امروز : پنج‌شنبه 30فروردینماه 1403 | ساعت : 06 : 32

آخرین اخبار

وزیر اسرائیلی: «اعدام، راهکار صحیحی برای حل مشکل شلوغی زندان‌هاست»

شفقنا-«ایتامار بن گویر»، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی تصریح...

وزیر امور خارجه ایران عازم نیویورک شد

شفقنا- حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران...

پاکستان روند اخراج اجباری پناهجویان افغان را آغاز کرد

شفقنا افغانستان - مهلت پاکستان برای خروج داوطلبانه مهاجران...

۷۰ نفر بر اثر جاری شدن سیل در افغانستان جان باختند

شفقناافغانستان- وزارت دولت در امور رسیدگی به حوادث طالبان...

انفجار ناشی از نشتی گاز در دزفول

شفقنا_ رئیس سازمان آتش نشانی شهرداری دزفول گفت: انفجار...

برترین کاراته‌کاهای ایران مشخص شدند

شفقنا_ نفرات برتر مسابقات کاراته قهرمانی کشور (انتخابی تیم...

پرداخت حقوق فروردین ماه بازنشستگان کشوری براساس افزایش مصوب هیات دولت

شفقنا_معاون توسعه مدیریت و منابع صندوق بازنشستگی کشوری گفت:...

ویدیو/ شهردار تهران: واردات واگن های مترو امسال انجام می‌شود

شفقنا- علیرضا زاکانی، شهردار تهران درباره زمان واردات واگن...

ویدیو/ سخنگوی دولت: مالیات «کالاهای اساسی و دارو» کاهش یافت

شفقنا- علی بهادری جهرمی، سخنگوی دولت گفت: دولت برای...

آیت الله اراکی: تورم ناشی از اعتباری بودن پول است

شفقنا- عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: تورم...

قیمت جدید پژو پارس اعلام شد

شفقنا_ ایران خودرو در سال جاری اولین مجوز افزایش...

لغو اعزام تیم ملی جودو کشور به امارات

شفقنا_ اعزام تیم ملی جودو کشور به مسابقات قهرمانی...

اشعار کفرآمیز یزید در برابر سر مبارک امام حسین(ع)

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -جانشین و فرزند خبیث معاویه برای به رخ کشیدن بیشتر قدرت خود به حاضران و افزودن سیاهترین ورقها به پرونده تاریک و پراز جنایت و ظلم خود، دستور داد سر مقدس امام علیه السلام را در طشتی نهاده پیش رویش بگذارند.
بر اساس نقل سید رحمه الله در کتاب «ملهوف» یزید دستورداد چوب خیزرانی برایش آوردند و با آن به دندانهای پیشین امام علیه السلام می زد و این اشعار راکه بصراحت کفر او را آشکار می ساخت ترّنم می کرد:
لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ (1)
1- ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند!
لأهلّوا و استهلّوا فرحاًثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ (2)
2- در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند!
قَدْقَتَلْنا القَرْم من ساداتهِمْ و عدَلْناه بِبَدْرٍ فاعتدَلْ (3)
3- ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد.
لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ (4)
4- بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود
لستُ من خُنْدُفٌ ان لم انتقمْ من بنی أحمدَ ماکانَ فَعَلْ (5)
5- اگر من نتوانم از فرزندان احمد انتقام کارهایشان بگیرم، از دودمان خندف نیستم! دو بیت أول و سوم از ابن زبعری است که در جنگ احد سروده بود سه بیت دیگر از خود آن بی شرم است. توضیح اینکه «خندف» نام زنی است که نسب بنی امیه به او می رسد.
این منظره و این اعمال ننگین به اندازه ای جنون آمیز و شرم آور بود که حاضران مجلس را متأثر و ناراحت کرد و صدای اعتراض از گوشه و کنار برخاست.
ابوبرزه اسلمی یکی از حاضران به سخن آمد و گفت:
وای بر تو ای یزید! آیا چوبدستی خود را به دهان حسین فرزند فاطمه می زنی؟ من گواهم و با چشمهای خودم دیدم که پیغمبر خدا لب ودندانهای او و برادرش حسن را می بوسید و به آنها می گفت: شما دو نفر آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند قاتل شما رابکشد و لعنت کند و دوزخ را برای آنها آماده کند.
یزید خشمناک شد و بی درنگ دستورداد ابوبرزه را از مجلس کشان کشان بیرون بردند.
همچنین می نویسند: یکی از زنان هاشمی که در سرای یزید بود هنگام مشاهده آن منظره، شیون کنان فریادزد:
«یا حُسَیناه! یا سَیِّد اهْل بَیْتاه!، یَابْن مُحَمَّداه! یا رَبیعَ الارامِلِ وَالیَتامی! یا قَتیلَ اوْلادِ الادْعِیاء!»
شیخ مفید رحمه الله می نویسد: یحیی بن حکم برادر مروان که پیش یزید نشسته بود با خواندن دو شعر زیر مراتب انزجار وتأثر خود را از عمل پسر زیاد این گونه بیان داشت
لَهامٌ بِأَدْنَی الطَّفِ ادْنی قَرَابَهً مِنْ ابنِ زِیادِ العَبْدِ ذِی الحَسَبِ الوَغْل (6)
6- سرهای جدا شده در کنار طف و کربلا، از نظر خویشاوندی نزدیکتر از پسر زیاد و بنده ای است که دارای نسب پستی است.
امَیَّهُ امْسی نَسْلُها عَدَدَ الحَصی وَ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ لَیسَ لَها نَسْل (7)
7- اکنون امیه روزگاری دارد که دودمانش به شماره ریگهاست اما دختر رسول خدا دودمانی ندارد؟!
یزید با ناراحتی دست خود را محکم برسینه یحیی بن حکم زد و گفت: ساکت شو!
در نقلی آمده است که زینب علیها السلام وقتی آن سر مطهر را دید دست به گریبان برد و گریبان چاک زد و با آوازی سوزناک گفت:
«یا حُسَیناه! یا حَبیبَ اللَّهِ! یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنی! یَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ! یَابْنَ بِنْتِ المُصْطَفی!»
راوی این حدیث می گوید: به خدا سوگند این جمله زینب علیها السلام تمام حاضران در مجلس را گریانید و یزید خاموش نشسته بود.

انتخاب شفقنا از کتاب زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید