امروز : پنج‌شنبه 9فروردینماه 1403 | ساعت : 14 : 35

آخرین اخبار

مراسم شب‌های قدر در حرم حضرت معصومه(س) اعلام شد

شفقنا- مراسم قرائت دعای جوشن کبیر، سخنرانی و قرآن...

غرق‌شدگی خانم ۴۰ ساله در بویراحمد

شفقنا- مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان کهگیلویه و بویراحمد...

وزارت بهداشت غزه: تعداد شهدای جنگ اسرائیل در نوار غزه به 32552 نفر رسید

شفقنا- وزارت بهداشت فلسطین امروز(پنج‌شنبه) تعداد قربانیان جنگ میان...

نخست وزیر ارمنستان: ایروان دولت در تبعید قره باغ را به رسمیت نمی شناسد

شفقنا- «نیکول پاشینیان»، نخست وزیر ارمنستان اعلام کرد که...

وزیر ارتباطات عراق: برای فیلتر «تیک تاک» اقدام کردیم

شفقنا- وزیر ارتباطات عراق از ارائه درخواستی به هیئت...

سقوط فروش آیفون در بزرگترین بازار دنیا

شفقنا- فروش آیفون در چین در فوریه نسبت به...

قطع همکاری سیستم پرداخت سامسونگ با میر روسیه

شفقنا- سرویس پرداخت «سامسونگ پی» شرکت سامسونگ الکترونیکس، از...

تلاش آمریکا برای قطع خدمات به ابزارهای تراشه‌سازی چین

شفقنا- یک مقام وزارت بازرگانی آمریکا اعلام کرد واشنگتن...

«غُبارِ غُربت بر آرمان های اخلاقی ! »/ نوشتاری از استاد هادی سروش/ بخش...

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در سلسله نوشتارهایی...

کدام کشورها دیرتر از بقیه از تورم رها خواهند شد؟/ گزارش اکونومیست

شفقنا آینده- نشریه اکونومیست در گزارشی آماری درباره وضعیت...

ردیابی گوشی سرقتی با چند ترفند ساده

شفقنا- گم کردن یا دزدیده شدن گوشی، تبلت یا...

کلمات قصار/ ملک الشعرای بهار: عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه

شفقنا – کلمات قصار / ملک الشعرای بهار:

عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه

به ‌شب ‌از دزد باشد وحشت ‌و روز از عسس‌ ما را

متن کامل شعر ملک الشعرای بهار:

گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را

نشد کاین آسمان راحت گذارد یک ‌نفس ما را

عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه

به ‌شب ‌از دزد باشد وحشت ‌و روز از عسس‌ ما را

گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم

دربغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را

ز بس ماندیم درگنج قفس‌، گر باغبان روزی

کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را

نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن

به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را

ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید

سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را

درین تاریکی حیرت‌، به دل از عشق برقی زد

مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را

بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی

که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را

اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی

کنون درنه قدم‌، زبرا نبینی زین سپس ما را

خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی

درین بیدای ظلمانی فروغ عشق بس ما را

هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم

بهار آخر به جایی می‌رساند این هوس ما را

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید