شفقنا-حضرت خدیجه(س) علاوه بر مفتخر بودن به اینکه اولین زن مسلمان باشد، کمالات و فضایل بسیار دیگری نیز داشت. مقام بسیار والای او نزد پروردگار چنان بود که خداوند به صورت ویژه بر او سلام فرستاد:«جبرئیل نزد پیامبر اسلام(ص) آمد و گفت: از جانب خدا به خدیجه سلام برسان، پیامبر(ص) فرمود: ای خدیجه، جبرئیل اینجا است و از طرف خدا بر تو سلام میفرستد، خدیجه گفت: خدا سلام است، و سلام از او است، و بر جبرئیل سلام باد».[14]
بر اساس گزارشهای تاریخی و روایی فریقین، منزلت بیبدیل خدیجه(س) نزد پیامبر(ص) به اندازهای بود که بعد از رحلت وی پیامبر بیشتر از هر کسی او را یاد میکرد و حتی احترام ویژهای برای دوستانش قائل بود. عائشه میگوید: بر هیچ زنى مانند خدیجه حسد نورزیدم، اگر چه من او را ندیدم، ولی حسادتم برای این بود که رسول خدا(ص) زیاد از او یاد میکرد، هنگامی که گوسفندی قربانی میکرد، بخشی از آن را برای دوستان خدیجه هدیه و تحفه میفرستاد.[15]
عائشه در جایی دیگر میگوید: پیامبر از خانه خارج نمیشد مگر آنکه یادی از خدیجه میکرد و خوبیهای او را میگفت، یک روز پیامبر یاد خدیجه کرد و من ناراحت شده و به ایشان گفتم: او پیرزنی بود که خدا بهتر از او را به تو داده است! در این هنگام پیامبر بسیار خشمگین شد و بدنش به لرزه افتاد و گفت: به خدا قسم نه! بهتر از او را به من نداد! زمانی که مردم کفر ورزیدند، خدیجه به من ایمان آورد. هنگامی که مردم مرا دروغگو پنداشتند، او مرا راستگو میدانست، زمانی که مردم مرا در فشار اقتصادی گذاشتند، با اموالش یاریام کرد. خدا از او به من فرزندانی عطا کرد، در حالیکه از دیگر زنان فرزندی نداد. عائشه میگوید: در دلم گفتم دیگر هیچگاه بدی او را نمیگویم.[16]
سایت اسلام کوئست در ادامه فضایل حضرت خدیجه مینویسد:پیامبر اسلام در مورد خدیجه فرمود: «خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم(همسر فرعون) بهترین زنان بهشتاند».[17]
رسول خدا(ص) همچنین فرمود: من مأمور شدم تا خدیجه را به خانهای از درّ و لؤلؤ (در بهشت) بشارت دهم، که فریاد و پرخاشگری و دشنام و تعب و رنجى در آن نیست.[18]
خدیجه علاوه بر اینکه پشتوانه معنوی بسیار نیرومندی برای پیامبر اسلام(ص) بود، تمامی اموالش را نیز در راه اسلام هزینه کرد.[19]
[14]. السیرة النبویة، ج 1، ص 241؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1821.
[15]. ابن مغازلى شافعى، مناقب الإمام علی بن أبی طالب(ع)، ص 277، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق؛الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1823.
[16]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1823 – 1824.
[17] . همان، ج 4، ص 1821.[18] . السیرة النبویة، ج 1، ص 241.
[19]. شیخ طوسی، امالی، ص 468، قم،، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.