرلوحه كارشان قرار دهند.
امام جواد در پاسخ فرمود: «من منكر فضيلت ابابكر نيستم».
با اين بيان، حاضرانِ در محفل مناظره را به خود معطوف داشت، ولي از بازگويي اصول شيعه غفلت نفرمود و لذا بيدرنگ فرمود: «كسي كه چنين روايتي را نقل ميكند بايد روايت ديكري را كه رسول خدا(ص) در حجهالوداع» (آخرين سال عمر پيامبر) فرمود بياد داشته باشد؛ چون رسول خدا در آن خطبة معروف غديريه فرمود: «دروغ سازان دروغ بسيار بر من بستند، بعد از من نيز دروغ زيادي ميبندند، هركس عمداً بر من دروغ ببندد جايگاهش در آتش است، هرگاه حديثي از من به شما رسيد آن را بر كتاب خدا (قرآن) و سنّت (ائمّه(ع)) من عرضه كنيد، آنچه را كه موافق قرآن و سنت من است بپذيريد، و اگر مخالف بود رد كنيد.»
اين روايت كه جناب يحيي نقل كرد با كتاب خدا موافق نيست؛ زيرا خداوند ميفرمايد:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد).
ما انسان را آفريديم و ميدانيم در دلش چه چيز ميگذرد، و ما از رگ گردن به اونزديكتريم.
بنابراين، آيا خشنودي ابابكرازخدا بر خدا پنهان است تا از او بپرسد، چنين نسبتي به خدا،نادرست است.
يحيي مجدداًروايت ديگري نقل كرد و گفت: «مَثَل ابابكروعمردرزمين همانندجبرئيل وميكائيل درآسمان است»
امام جواد(ع) فرمود: در اين مورد نيز بايد دقت شود، زيرا جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرّب درگاه خدايند، هرگز گناه نكردهاند و نميكنند و يك لحظه از اطاعت خدا جدا نميگردند، ولي عمر و ابابكر مدّتها مشرك بودند و سپس مسلمان شدند آنها بيشتر عمرشان را در شرك بسر آوردند، پس محال است آنها به ميكائيل و جبرئيل تشبيه شوند.
يحيي روايت ديگري رادربارة عمروابابكرنقل كردكه عمروابابكردوآقاي پيران بهشتند،نظرشمادراين مورد چيست؟
امام جواد(ع)فرمود:«اين روايت نيز نادرست است زيرا تمام اهل بهشت جوان هستند،ودرميان آنها پيري نيست،اين حديث را بنياميه ساختند تا در برابر آن حديثي قرار گيرد كه رسول خدا فرمود:«حسن وحسين دوآقاي جوانان اهل بهشت هستند.»
يحيي گفت: «درباره عمر بن خطاب روايت شده كه او چراغ تابان اهل بهشت است.
امام جواد(ع) فرمود: «اين روايت نيز نادرست است زيرا در بهشت نورهاي فرشتگان مقرّب . نورهاي حضرت آدم ومحمد(ص)وهمة پيامبران ورسولان هستند،چطوربهشت به نوراينهاروشن نمیشودوبه نورعمرروشن ميشود؟
يحيي گفت: در روايتي آمده كه سكينه «فرشته حق» بزبان عمر سخن ميگويد.
امام جواد(ع) فرمود: «من منكر فضل عمر نيستم ولي ابابكر با اينكه از عمر برتر است، بر فراض منبر گفت: شيطاني در من است كه مرامنحرف ميسازد،هرگاه ديديد از راه راست انحراف يافتم،مرا از انحراف بازداريد.
به نظر ما امام مي خواهد بفرمايد كه وقتي ابابكر به عنوان شخص برتر اين چنين مي گويد كه من از دسيسههاي شيطاني،مبرّاء نيستم و هرلحظه ممكن است منحرف شوم عمركه از او از نظر فضل پائينتر است چگونه خواهدبود؟ آيا با وجود آن ميتوانيم بگوئيم فرشته الهي به زبان عمر سخن ميگويد با اينكه در فرشته الهي انحرافي نيست».