امروز : سه‌شنبه 29اسفندماه 1402 | ساعت : 13 : 33

آخرین اخبار

ویدیو : ‌«بخدا خیلی می‌ترسم» / «فقط میخواهم اینجا را ترک کنم»

شفقنا- ویدیو : ‌«بخدا خیلی می‌ترسم» / «فقط میخواهم اینجا...

ویدیوکلیپ: چرا زیباتر از قرآن در این عالم نیست؟

شفقنا-  ویدیوکلیپ تصویری : چرا زیباتر از قرآن در این...

مرحله دوم انتخابات مجلس در کدام حوزه‌ها برگزار می‌شود؟

شفقنا- مرحله دوم انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی...

نامه ایران به شورای امنیت درباره یمن و امنیت دریانوردی

شفقنا- امیر سعید ایروانی سفیر و نماینده دائم ایران...

ویدئو؛ تاریک ترین سیاره منظومه شمسی

شفقنا نشان _ ویدئو؛ عجایب خلقت/ تاریک ترین سیاره...

نخست‌وزیر مامور تشکیل کابینه فلسطین: «زمان آن فرا رسیده که فلسطین را یک بار...

شفقنا-«محمد مصطفی»، نخست‌وزیر مامور به تشکیل کابینه فلسطین تاکید...

امیرعبداللهیان: «ايران متعلق به همه ايرانيان است»

شفقنا-  حسین امیرعبداللهیان نوشت: «بی تردید موضوع ارائه خدمات...

لوگوی گوگل ایرانی شد

شفقنارسانه_  شرکت گوگل به مناسبت فرارسیدن نوروز و سال...

ویدیو: ازدحام مسافران نوروزی عتبات در مرز مهران

ویدیو: ازدحام مسافران نوروزی عتبات در مرز مهران و...

تلگرام ۳۳۰ میلیون دلار از طریق فروش اوراق قرضه جمع آوری کرد

شفقنارسانه_ پیام رسان تلگرام ۳۳۰ میلیون دلار از طریق...

رییس اورژانس زنجان: تصادف در اتوبان زنجان به تبریز ۱۵ مصدوم بر جا گذاشت

شفقنا - رییس اورژانس پیش‌بیمارستانی و مدیریت حوادث دانشگاه...

امروز آخرین مهلت ثبت نام اینترنت رایگان دولت

شفقنارسانه_ کاربرانی که هنوز برای دریافت اینترنت عیدانه دولت...

بایدن از اسرائیل خواسته تیمی را برای «مشاوره حمله رفح» به واشنگتن بفرستد

شفقنا- براساس گزارش رسانه‌ها، رییس جمهور آمریکا از نخست...

چگونه چین، روسیه و ایران در حال ایجاد «روابط عمیق‌تر» هستند/گزارش اکونومیست

شفقنا آینده- ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و ابراهیم رئیسی،...

گزارش تصویری: قرآن خوانی زنان در حرم امام رضا(ع)

شفقنا - گزارش تصویری: قرآن خوانی زنان در حرم...

فقیه استوار / بیان ابعاد فقهی و شخصیتی: به مناسبت سالگرد حضرت آیت العظمی خویی

شفقنا – حضرت آیت الله العظمی خویی در شرایط بحرانی سال 1350 که موج اخراج علما و طلاب علوم دینی از عراق توسط رژیم بعث شدت گرفت، تمام سعي خود را به کار بستند تا لطمه ای به حوزه هزار ساله نجف وارد نشود. ایشان در پاسخ به پيشنهاد نزدیکان برای سفر به خارج از عراق و انتقال حوزه، فرمودند: “تا وقتي فشار به آنجا نرسيده که من را بگيرند و به زور از نجف اخراج کنند، من اين حوزه را حفظ خواهم کرد.” این فشارها برای سالیان متمادی ادامه داشت که در نهایت به شهادت جمع کثیری از فرزندان و منسوبین و شاگردان و نزدیکان ایشان منجر شد و با همه این هموم، ایشان استوار در دفاع از کیان حوزه نجف ایستاده بودند.

2a27f766cd9f442afdfdba2d85062f4d_XL

حیات علمی، کمالات نفسانی، خصلت ها و رنج های حضرت آیت الله خویی درگفت وگوی شفقنا با حضرت آیت الله فیاض، شاگرد برجسته ایشان

شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی گفت: یکی از برجسته ترین، مشهورترین و بزرگترین روحانیون و مجتهدان عظام قرن اخیر، حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی  است که دوشادوش با مسیر علم، پیشرفت و رشد فکری مدرسه بزرگ نجف اشرف حرکت کرد و پرچم آن را با تالیفات گرانسنگ، تحقیقات و تدریس در زمینه های معارفی چون اصول، فقه، تفسیر و رجال به اهتزاز درآورد.

آیت الله العظمی شیخ محمد اسحق فیاض در گفت وگو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با بیان اینکه «مانند آیت الله خویی را تاکنون ندیده‌ام» اظهار کرد: التزام به مذهب و وفای به عهد از ویژگی‌های منحصر به فرد آیت الله خویی است. آقای خویی هر کس را به یاد می آورد، به نیکی و خیر از او یاد می کرد و این اخلاق را درباره دشمن خود نیز رعایت می کرد که چنین کاری، روحی بزرگ می‌خواهد.

این مرجع تقلید شیعه با بیان اینکه آیت الله خویی صفاتی داشت که در دیگری کمتر یافت می‌شود، ادامه داد: ایشان دشمنان زیادی داشتند و بر حوزه سیطره پیدا کردند و به دلیل همین تسلط ایشان بر حوزه، دشمنان زیادی پیدا کردند اما آقای خویی در برابر ناملایمات سکوت می‌کرد و حرفی نمی‌زد و از همین‌رو درجات بالایی یافت.

آیت الله فیاض با اینکه اگر انسان خدمت کند در دنیا و آخرت اجرش را از خدا می‌گیرد بیان کرد: بسیاری از کتب و تألیفات فعلی در حوزه  متعلق به آیت الله خویی است.

او به نقل از آیت الله خویی گفت: کسی را در قبر فرد دیگری قرار نمی‌دهند؛ عمل انسان مهم است نه پدر و مادر، فرزند و هیچ کس دیگری. اینکه عمل انسان مهم است، همواره در لسان ایشان جاری بود.

این شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی با بیان اینکه «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» یادآور شد: آقای خویی به این رویه و مبحث اهتمام داشت و در مدرسه ایشان هزاران مجتهد و عالم رشد یافتند. تألیفات و خدمات آیت الله خویی در جاهای مختلف دنیا قابل مشاهده است و این‌ها توفیقات الهی است.

فیاض در بیان حیات علمی آیت الله العظمی خویی گفت: ایشان با دقت و توانایی در علوم به ویژه علم اصول و فقه غور و بررسی کرده و قواعد نظری و کاربردی آن دو علم را محکم کردند. استاد خویی در این زمینه نظریات متین و تازه ای را بنیان نهاد و با دیدگاه هایی مبتکرانه افق های جدیدی را پیش روی فقها در این دو علم گرانبها و شریف گشود و به واسطه ی آن به مقام رهبری بزرگ و استاد علما و مجتهدین حوزه های علمیه و دانشسراهای بزرگ علوم دینی نائل آمد.

او ادامه داد: آیت الله خویی درس های عالی خارج فقه و اصول را بر جمع کثیری از فضلا و افراد شایسته و بزرگوار تدریس می کردند؛ افرادی که تعداد آنها به حدود چهارصد و پانصد نفر می رسید. از ویژگی های بارز دروس ایشان در حوزه خارج فقه و اصول، نوآوری، تحقیق، تدقیق، شمولیت و ژرف نگری بود و بحث های ایشان از ویژگی هایی نظیر قوت استدلال، احاطه علمی به افکار علما و تحلیل و نقد آنها با روشی شیوا، دل انگیز و با بیانی اعجاب انگیز و فصیح همراه بود و همین موضوع نیز باعث شد از استادان و علمای بزرگ هم کیش و معاصر خود در حوزه علمیه نجف فراتر رفته و در زمینه جذب شمار بیشتر طلاب و فضلای شایسته و لایق گوی سبقت را از رقبای خود برباید. جلسه درس ایشان از شلوغ ترین جلسات به شمار می رفت. آیت الله خویی به حق قطب علمی و خورشیدی بودند که در بیش از نیم قرن پرتو افشانی می کرد و به حق به پیشوای حوزه علمیه نجف اشرف  ملقب شد.

آیت الله فیاض بیان کرد: آیت الله خویی در حالی که تنها بیست و پنج سال داشت، تدریس خارج اصول را آغاز و آن را در هفت دوره کامل تدریس کرد. دوره هشتم را آغاز کرده بود که به دلایلی از ادامه آن بازماند. در هر دوره از جلسه درس ایشان صدها عالم و استاد برجسته فارغ التحصیل شد. ایشان درس خارج فقه را جز پاره ای از ابواب، در یک دوره کامل و در پرتو کتاب و سنت تدریس کردند علاوه بر آن خارج باب صلات و طهارت را طی یکبار جداگانه و خارج مکاسب شیخ انصاری را در دو دوره کامل تدریس کردند که تاآن زمان و در گذر ده قرن از جانب هیچ عالم و استادی چنین رخ نداده بود.

447fa87541e21e7a2696f66b50269102_XL

شاگرد برجسته آیت الله العظمی خویی، رمز این موفقیت بزرگ و توفیق عظیم را در چند نکته خلاصه کرد و گفت: نکته اول، توانایی فکری ذاتی ایشان بود؛ این امتیاز تاثیری زیاد در تشخیص  قواعد و نظریه های عمومی و تکوین عمیق، دقیق و فراگیر آن  در علم اصول و همچنین کاربرد دقیق تر، عمیق تر و شمولی تر این نظریات در علم فقه داشت.

دومین امتیاز آیت الله خویی، توانایی علمی برتر ایشان در زمینه تحلیل مسایل پیچیده و نظریات دشوار اصولی و فقهی به شیوه ای آسان و بلیغ و شیوا بود. به برکت همین توانایی علمی و توانایی های فکری وسیع ذاتی و پیشینه درخشان در علم اصول و فقه بود که آرا و نظریاتی بی نظیر ابداع کرد. از همین جا بود که شهید سید محمد باقر صدر شاگرد نابغه ایشان گفت: «مقام ثبوت آیت الله خویی از نظر علمی و نظری قوی تر و بزرگ تر از مقام اثباتشان است و این موضوع را برای هر فرد متخصص در این زمینه که خواهان گفت وگو و بحث با ایشان است، به وضوح آشکار می کند»؛ شهید صدر همچنین در مقاله ای درباره روابط عمیق خود با استادش امام خویی نوشت: «روابطه ی من  با استاد، سند و سناد ما  امام خویی جزو شریفترین و پاک ترین روابط در زندگی به شمار می رود. در محضر این استاد نور علم را یافتم و طعم معرفت را چشیدم. از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به بشر پس از ایمان ارزانی می دارد، علم است و اگر بخشی از این علم را کسب کردم به واسطه ی امام خویی بود. من جز ثمره ای از ثمرات وجود و الطاف بزگوار ایشان و فرزندی از فرزندان معنوی ایشان نبودم».

آیت الله فیاض افزود: سومین امتیاز امام خویی این بود که در بحث و تدریس، تحلیل مسایل دقیق علمی و نظریات عمومی روش خاص خود را داشت و مسایل را با روشی دل انگیز، شیوا و بلیغ و با بیانی اعجاز آمیز و جذاب، فصیح و ادیبانه و مبتنی بر اصول و دلایل قطعی متقن مطرح می کردند. هماهنگی منظم و خلاقی بین طرح مسایل برقرار می کردند و بر مطالب و نظریات علمی تا اندازه ای سیطره داشتند که هیچگاه حتی در سخت ترین و پیچیده ترین مسایل زمام امور و رشته کلام از دستشان خارج نمی شد. ایشان در تحلیل همه مسایل و حل مشکلات مربوط به آنها و بیان آنها با ساده ترین شکل ممکن بسیار توانا بودند که این موضوع بر سیطره کامل ایشان بر مسایل علمی دشوار و پیچیده دلالت دارد.

او اظهار کرد: همه این ویژگی ها و امتیازات باعث شد تا آیت الله خویی بر دیگر معاصران خود برتری یابد. همه آن شایستگی ها و ویژگی های منحصر به فرد، باعث شد تا جلسات درسش شلوغ ترین و پربارترین جلسات باشد به طوری که کمتر شخصی پیدا می شد که جز به هدف استفاده از آن در این جلسات درس شرکت کند. از همین رهگذر می گوییم نود درصد شرکت کنندگان در جلسات درس ایشان، سخنانشان را به رشته ی تحریر در آوردند.

آیت الله فیاض گفت: این اوصاف باعث شد تا در رهگذر تاریخ رهبری حوزه علمیه نجف اشرف، صدها استاد و مدرس مطرح از کشورهای اسلامی مختلف به دست ایشان فارغ التحصیل شوند که نخبگانی از میان آنها اکنون در حوزه های علمیه مشهور نجف، قم و مشهد به مقام مرجعیت نائل آمده اند.

شاگرد برجسته حضرت آیت الله خویی در زمینه کمالات نفسانی و خصلت ها و فضایل ذاتی آیت الله العظمی خویی بیان کرد: سید نا الاستاذ امام خویی در کنار موهبت های علمی و نبوغ فکری ذاتی به کرامات نفسانی، خصلت ها و فضایل والا و برتر و ملکات نفسانی بزرگی نیز آراسته بودند و به واسطه ی همین ملکات نفسانی و  نیروهای روحی و معنوی بود که توانستند بر هوای نفسانی و امیال گمراه کننده آن سیطره یابند چرا که داشتن چنین کرامات نفسانی، انسان را به سوی رویکردهای صحیح دینی رهنمون کرده و راه را برای رسیدن به قرب الهی و ایمان به او آسان می کند؛ علاوه بر این موانع  را از بین برده، مقابله با هوی و هوس و امیال غریزی و انگیزه های شهوانی را آسان می گرداند و آن را تحت سیطره و غریزه دینی خود درمی آورد به همین دلیل آیت الله خویی، در سخنان خود صادق بوده و به وعده هایش وفا می کرد. در کردار و اعمال خود، همواره خشنودی خداوند و اخلاص را مطالبه می کرد. با هوی و هوس هایش مقابله می کرد، در اخلاق خود متواضع بود، هیچگاه دچار غرور نشد و ریاست و رهبری بر وی تاثیر نگذاشت و وی را فریب نداد.

فیاض گفت: زمانی که بین شاگردان خود حاضر می شود، همانند یکی از آنها بود، حق خواه و تسلیم حقیقت از هر فردی بود. در رفتارش بسیار مودبانه رفتار می کرد و به اهل علم و فضل احترام می گذاشت و با آنها نشست و برخاست داشت. امام خویی هرگز کسی را دست کم نمی گرفت. در طول حضور من با ایشان در حدود «سی و پنج سال»، هیچگاه درباره فردی با وجود داشتن مواضع منتقدانه و خصمانه بد سخن نمی راند بلکه حتی به خوبی از او یاد می کرد چنین مواضعی تنها به این دلیل بود که وی خود را به غرایزی نظیر دین، ایمان، تقوا اخلاص در عمل، صفات نیکو، کرامات والا و برتر و ملکات نفسانی مجهز کرده بودند.

او بیان کرد: من به قطع معتقدم که صفای نفس ایشان، نیکویی درون، خلوص نیت در اعمال مادی و معنوی و ایمان راسخ به خداوند متعال از یک طرف و صفات نیک، اخلاق فاضل و کرامات والای نفسانی از طرف دیگر یکی از دلایل توفیق بزرگ امام خویی و موفقیت ایشان به شمار می رفت.

آیت الله فیاض درباره رنج های آیت الله العظمی خویی از جانب نظام دیکتاتوری صدام بیان کرد: آیت الله خویی پس از وفات امام حکیم مرجع عالیقدر شیعه، منصب مرجعیت عالی شیعه در نجف اشرف را عهده دار شد و رنج و سخنی های ایشان از سوی سردمداران نظام سرنگون شده آغاز شد؛ زیرا رژیم با بهانه های مختلف و اتهامات گوناگون روزانه به حوزه علمیه حمله می کرد. آنگاه که رژیم حاکمه، امام حکیم را تحت حصر خانگی قرار داده بود و از ملاقات های حضوری وی جلوگیری کرد، اقدامات سرکوبگرانه رژیم صدام علیه حوزه علمیه به اوج خود رسید.

او افزود: حضرت آیت الله خویی هفته ای یکبار با امام حکیم ملاقات می کرد و پس از وفات ایشان، رژیم صدام به اعمال سرکوبگرایانه و حملات خود به حوزه علمیه و اعمال فشار بر سید خویی افزود. فشارها و حملات و سخت گیری ها علیه حوزه علمیه از سوی رژیم عراق در ایام جنگ به اوج خود رسید. به همین دلیل از حوزه علمیه جز اصول و نمادهای معنوی آن چیزی باقی نماده بود. در واقع هدف شوم رژیم صدام، تخریب کامل حوزه علمیه بود اما به این هدف شوم هرگز نرسید. چنین موضوعی دو دلیل داشت؛ اولین دلیل عنایت و فضل الهی و برکت صاحب این مکان مقدس و عنایات امام زمان (عج) بود. دومین دلیل نیز شکیبایی  ها و بردباری های استاد خویی بود؛ ایشان همه سختگیری ها و فشارهای رژیم صدام را به روش های مختلف سرکوبگرایانه که گاهی با اعدام اطرافیان و گاهی با فشار بر فضلای حوزه علمیه  و قتل، حبس، آوارگی و تبعید صورت می گرفت، بارها تحمل کرد. با وجود آن همه سرکوب ها و فشارها، همانند کوهی ستبر در راه صیانت از حوزه علمیه نجف اشرف مقاومت و شکیبایی به خرج داد.

آیت الله فیاض بیان کرد: سختگیری ها و فشارهای رژیم سرنگون شده صدام علیه امام خویی به این هدف بود که ایشان علیه نظام سخنرانی کند و از این سخنرانی به عنوان بهانه ای برای تخریب کامل حوزه علمیه بهره ببرد یا اینکه ایشان از نظام و مشروعیت آن حمایت کند تا به این طریق روح حوزه که به آیت الله خویی متکی بود، زیر سوال ببرد. این در واقع خلق و خوی علمای عظام ماست که خودشان را در راه حفظ و صیانت از حوزه علمیه و جایگاه دینی آن و هیبت و استقلال آن در همه امور اقتصادی، آموزشی و دینی از دست حکومت ها و نظام های ستمگر فدا کنند زیرا  حفظ حوزه در واقع حفظ و صیانت از دین است.

آیت الله فیاض درباره برخی از نظریات مبتکرانه حضرت آیت الله خویی در زمینه علم فقه و اصول نیز گفت: آیت الله خویی اندیشه ژرف و سلامت ذوق و همینطور دقت نظر و بیان زیبا و فصیح را در کنار یکدیگر جمع آورد؛ ایشان از موهبتی استثنایی و نوعی توانایی علمی والا برخوردار بودند. در زمان آیت الله خویی، جنبش علمی تجلی یافت و امام خویی کسی بود که این جنبش را گسترش داد. ایشان فردی متعمق و ژرف اندیش با تاثیراتی عمیق بودند؛ به خوبی می دانست چگونه  مسایل دشوار و قواعد پیچیده را از جوانب مختلف مطرح کرده و به کار ببرد. مهارت علمی و نبوغ فکری وی در ارائه و مطرح کردن مسایل دشوار و پیچیده، چگونگی بیان آنها، بررسی دقیق و سریع و بررسی آنها از همه جوانب و در نهایت ارائه راه حلی دقیق و جوابی متقن و مستند به آنها با روشی جذاب و بلیغ نهفته بود. آیت الله خویی در حل هرگونه مساله ای با هر پیچیدگی و ابهامی توانا بودند. علم از منبر ایشان سرچشمه گرفته  و فوران می شد.

او ادامه داد: آیت الله خویی در زمینه جدل و مناقشه یدی طولانی داشت و به واسطه کیفیت فهم و بررسی دقیق و همه جانبه مسایل و چگونگی پاسخ به مسایل رقبا و حل و فصل آنها، توانایی والا و مهارتی فنی و برتر در این زمینه از خود نشان داد. بنابراین هرگاه در حل مسایل بر وی ایراد گرفته می شد، از روشی دیگر بهره می گرفت که همه اینها  از پیشینه ای درخشان و توانایی علمی وافر حکایت می کرد و بیانگر این موضوع بود که ایشان مجهز به پتانسیل های علمی غریزی و هوشی سرشار است.

آیت الله فیاض در ادامه توصیف ویژگی های آیت الله خویی گفت: سزاوار است در حقش گفته شود «با وجود اینکه در مقام اثبات به بالاترین درجه رسید اما مقام ثبوتش قویتر و فراتر از مقام اثباتش بود». بهترین دلیل سخنان علما و فضلای حوزه علمیه درباره دروس و سخنرانی های آیت الله خویی، و شور و شوق آنها برای حضور در بحث ها و جلسات درس ایشان و بهره برداری از افکارشان، فارغ التحصیل شدن جمع کثیری از بزرگان، اندیشمدان، نوآوران و عالمانی از محضر ایشان است که امروزه زمام تحصیلات عالی فقه و اصول را در حوزه های علمیه جهان اسلام به دست گرفته اند به طوری که افکار ارزشمند و آرای دقیق و نظریات عمیق اصولی و فقهی ایشان از جنبه نظری و کاربری (همانند گردش زمین به دور خود) محور بحث های آنهاست. افتخار به این ثمره عظیم و دستاورد بزرگ او را کفایت می کند.

او در پایان بیان کرد که آیت الله خویی گام های پرباری به جلو برداشته و وارد میدان ابداع شد و چشمه های نوآوری اش شروع به جوشیدن گرفت و افکاری درخشان و نظریات جدیدی را در بحث های اصولی و فقهی ابداع کرد.

در تکمیل این گفت وگو  از کتاب خاطرات حضرت آیت الله فیاض نیز بهره برده شده است.

——————————————

پدر از لسان فرزند/گفت و گوی خواندنی با فرزند حضرت آیت الله العظمی خویی/ مرجعی استوار بر صیانت از حوزه ی نجف اشرف 

DSC015100ff1

حجت الاسلام والمسلمین سید صاحب خویی، فرزند حضرت آیت الله العظمی خویی همچنین از نگرانی های پدر بزرگوارش درباره مشکلات دینداری در نسل های بعدی >شیعیان مهاجر به کشورهای غیرمسلمان یاد می کند و یکی از دلایل تاسيس موسسات و مدارس اسلامی در كشورهاي غربي توسط پدر را همین نگرانی های آن مرجع عالیقدر عنوان می کند و كمبود مدارس شیعی در كشورهاي غربي را از معضلات امروز شیعیان مهاجر می داند.

او که سرپرستی موسسات و مدارس آیت الله العظمی خویی در خارج از ایران را بر عهده دارد يكي از بهترين راه‌ها براي آشنایی نسل جوان با معارف شيعي را تاسيس مدارس و همچنين تشكيل بنیادهای فرهنگی فعال می داند که بتوانند در کشورهای غربی اثرگذار باشند.

به گزارش خبرنگار شفقنا، حضرت آيت الله‌ العظمی سید ابوالقاسم خويي در 15 رجب 1317هجري قمري (۲۸ آبان ۱۲۷۸ هجری شمسی) در شهرستان خوی در ایران ديده به جهان گشودند و در طول حيات پربارشان بيش از 800 مجتهد عاليقدر در عالم اسلام از محضر ایشان بهره بردند. از جمله شاگردان برجسته ايشان كه به درجه اجتهاد نايل شدند، مي‌توان به آیات عظام سید علی بهشتی، ميرزا علي فلسفي، سید علی حسینی سیستانی، شیخ حسین وحید خراسانی، شیخ محمد اسحاق فیاض، حاج آقا تقی قمی، سيد محمد صادق روحاني، شیخ بشیر نجفی، سید محمد روحانی، ميرزا علی غروی، شیخ مرتضی بروجردی، سید محمد باقر صدر، ميرزا جواد تبريزي، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سيد محمد حسين فضل‌الله، شیخ آصف محسني، سید ابوالقاسم کوکبی و شیخ محمد تقی بهجت اشاره كرد.

آيت‌الله العظمی خويي تأليفات ارزشمندی داشته اند که از میان آنها مي‌توان به مجموعه کتب تقریرات فقهی ایشان که بیش از 50 جلد است و تالیفات متعدد اصولی و همچنین در زمینه علم رجال به معجم رجال الحديث در 24 جلد و در زمینه تفسیر به کتاب ارزشمند البیان فی تفسیر القرآن و در زمینه عقائد ارجوزه ای در 900 بیت که در 3 جلد شرح شده است اشاره كرد.

ایشان علاوه ‌بر این آثار مکتوب، مراكز متعدد فرهنگي، تبليغي و خدمات اجتماعي نيز تأسيس كردند که مدرسه و كتابخانه حضرت آيت‌ الله العظمی خويي در مشهد، مجموعه مدينه ‌العلم در قم، کتابخانه و دارالعلم در اصفهان و مدرسه دارالعلم آيت ‌الله العظمی خويي در نجف اشرف از جمله این مراکز هستند. همچنین موسسات و مدارس اسلامی در شهرهای لندن، منچستر، سوانزی، پاریس، نیویورک، مونترئال، بمبئی، اسلام آباد، بانکوک، پاتالونگ و ديگر نقاط جهان تاسيس نمودند كه در تبليغ مذهب تشيع در سراسر جهان نقش تاثيرگذاري ايفا كرده‌اند.

این مرجع عالیقدر شیعه در روز شنبه، ۸ صفر ۱۴۱۳ (۱۷ مرداد ۱۳۷۱) در سن ۹۴ سالگی در نجف اشرف رحلت نمودند و در جوار حرم مطهر حضرت علی بن ابیطالب (ع) به خاک سپرده شدند.

حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خوئی، فرزند حضرت آيت ‌الله العظمی خويي در گفت و گو ی اختصاصی با خبرنگار شفقنا درباره شیوه رفتار و گفتار، نفوذ علمی و جایگاه وی در نجف اشرف، نگاه ایشان به مسایل اختلافی مسلمانان و دقت این مرجع تقلید در رعایت حقوق افراد در قالب نقل خاطراتی از زندگی با ایشان و همچنین وضعیت اجتماعی شیعیان درعصر امروز و نحوه تعامل با جوامع غیرشیعی و غیرمسلمان سخن گفته است.

شیعیان همواره از تندروی و حوادث تروریستی فاصله داشته اند

وی در گفت‌وگو با خبرنگار شفقنا (سایت همکاری های خبری شیعه) با اشاره به وضعيت شيعيان در كشورهاي مختلف تصريح می کند: حضور شيعيان در كشورهاي اروپايي پس از انقلاب اسلامي ايران،جنگ خلیج فارس، جنگ داخلي لبنان و حمله اتحاد جماهیر شوروي سابق به افغانستان، افزایش چشمگیری یافت.

او با بيان اينكه حوادث فوق عامل اصلي مهاجرت شيعيان از مليت‌هاي مختلف ايراني، عراقي، افغان و لبناني به كشورهاي اروپايي و بخصوص انگليس شد، اظهار می کند: با توجه به اينكه شيعيان از نظر اجتماعي و سياسي در کشورهاي اروپايي در اقليت بودند، نمي‌توانستند به عنوان يک گروه و مذهب مشخص معرفي شوند، لذا در چارچوب محدود بين خود تعامل برقرار كردند و همين مساله باعث شد تا مراکز سني که از نظر جمعیتی اکثریت را در اختیار داشتند خود را به عنوان نماينده اسلام و مسلمانان معرفي كنند.

فرزند آیت الله العظمی خویی بیان کرد که حادثه 11 سپتامبر 2001 و انفجارهاي سال 2005 در لندن، توجه غربیها را به این نکته جلب نمود که از میان مذاهب اسلامی شیعیان همواره از تندرویها و حوادث تروریستی فاصله داشته اند، و همین امر سبب شد تا شیعیان نیز به عنوان یکی از محورهای اصلی در تعامل بین مسوولین دولتی و موسسات اسلامی شناخته شوند و بتوانند در تصمیم گیریهای کلان ایفای نقش کنند.

سید صاحب خويي خاطرنشان می کند: اگرچه وضع شيعيان بعد از آن دو اتفاقي که افتاد، به خاطر روشن شدن موضع شیعیان و عدم دخالت شیعیان در حوادث تروريستي و حرکات افراطی، بهبود یافت اما از يک ديدگاه ديگر شيعه ها جزئي از مسلمانان هستند و بعد از اتفاقات رخ داده، متاسفانه به وجهه مسلمانان در کشورهاي غربي که آمريکا هم جزئي از آنهاست از نظر اجتماعي و عمومي و مردمي آسيب وارد آمد.

او با اشاره به تلاش شيعيان براي حفظ ويژگي‌ها و آرما‌ن‌هاي شيعه در كشورهاي غربي تصريح می کند: مسوولان مراکز اسلامي، رهبران و سردمداران جامعه تشيع تمام تلاش خود را در سال‌هاي اخير به كار برده‌اند تا نسل‌هاي بعدي مهاجران به كشورهاي غربي را از هضم شدن در فرهنگ غرب باز دارند؛ البته با مشكلات بسياري نیز مواجه شدند اما علی رغم همه مشکلات تا اندازه اي به اهداف خود رسيده‌اند.

فرزند آیت الله العظمی خویی یکی از دلایل تاسيس موسسات و مدارس در كشورهاي غربي توسط پدر در سال 1989 را نگرانی ایشان از آینده نسل‌هاي بعدي مهاجرين عنوان می کند و می گوید: ایشان معتقد بودند، نسل هاي اوليه که مهاجرت کردند به اجبار و به خاطر شرايط کشورهاي خودشان مهاجرت کردند لذا ريشه هاي مذهبي و تعلقات و آشنايي کافي را با اصول و مذهب دارند اما نسل هاي بعدي به دليل آزادي موجود در غرب و هم‌چنين وسايل ارتباط جمعي و رسانه ها و تأثيرات منفي که فرهنگ غرب می تواند بر ذهن نوجوان بگذارد، احتمال دارد متاثر از اين فرهنگ و دچار بحران هویت شوند.

او كمبود مدارس شیعی در كشورهاي غربي را از معضلاتی می داند كه  شيعيان در تاسيس آنها باید اهتمام بیشتری بورزند، و در واقع تنها راه حفظ هویت اسلامی و مبانی اعتقادی برای نوجوانان همین مدارس هستند.

فرزند آيت‌ الله العظمی خويي با تاكيد بر اينكه در عین حال حضور در غرب مي تواند براي فرزندان و نسل هاي بعدي شيعیان تأثيرات مثبتي نیز داشته باشد،‌ تصريح می کند: با توجه به امکانات موجود در کشورهای پیشرفته، شیعیانی که در اينجا هستند، شرايط بدي نخواهند داشت، البته اگر اين ها تلفيق شود، يعني اين امکانات با حفظ هويت شيعي و اسلامي بهاصطلاح جمع شود.

DSC01651fff

شیعیان از نطر تعداد کمتر ند اما افراد شاخص بسیاری را معرفی کرده اند

هنوز پارلمان شیعی به نتیجه نرسیده است

او با اشاره به وضعيت و جايگاه اجتماعي شيعيان در دانشگاه‌ها، توليدات علمي و تخصص هاي گوناگون آنها بیان می کند: شيعيان نسبت به ساير مسلمانان از نطر تعداد کمترند اما افراد شاخص بسیاری در زمينه‌هاي مختلف معرفی کرده اند.

وي به راه‌حل‌هاي موجود براي بهبود وضعيت شيعه و به ويژه نسل دوم و سوم در كشورهاي اروپايي نيز اشاره و خاطرنشان می کند: همانطور كه پيش از اين اشاره شد، يكي از بهترين راه‌ها براي دسترسي مردم به معارف شيعي، تاسيس مدارس و نهادهای آموزشي است.

حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خويي با اشاره به ظرفيت هايي که براي نهادهاي مدني در جوامع غربي وجود دارد، تصريح می کند: مي‌توان از نهادهاي مدني استفاده کرد و قدرتمندتر به مسایل وارد شد. البته پیش نیاز چنین حضوری وحدت و همفکری بیشتر شیعیان است.

وي با بيان اينكه در لندن فعاليت هاي زيادي صورت گرفت تا يک مجلس و يک پارلمان به نام پارلمان شيعي يا مجلس شيعي تشکيل شود اما در عمل به نتيجه نرسيد، اظهار می کند: متاسفانه به دليل طرز تفکرها و به اصطلاح ديدگاه هاي متفاوت سياسي، قوميتي و مليتي، اينگونه اقدامات هنوز به نتیجه نرسیده است.

آیت الله العظمی خویی تمام تلاششان بر حفظ حوزه ی علمیه ی نجف اشرف بود

فرزند آيت ‌الله العظمی خويي در پاسخ به پرسشی در رابطه با ديدگاه‌هاي پدر بزرگوارش نسبت به جايگاه و منزلت حوزه علميه نجف بیان می کند: ايشان در سه دهه آخر دوران زندگي‌شان سختي هاي بسياري کشيدند و فشارهاي زيادي از طرف بعثيان به ایشان وارد شد زيرا حوزه علميه نجف اشرف با سابقه متجاوز از هزار سال بزرگترين حوزه علميه جهان تشيع بود و سابقه طولاني از شخصيت‌هاي علمي، مراجع تقليد و توليد علم و تأليفات داشت لذا ایشان در مواضعي که اتخاذ مي کردند همواره اين نکته مد نظرشان بود که نمي خواستند بعدها در تاريخ ثبت شود که حوزه با سابقه علميه نجف اشرف در حيات ایشان تعطيل شد لذا تلاششان را به کار مي بردند تا اين حوزه علیرغم تمام فشارها و مشکلات باقي بماند.

وي يادآوری می کند: آیت الله العظمی خویی در شرائط بحرانی سال 1350 که موج اخراج علما و طلاب علوم دینی از عراق توسط رژیم بعث شدت گرفت، تمام سعي خود را به کار بستند تا لطمه ای به حوزه هزار ساله نجف وارد نشود. ایشان در پاسخ به پيشنهاد نزدیکان برای سفر به خارج از عراق و انتقال حوزه، فرمودند: “تا وقتي فشار به آنجا نرسيده که من را بگيرند و به زور از نجف اخراج کنند، من اين حوزه را حفظ خواهم کرد.” این فشارها برای سالیان متمادی ادامه داشت که در نهایت منجر به شهادت جمع کثیری از فرزندان و منسوبین و شاگردان و نزدیکان ایشان گردید و با همه این هموم ایشان استوار در دفاع از کیان حوزه نجف ایستاده بودند.

از منظر سیاسی در مورد مسائل ایران تفاوت نظرهایی وجود داشت

نماز بر پیکر شهید مصطفی خمینی را ایشان خواندند

حجت الاسلام و المسلمین سید صاحب خوئی در پاسخ به سوالی در مورد ارتباط آيت‌ الله العظمی خويي با ساير مراجع در آن زمان‌ می گوید: در حيات ايشان مراجعي نظير آیات عظام سید عبدالهادي شيرازي، سید محسن حکيم، سید محمود شاهرودي و آيت ‌الله خميني در نجف حضور داشتند، این مراجع همواره تلاش مي‌كردند تا در شرايط مناسب ديدار و جلساتي داشته باشند؛ حتي وقتي که آقاي خميني به عراق آمدند از طرف ايشان مورد استقبال قرار گرفتند. همچنین ایشان شهادت سید مصطفی را به آیت الله خمینی تسليت گفتند و مراسم نماز میت را برگزار نمودند. البته از نظر سياسي، تفاوت‌هايي بين مراجع آن روز وجود داشت كه اين تفاوت بيشتر ميان آيت‌الله خميني و ديگر آقايان در رابطه با مسایل ايران بود.

او ادامه می دهد: انقلاب ايران در شرايطي رخ داد که فشارهاي داخل عراق هم زياد بود. بعد از وقوع جنگ هم از طرف دولت عراق به ايشان فشار وارد شد كه عليه جنگ حرف بزنند اما مرحوم آقا ابتدا فرمودند که من در اين مسایل دخالت نمي کنم. آنها هم که آمده بودند به آقا عرض کردند که شما به عنوان يک مرجع تقليد، نظرتان نسبت به جنگ بين دو برادرمسلمان چيست؟ اگر رد يا تأييد مي کنيد بنويسيد، آقا فرمودند که شما وقتي جنگ را شروع کرديد نظر من را جویا نشدید که حال در مورد توقف آن نظرمن را می پرسید.

کثرت شاگردانی که به اجتهاد رسیدند یا به مقام مرجعیت رسیدند از افتخارات ایشان است

نصیحت می کردند اما هیج وقت نظرشان را اجبار نمی کردند

به شدت در امور وجوه شرعیه حساسیت و دقت داشتند

وي در توصیف جایگاه علمی پدر بیان می کند: از افتخارات ايشان کثرت شاگردان و تربيت آنهاست كه به درجه اجتهاد رسيده بودند و بعد از ايشان جزو مراجع به حساب مي‌آمدند.

او در ادامه درباره سلوک و زندگی آيت‌الله العظمی خويي و توجه ايشان به بیت المال و مراقبت های شخصی از نظر زهد، اخلاق و برخورد با همسر بیان می کند: بنده از کودکی در خانواده روحانیت بزرگ شدم و هزاران طلبه و روحانی دیدم لذا معتقدم وقتی کسي اسم خود را روحانی می گذارد و ملبس به اين لباس مي‌شود، همه حرکات، گفتار و کردار وي بايد متناسب با مفهوم روحانيت باشد زيرا همه رفتارهاي وي زیر ذره بین است و در افكار و عقايد ديگران تاثير خواهد داشت.

وي با یادآوری خاطره‌اي بیان می کند: اوایل سال 1352 كه جهت ادامه تحصیل همزمان در حوزه و دانشگاه، قصد عزيمت از عراق به ايران را داشتم اما مرحوم آقا تمایل داشتند که بمانم و تحصیلاتم را در حوزه نجف ادامه دهم. من علاقه مند به دانشگاه بودم و ایشان با توجه به روحیه ای که داشتند هیچ وقت مساله ای را اجبار نمی کردند و تنها در فرصت هایی که پیش می آمد نصیحت می فرمودند. یک روز از خدمت ایشان از کوفه به نجف می آمدیم و آقا میرزا جواد هم در ماشین بودند. آقا نصیحت می کردند که از سفر منصرف شوم. مرحوم آقا میرزا جواد گفتند چرا اینقدر از این جوان تقاضا می کنید، آقا فرمودند که من می خواهم با علاقه این کار صورت گیرد و نمی خواهم به اجبار و اکراه او را وادار به کاری کنم، زيرا کار با اجبار و اکراه نتیجه مطلوب ندارد. زمان رفتن به ايران براي خداحافظي خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم كه آيا من حساب و كتابي خدمت شما ندارم، زيرا ایشان برای اعضای خانواده ماهیانه ی خیلی کمی را تعیین فرموده بودند كه به بنده ماهی نیم دینار مي‌رسيد اما اين پول نزد خود مرحوم آقا بود لذا ايشان فرمودند كه چرا حساب و كتاب داريم و شما 50 دینار پیش من پول دارید اما 10 دینار آن خمس می شود و 40 دینار مابقي را يا مي‌توانم الان پرداخت کنم يا حواله بدهم كه در ایران 800 تومان بگیری؛ ابتدا من با قضیه احساسی برخورد کردم و کمی ناراحت شدم که ایشان به جای اینکه کمک بیشتری به من بکنند، 10 دینار خمس از من کم می کنند، اما متوجه شدم كه اینها همه درس است و حساب و کتابی دارد كه با پسرشان اینچنین برخوردی می کنند.

سید صاحب خويي با اشاره به حساسیت و دقت ایشان در امور وجوهات شرعیه می گوید: به یاد دارم روزی ایشان بسیار آشفته بودند و حتی ناهار هم میل نکرده بودند، وقتی سبب را جویا شدم فرمودند که مسافری مقداری وجوهات شرعی در پاکتی آورده و 5 دینار در این پاکت است که مشخص نیست بابت چیست، آن روز تمام سعیشان را کردند تا آن مسافر را بیابند و مورد 5 دینار را مشخص کنند

هرگز کینه ی کسی را به دل نگرفتند

بسیار خوش خلق بوده و به صله ی رحم اهتمام داشتند

حق دختران در انتخاب همسر و ادامه ی تحصیل

فرزند آیت الله العظمی خویی در پاسخ به سوالی نسبت به شاخصه های اخلاقی ایشان،به خاطره‌اي ديگر نيز اشاره می کند و می گوید: مرحوم آقا یک روز مرا خواستند و نصیحتم فرمودند. پرسیدند که شما فکر می کنید اين مقامی که الان به آن رسیده ام در اثر و نتیجه چه بوده است؟ من عرض کردم نتیجه نبوغ و جد و جهد و کوشش و تلاش و زحماتی که کشیده اید و تحصیلاتی که کرده اید و… است. همه اینها را که گفتم؛ فرمودند من معتقدم که به خاطر اینها نیست بلكه نتیجه دو خصلت من است: یکی التزامم به صله رحم و دوم اینکه هرگز کینه کسی را در طول زندگی به دل نگرفته ام. هر کس که به من بد کرد نه تنها در صدد مقابله با او بر نیامدم بلکه به او خوبی کردم. بعد هم مثال هایی در رابطه با التزام به صله رحم بيان فرمودند.

وي با بيان اينكه ایشان بسيار خوش خلق بودند و ما در مراوده خانوادگي هیچ مشکلی نداشتيم می افزاید: به دختران اجازه مي‌دادند كه همسر آينده‌شان را خود انتخاب كنند، می گوید: طبیعی است که انتخاب با دخترهاست ولی اذن ولی را ضروری می دانستند. می پرسیدند که این مورد هست و خودشان هم نظرشان را می گفتند. وي هم‌چنين با ادامه تحصيل دختران مخالف نبودند و دختران را به مدرسه‌اي كه خواهر آقاي سيدمحمدباقر صدر 40-50 سال قبل در نجف تاسيس كرده بود، مي‌فرستادند.

دعوت به عدم تفرقه در میان مسلمین

تسلط به مبانی علمی و فقهی اهل تسنن

او به برخورد آيت‌ الله العظمی خويي با اهل تسنن نيز اشاره و اظهار می کند: اهل تسنن می آمدند خدمت ایشان و منطقی و علمی مسایل را با آنها مطرح می کردند. ایشان در اکثر بیانیه ها در مشکلات و اختلافاتی که در کشورهای اسلامی رخ می داده است به عدم تفرقه توصیه و به آیه واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا استناد می کردند.

او در ادامه به یاد می آورد: در یکی از سفرها،‌ یکی از مفتیان اهل تسنن در مناظره‌اي كه برگزار شده بود، به ايشان گفتند كه شما خیلی خوب به مبانی علمی و فتوای اهل تسنن آگاهی دارید. آقا نيز در جواب گفتند که من می توانم بگویم که بيشتر از ابو حنیفه مبانی فقهی شما را بلد هستم.

فرزند آیت الله العظمی خویی می افزاید: آقای تیجانی در تاليفاتش ذکر می کند که از یکی از عوامل مؤثر در استبصارش ملاقات وی با مرحوم آقا و مباحثات مطرح شده بوده است. همچنین یکی از افتخارات آقای طنطاوی، شیخ الازهر این بود که خود عنوان می کرد که دو سال شاگرد آقا بوده است و وقتی مرحوم آقا درس تفسیر می دادند، ایشان استاد دانشگاه بصره بوده، از بصره به نجف می رفته که در درس تفسیر مرحوم آقا شرکت کند.

DSC015833fffff

تألیفات علمی ایشان به عنوان مرجع در حوزه های علمیه است

حافظه ی فوق العاده

اعتقاد کامل به نظم  در امور

وي با اشاره به تألیفات آیت الله العظمی خویی به خبرنگار شفقنا می گوید: تألیفات علمی ایشان به عنوان مرجع در حوزه های علمیه مطرح است و همه آراء به نظریات ایشان ختم می شود. الان محور حوزه ها نظریات ایشان است. خاطرم هست که در برنامه سيماي فرزانگان در ايران كه راجع به بزرگان بحث بود، آقای معرفت می گفتند، در مباحث علمی در حوزه قم فصل الخطاب مناظره علمی نظریات آقای خویی است. حتي علي‌رغم گذشت 20 سال از رحلت ايشان، هنوز هم رساله‌ عملیه ایشان چاپ مي‌شود و خیلی از شیعیان بر تقلید ایشان باقی هستند و نیاز به رساله های عملیه ایشان احساس می شود.

وي در نقل قولی از آقای سیدمحمد مهدی خلخالی بیان می کند: به گفته وي، آقا حافظه فوق العاده ای داشتند زيرا قبل از درس یک چند دقیقه ای مطالعه می کردند و تشریف می آوردند. ایشان از آقا ‌پرسیدند كه شما با 3-4 دقیقه مطالعه چه چيزي دستگیرتان می شود كه نیم ساعت درس می دهید؟ آقا در جواب فرمودند که من این مطالب را پخته ام، اکنون مثل کسی می مانم که غذا را پخته و قبل از مصرف کمی گرم می کند و با همین چند دقیقه یک مرور می شود والا از نظر پختن، مطلب پخته و آماده است چراكه به گفته شاگردانشان مطالب علمی مثل مومی در دستشان بود كه می توانستند آن را به هر شکلی که می خواهند در بیاورند.

فرزند آیت الله العظمی خویی در ادامه با تاكيد بر اينكه پدر بزرگوارشان اعتقاد كامل به نظم در امور و کارهای مؤسساتی و سازمانی داشتند، می گوید: ايشان چندین اقدام عملی در این زمینه کردند كه مهم ترین آنها اين بود که از دوره حيات ایشان قاعده ای در نجف وضع شد و ایشان اولین کسی بودند که مساله شهریه دادن به طلبه ها را در نجف نظام مند کردند و تاكيد داشتند كه طلبه ها باید امتحان بدهند تا رتبه علمی آنها مشخص شود و متناسب با آن رتبه برایشان شهریه وضع شود زيرا در آن زمان همه طلبه‌ها ولو آنهایی که مشغول به تحصیل نبودند، شهريه مي‌گرفتند. هرچند كه حملات زيادي هم عليه ایشان صورت گرفت و برخی از افراد قصد جانشان را كردند اما این یک کار بسیار بزرگی در حوزه نجف بود كه برنامه رتبه بندی علمی را شروع کردند.

در تقریض توجه به مطلب داشتند نه نویسنده

وي يادآوری می کند: آیت الله فیاض می فرمودند که من وقتی آمدم نجف، طلبه ای جوان بودم و در درس آقا حاضر می شدم. تقریرات را نوشتم و خدمت آقا آوردم. ایشان گرفتند که مطالعه کنند. به جهت جوان بودن من، بعضی اشخاص در حوزه به مرحوم آقا فشار وارد مي کردند تا بر تقریرات من تقریضی ننویسند اما ایشان در مقابل همه این شخصیت های علمی، مقاومت مي‌کردند و مي‌فرمودند که من کاری ندارم نویسنده کیست. من به عنوان مطلب نگاه می کنم و تقریضی را که می نویسم بر مطلب می نویسم؛ البته خود مرحوم آقا نیز این موقعیت را داشته اند، چون در سن جوانی، اجود التقریرات مرحوم میرزای نایینی را نوشتند.

التزام به نماز شب  زیارت و قرآن

مکرر به هنگام تلاوت قران اشک می ریخنند

فرزند آیت الله العظمی خویی با اشاره به آداب نماز شب و زیارت های آیت الله خویی نیز تصریح می کند: زیارتشان مرتب برقرار بود و در مناسبت ها به حرم حضرت علی (ع) و کربلا مشرف می شدند. برای نماز شب هم این التزام را داشتند. هر روز صبح نیز به تلاوت قرآن گوش می کردند، من چندین بار شاهد بودم که وقتی تلاوت گوش می کردند، اشک می ریختند. ایشان حتی در سنین آخر عمر شریفشان از هر فرصتی برای حفظ کلام الله مجید بهره می جستند.

—————————————

8318884b5e5af766907e8b8a309332ce_XL آیت الله شاه آبادی در گفت وگو با شفقنا: آیت الله خمینی اهانت به آیت الله خویی را اهانت به اسلام، قرآن و امام زمان (عج) می دانست

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – آیت الله حاج آقا نصر الله شاه آبادی در خصوص نظر امام خمینی(ره) نسبت به آیت الله خویی و اهانت هایی که در آن زمان از سوی برخی تندرو یا غافل متوجه ایشان می شد، گفت: امام خمینی(ره) اهانت به آیت الله خویی را اهانت به امام زمان می دانستند و آیت الله خویی هم معتقد بودند که همت آیت الله خمینی نباید از بین برود.

آیت الله شاه آبادی در خصوص حضور خود در حوزه و ورود به نجف اشرف در گفت وگو با خبرنگار شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، اظهار کرد: دوره ای که ما وارد حوزه شدیم و به عنوان طلبه این راه را انتخاب کردیم، در حقیقت 12 سال طول کشید. در واقع از سال 1322 تا سال 1328 ما مشغول تحصیل در حوزه بودیم که از نظر هوش و استعداد از بقیه کم نمی آوردیم و لذا خیلی سریع پیش رفتیم از نظر ادبیات، معنای بیان و سطح فقه و اصول و همچنین فلسفه خوب پیشرفت کردم. مثلاً در درس معنای بیان، مرحوم سید مهدی لواسانی از بزرگانی بود که در میان ادبا بسیار معروف بودند و خیلی از بزرگان از شاگردان ایشان بودند یا مرحوم سید کاظم عصار در فقه و اصول یا مرحوم آیت الله حسن تهرانی در ادبیات و فلسفه بسیار مطرح بودند. مرحوم عصار در دانشگاه هم تدریس می کردند، به اندازه ای این مرد ساده زیست بود که اصلاً کسی فکر نمی کرد که استاد دانشگاه است. مرحوم ابن الدین حاج عباس تهرانی از شاگردان مرحوم آخوند بود که کفایه تدریس می کردند. آیت الله هدایت الله گلپایگانی و مرحوم نجف آبادی نیز از دیگر اساتید مدرسه سپه سالار بودند. شروع طلبگی من از مدرسه مروی بود و بعد از آن به مدرسه سپه سالار رفتم. معالم را در مدرسه مروی نزد مرحوم زهیر الدین یاد گرفتم، ایشان از نجف آمده بود و بشارت مغنی و لمعتین را در مدرسه مروی خواندیم که از مرحوم تهرانی نیز تقاضا کردیم برای ما مطول بگوید یک مقدار مطول را پیش ایشان گرفتیم و باقی آن را نزد مرحوم لواسانی تحصیل کردیم، رسائل را نیز در مسجد هفت تن نزد آقا سیدحسن علول آبادی یاد گرفتیم که بسیار هم خوب تدریس می کردند تا سال 1328 و 1329 ما تمام سیر مسیر را تمام کردیم.

او در ادامه تصریح کرد: می توان گفت آن موقع حوزه تهران خیلی قوی بود، البته در قم نیز درس آیت الله بروجردی و آیت الله حجت را فرا گرفتیم؛ همچنین درس آیت الله خوانساری را نیز درک کردیم اما مدرسه سپه سالار و مروی بسیار فعال تر بودند، حوزه تهران به لحاظ درسی تأمین بود، همه اساتید تهران هم آماده و هم خبره بودند. اواخر  1329 ما وارد نجف اشرف شدیم، به نجف خیلی علاقه داشتم اما اجازه نمی دادند، البته اخوی هم مخالف بودند و می خواستند ما را داماد کنند و حتی مقدمات آن را هم فراهم کردند اما چون من راه قاچاقی رفتن را پرسیده بودم، از ازدواج منصرف شدم و بالاخره قاچاقی به نجف رفتم. مرحوم آیت الله سید محمد روحانی که هم دایی زاده ما بود و هم داماد اخوی ما و هم فردی دانشمند، زیر نظر ایشان ادامه تحصیل را شروع کردیم و یک دوره فشرده کفایه را پیش ایشان خواندیم. در سال 1330 تقریباً ایشان ما را ارجاع داد به مرحوم آیت الله العظمی خویی. درس آیت الله سید محمود شاه آبادی و سید حسین حمامی و درس آیت الله حکیم و حلی را نیز رفتیم. آیت الله حلی عرب بود اما فارسی تدریس می کرد، برعکس آیت الله خویی که ایرانی بود و عربی درس می داد. درس آیت الله حمامی خیلی مرتب بود ولی محتوای آن کم بود اما درس آیت الله حلی گرچه کم می گفت، اما مفید بود.

آیت الله شاه آبادی در مورد درس آیت الله حلی گفت: هم کلاس های ایشان پر محتوا بود و هم آماده اشکال و جواب بودند. آخر برخی ها درس را می گفتند اما پای اشکال و جواب نمی نشستند، بعضی ها بعد از درس حوصله سوال و جواب نداشتند درس آیت الله حلی بسیار شلوغ می شد. برای درس آیت الله حکیم باید به طرز درس گفتن ایشان مثل مرحوم آیت الله شاهرودی عادت می کردیم و تمرین می کردیم، تا با ادبیات ایشان آشنا شویم درس آیت الله خویی عربی فصیح بود و با اینکه تازه وارد نجف شده بودم اما درس را خوب می فهمیدم و این برای من خیلی راحت تر بود اما عربی آیت الله حکیم خیلی سنگین بود و این شد که دیگر نرفتم.

شاه آبادی در خصوص دلیل انتساب مرجعیت اعلی به آیت الله خویی به شفقنا گفت: با وجود اینکه فضلای بسیاری در حوزه نجف حضور داشتند البته قبل این دوره هم نجف بسیار پر بار بود و افرادی از جمله میرزا نائینی، آیت الله اصفهانی، مرحوم آیت الله غروی اصفهانی و آیت الله شیرازی از بزرگان آن علم بودند و مرحوم آیت الله سید حسن اصفهانی، میرزا نائینی و آیت الله غروی اصفهانی از کسانی بودند که اداره حوزه بر عهده ایشان بود، بعد از اینها طبقه بعدی شاگردان مرحوم قاضی عراقی، مرحوم میرزا نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی که هرکدام مراتب خود را داشتند، شما ببینید آیت الله حکیم اواخر دوره مرحوم آخوند را درک می کند یا آقای اصفهانی، اما آیت الله خویی عمر سنش اصلاً نمی رسد که کلاس آیت الله آخوند را درک کند اما به هر حال بزرگان حوزه دارای مراتبی می شوند. درک آن موقع نیز بعد از اینکه مرحوم اصفهانی به رحمت خدا رفت به هر حال باید یکی باشد که به مرحوم اصفهانی نزدیک تر باشد و آن شخص حاج آقا حسین قمی و حاج آقا بروجردی و آیت الله حکیم هستند که این سه نفر مقام ایشان را درک کرده بودند، حال هرکدام به اندازه خود.

آیت الله شاه آبادی افزود: هم بیان آیت الله خویی خوب بود و هم طلبه از آن فایده می برد، یعنی واقعاً درس را می فهمید، مرحوم خویی بسیار فصیح صحبت می کردند. آن روزی که آیت الله خویی اعلام تعطیلی درس می کرد خواهی نخواهی درس ها تعطیل می شد.

او تصریح کرد: وقتی آیت الله حکیم مرجع تقلید بود و مقلد داشت، آیت الله خویی نصف ایشان مقلد داشتند البته بعد از فوت آقای حکیم بیشتر شد، گاهی اوقات آدم فکر می کند اگر مخالفتی با فردی کند آن فرد را از کاری می اندازد اما گاهی علت ترقی فرد همین مخالفت من می شود یکسری مخالفت ها هم در بالا رفتن آیت الله خویی کمک کرد و ایشان بعدا مقلدان بسیاری یافت و تراز اول شد.

او گفت: حتی در هندوستان، اروپا و آفریقا هم اگر روحانی وجود دارد، درس آیت الله خویی را رفته بوده و شاگرد ایشان بوده است، یعنی نوع درس دادن آیت الله خویی در مرجعیت ایشان تأثیر فراوانی داشته است، لذا آیت الله خویی سال 1320 شاگرد پروری می کردند و آن ها می رفتند در جای جای ایران و حتی در کشورهای چون هند و پاکستان پخش می شدند، بنابراین نام آیت الله خویی غریب نبود و اتفاقاً خیلی آشنا بود. مرحوم خویی به دلیل تلاش و گستردگی فعالیت های فقه و اصول بسیار شناخته شده هستند و شخصیت علمی ایشان ذوابعاد است که کمتر به آن ها توجه شده است.

81393537-6088303

آیت الله شاه آبادی اظهار کرد: آیت الله خویی دارای یک استعداد فوق العاده بود یادم هست یک روز ایشان مریضی پیدا کرده بودند و در اثر اشتباه خودشان، خیلی وضع بدی داشتند تا دکترها آمدند و ایشان صحت پیدا کردند ایشان فرمودند” من به دخترم گفتم اگر پدرت مرد، نشین بگو فقه و اصولم از بین رفت.. پدرت مهندسی بلد بود بنایی بلد بود، اختراعات داشت و…” در واقع هم همینطور بود ، در بحث رجال هم ایشان 22 جلد کتاب نوشتند اواخر نیز مشغول حفظ قرآن و تحصیل زبان انگلیسی بودند ایشان ترکی و هندی بلد بودند و همواره در هر حال علم آموزی بودند و با خط لاتین هم آشنا بودند.

او در ادامه گفت: در نوفل لوشاتو از امام سوال کردم حکم اهانت به آیت الله خویی چیست؟ خدا می داند که امام اخم های خود را در هم کردند و گفتند: “اهانت به آیت الله خویی، اهانت به اسلام و اهانت به قرآن و اهانت به امام زمان (عج)است” به ایشان گفتم “چرا شما جلوی این اتفاق را نمی گیرید” که ایشان در یکی دو جا به برخی تشر رفتند که چرا دست از سید بر نمی دارید.آیت الله خمینی اهانت به آیت الله خویی را اهانت به امام زمان (عج) می دانستند و آیت الله خویی هم معتقد بودند که همت آیت الله خمینی نباید از بین برود.

آیت الله شاه آبادی در ادامه گفت: برخی خیال می کنند حفظ حوزه که وجه آیت الله خویی با آن شناخته می شد، کار راحتی بوده و ایشان اصلاً انقلابی نبوده اند. ایشان هم اگر حوزه را رها می کردند، دیگر چیزی نمی ماند یکی از سرمایه های تشیع، حوزه نجف است، تمام اساتید قم از نجف هستند حوزه قم روی همین کتب آیت الله خویی می چرخد. اگر حوزه نجف اهمیت پیدا کرد، اهمیت تشیع است و این عظمت نجف و برکت امیرالمومنین (ع)است که علم از منشأ آن پخش می شود.

آیت الله شاه آبادی در پایان گفت و گو با شفقنا بیان کرد: آیت الله خویی به عنوان اینکه امام جماعت هم بوده اند بیشتر با نمازگزاران و کسبه ارتباط داشتند، اما این که مرد اجتماع باشد، نه این گونه نبود و بیشتر انس ایشان با همان طلبه ها و روحانیون بود. اما تا دنیا دنیاست مثل آیت الله خویی نخواهد آمد، مگر این که باز خداوند عالمی در جهان قرار دهند که فردی جامع از هر جهت هم از نظر تقوا هم اعلمیت و هم اجتماعی بودن و هم از لحاظ افکار بوجود آید.

———————————————

2

منهج فقهی و سیاسی حضرت آیت الله خویی در گفت و گوی شفقنا با آیت الله اشرفی شاهرودی / در فقه و اصول از بارزترین نمایندگان تفکر شیعی بودند/ شاگرد خویی هستم اما در رجال روش بروجردی را می پسندم

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) –  همزمان با سالروز درگذشت آیت ا… العظمی خویی، از مراجع بزرگ شیعه، شفقنا با استادی به گفتگو نشست که از شاگردان این مرجع عالیقدر به شمار آمده و سابقه 17سال حضور در درس ایشان را داشته است. آیت ا… اشرفی شاهرودی که اکنون در مشهد، مدرس برجسته مدرسه حضرت آیت ا… العظمی خویی است، در این گفتگو از  ویژگی‌های فکری استاد خویش سخن و به برخی سئوالات درباره منش سیاسی ایشان نیز پاسخ گفت.

به عنوان نخستين سوال، اندكي درباره سلوك شخصي و علمي آيت‌الله خويي براي ما بگوييد.

من از سال 1336 كه براي ادامه تحصيل به نجف اشرف رفتم تا 1353 كه در اين شهر بودم مرتبا در درس ايشان شركت مي‌كردم. در اين مدت چند خصلت را در ايشان ديدم؛ نخست اينكه آدم بسيار بي‌آلايشي و بي‌تكلفي بود، بر عكس بزرگان ديگري كه خودشان را بزرگ‌تر از ديگران مي ديدند، ايشان بسيار ساده و برخوردش با اشخاص بسيار دوستانه و صميمانه بود. خصلت دوم، اهتمام شديدي بود كه ايشان در تمام دوران عمر به مطالعه و بررسي و تحقيق داشتند. اين ويژگي در دوران جواني و تحصيل ايشان بيشتر بود. از دوستانشان شنيده بودم كه ايشان گاه تا اذان صبح در مسئله‌اي به مباحثه مي‌پرداختند بدون اينكه متوجه وقت شوند.  اهتمام ايشان به مسائل علمي به حدي بود كه كارهاي شخصي و خانوادگي هم مانع آن نمي‌شد، چون همسر عاقل و فهميده‌اي داشتند كه در رشد و تكامل ايشان سهم عمده‌اي داشت. ايشان از وقت خودشان بهترين استفاده را مي‌كردند. سومين خصلت، حافظه بسيار قوي ايشان بود. كمتر كسي را ديدم كه در سنين كهن‌سالي مثل ايشان مستحضر باشد. درسي را كه چهار پنج سال پيش گفته بودند در خاطر داشتند. با توجه به اينكه علوم ما علوم نظري و تتبعي است و كمتر در حافظه مي‌ماند، اما ايشان درس‌ها را دقيق در حافظه داشتند. ويژگي چهارم ايشان پرهيز شديد از شنيدن غيبت و بدگويي بود. مجلس ايشان پيوسته مجلس علمي بود و هميشه به مباحثه و مذاكره مي‌پرداختند و در مجلسشان هيچ گاه مسائل عادي مطرح نبود.

شيوه تدريس و سيره علمي آيت‌الله خويي در كلاس چگونه بود؟ استحضار و حافظه ايشان چه نتيجه‌اي در كلاس داشت؟

ايشان درس را معمولا به عربي القا مي‌كردند، چون فضلاي عرب در درس ايشان زياد شركت داشتند. به جز يكي دو استاد ديگر، بقيه اساتيد درس را به فارسي مي‌گفتند. ايشان بر اثر تسلطي كه به مسائل داشتند خيلي وقت را به ذكر نظرات ديگران و نقد و بررسي آن‌ها نمي‌گذراندند، بلكه به روش مرحوم آخوند در كفايه، مطلبي را كه از نظر خودشان منقح و بررسي شده بود مطرح مي‌كردند و معلوم بود كه ايشان از قبل نظرات و انتقادها را در نظر داشتند. با آنكه مدت درس ايشان كوتاه بود و حدود 30 تا 35 دقيقه يا نهايتا 40 دقيقه مي‌شد، مطلب زيادي را القا مي‌كردند، چرا كه هر بحثي را كه مي‌گفتند معلوم بود به جوانب مختلف نظرات ديگران توجه دارند. گفتار ايشان متقن و محكم بود. درس ايشان ماحصل خوبي داشت و شاگردان همه نكات را دريافت مي‌كردند. شاگرد در درس ايشان با همه جوانب نظرات آشنا مي‌شد و با اتقان كامل درس را فرا مي‌گرفت.

مميزه چارچوب نظري ايشان در مقايسه با ديگر فضلا چه بود؟ علاوه بر شيوه تدريس، سطح مطالعات، حافظه قوي و … چه شاخصه اصلي علمي را مي‌شود براي ايشان برشمرد؟

مشخص بود ايشان پخته حرف مي‌زنند. گاه استادي خيلي مطالعه كرده است و حرف‌هاي لازم را مي‌گويد، اما ماحصل خوبي به مخاطب نمي‌رسد چرا كه مطالب را خوب دسته‌بندي و طبقه‌بندي نكرده است. بسياري از اوقات ديگران خوب مطالعه و بحث مي‌كردند، اما چيزي به دست مخاطب به‌ويژه مبتديان نمي‌رسيد. نكته بارز آيت‌الله خويي اين بود كه مبتديان نيز به خوبي مطالب ايشان را درك مي‌كردند و آن‌هايي هم كه چندين سال در درس ايشان بودند از درس استفاده مي‌كردند. ايشان اگر مسئله‌اي را مطرح مي‌كردند همه جوانب را بررسي كرده بودند. در القاي مطلب نيز بسيار زيبا سخن مي‌گفتند. به درستي مقدمه مي‌آوردند و به درستي استنتاج مي‌‌كردند و مطالب را سنجيده و مرتب القا مي‌كردند. در ذكر مقدمات و استنتاج از بحث بسيار قوي بودند و سخنشان نه اطناب ممل داشت و نه ايجاز مخل.

13 (1)

آيا اين انسجام فكري و بياني و تبحري كه در بيان داشتند نتيجه تفكر ايشان بود؟ آيا مي‌توانيم ايشان را از بارزترین نمايندگان تفكر شيعي در دوره خودشان بدانيم؟

در رشته فقه و اصول بله. مي‌توان اين را ادعا كرد كه در دوره خودشان نفر اول بودند. بعدها كه ايشان در رجال وارد شدند نيز يد بسيارطولايي در اين شاخه نشان دادند. كمتر كسي مي‌تواند در شاخه هاي مختلف اين گونه صاحب نظر جلوه كند. در رجال خوب كار كرده و خيلي تتبع كرده بودند. وقتي انسان بتواند در رجال صاحب‌نظر شود و بتواند تك‌تك افرادي را كه در اسناد روايات قرار دارند بشناسد خيلي مهم است. اين نتيجه حافظه قوي ايشان و مطالعه ايشان و بيدارخوابي‌هاي ايشان بود. ايشان در رشته هاي ديگر مثل تفسير هم يلي بودند. همين مختصر تفسيري كه نوشته بودند جالب بود. ايشان در مقدمات ديگر مثل نحو و لغت و … اطلاعات خوبي داشتند، ولي در سه علم شاخص بودند؛ فقه و اصول و رجال.

اين تفسير مختصري كه نوشتند گويا قرار بوده مقدمه تفسير قرآن باشد كه ايشان از ادامه اين كار منصرف شدند؟

ايشان مي‌گفتند من اين را نوشتم تا منهج تفسيري را نشان دهم. ايشان مي‌گفتند تفسير قرآن به خود قرآن بايد باشد و مي‌شود از برخي آيات براي تفسير آيات ديگر استفاده كرد. ضمنا مطالبي را به عنوان مقدمه در آن تفسير آورده بودند كه جالب بود. ايشان در آن مقدمه در اعجاز قرآن صحبت كرده بودند. منكر نسخ آيات قرآن بودند و قرائات مختلفي را كه ديگران ادعا كرده بودند ايشان منكر شده بودند. همچنين منكر تحريف قرآن بودند و مي‌گفتند نسخه موجود قرآن برنامه خود پيامبر اكرم بوده است. مقدمات جالبي را آورده بودند و تنها اكتفا به تفسير سوره حمد كردند. ايشان در صحبت‌ها مي‌گفتند هدفم از اين كار اين بود كه منهج تفسيري را نشان دهم كه قرآن را بايد به خود قرآن تفسير كرد. ايشان از ادامه تفسير به خاطر گرفتاري‌هاي دروس ديگر و بعد هم مرجعيت منصرف شدند.

در تقسيم‌بندي مكاتب فقهي مي‌توانيم ادعا كنيم مكتبي فقهي به نام ايشان داريم؟

اگر منظور از مكتب منهج يا راه و روشي براي استنباط احكام باشد، بله. منهج يعني روشي كه در استنباط احكام داريم. اصوليون از مقدمات تصديقيه و مبادي برهان در استنباط احكام استفاده مي‌كنند. ايشان جزو اصوليون بودند و همين روش را داشتند ولي نسبت به ديگران مثلا در مقايسه با آيت‌الله ميلاني كمتر علم اصول را به كار مي‌گرفتند. ايشان اكتفا مي‌كردند به رواياتي كه از نظر سند از نظر ايشان موثق بود، يعني راويان در سلسه سند همه موثق بايد مي‌بودند و به‌وسيله رجاليون اوايل يعني قرون دوم و سوم تأييد مي‌شدند. اين روش منحصر به ايشان بود. بعد از شيخ انصاري كسي زياد دنبال علم رجال نبود. همه رواياتي را كه در كتب اربعه شيعه نقل مي‌شد مدركي براي استنباط احكام قرار مي‌دادند ولي ايشان اين منهج را به هم زدند و روي علم رجال تاكيد كردند. قبل از ايشان ميرزاي ناييني و آسيدابوالحسن و آخوند و شيخ انصاري زياد دنبال توثيق رجال روايات نيودند. آيت‌الله بروجردي نيز به علم رجال اهتمام داشتند اما باز هم شدتي كه آيت‌الله خويي داشتتند ايشان نداشت. آيت‌الله خويي كسي بودند كه اين منهج را احيا كردند و آن را مورد استفاده قرار دادند.

اين روش يا منهج پس از ايشان ماندگار شد؟

بله. يكي از افتخارات ايشان اين است كه اين منهج پس از ايشان در نجف و قم و مشهد پا گرفت و توسط شاگردان ايشان ادامه يافت و شد يك اصل.

الان در ميان شاگردان ايشان كسي هست كه شاخص‌تر باشد و روش فقهي ايشان را به همان قوت ادامه داده باشد؟

آيت‌الله سيستاني اين روش را خوب ادامه داده و به آن پاي بند است. آيت‌الله وحيد هم همين گونه است. ما هم همين روش را داريم، اما ممكن است اندكي تفاوت پيش بيايد. من به شدت ايشان پاي‌بند به رجال نيستم و معتقدم علم رجال در نهايت ظنوني بيش نيست. من با آنكه شاگرد خويي هستم اما روش بروجردي را بيشتر مي‌پسندم و به كار مي‌برم. اگر وثوق به روايت پيدا كرديم براي ما ارزشمند است. اين مقدار را بايد قبول كرد كه آن بي‌توجهي مطلقي كه پيش از آيت‌الله خويي به رجال مي‌شد الان از بين رفته است و رجال شديدا در استنباط‌ها قرار مي‌گيرد.

10

آينده اين منهج فكري را چگونه مي بينيد؟ آيا بسترش در حوزه ها فراهم است كه در آينده اين روش را ادامه دهند؟

طبعا همين طور است. از آنجا كه ما دوازده وصي بحق پيمبر را پذيرفتيم و آن‌ها را معادن وحي الهي و علومشان را منتهي به علم پيامبر مي‌دانيم، حدود پنجاه برابر اهل سنت روايات معتبر داريم. به همين دليل بعضي اخباريون اعتراض مي‌كنند كه علم اصول ساخته و پرداخته اهل سنت است و ما كه اين همه منابع روايي داريم چه احتياجي به اصول داريم. سني‌ها براي استنباط احكام منابعي را مثل قياس و استحصانات يا اجماع صحابه، قول اهل مدينه و قول تابعين را به عنوان مدارك استنباط احكام استفاده مي‌كردند. اين مسئله منجر به فضاحتي مي‌شد به‌ويژه براي هوي‌پرستان. به همين دليل اهل سنت از قرن پنجم باب اجتهاد را بستند و تنها به قول چهار تن اعتماد كردند. اما ما اين طور نيستيم. اين منبع بزرگ كه توسط ائمه در اختيار ما قرار گرفت به همت بزرگان شيعه كه توانستند آن را به صورت جوامع جمع كنند، منجر شد به اصول استنباط احكام الهي. البته كتب ديگر هم زياد است. صاحب وسايل‌الشيعه تا هفتاد كتاب را به عنوان مستند احكام شيعه از ميان قدما استخراج و خدمت بزرگي به فقه شيعه كرد. بنابراين ما در هر صورت روش اهل سنت را حجت نمي‌دانيم. آن غناي ما را آن‌ها ندارند. فقهاي شيعه با داشتن اين مستندات و مدارك اصلي از اين مدارك تجاوز نمي‌كنند. منتها كيفيت استنباط از روايات فرق مي‌كند. گروهي فقط به روايات معتبر استناد مي‌كنند. دسته‌اي ديگر مي‌گويند كه اگر روايتي از نظر سند معتبر نباشد اما ما وثوق به صدور آن داشته باشيم آن را مورد اعتنا قرار مي‌دهيم. بنابراين استنباط‌ها شايد متفاوت شود. اما اينكه بگوييم خداي نكرده فقه جواهري از بين برود و چيز ديگري در بيايد، هرگز آن طور نخواهد شد. اصول را ائمه در روايات آورده‌اند و فقهاي ما از آن اصول فروع را استنباط مي‌كنند. مثل احكام جديد كه در زمان پيامبر (ص) وجود نداشته است.

آيت‌الله خويي در حوزه مسائل سياسي نگرش ويژه‌اي داشتند؟ مي‌شود نظر سياسي خاصي را از آراي ايشان استخراج كرد؟

ايشان از اشخاصي بودند كه در دوره اول بعثي‌ها وارد ميدان سياست شدند و در ماجراي انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي از همه قوي‌تر و تندتر و خيلي با شور و نشاط بيشتري حتي از مرحوم امام وارد صحنه شدند اما يك مرتبه عقب نشيني كردند و در جلسه‌اي خصوصي گفتند ما آنچه را كه هدف غايي و نهايي است نمي‌توانيم به دست بياوريم بنابراين قيام ما نتيجه مطلوب را نخواهد داشت و مي‌گفتند بالاخره سر ما كلاه مي‌رود. اين مسئله از ديرباز در شيعه مطرح بوده است. امام حسن (ع) سكوت كرد و امام حسين (ع) قيام كرد و پيغمبر فرمود: الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا. اين منهج هميشه بوده است. اين دو بينش در سيره ائمه بوده و بر همين اساس نظرات بزرگان هميشه براي ورود به مسائل سياسي متفاوت بوده است. آيت‌الله خويي اول شديدا وارد شدند و خودشان مي‌گفتند: از نجف رفتم نزد حاج‌آقا حسين قمي در كربلا كه جهاد كنم اما بعدها فهميدم كه به آن نتيجه‌اي كه ما مي‌خواهيم و خدا و پيغمبر (ص) مي‌خواهند نمي‌رسيم و نبايد به آن شدت وارد شويم. آقاي شاهرودي هم مي‌گفت بر ما فقط واجب است كه اتمام حجت كنيم و كاري به ديگر مسائل نداشته باشيم. در مقابل اين نظر، مرحوم امام بود كه آن طور ادامه داد و حركتش منجر به انقلاب اسلامي شد.

منش سياسي آيت‌الله خويي در حد انتقاد و پيشنهاد و نصيحتگرانه بود؟

اول حالت جهاد بود ولي بعدها مي‌گفتند جهاد و خون‌ريزي‌هايي كه ما مسئولش باشيم در پيشگاه خدا نتيجه‌اي مطلوب نخواهد داشت. البته ديگران را هم تخطئه نمي‌كردند.

————————————-

seyed-fazel

فقیه استوار/ اعلمیت آیت الله خویی همچنان به قوت خود باقی است/ معیار اعلمیت در مواردی مورد کم توجهی واقع شده است/ گفت گوی شفقنا با استاد سید فاضل میلانی

استاد حوزه و دانشگاه دکتر سیدفاضل میلانی، رییس کالج بین المللی مطالعات اسلامی، استاد حقوق و فلسفه اسلامی در کالج اسلامی لندن و مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن است. میلانی متولد 1944 شهر مقدس کربلاست که علوم اسلامی را زیر نظر آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی و آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی فرا گرفته است.

مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن به دقت آیت الله العظمی خویی در بررسی، تجزیه، تحلیل مسایل اجتهادی، فقهی و همچنین موشکافی کامل مسایل و احضار نظر ایشان با دلیل و برهان اشاره کرد و گفت: همت ایشان منحصر و مخصوص حوزه علمیه نجف نبود بلکه ایشان به وسعت تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان در کل دنیا اهمیت بسیاری می‌دادند و ایشان در برابر تمام مشکلات آن زمان تحمل و مقاومت نشان می‌دادند تا حوزه هزار ساله نجف از بین نرود.

سید فاضل میلانی در گفت‌وگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه)، در مورد وجه تمایز آیت الله العظمی خویی نسبت به سایر علما و علت ماندگاری نام ایشان گفت: به مناسبت 21 سال ارتحال مرحوم آیت الله العظمی خویی چند نکته بسیار جالب قابل ذکر است. نکته اول دقتی که مرحوم استاد در بررسی، تجزیه و تحلیل مسایل اجتهادی در اصول فقه و علم رجال داشتند. گاهی ایشان نظرات تمام استادان قبل خود را مطرح می‌کردند و به گونه‌ای آن نظرات را بیان می‌کردند که شنونده حدس می‌زد یا خیال می‌کرد که حتماً ایشان با آنچه که استادان گذشته اظهار داشته اند، موافق خواهند بود یا آنها را تأیید خواهند کرد، اما بعد از آنکه مطلب را کاملاً تجزیه و تحلیل می‌کردند نقاط ضعف آن نظرات را یکی پس از دیگری، با تشخیص خود و دلیل و برهان مطرح می‌کردند. البته ناگفته نماند که تمام علما و مراجع ما از این مزیت برخوردار هستند، اما موشکافی مسایل اصولی، فقهی و همچنین مسایل رجال در حد کامل‌تر آن در مرحوم استاد آیت الله العظمی خویی قابل مشاهد بود.

بعد از موشکافی کامل مسایل با دلیل و برهان اظهار نظر می کردند

او با اشاره به اینکه نظر آیت الله خویی در مورد مسایل متفاوت، با دلیل، برهان و قاطعیت بود، تصریح کرد: ایشان هرگز در یک مساله اصولی و فقهی فقط اکتفا به نظر گذشتگان نمی‌کردند بلکه بعد از موشکافی کامل مسایل اظهارنظر می‌کردند و هر زمانی که مطلبی را ارائه می‌کردند با دلیل و برهان بود و بسیار به این موضوع مقید بودند. در رساله‌ و کتاب‌های ایشان کاملاً دیده می‌شود که نظر ایشان در مورد موضوعی هرگز با فرض و گمان یا ترجیح نبود بلکه تمام مسایل را با دلیل و برهان تأیید یا رد می‌کردند و به عبارت دیگر نظر ایشان به شکل قاطع بود چرا که طبق آیه قرآن وقتی حکمی را به خدا نسبت می‌دهیم باید آنقدر پای آن محکم و استدلال بسیار متینی در بین باشد که به مرحله یقین رسیده باشد و اگر انسان بخواهد به مجرد ظن، گمان و احتمال عمل کند و نظری را بدهد از مصادیق افترا خواهد بود و خداوند این را نکوهش و رد کرده است. به طور مثال در علوم رجال های مختلف مانند رجال شیخ طوسی، رجال علامه، رجال تشیع، رجال نجاشی همه این شخصیت‌های بزرگ در حد اعلا کوشش کردند که مقیاس اعتماد، اطمینان و رفاقت راوی را برای ما احراز کنند، چرا که در غیر این صورت معنا ندارد که ما روایتی را از امام صادق (ع) قبول کنیم در حالی که اطمینان کامل به درستی، رفاقت و راستگویی راوی نداشته باشیم. ما در زمان زندگی نکردیم و طبیعتاً زمانی که کسی تصویری را از هزار، هزار و دویست یا هزار و سیصد سال قبل به ما منعکس می‌کند، باید آنقدر در نقل این تصویر دقیق و عالی‌ترین درجات امانتداری را رعایت کرده باشد که اطمینان داشته باشیم این سخنان از معصوم به ما رسیده است و در آن زمان برای ما حجت می‌شود. شناسایی و دقت آیت الله خویی در مورد این موضوع در 24 جلد منجر به نوشتن “رجال الحدیث” شده که ایشان نظرات خود را در خصوص یکی از راویان و روابط تشخیص صحیح از ضعیف، ملاک‌هایی را بیان کردند که همه آن‌ ملاک‌ها علمی، مستند و دقیق بود.

در مطالعه دارای پشتکار کم نظیری بودند

میلانی در ادامه گفت و گو با شفقنا به پشتکار کم نظیر آیت الله خویی در مطالعه اشاره کرد و افزود: مرحوم آیت الله خویی از تقریرات میرزای نایینی “الورس تقریرات” را نوشتند یا شیخ محمد کاظمینی و مرحوم سیدحسین اصفهانی تقریراتشان نوشته شده است، اما شاگردان مبرزی که تقریرات درس آیت الله خویی را نوشتند مثلاً مرحوم آیت الله العظمی میرزا علقای عربی 10 جلد کامل تقریر را نوشتند و هر باب و فصل آن مبانی استدلال بسیار مهمی در آن بوده است و مرحوم آیت الله مرتضی بروجردی نیز ده‌ها جلد را به عنوان مستند نوشتند. مرحوم سیدعلی شاهرودی پدر سید محمود شاهرودی در قسمتی مباحث اصول اولیه را نوشتند و ایشان گفتند که 20 سال تمام در محضر درس شرکت کردم و یک روز هم به دلیل مریضی یا مسافرت ایشان غایب نکرد و این خود موضوع بسیار مهم است. طبیعی است که در زندگی افراد، روزی پیش بیاید که انسان ناخوش است، مشکل یا مسافرتی برای او پیش می‌آید و کسی که 20 سال در درس استاد حاضر باشد و یک روز هم غیبت نداشته باشد، بسیار ارزشمند است.

او ادامه داد: آیت الله شیخ محمد اسحاق فیاض تقریرات اصول مرحوم آیت الله خویی را در 5 جلد به نحو مفصل نوشته‌اند، اما تا به حال حدود 60 جلد از تقریرات درس ایشان حساب شده است. شاگردان مبرزی که اغلب آنها به مرحله مرجعیت رسیدند و از مراجع بزرگ هستند و شخصیت علمی مورد قبولی در بین مجامع و بین حوزه‌ها شناخته شده‌اند و این در واقع حاکی از دقت نظر استاد بوده است که چنین شاگردانی را تربیت کرده است. از جمله مراجع بزرگی که در قم داریم حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی از بهترین شاگردان مرحوم آیت الله خویی بودند یا آیت الله فیاضی، آیت الله العظمی سیستانی و همچنین بقیه علما در کشورها و شهرهای مختلف ایران، عراق، هند، پاکستان، سوریه، لبنان و … همه شاگردی ایشان را کردند و همین مطلب حاکی از پشتکار کم نظیر آیت الله خویی است.

رییس کالج بین المللی مطالعات اسلامی به مباحثه‌های آیت الله خویی و آیت الله محمدهادی میلانی اشاره و اظهار کرد: مرحوم آیت الله العظمی محمدهادی میلانی هم درس و هم مباحثه با مرحوم آیت الله العظمی خویی بودند و مرحوم آیت الله خویی به واسطه آیت الله فیاض و همچنین همسر آیت الله العظمی میلانی این جریان را نقل کردند که به کرات اتفاق می‌افتاد که آیت الله میلانی و آیت الله خویی بعد از اتمام درس میرزای نایینی که معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد بود، می‌آمدند و در راه مشغول مباحثه بودند و چون منزل آیت الله میلانی سر راه منزل آیت الله خویی بود، این دو بزرگوار در جلو در منزل آیت الله میلانی ایستاده و مشغول مباحثه می‌شدند و مطالبی را که استاد گفته بود با هم به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند، به نحوی که چند مورد اتفاق افتاده بود که تا اذان صبح هنوز جلوی در ایستاده بودند و مطالب مختلفی را تأیید یا بر نقض آنچه که استاد فرموده، رد و بدل می‌کردند و استراحت نداشتند که این حاکی از پشتکار این دو بزرگوار است. 6 جلد از درس‌های مرحوم آیت الله میلانی، پدر بزرگ بنده در مشهد منتشر شده و 2 جلد دیگر آن به نام “محاوراه فی الامامیه” قرار است چاپ شود، همچنین ایشان در تمجید حافظه، دقت نظر و مباحثه ایشان با آیت الله خویی مطالبی را برای ما تعریف می‌کردند.

در اندیشه تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان بودند

او در مورد اهمیت تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام از نظر آیت الله خویی  به شفقنا گفت: نکته سوم این است که آیت الله العظمی خویی به وسعت تأسیس مدارس و مراکز در کل دنیا اهمیت بسیاری می‌دادند. بسیاری از مراجع، یک مدرسه یک کتابخانه یا یک حسینیه تأسیس کردند و در واقع یک یا دو اثر بارز و مهمی از خودشان به جا گذاشتند، اما مرحوم آیت الله خویی بسیار به فکر تأسیس مؤسسات فرهنگی برای نشر معارف اسلام بین جوانان در کل دنیا بودند و در واقع همت ایشان منحصر و مخصوص حوزه علمیه نجف نبود، بلکه توسعه و افق وسیع‌تری داشت لذا در 26 سال قبل یعنی 5 سال قبل از رحلت ایشان زمانی که بنده برای کسب دکتری از دانشگاه آکسفورد به لندن آمده بودم و بعد از اینکه مدارس طلبگی و تحصیلات علمی را به مرحله‌ای رسانده بودم، خدمت ایشان نامه‌ای نوشتم که در لندن نیازی به تأسیس مرکزی برای فعالیت است، ایشان نامه‌ای بسیار تشویق آمیز نوشتند که “مدت‌هاست در فکر تأسیس مراکزی در اروپا و خارج از کشورهای اسلامی برای نجات دادن جوانان از اینکه در مسیر ذلالت و انحراف قرار بگیرند، هستم و حال که تو آمادگی خود را برای این کار اعلام کردی، دریچه‌ای برای تحقق بخشیدن به آروزهای دیرینه اینجانب باز کرده‌ای” و مؤسسه آیت الله خویی در لندن و شعبه دیگر آن در نیویورک، فرانسه، پاکستان، تایلند، کانادا، سوریه، لبنان و در هندوستان تأسیس شد.

او ادامه داد: در هندوستان مرکز بسیار مهم و بزرگی پی ریزی شد که 85 درصد از ساختمان ساخته شده بود که آیت الله خویی فوت شدند و این حاکی از این است که اهمیت دادن به گسترش فرهنگ تعالیم اسلام و مذهب تشیع و دفاع از مذهب حق، به بیان علمی و جنبه عاطفی فقط در مستحکم‌تر کردن مباحث اعتقادی از نظر ایشان و بقیه علما بسیار مهم است، لذا فکر می‌کنم که این سه نکته‌ امتیاز اضافی آیت الله خویی نسبت به بقیه مراجع است، البته همه مراجع نمایندگان امام زمان (عج) در عصر غیبت هستند و وظیفه نظارت بر کل مردم مسلمان و شیعه دارند.

با وجود همه مشکلات آن دوره در حفظ حوزه نجف بسیار تلاش کردند

مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن در مورد دلیل تعلق خاص آیت الله خویی به حوزه نجف گفت: دو سال قبل از انقلاب ایران موفق به زیارت عتبات شدم، فشار صدام و صدامیان بر حوزه علمیه نجف و بیرون کردن تمام بیگانگان و به اصطلاح ایشان ایرانیان و پاکستانی‌ها زیاد بود، زمانی که به زیارت آیت الله خویی رفتم و این سوال را از ایشان پرسیدم که “بسیاری از ارادتمندان و شاگردان حضرتعالی می‌گویند که چرا شما با این همه فشار در نجف مانده‌اید و کوچ نمی کنید” در حالی که در آن زمان شایع شد احتمالاً اگر ایشان به ایران کوچ کنند نه در قم بلکه در اصفهان یک حوزه بسیار مهمی را دایر می‌کنند، این شایعات تقریباً در سال 1355-1356 در ایران مطرح شد. آیت الله خویی در پاسخ به این سوال گفتند “نمی‌خواهم حوزه‌ای را که هزار سال قبل به دست شیخ طوسی بنیانگذاری شده، در تاریخ ثبت شود که به دست ابوالقاسم خویی به پایان یافت.” یعنی وظیفه خود می‌دانستند که تمام مشکلات را تحمل کنند و این حوزه هزار ساله با مقاومت و تحمل سختی‌ها از هم نپاشد، ممکن است حوزه محدود و ضعیف شود و به دلیل فشارهای بسیار، بازده آن کم شود ولی از بین نرود.

در برابر نسبت های ناروایی که به ایشان می زدند عکس العمل نشان نمی داد

میلانی درباره سلوک شخصی و اخلاقی آیت الله خویی به شفقنا اظهار کرد: آیت الله خویی نسبت به کسانی که به ایشان بی مهری می‌کردند، سعه صدر، تحمل و اغماض بسیاری داشتند و همین مساله شایان تقدیر بود، ایشان هرگز نسبت به کسی کینه‌ای بر نمی‌داشتند و تا می‌توانستند جز محبت و حمل بر صحت و مردم‌داری عمل نمی‌کردند. نسبت‌های ناروایی به آیت الله خویی در جریان‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و تاریخی زده شد، اما ایشان در مقابل این افراد خم به ابرو نیاوردند و عکس‌العمل نشان ندادند.

او افزود: سیدمحمد تقی خویی، فرزند آیت الله خویی که در حادثه تصادف ساختگی بین نجف و کربلا به درجه شهادت رسید، اولین مدیر مؤسسه آیت الله خویی بود و زمانی که در لندن بودم، ایشان رابط مستقیم ما در امور اجرایی با آیت الله خویی بود. قبل از اینکه ایشان در سانحه تصادف از دنیا بروند نقل کردند که گاهی نامه‌هایی به آیت الله خویی می‌رسید که نمی‌گذاشتند به دست ما برسد، چرا که سایر نامه‌ها اگر جریانی یا استفتاء بود جواب می‌دادند اما آیت الله خویی نمی‌گذاشتند کسی به هیچ وجه از این دست نامه‌ها مطلع شود. مرحوم تقی خویی گفتند “یک بار توانستم متوجه یکی از این نامه‌ها شوم و در این نامه دشنام و حرف‌های زشت بود و آیت الله خویی می‌گفتند این نامه‌ها را نگه می‌دارم که در روز قیامت مظلومیت من در مقابل این مسایلی که گفته می‌شود، ثابت شود.” این یک خصوصیت و ویژگی اخلاقی ایشان بود.

Dr.Milani

خویشتن داری در شخصیت ایشان کاملاً مشهود بود

او خویشتن‌داری را یکی دیگر از ویژگی‌های بارز آیت الله خویی عنوان کرد و افزود: همه ما آدم‌هایی هستیم که زود به خشم می‌آییم، ناراحت می‌شویم و گاهی عکس العمل حاد نشان می‌دهیم، ولی ایشان تا می‌توانستند خویشتن داری می کردند. فرمایش امیرالمؤمنین در نهج البلاغه این است که می‌فرمایند “ما المجاهد الشهيد في سبيل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف لكاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكه” امیرالمومنین مقایسه می‌کنند بین مجاهدی که در راه خدا کشته شده و به درجه شهادت رسیده و کسی که می‌تواند انتقام بگیرد و در زمانی که می‌تواند غضبناک و عصبانی باشد، اما خویشتن داری کند. امیرمؤمنین می‌فرمود “اصلاً مجاهدی که در راه خدا به درجه شهادت رسیده به درجه کسی که خویشتن دار باشد نمی‌رسد” امیرالمومنین می‌فرماید و لكاد “العفيف ان يكون ملكا من الملائكه” نزدیک است که خویشتن‌دار از فرشتگان مقرب الهی باشد که این در بسیاری از بزرگان ما مشاهده شده است و در مورد آیت الله خویی کاملاً مشهود بود.

اعلمیت آیت الله خویی همچنان به قوه خود باقی است

مسوول امور مذهبی و فرهنگی بنیاد آیت الله العظمی خویی در لندن در مورد اینکه بعد از آیت الله خویی تا چه حد موازین در حوزه فقه شیعی رعایت شده، تصریح کرد: شاخصه علمیت، تقوا و عدالت بسیار مهم است، یعنی در مقام استنباط، اجتهاد و به دست آوردن احکام از منابع اصلی؛ از همه دقیق‌تر، با استعدادتر و خبره‌تر باشند و این را ما در زندگی معمولی خود داریم یعنی اگر کسی عمل جراحی قلب لازم داشته باشد و بسیار خطرناک باشد به سراغ هر جراح قلبی نمی‌رود بلکه سعی می‌کند بهترین جراح قلب را انتخاب کند و این یک امر طبیعی است از این رو اگر در مسایل دینی و حکم خدا می‌خواهیم وظیفه خودمان را به نحو احسن عمل کرده باشیم، طبیعی است که باید به اعلم مراجعه کنیم و این اعلمیت بسیار مهم است این اعلمیت در آیت الله خویی به گونه‌ای بود که حتی کسانی که الان در مرحله اعلمیت شمرده می‌شوند و کسانی که حی و حاضر هستند، هیچکدام جرأت نمی‌کنند که بگویند ما صفت اعلمیت را از آیت الله العظمی خویی برده باشیم و اعلمیت آیت الله خویی به قوه خود باقی است و شاخص دوم تقوا و عدالت در حد اعلاست و در شخصیت یک مجتهد اعلم و کسی که در مرتبه مرجعیت قرار می‌گیرد، این دو به دست به دست هم می‌دهند.

بعضا اعلمیت، تقوا و عدالت در مقابل مدیریت دچار کم توجهی شده است

میلانی در پایان گفت و گو با شفقنا به ارجحیت قرار دادن اعلمیت، تقوا و عدالت بر مدیریت تأکید کرد و گفت: اما آنچه که در دوران اخیر در بین شیعیان و جوامع شیعی منتشر شده، کافی نیست بلکه مدیریت و مدبر بودن، آگاهی به مسایل زمان، آگاهی به مسایل روز و توانایی روبه رو شدن با مسایل سیاسی، نحوه دیگری به خود گرفته است. دو شاخصه اعلمیت، عدالت و تقوا معیارهای ثابت بود، اما در زمان حال این دو شاخص در مقابل معیار سوم که مساله مدیریت و مدبر است، یک مقداری دچار بی توجهی شده است. مثلاً اگر افرادی در گوشه و کنار دنیا و در ممالک اسلامی پیدا شدند که در فقاهت و اجتهاد، مقداری تخصص ندارند ولی فعالیت‌های اجتماعی، روشن بینی، جهان بینی و مدیریت و توجه به مسایل زمانشان خیلی خوب است و این سبب می‌شود که عده‌ای این طور تصور کنند که اگر شاخص اول و دوم کمرنگ‌تر شد، عیبی ندارد و شاخص سوم مهم‌تر است و اگر این تفکر پیش برود ممکن است در کل بنیاد علمی و اجتهاد ضعف و سستی دست بدهد، اما امیدواریم با عنایت امام زمان (ره) مولا و سرپرست حقیقی کل این تشکیلات و مرجعیت آن دو شاخصه مهم‌ اعلمیت، عدالت و تقوا ضعیف نشود.

ابوالفضل فاتح

 

برای حضرت آیت الله خویی از منظر یک مقلد امام خمینی / ابوالفضل فاتح

این روزها که مصادف با سالگرد وفات حضرت آیت الله العظمی خویی است و نام و یاد آن بزرگوار به میان آمده است ، فرض است تا به نکته قابل تاملی درباره ایشان، اشاره داشته باشم.

این سالها در عراق هر جا که حشر و نشری باشد، به ویژه نزد علما و نزدیکتر، ساکنان خیابان شارع الرسول نجف اشرف که منزلگاه مراجع شیعه است، نام آیت الله خویی بسیار به نیکی و بزرگی شنیده می شود. بی آنکه نیازی به آن باشد که سر رشته ای از علوم دینی داشته و یا سالها به تحصیل در حوزه های علوم دینی اهتمام ورزیده باشید، تنها با اطلاعی اجمالی درمی یابید که تا چه اندازه همگان تحت تاثیر شخصیت اجتماعي و نفوذ علمی این مرجع بزرگ قرار گرفته اند. ایشان فقیه مرجع پروری بوده اند که بسیاری از مجتهدان و مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی و آیت الله العظمی سید محمد روحانی و آیات عظام سیستانی، وحید خراسانی و فیاض و محمد تقی قمی از شاگردان ایشان بوده اند.

عراق این سالها به شکل مستمری با پدیده تروریسم مواجه است. انفجار، تخریب و کشتار حکایت روزانه کشوری است که ده سال است روی خوش به خود ندیده و مردم سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای مهلک تابستان را در فقر و نبود امکانات سپری می کنند. نه از آب آشامیدنی مناسب خبری هست، نه از برق و نه از سیستم گرمایی و سرمایی. بی‌نظمی، ناامیدی و فقدان برنامه ریزی در این کشور بیداد می کند. با این حال اگر از راننده تاکسی، کاسب و کاتب، دانشجو وطلبه، و هر کس دیگربپرسید، به صراحت می گوید همه ی این سختی‌ها به رهایی از کابوس صدام می‌ارزد. صدامی که جان و مال و ناموس مردم از دست اندازی‌اش در امان نبود و به هیچ قاعده دینی و غیر دینی وفادار پایبندی نشان نمی داد. کمتر کسی در عراق پیدا می شود که زخم سیاست‌های استبدادی صدام را نچشیده باشید. حبس ، بی فرجامی، اعدام و شکنجه حکایتی آشنا برای همه است. حوزه علمیه نجف اشرف نیز از این بلیه در امان نبوده است و همیشه مورد حمله، تعدی و تعرض بعثی‌‌ها قرار داشته است. بسیاری از طلاب و اساتید حوزه نجف تلخی روزگاری که مظلومانه شاهد دستگیری، اخراج، تبعید و یا اعدام دوستان و همکارانشان بودند را خوب به خاطر می‌آورند.

در این میان آیت الله سید ابوالقاسم خویی که از 13 سالگی در نجف اشرف رحل اقامت افکنده و در محضر بزرگانی چون «آیات عظام شیخ فتح‏ الله شریعت اصفهانی، شیخ مهدی مازندرانی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمدحسین نائینی» تلمذکرده بود، رسالت خود را حفظ حوزه علمیه نجف اشرف می دانست. حوزه ی هزار ساله ای که شیخ طوسی پایه گذار آن بود و آیت الله خوئی حفظ و بالندگی آن را هدف خود قرار داده بود. از این روست که او هم نیش رقیب را تحمل می کرد و هم طعن رفیق را.

برای فهم بهتر موضوع بایداز منظر نجف به مسئله نگاه کنیم. در نیمه دهه ی پنجاه و پس از آن‏ مکررا از آیت الله خویی برای بازگشت به ایران دعوت می شود تا در قم یا شهری دیگر به برقراری درس و بحث اشتغال ورزند و از مصائب عراق رهایی یابند‎؛ دعوتی که از سوی بلاد دیگر اسلامی نیز تکرار می شود. به راستی برای آیت الله، سفر و تدریس و تالیف در دیگر بلاد اسلامی که مشتاق حضور ایشان بودند‏، آسانتر بود یا ماندگاری در عراق و تحمل مضایق حزب بعث و حاكم پلیدی چون صدام؟ اما آیت الله دومی را ترجیح می‌دهد و طی هشتاد سال هرگز عراق را جز برای سه سفر کوتاه ترک نکردند: حج، زيارت امام رضا (ع) و یک سفر ناگزیر درمانی.

حضرت آیت الله در سیاست ایران ورود مستقیم نمی کنند، اما از آن سو ، در پی درگذشت مرحوم آيت الله سید مصطفی خمینی، به تقاضای امام خميني (ره) بر پیکر ایشان نماز می خواند،‏ در پی پيروزي انقلاب اسلامی نيز مردم را به پیروی از روحانیت فرا می خواند،‏ پس از پیروزی انقلاب نامه تفقد به امام می نویسند و در پی بیماری حضرت امام در سال 58 نامه دیگری می نویسند که هر دو از سوی امام یکی در اسفند 57 و دیگری بهمن 58 پاسخ تشکر دریافت می کند. در طول جنگ تحمیلی نيز علی رغم فشار طاقت فرسای رژیم بعث، کلامی منافی یا علیه ایران نگفت و به هیچ وجه حاضر نشد که برای اعزام سربازان عراقی مجوزی صادر کند یا کشتگانشان را شهید بخواند.

در این سوی اما، از جانب برخی بی مهری هایی صورت می گیرد:‏ بعضی مدارس دینی که نام و تصویر ایشان بر آن است مورد تعرض قرار گرفت‏، به ايشان تهمت هایی تلخ زده شد و متاسفانه در برخی تریبون های عمومی تکرار می شد‏، حتی در برخی ادارات کسانی به صرف تقلید از آیت الله خویی، مورد پرسش و مواخذه و چه بسا برخی در معرض اخراج قرار می گرفتند. در آن سو بعثی‌ها، هر روز موجی از تبعید، بازداشت، اعدام و فشار بر حوزه را هدایت و فشار مضاعفی را بر ایشان وارد می کردند. در انتفاضه عراق، همه اطرافیان ایشان از جمله فرزند کوچک‌ترشان ابراهیم را دستگیر و به شهادت رسانند. گلوی حوزه نجف را فشردند، اما او استوار ايستاد و همت خود را مصروف تربیت شاگردان باقی مانده، تالیف کتب مرجع و تاسیس موسسات دینی در سایر بلاد برای تبلیغ و ترویج تشیع كرد، و مهمتر از همه، استقلال و بقای حوزه نجف اشرف را با اتکال به خداوند تضمین كرد.

او هرگز به کسی بد نگفت و بد ننوشت و کینه ای به دل نگرفت. آن روزها فضا فضای انقلابی بود و انتظار این بود که آیت الله با امام و نهضت او آنچنان که ما فکر می‌کنیم و می پسندیم همراه مي شد. اما برخی شاگردان آیت الله چنین باوری نداشتند، و کسانی در این سو باب اجتهاد و شرایط متفاوت عراق و ایران را نادیده می گرفتند. آیت الله خویشتن داری می کند، در برابر جسارت ها خم به ابرو نمی آورد و هتک و توهین های مکتوب را در نیز نزد خود نگه می دارد و به اطرافیان نشان نمی دهد. اما متاسفانه فضای نامناسب شکل گرفته بر ذهن و دل بسیاری از شاگردان ایشان اثر می‌گذارد و چه بساکه آثار متقابل آن همچنان باقی باشد.

آیت الله خویی منظری متفاوت با حضرت امام داشت. آیت الله خویی فرزند حوزه نجف است و حفظ حوزه نجف را وظیفه خود می داند و بر سیاق دیگری حفظ اسلام و تشیع را اجتهاد می کند. امام تبعیدی به نجف است و مبارزه با رژیم شاه را تکلیف خود می داند. سالها بعد یعنی امروز، شاید بهتر بتوانیم ظرایف این دو تکلیف را درک کنیم و تفاوت مشی سیاسی حضرت امام وحضرت آیت الله خویی را تحلیل کنیم. امام گرچه نسبت به سرنوشت و مجد و عظمت نجف حساس است و پیوسته نسبت به تبعید و دستگیری و اعدام روحانیان و فشار بر حوزه معترض اما برنامه اصلیش سقوط شاه و استقرار حکومت دینی در ایران و سپس گسترش آن به جهان است و لذا عمده ی همتش متوجه ایران است نه عراق چرا که آنجا را مساعد قیام نمی بیند. آیت الله خویی اندیشه اش حفظ حوزه هزار ساله نجف و میراث فقه شیعه است. یکی تصدی گری را در وسعت نمی بیند و اجتهاد نمی کند و برای حفظ شیعه دکترین دیگری دارد و دیگری آن را در وسعت می بیند و اجتهاد می کند. رفتاری که می تواند مکمل و متمم یکدیگر باشد نه لزوما در تباین، كه هر كدام از این دو مرجع بر اساس تكليف اجتهادی خود عمل كرده اند. ما شیفته و پیرو و امامیم و همچنان به آن افتخار می کنیم. امام معمار و احیاگر و رهبر انقلاب شکوهمند اسلامیست، كه ما در سايه آن زیسته ایم و آن را منشاء تحولات عظيم در جهان اسلام مي دانيم. اما کیست که بتواند عظمت کار و دوراندیشی زعیم بزرگ حوزه نجف اشرف را نبیند و خدای ناخواسته‏، این مرجع مولف و صاحب سبک و خستگی ناپذیر را به کم کاری یا عافیت اندیشی متهم کند؟ زندگی در سیطره کدام رژیم سخت تر از رژیم بعث و صدام بود؟ آیا در پنجاه سال اخیر رژیمی مخوف‌تر وسیاهتر از رژیم بعث سراغ می رود؟ شهادت دو فرزند و داماد و فرزندان داماد و حواریون و تحمل ده ها سال مضایق دوران صدام کافی است تا اندکی به عمق اخلاص واستقامت فقیه اهل بیت (علیهم السلام) پی ببریم.

از او درباره ی امام می پرسند و ایشان می گوید امام به تکلیف شرعیشان عمل می کنند و امام عظیم الشان نیز در تمام شئون حوزه نجف اشرف، هرگز جلوتر از ایشان حرکت نمی کند. حتی آنجا که تفاوت نظر دارند، نهایتا نظری بر روی نظر ایشان ابراز نمی کنند. تفاوت نظر دو بزرگوار بر کسی پوشیده نیست و چه بسا امام از حوزه نجف در اوان مبارزه انتظار بیشتری داشته است، اما ورود ديگران به مناظره بزرگان مسئله ساز است. یک بار که امام می شنوند ظاهرا غیبت ایشان شده است، به شدت برخورد می کنند و در جریان درگذشت یکی از بستگان ایشان، تسلیتی قابل تامل ارسال می نمایند. بزرگان حوزه ایشان را فقیهی جامع، نوآور و دارای قدرت استدلال و اعجاب بیان و سلوکی مثال زدنی می دانند. امروز که نگاه می کنیم در می یابیم بر خلاف بهتان زنندگان، اومرجع صامت نبود، ثابت و استوار و دوراندیش بود و اینک حوزه های علمیه از محصول علم و عمل ایشان بهره وافر می برند و او را صاحب مکتب فقهی می دانند که سالهای سال به نظریات ایشان ارجاع خواهد شد و فقه شیعه از آن بهره مند خواهد بود. دامنه نفوذ علمی و شاگردان ایشان تا آنجاست که بزرگان می گویند بعید است درس خارجی تشکیل شود و در آن «قال استادنا الخویی» و یا «قال سیدنا الاستاذ» تکرار نشود.

فقیه اهل بیت (علیهم السلام) تحت سلطه حزب بعث، مظلومانه تر از زیستنش ، غریبانه ازدنیا رفت. شبانه غسل و کفن شد و شبانه به خاک سپرده شد. به این هم بسنده نکردند وانتقام استقامت او را خیلی زود از فرزندش محمد تقی گرفتند و بعثی ها او را نیز به شهادت رساندند.

امروز، حوزه علمیه نجف اشرف، در ظل توجهات امیرالمومنین حضرت علی (ع) دوباره سر بلند کرده است. نجف با سرمای سوزنده و گرمای مهلک و فقدان امکانات در کنار حرم معنوی امیر المومنین علی (ع)، به خودی خود آموزشگاه ساده زیستی و معنویت است. این حوزه ی با صفا و صمیمی که روزگاری میزبان امام عزیزمان نيز بود، در کنار آزادی ناشی از سقوط صدام و دور بودن از هیجانات بی حاصل سیاسی، نشاط و بالندگی مضاعفی یافته است. شارع الرسول با همه سادگیش، در کنار قم از مهم ترین کانون ها برای تشیع است. آنجا مرجعیتی نظیر حضرت آیت الله العظمی سیستانی که از استوانه های علمی و فکری فقه شیعه و اسلام است، در خانه ای ساده که ازآن خودش هم نیست، پذیرای طلاب و مشتاقان از اقصی نقاط عالم است. حالا تعداد طلاب نجف اشرف به بیش از هفت تا هشت هزار نفر رسیده است. طلابی که برای درس خواندن آمده اند و می دانند مقامی دنیوی در انتظار آنان نیست و حتی برای تبلیغ نیز، به سنت حوزه نجف، اعزام نمی شوند. زعامت حوزه نجف اشرف به خوبی میداند که تا چه اندازه امروز مرهون مجاهدت ها و استواری های شخصیت هایی چون آیت الله خویی است و در همان حال دلشان برای ایران می تپد و روشنفکران و روحانیون را به مردم داری، همدلی و عاقبت اندیشی دعوت می کنند که اگر ایران و نظام اسلامی آسیب پذیرد، شیعه آسیب پذیرفته است. در قم نیز مراجع عظام و بزرگان، قم و نجف را بالهای تشیع می دانند و همه می دانند که قلب نجف برای اسلام می تپد. امروز قم و نجف که در تلاقی تجربه های ارزشمند و مکتب فکری و اجتهاد بی نظیر دو شخصیت، حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله خویی قرار گرفته اند ، فرصت یافته اند تا همه جانبه تر بیاندیشند و از این تلاقی و مناظره بهره وافری ببرند.

بیست و یک سال از فوت آيت الله خويي گذشته است. متاسفانه به عادت مالوفمان، هنوز رفتار بسیاری از ما با ایشان چنان نبوده که زیبنده تلاش های مرجع بزرگی چون او باشد، کما اینکه با بسیاری دیگر نیز در فراز و فرود روزگار به نیکی عمل نشد. گرچه جای اعاده ی آن بی مهری ها و گرامیداشت متناسب با شخصیتش برای او خالی است، اما مهمتر آموختن از خطاهای گذشته و پرهیز از داوری های غیر منصفانه و تندروی های غافلانه، جوانانه ویا سیاست بازانه است.

برای حضرت آیت الله خویی از منظر یک مقلد امام

khoeiphoto

0016 0026

14

7

* یادآورمی شود این گفت و گوها برگزیده ای از گفت و گوهای گذشته شفقنا درباره شخصیت حضرت آیت الله العظمی خویی است که پیشاپیش به شکل مجزا منتشر شده بود.

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید