امروز : پنج‌شنبه 9فروردینماه 1403 | ساعت : 16 : 49

آخرین اخبار

شب‌های احیای تلویزیون برای ایرانیان مقیم خارج از کشور

شفقنا- برنامه «شب‌های قدر» با آیتم‌های ویژه «شب روشنی»...

کدام استان‌ها بیشترین و شدیدترین تصادفات نوروزی را داشتند؟

شفقنا- جمعیت هلال احمر با صدور اطلاعیه‌ای، جزئیات خدمات...

الجزیره: ضرر مالی ناشی از حمله مسکو ممکن است به 108 میلیون دلار برسد

شفقنا- کارشناسان بیمه روسی انتظار دارند خسارات مالی ناشی...

پیش بینی وزش باد شدید در تهران

شفقنا- طبق پیش بینی اداره کل هواشناسی استان تهران،...

دیدار امیرعبداللهیان با وزیر خارجه ترکمنستان در عشق‌آباد

شفقنا- وزیر خارجه ایران در ادامه دیدارهای خود در...

ویدیو کلیپ شب زیارتی حضرت سید الشهدا(ع)

شفقنا- ویدیو کلیپ شب جمعه کربلا در شب زیارتی...

مراسم سومین روز درگذشت زهرا شجاعی برگزار شد

شفقنا- مراسم سومین روز درگذشت زهرا شجاعی، فعال سیاسی...

جان باختگان تصادفات نوروزی به ۵۸۵ نفر رسید  

شفقنا- جانشین رییس پلیس راه راهور فراجا از جان...

ورود گردشگران به کویر مرنجاب و سیازگه ممنوع شد

شفقنا- رییس اداره میراث فرهنگی، آران و بیدگل اصفهان...

رئیس دفتر سیاسی حماس با قالیباف دیدار کرد

شفقنا- رئیس دفتر سیاسی حماس صبح روز پنجشنبه در...

پلیس: مبلغ جرایم رانندگی در تخلفات حادثه‌ساز ۴ تا ۵ برابر می‌شود

شفقنا- رئیس پلیس راهور فراجا گفت: مبلغ جرایم رانندگی...

آرتی عربی: ادای سوگند دولت جدید فلسطین در یکشنبه آینده

شفقنا- منابع آگاه گفتند: «دولت جدید فلسطین به نخست...

سازمان جهانی بهداشت آماری از «سطح آزار و اذیت سایبری کودکان» را اعلام کرد

شفقنا- یک بررسی منتشرشده توسط سازمان بهداشت جهانی نشان داد...

مراسم شب‌های قدر در حرم حضرت معصومه(س) اعلام شد

شفقنا- مراسم قرائت دعای جوشن کبیر، سخنرانی و قرآن...

غرق‌شدگی خانم ۴۰ ساله در بویراحمد

شفقنا- مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان کهگیلویه و بویراحمد...

وزارت بهداشت غزه: تعداد شهدای جنگ اسرائیل در نوار غزه به 32552 نفر رسید

شفقنا- وزارت بهداشت فلسطین امروز(پنج‌شنبه) تعداد قربانیان جنگ میان...

نخست وزیر ارمنستان: ایروان دولت در تبعید قره باغ را به رسمیت نمی شناسد

شفقنا- «نیکول پاشینیان»، نخست وزیر ارمنستان اعلام کرد که...

دل به عشقت مبتلا شد/ 11 دل، به عشقت مبتلا شد… خوب شد؛ اربعین نوشت های محمد آقاسی

شفقنا- محمد آقاسی ،جامعه شناس با حضور درپیاده روی اربعین حسینی خاطرات ونکات خود را به رشته تحریر درآورده ودراختیار شفقنا قرار داده است ؛ یازدهمین بخش از نوشتار وی در ادامه می آید:

اشاره: مشاهده پدیده های جمعی برای کسانی که علوم اجتماعی خوانده اند، مثل کارگاه برای مهندسان و آزمایشگاه برای پزشکان، بسیار حائز اهمیت است. چندسالی است که پیاده روی اربعین در بیش از 80 کشور مسلمان جهان و به ویژه با همّت شیعیان عراق، رنگ و رویی دیگر یافته و می توان از آن به عنوان «کنش جمعی شیعی» یاد نمود. آنچه در این سلسله یادداشت ها می آید، پیاده نوشته های یک جامعه شناس از تجربه حضور و همراهی اش در این اجتماع بزرگ است.

ما در مسیر می رویم و همه در کنار همیم با صدها تفاوت و هزارن تشابه. این جاست که باید بشناسیم من و ما را و خود و دیگری را. چقدر سخت است و طولانی این نداشتن خود چه در فرد و چه در جمع و این نیافتنش و ندیدنش و نداشتنش.

با این که رفتن تو شروعی دوباره است

وقتی تو نیستی سفرم نیمه کاره است

رفتن اگرچه ساده و ماندن اگر چه سخت

بودن کنار فاصله ها راه چاره است

برتری های ظاهری را که کنار بگذاری می بینی چقدر بهترها وجود دارد و مثلا همین عزاداری عراقی ها که علاوه در ادب زیارت و متانت که هم در پیاده روی و هم در کنار مضجع شریف می بینم و هم معرفت که نمودش را در اسامی موکب ها و تعظیم شعائر دیده ام. حالا در سینه زنی هم می بینم که چنان آشفته و بی خود به سر و سینه می زنند. در کنار مسیر عده ای مرد از حسینیه بیرون می آیند که پیراهن ها را از تن بیرون کرده اند و چندین بچه هم در کنارشان هستند و به سینه می زنند و بهتر بگویم که به سینه می کوبند همه غم ها را و حتی غم های مارا. سرخ و سرخ تر بی آنکه نگاهی بکنند و نه آنکه برایشان مهم باشد که نگاهشان می کنند چشم هایی که اشک می ریزد.

یاد دوران طفولیت ام یافتم که سینه می زدیم فردا از زیر پیراهن به هم شاگردی ها نشان می دادیم که چقدر سرخ شده و قرار می گذاشتیم که محکم تر سینه بزنیم و فکر می کردیم که این است مسیر تعالی در راه دین و چه بی راهه هایی است بر سر راه. چه ها که فکر نمی کنیم و عاقبت اندر خم کوچه ای بیش نیستیم.

تقریبا به میانه راه را عبور کرده ام و رنگها این جا هم ادامه دارد اگر ببینیم. میانه راه را فقط نه از روی عمودها که از روی رنگ و عطر قهوه عربی عراقی می شود شناخت. می گویی چرا؟ این جای مسیر که می رسی موکب هایی که قهوه عراقی سرو می کنند فراوان است. نه این که قبل نبوده باشد که بود اما این جا بیشتر می شود. در یک سوم ابتدایی راه یک پیرمرد عرب عراقی است که به روی منبر دو پله ای در میانه راه می نشیند و پوستینی مشکی به تن دارد و قهوه تعارف می کند. دو سال پیش هم دیدمش. شکسته تر شده. احوالی می پرسم به عربی و جوابی می دهد و خوش حال می شود که قهوه می خورم آن هم از دست او.

قهوه و چای غلیظ در حقیقت مثل سوخت هستند و خرماهایی که آغشته می کنند به اردهو گاه گلوله می کنند مثل گلوله توپ با ابعادی خیلی کوچکتر که اگر نخوری مسیر را سخت می کند. گویی قوای دوباره است و تحرکی بیشتر و چاق هم نمی کند. البته کار هر کسی نیست قهوه عربی عراقی بخورد آن هم در پیاده روی اربعین که هم بسیار تلخ است و غلیظ و از نگاه خیلی ها بد طعمو باید در آن سر کشید و اگر مزه مزه کنی نمی توانی بخوری. اما وقتی در انتهای گلو می ریزی دیگر خبری از این همه تلخی نیست.

دلیل دیگر آن است که اعتقادی ندارند به این که فنجان های کوچک شسته باید بشوند و یک بار شمردم در جلوی حرم «قمرالعشیره» که حدود پنجاه نفر از یک فنجان خوردند و بعد هم فنجان در یک ظرف آب فرو رفت و مجدد به چرخه بازگشت. عرف هم آن است که می ایستند کنار جاده و دو فنجان را با مهارت در یک دست می گیرند و به هم می زنند و درخواست نوشیدن می کنند. گونه ای از نذر دارند انگاری و قهوه را به نام امام مجتباعلیه السلام می نوشند. به هر حال قهوه جوش های کوچک تا بزرگ را که می بینم و بوی قهوه با صدای فنجان ها می فهمم که مسیر را طی می کنم.

و البته از ضعف بدن هم باید بفهمم که بیشتر گرسنه می شوم و غذاها را نگاه می کنم که بخورم. گرسنگی بدون میل به خوردن ضعف است. به ویژه که هر چیزی نیست این جا و مثلا میوه و سبزی خیلی کم است و اگر باشد هم مشکوک است به عدم تمیزی. یک کامیون میوه پخش می کند؛ سیب. همین طور که مردم می روند آن ها را به دو قسمت می کند و از کنارش سیب می گیریم و می رویم. به من یک سیب کوچک رسید و خودش فهمید که کوچک است و مجدد یک سیب دیگر داد. دوای خوبی است برای این ضعف و روی کامیون نوشته است: «عتبته المقدسه العباسیه».

جلوتر هم برنج جالبی را دیدم و هرچند ظهر نشده گرفتم تا بخورم. برنجی پر از رنگهای مختلف که نمی دانم این سبز و نارنجی را که رشته هایی هستند چطور داخلش آورده اند. خوش مزه است هرچند خورش ندارد و چه بسا بهتر. بس که نخود می ریزند و لوبیا روی این برنج ها و بسیار هم زیاد است در طول مسیر. اوایل خوردنش جذاب است اما به مرور دیگر سخت می شود. هرچند سالم ترین و مقوی ترین و قابل توصیه ترین غذاست. اگرنه کوتا آب و گوشتی پیدا شود و یا ماهی کبابی که به تفصیل کباب می کنند.

در جاده کناری ماشین رو جمعی ایرانی هستند که بلندگو به همراه دارند و مداحی پخش می کنند. می روم به سمتشان. همه گونه رفتار دیده ام و این هم طوری. با شور و هیجان همراه با صدای ضبط شده مداح سینه می زنند و اشک می ریزند. گویی که همین جاست و یا همان ها هستند. بی خستگی می روند و گاه می دوند. مثل من هم هستند که به جمعشان می پیوندند که انگار مغناطیس ایرانیت به کار افتاده. در این هیاهوی نت موبایل که تقریبا قطع بود ناگهان به کار می افتد.

هم یک پیامک اشتباهی به همسایه جدید می دهم در تهران که حالم گرفته می شود و هم یک پیغام که نوایی موسیقی فرستاده برایم. خیلی سازش ندارم با آن. جلوتر هم یک محوطه بزرگ بود که ساخت بودند و جماعت نشسته بودند به سبک برنامه هایی که در لبنان هست. محوطه وسیع و صندلی های فراوان و سن عظیم و برنامه اجرا می شد. جلوتر رفتم دیدم برنامه برای ایرانی هاست و مخاطب همه. البته سرود می خواندند برای آن جماعت دانش آموزان با لباس های خاکی در حماسه مبارزه با داعش.

کمی ایستادم و حرکت کردم اما موسیقی خودش را به من رسانده. گوش که می کنم می بینم این بار خوب رسانده و چه شعری را انتخاب کرده همایون شجریان و می خواند با این حال و می گرید با این راه و حس و حال مرا می نوازد:

راه ام شب می برد سویت مرا

می کشد در بند گیسویت مرا

گاه لیلا گاه مجنون می کند

گرگ و میش چشم آهویت مرا

من تو را بر شانه هایم می کشم

یا تو می خوانی به گیسویت مرا

زخم ها زد بر جانم ولی

زخم عشق آورده تا کویت مرا

خوب شد دردم دوا شد خوب شد

دل به عشقت مبتلا شد خوب شد

ادامه دارد…

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید