شفقنا -به شهادت كتب حديث و تاريخ و سيره، حضرت على عليه السلام يك انسان كامل و تجسّم يافته همه فضائل و مكارم است. او، واجد همه كمالات و فضائل، آن هم در حد اعلا، و منزّه از همه عيوب و زشتى ها بود.
با اين كه دشمنان از نشر فضائل او جلوگيرى مىكردند، در خطبه ها و بر منبرها، سالها از او بد مى گفتند و لعن مى كردند، دوستانش نيز از ترس دشمن جرئت ذكر فضائل او را نداشتند و حتّى به اتهام تشيع كشته مىشدند، كتب اهل سنّت و شيعه، از فضائل و مناقب آن حضرت پُر است.
محمّدبن منصور طوسى مى گويد: از احمد بن حنبل شنيدم كه مىگفت: «آن همه فضائل كه براى على ابن ابى طالب آمده، براى هيچ يك از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله نيامده است.».(1)
اصبغ بن نباته مى گويد: روزى، ضرار بن ضمره، بر معاوية بن ابى سفيان وارد شد. معاويه به او گفت: «على را براى من توصيف كن.». گفت: «مرا از اين كار معاف بدار.». گفت: «نه؛ بايد او را توصيف كنى.».
ضرار گفت: «خدا، على را رحمت كند! وقتى در جمع ما بود، به مانند يكى از ما بود؛ هنگامى كه نزدش مى رفتيم ما را به خود نزديك مى كرد؛ اگر سؤال مى كرديم پاسخ مىداد؛ وقتى به زيارت او مىرفتيم، ما را مى پذيرفت و حاجب و دربان نداشت؛ با اين كه ما را درقُرْبِ خود مىپذيرفت، در عين حال، از هيبت او قدرت تكلم نداشتيم؛ تبسم او، همانند لؤلؤ منظوم بود.».
معاويه گفت: «باز هم بگو.».
ضرار گفت: «خدا، رحمت كند على را! به خدا سوگند! شبْ بيدارى او زياد و خوابش كم بود؛ شب و روز، قرآن را تلاوت مىكرد؛ قلبش راتسليم خدا مىكرد و با اشك ديدگانش به سوى او باز مىگشت؛ پرده ها برايش نمى آويختند و ديدارش را از ما دريغ نمىكرد؛ در جلسات براى راحتى تكيه نمىداد، و تكيه ندادن را دشوار نمى دانست.
اى معاويه! كاش على را در تاريكى شب مشاهده مىكردى كه ريش خود را به دست مىگرفت و همانند شخص مار گزيده به خود مىپيچيد. گريه مى كرد و مىگفت: ,, اى دنيا! تو به سوى من توجّه كردهاى. هيهات! هيهات! من به تو نياز ندارم و تو را سه طلاقه كردم “ . بعد از آن مى گفت: ,, آه! آه! از دورى سفر و كمى توشه و دشوارى راه “ .».
اصبغ ابن نباته گفت: «در اين حال، معاويه گريست و گفت: ,, بس كن اى ضرار! به خدا سوگند! على همين گونه بود. خدا رحمت كند ابوالحسن را “ .».(2)
به گزارش شفقنا کتاب الگوهاى فضيلت در ادامه مینویسد:سعيد بن كلثوم مىگويد: نزد امام جعفر صادق عليه السلام بودم. سخن از اميرالمؤمنين على ابن ابىطالب عليه السلام به ميان آمد. او را بسيار ستايش كرد و فرمود: «به خدا سوگند! على ابن ابىطالب عليهالسلام در طول عمر، لقمه حرامى ميل نفرمود. اگر دو امر مباحى پيش مىآمد، آنچه را براى دينش بهتر بود، همان را انتخاب مىكرد. هيچ حادثه دشوارى براى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله پيش نمى آمد، جز اين كه على را دعوت مىكرد، چون به او اعتماد داشت. هيچ انسانى قدرت نداشت عمل رسول الله را انجام دهد جز على. عمل آن حضرت به گونهاى بود كه گويا بين بهشت و دوزخ واقع شده، همواره به بهشت اميدوار بود و از عقاب دوزخ مىترسيد. در طول عمر، هزار بنده را از اموال شخصى كه با تلاش خود و عرق ريزى تهيّه كرده بود، خريد و در راه خدا آزاد كرد. خوراك خودش و خانواده اش زيتون و سركه و خرما بود. لباسش فقط از كرباس بود.».(3)
پاورقی:
1ـ ترجمةالإمام على ابن ابى طالب، ج 3 ، ص 63
2ـ بحارالأنوار، ج 41 ، ص 14
3ـ بحارالأنوار، ج 41 ، ص 110 : سعيد بن كلثوم، قال: كنت عندالصادق جعفر بن محمّد عليه السلام فذكر أميرالمؤمنين عليه السلام فأطراه و مدحه بما هو أهله، ثم قال: «والله ما أكل على ابن ابى طالب عليه السلام من الدنيا حراماً قط حتّى ينتهى سبيله، و ما عرض له أمرٌ قط هما للّه رضاً إلاّ أخذ بأشدهما عليه فى دينه. و مانزلت برسول الله صلى الله عليه وآله نازلةٌ قطّ إلا دعاه ثقة به و ما أطاق عمل رسول الله صلى الله عليه وآله من هذة الأُمة غيرُه. و أنْ كان ليعمل عمل رجل كان وجهه بين الجنّة والنار يرجوا ثواب هذاه و يخاف عقاب هذه. و لقد اعتق من ماله الف مملوك فى طلب وجه الله والنجاة من النار مما كدّ بيديه و رشح منه جبينه. و أن كان ليقوت اهله الزيت و الخل والعجوة. و ما كان لباسه إلا الكرابيس.».