امروز : شنبه 24آبانماه 1404 | ساعت : 12 : 11

آخرین اخبار

کارکنان متا با مهارت‌های هوش مصنوعی رتبه‌بندی می‌شوند

شفقنا رسانه- شرکت متا از سال آینده، عملکرد کارکنانش...

پژوهشگر عراقی: «باید منتظر تولد یک دولت ائتلافی قدرتمند در عراق بود»

شفقنا- «قاسم التمیمی» پژوهشگر امور سیاسی عراقی گفت: نتایج...

برخوردتریلی با خودروی سواری در گیلان ۳ فوتی و ۲ مصدوم برجا گذاشت

شفقنا- رئیس پلیس راه استان گیلان گفت: برخورد یک دستگاه...

چرا پیام هشدار سریع روی گوشی همه ظاهر نشد؟

شفقنا رسانه- رزمایش سامانه هشدار سریع در حالی روی...

چرا ترامپ ناگهان درباره حمله به نیجریه صحبت می‌کند؟/ گزارش فارن‌پالیسی

شفقنا آینده- کولا توبوسون زبان‌شناس و نویسنده نیجریه‌ای درباره...

کلمبیا برای مقابله احتمالی با آمریکا سفارش خرید 17 جنگنده جدید را ثبت کرد

شفقنا- رئیس جمهور گوستاوو پترو می‌گوید خرید هواپیماهای جنگی...

اندیشه‌ها اینجا در فنجان‌های قهوه حل می‌شوند

شفقنا-گزارش میدانی از خیابان انقلاب، مهم‌ترین محور کتاب‌فروشی‌های پایتخت...

جستجوی اپل برای مدیرعامل جدید شدت گرفت

شفقنا رسانه- فایننشیال تایمز روز جمعه گزارش داد که...

گفتگوی گروهی با «چت جی‌پی‌تی» ممکن می‌شود

شفقنا- شرکت هوش مصنوعی اوپن‌ ای‌آی قصد دارد چت‌های...

توقف بارش‌ها؛ زنگ خطر کم‌آبی در سراسر کشور

شفقنا- گزارش‌های تازه از وضعیت بارش و پوشش برف...

مجارستان از اتحادیه اروپا به دلیل تحریم گاز روسیه شکایت می‌کند

شفقنا - ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، وعده داده...

ورود سامانه بارشی از غرب کشور

شفقنا- رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات...

اعتماد نوشت: انفعال‌خطرناك‌تر از اعتراض

شفقنا- روزنامه اعتماد درمطلبی با عنوان «انفعال‌خطرناك‌تر از اعتراض» با قلم عباس عبدي
اگر گمان كنيم كه كشته شدن جورج فلويد در ايالات متحده علت تامه اتفاقات و اعتراضات بعدي است، حتما اشتباه مي‌كنيم. مي‌توان گفت كه اين قتل ضربه نهايي را براي زبانه كشيدن شعله اعتراضات وارد كرد هر چند علت اصلي نيست. اگر او كشته نمي‌شد اعتراضات پس از او نيز رخ نمي‌داد ولي ظرفيت اعتراضات چنان بود كه دير يا زود حادثه‌اي ديگر مي‌توانست آتش اعتراض را شعله‌ور كند. بنابراين بايد به خطرات وجود چنين ظرفيتي توجه داشت. حكومت و سياستمدار آگاه و زيرك…

بيش از آنكه نگران اين حوادث موردي باشد كه دير يا زود رخ خواهد داد، نگران ظرفيت اعتراض و نارضايتي است.
اين روزها اتفاقاتي در كرمانشاه و به ويژه خوزستان رخ داده است كه نشان مي‌دهد درك درستي از كيفيت اين ظرفيت خطرناك وجود ندارد و مديران استاني به جاي آنكه نگران اصل و ريشه اين خطر باشند، نگران رخدادهاي تشديدكننده آن هستند. نكته بسيار جالب اين است كه چون چنين ظرفيتي براي ابراز نارضايتي وجود دارد، به صورت غريزي هر حادثه معمولي را نيز عاملي جهت نقض امنيت تلقي مي‌كنند. البته از يك جهت درست فكر مي‌كنند. مثل آن است كه در انبار پنبه‌هاي آغشته به بنزين نگران زدن كوچك‌ترين جرقه شويم كه آن را به آتش خواهد كشيد. ولي كيست كه نداند جرقه‌ها و بالاتر از آن دير يا زود رخ مي‌دهد، بايد محيط را از ظرفيت آتش‌سوزي پالايش كرد. محيط عمومي جامعه نبايد به گونه‌اي باشد كه هر كس نگران كوچك‌ترين جرقه‌ها باشد.
مساله اين است كه آب و تامين آن براي ساكنان منطقه‌اي گرم چون خوزستان يك مساله جزيي و عادي نيست؛ نه فقط براي آنان بلكه براي همه مردم آب و تامين آب شرب مساله حياتي است. هيچ كس نمي‌پذيرد كه در يك منطقه ثروتمند از نظر منابع طبيعي، وضعيت آبرساني اسف‌بار باشد. اگر مديران استان مي‌توانستند طي اين دو هفته كار را به سرانجام برسانند و تا كنون انجام نداده بودند، به اين معناست كه آنان با عملكرد خودشان اعتراضات را مشروع و حتي ضروري كرده‌اند، چون معلوم شده است كه فقط از طريق اعتراض و راه‌بندان و امثال آن است كه مردم مي‌توانند به اهداف مشروع خود برسند. همچنين درست است كه با ساختن بناهاي غيرمجاز بايد مقابله كرد، زيرا نظام شهرسازي را مختل مي‌كند، ولي مردمي كه هيچ سرپناهي ندارند يا مي‌بينند از آنان بهتران صدها و هزاران ميليارد از طريق ساخت و سازهاي غيرمجاز به جيب مي‌زنند، اين مردم نمي‌پذيرند كه خانه يك پيرزن معلول يا بي‌پناه را خراب كنند. (چه اسم با مسمايي؟ آسيه پناهي پيرزني كه در جريان تخريب سرپناهش در كرمانشاه فوت كرد) مسووليت‌پذيري حكومت‌ها يك‌سويه نيست كه در برابر ساخت و ساز غيرمجاز اقدام كنند ولي نسبت به نداشتن سرپناه بي‌خيال شوند.
شايد بتوان پذيرفت كه در برخي مقاطع حقوق و دستمزدهاي كارگران ديرتر پرداخت شود، ولي نه آنكه براي چند ماه پياپي اين حقوق‌ها پرداخت نشود و كارفرماي دولتي نيز هيچ مسووليتي در برابر رفتار پيمانكار خود نپذيرد، يا دستگاه‌هاي نظارتي و قضايي به مساله رسيدگي نكنند. نتيجه همين مي‌شود كه كارگر نااميد از همه جا خودش را روي چاه نفت به ‌دار بكشد و تصوير آن نمادي از بي‌عدالتي و مشكلات اين طبقه محروم شود يا يك جانباز در كرمانشاه خودش را به بدترين شكلي جلوي نهاد مربوط به آتش بكشد. اين رفتارها نشانه‌هاي خطرناك‌تري از اعتراض هستند. بايد هميشه دعا كرد كه اگر مردم ناراحت بودند، بهتر است اعتراض كنند، نه آنكه خودسوزي كنند يا خود را به‌ دار بكشند. اين انفعال بدتر از آن اعتراض است. اعتراض نشانه زنده بودن يك جامعه است، حتي اگر اعتراض آنان درست نباشد. ولي خودسوزي و خودكشي؛ نشانه بن‌بست كامل و نااميدي نزد مردم است و نتايج اين رفتار خطرناك‌تر است.
اين وضعيت محصول يك نگاه غيرهمدلانه مديران نسبت به ديگران و مردم است. مديران موجود گمان مي‌كنند كه به هر قيمتي بايد مردم از آنان تبعيت كنند و به آنچه به آنان داده مي‌شود، رضايت دهند. هر اقدامي فراتر از اين مي‌تواند مخل امنيت تلقي شود. اين نگاه به امنيت، يكي از ضدامنيتي‌ترين ديدگاه‌هاست. اينكه خود را محور حق بدانيم و ديگران را تحريك شده بيگانه معرفي كنيم، يك ترفند نخ‌نماست. امنيت واقعي از به رسميت شناختن حق اعتراض و حق مطالبه‌گري و حق انتقاد مي‌گذرد.
متاسفانه سياستمداران مركزنشين نيز متوجه ابعاد ماجرا نيستند، چون هميشه هنگامي كه با اين اعتراضات مواجه مي‌شوند مي‌گويند، ان‌شاءالله گربه است. در حالي كه حوادث اين دو استان نشانه‌هاي كافي براي ضرورت تحول در سياستگذاري، يا در انتخاب مديران يا نحوه برخورد با مردم است. ساختاري كه چنين فسادهايي در بالاترين سطوح نظارتي آن وجود داشته است، نمي‌تواند جلوي حتي تخلفات مردم، زبان رسا و گويايي داشته باشد. جالب اينكه متهمان مذكور حتي از عملكرد خود دفاع هم مي‌كنند. انقلابي كه به نام مستضعفين بود، اكنون در شرايطي قرار دارد كه كارگران و جانبازانش بايد خود را به ‌دار بكشند يا به شعله‌هاي آتش بسپارند و براي داشتن آب شرب و گرفتن دستمزد اندك‌شان معترض شوند، در مقابل كساني در سطوح بالاي مديريتي قرار دارند كه با افتخار مي‌گويند پول گرفته‌اند و رشوه‌دهنده مثل برادر او بوده و به او ده‌ها ميليارد داده و مدير پول‌گيرنده چنان وضعي دارد كه تاكنون نياز نداشته كه حتي درب ساختماني‌هاي ده‌ها ميلياردي اهدايي به خود را باز كند. اين ساختار چگونه مي‌تواند به يك پيرزن بگويد كه 10 يا 20 متر ساختمان غيرمجاز را با بلوك سيماني نساز و درون آن زندگي نكن، چون قانون مي‌گويد كه مجاز نيست؟ چگونه مي‌توان از كارگران بخواهد كه براي مقابله با تحريم تاخير در دريافت دستمزد خود را تحمل كنند؟ در حالي كه حكومت در همين شرايط صدها ميليون دلار پول زبان‌بسته را به نام وام به همان مديران مي‌پردازد. با چنين وضعي نمي‌توان مفهوم امنيت انفعالي و گورستاني را براي بلندمدت ميان مردم تبليغ كرد و آن را جا انداخت.

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید