شفقنا – روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان «بهشتي و آفات حکمراني اسلامي» این گونه آورده است:
عدالت، محور اصلي حکمراني اسلامي است. آيتالله بهشتي بر اين نکته تکيه زيادي داشت و خود نيز همواره به برخورد عادلانه در تمام زمينهها پايبندي عملي نشان ميداد. عدالت اخلاقي، عدالت سياسي، عدالت اقتصادي و عدالت اجتماعي همواره در روابط کاري و مسئوليتهاي آيتالله بهشتي متجلي بودند. او در عين حال، به آفتهاي حکمراني اسلامي توجه دقيق داشت و آنها را گوشزد ميکرد و ميگفت: «آفت اين انقلاب اسلامي اين است که دچار بازيگراني باشد که اسلام و انقلاب و هر چيزي را دکان کنند. دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت، دکان رياست. بايد سخت مراقب باشيم که اين خطري که در طول تاريخ هميشه انقلابهاي الهي را تهديد کرد و به آنها ضربه زد، بلکه اين بار جلويش را بگيريم. کساني داعيان انقلاب و داعيان اسلام باشند که هرچه به آنها نزديکتر ميشوي، اعتقادت به اسلام بيشتر بشود.»
اين واقعيت تلخ را امروز بايد بپذيريم که جامعه انقلابي ما دچار همان آفتي شده است که آيتالله بهشتي نسبت به آن هشدار ميداد. بازيگري در تمام حکمرانيها وجود دارد چون معمولاً سياست به سياستبازي تبديل ميشود و قدرتمندان تلاش ميکنند براي حفاظت از قدرت خود و از دست ندادن آن، به هر کاري دست بزنند. اين بازيگري در يک حکمراني اسلامي به دکانداري تبديل ميشود و همانطور که آيتالله بهشتي در همين فراز از سخن خود تأکيد کردهاند، شهرت و ثروت و قدرت و رياست را به دکان تبديل ميکنند و به تمام آنها رنگ و لعاب ديني ميزنند و خطر اصلي نيز در همين است.
آيتالله بهشتي بشدت از بازيگري و دکانداري متنفر بود و نهتنها خود به اين آفات آلوده نبود، بلکه همواره درباره خطر دکانداري هشدار ميداد. او همانطور که خود ميگفت واقعاً تشنه قدرت نبود.
وقتي امام خميني، آقاي بهشتي را براي رياست قوه قضائيه در نظر گرفت، از بهشتي پرسيدم نظرتان چيست؟ گفت ميخواهم به امام بگويم مرا معاف کنند و اجازه بدهند به حوزه علميه قم بروم و به پرورش طلاب براي خدمت به نظام جمهوري اسلامي مشغول باشم که سخت به نيروهاي عالم و مهذب و عامل نياز دارد. پرسيدم اگر امام قبول نکنند، چه ميکنيد؟ گفت به ايشان خواهم گفت فقط در صورتي که شما قبول مسئوليت قوه قضائيه را براي من واجب عيني بدانيد، ميپذيرم.
در اين جوابها حداقل دو نکته بسيار قيمتي وجود دارند. اول اينکه بهشتي هيچ رغبتي براي تصدي يکي از بالاترين مناصب حکومتي نداشت و پيشنهاد رياست قوه قضائيه را پس ميزد و دوم اينکه مسئوليت را فقط براساس احساس تکليف شرعي ميپذيرفت. او سرانجام با نظر امام خميني که پذيرش رياست قوه قضائيه را برايش واجب عيني دانسته بود آن را پذيرفت و در همان مدت کوتاهي که در اين مسئوليت بود، تحولي اساسي در آن قوه به وجود آورد.
فکر ميکنيد بهشتي را منافقين چرا به شهادت رساندند؟ سازمان منافقين، حضور متفکري مدير، مدبر، قاطع، عاري از بازيهاي سياسي و بيزار از دکانداريهاي مرسوم در حکمراني نظام اسلامي و در رأس قوه قضائيه را يک امتياز بزرگ براي اين نظام و يک خطر براي دشمنان حکمراني اسلامي ميدانست. اين، تشخيص کاملاً درستي بود که متأسفانه دشمنان ملت ايران به آن رسيده بودند و براي محروم ساختن ملت ايران و حکمراني اسلامي از اين امتياز بزرگ، فاجعه هفتم تير را ترتيب دادند و بهشتي را حذف کردند.
اين را از خود بهشتي شنيدم که گفت سران منافقين به خانه من آمدند و به من پيشنهاد کردند با ما همکاري کن، ما امام خميني را کنار ميزنيم و تو را به رهبري ميرسانيم و تحت فرمان تو خواهيم بود. به آنها گفتم من، شاگرد و مريد امام خميني هستم و تا آخر او را رهبر خود ميدانم و از او پيروي خواهم کرد…
تصور کنيد اگر بهشتي را منافقين از ملت ايران نگرفته بودند، او از طريق مبارزه قاطع، عالمانه و هوشمندانه با آفات حکمراني اسلامي چه خدمت بزرگي ميتوانست به ايران و نظام جمهوري اسلامي ارائه نمايد.