شفقنا- آیت الله محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در گفت وگو با شفقنا، موضوع «عندالمطالبه یا عندالاستطاعة بودن مهریه» را مورد بررسی قرار داد و ابعاد جدیدی از این بحث را مطرح کرد. استاد سروش محلاتی بیان کرد: اساسا در دیون مالی که بین اشخاص وجود دارد مثل دِین در اثر معامله نسیه یا دِین در مال الاجاره یا دِین در ادای دیه و خسارت، شرط عند الاستطاعه متعارف نیست و هیچ طلبکاری حاضر نیست حقِ مطالبه خود را مشروط به آن کند که بتواند در محکمه قدرت و تمکن مالی مدیون را اثبات کند! آیا شما تا به حال چنین چیزی شنیده یا دیده اید؟ پس چرا از زنان نسبت به مطالبه حقشان چنین توقعی داریم و حتی میخواهیم آن را الزامی نماییم؟
اسلام نسبت به حق مهریه خیلی اعتنا دارد و اکنون با توجه به نجابت زنان و اغماض آنها از اصرار بر دریافت فوری حقشان، تشکیل خانواده میدهند و زندگی مشترک را آغاز می کنند و گرنه چنانچه آنها بخواهند اول حقشان را بگیرند و بعد بیایند سر زندگی، اسلام به آنها حق داده است. من متاسفم که عده ای این حقوق را کتمان میکنند و اسلام را در معرض اتهام قرار می دهند و متاسفم که زنان در عرصه دفاع از حقوق خویش ضعیف ظاهر میشوند. البته اسلام هم اخلاق است و هم حقوق، ولی ترجیح زندگی اخلاقی درعمل، نباید موجب انکار حقوق باشد.
امروز میلیون ها زن به دلیل اقتصاد فقیرانه خانوار و عدم درآمد مکفی شوهر، از تغدیه و پوشاک و درمان و مسکن مناسب و در شأن، محروم هستند یعنی حق نفقه آنان به درستی ادا نمیشود. برای من قابل هضم نیست که تضییع حق شرعی این میلیون ها زن محروم را میبینیم و سکوت میکنیم ولی برای چند هزار نفر زندانی مهریه ( دی ماه ۱۴۰۳، ۱۹۰۰ نفر) اظهار نگرانی میکنیم و اشک می ریزیم، آن هم زندانیانی که معمولا خودشان در قبول مهریه بالاتر از توان خویش مقصر بوده و گاه با پیشنهاد ارقام نجومی موجب فریب زوجه بودهاند! آیا این عدالت و انصاف است؟! بر اساس معیارهای متقن اسلامی و باتوجه به آمارهای موجود، امروز در کشور ما اکثریت زنان در صدر محرومیتها قرار دارند و با این همه، با تقدیم دسترنج خویش برای تامین هزینه های خانواده، ایثار میکنند. چرا این میلیونها زن، دیده نمیشوند ولی آن چندهزار مرد دیده میشوند؟! آیا خداوند برای زنان چنین خواسته است؟
متن کامل گفت وگوی شفقنا با استاد سروش محلاتی را می خوانید:
در فقه امامیه، مهریه بهطور معمول «عندالمطالبه» تلقی میشود. به نظر شما این برداشت تا چه اندازه با شرایط اجتماعی و اقتصادی امروز قابل تطبیق است؟ آیا از منظر فقهی میتوان جایی برای «عندالاستطاعه» بودن مهریه در نظر گرفت؟
مهریه بر اساس اراده زوجین
از نظر فقهی آنچه در ازدواج لازم است اصل مهریه است و حتی اگر زوجین صیغه عقد را بدون ذکر مهریه بخوانند باز هم چیزی متناسب با شرایط زن و وضع مالی مرد بر عهده شوهر خواهد بود که اصطلاحا به آن “مهر المثل” و در برخی موارد “متعه” می گویند. ولی شرع درباره جنس مهریه و مقدار مهریه و کیفیت ادای آن مستقیما دخالت نکرده و آن را به توافق زوجین محول نموده است البته برخی استثناها وجود دارد که فعلا مورد ابتلا نیست.
براین اساس زوجین میتوانند بر مهریه نقد توافق کنند و در هنگام عقد به زوجه تحویل شود چه اینکه معمولا آیینه و شمعدان که جزئی از مهریه است نقدا تحویل میشود. اساسا چون مهریه، هدیه است، عرفا هدیه بصورت نقد داده میشود مثل هدیه ای که دیگران در مراسم عروسی به عروس میدهند و یا هدیه در جشن تولد یا هدیه در خرید خانه و غیر آن. برخی شواهد هم وجود دارد که در صدر اسلام مهریه نقدا به همسر داده میشده مثلا در تاریخ هست که مردی در خدمت پیامبر از زنی خواستگاری کرد و حضرت به او فرمود به خانه برود و چیزی به عنوان مهریه بیاورد و ….
ولی به هر حال زوجین حق دارند به مهریه ای که دِین است و زوج به ذمه میگیرد، توافق نمایند، ولی باز هم این یک توافق است، نه یک حکم الزامی از شرع.
پس از این توافق، مجددا زوجین میتوانند بر عند الاستطاعه بودن یا عند المطالبه بودن توافق کنند اینجا هم شرع دخالتی نکرده و موضوع را به اراده آزاد زوجین محول کرده است. پس از آن شرع حکمی دارد که اختصاص به مهریه ندارد و شامل همه دیون و بدهکاری ها میشود و آن این است که اگر بدهکار در شرایط عسر قرار دارد و توان ادای دِین را ندارد، نمیتوان او را تحت فشار قرار داده، جریمه کرد یا شلاق زد یا زندان انداخت. زنان در هنگام توافق بر مهریه باید این حکم را بدانند و توجه داشته باشند درخواست مهریه مقید به توانایی پرداخت از سوی زوج است.
در این حکمی که اشاره کردم فرقی بین مهر عند المطالبه و مهر عند الاستطاعه نیست و حکم شرع یکسان بوده و تحت تاثیر شرایط هم تغییر نمی کند چون حکم صریح قرآن و بلکه وجدان اخلاقی است. پس در هنگام عقد زوجین آزادند و هنگام پرداخت، شرایط مالی زوج در نظر گرفته میشود. این الگو برای شرایط مختلف کاملا قابل دفاع است.
فرق عند الاستطاعه با عندالمطالبه
با توجه به توضیحات شما که ادای مهر مثل همه دیون، همیشه مشروط به استطاعت و قدرت مالی مدیون (زوج ) است، پس چه فرقی بین اینکه مهریه عند المطالبه یا عند الاستطاعه باشد وجود دارد؟ و آیا زن با قبول مهریه در صورت استطاعت، امتیازی را از دست میدهد؟
بله! زن اگر عند الاستطاعه بودن را بپذیرد، در رسیدن به حق خود با مشکل جدی مواجه میشود چون این فرق وجود دارد که اگر عندالمطالبه باشد، زن هر وقت که بخواهد میتواند حق خود را مطالبه کند و شوهر هم بر اساس تعهدی که داده باید دِین خود را ادا کند البته اگر تمکن و قدرت مالی نداشته باشد، باید در دادگاه عدم تمکن و اعسار خود را اثبات کند و آنگاه دادگاه به بر حسب شرایط مهلت میدهد و البته مجازات زندان هم ندارد هر چند ممکن است در مرحله پیش از اثبات اعسار حبس موقت داشته باشد تا اعسار او ثابت شود.
پس در عند المطالبه زوجه دست بالا دارد و زوج باید ادعای اعسار و عدم تمکن را اثبات کند و الا دادگاه به زور مهریه را از شخص متمکن مانند دیون دیگر میگیرد. ولی در فرض عند الاستطاعه، وضع بر عکس است چون عندالاستطاعه به معنی آن است که زوج گفته است: هر وقت داشتم مهر را میدهم و حالا زوجه باید دنبال او بدود و به دادگاه برود و در دادگاه ادله اقامه کند که شوهر من استطاعت و تمکن مالی دارد ولی از ادای حق من امتناع میکند! در اینجا زوج قهرا راه فرار پیدا میکند و با مخفی کردن اموال خود یا با انتقال به دیگران و …. میتواند مانع اثبات تمکن خویش شده و از پرداخت مهریه طفره رود و در این صورت معلوم نیست دست زوجه به جایی خواهد رسید با نه؟
اساسا در دیون مالی که بین اشخاص وجود دارد مثل دِین در اثر معامله نسیه یا دِین در مال الاجاره یا دِین در ادای دیه و خسارت، شرط عند الاستطاعه متعارف نیست و هیچ طلبکاری حاضر نیست حقِ مطالبه خود را مشروط به آن کند که بتواند در محکمه قدرت و تمکن مالی مدیون را اثبات کند! آیا شما تا به حال چنین چیزی شنیده یا دیده اید؟ پس چرا از زنان نسبت به مطالبه حقشان چنین توقعی داریم و حتی میخواهیم آن را الزامی نماییم؟
نگاه شرع به مهریه زنان
اگر به آیات و روایات مربوط به مهریه نگاه کنیم، آیا میتوان گفت که نصوص دینی به یکی از این دو رویکرد (عندالمطالبه یا عندالاستطاعه) گرایش بیشتری دارند؟ به تعبیر دیگر، مبانی قرآنی و روایی چگونه این دو نگاه را تأیید یا رد میکنند؟
در توضیحات قبلی ام روشن شد که مساله قرآنی یا روایی نیست. اساسا شرع و فقه در این قسمت وارد نشده و انتخاب نوع مهریه را به خود زوجین واگذار کرده است. ما در این باره هیچ نص دینی نداریم و کسی نمیتواند ادعا کند که عند الاستطاعه دینی تر است یا به عکس، عند المطالبه دینی تر است! انتخاب یکی از این دو با رضایت طرفین است و به خصوص چون زن حق دارد که مهریه را در همان آغاز زندگی مشترک مطالبه کند از این رو شوهر نمیتواند شرط عندالاستطاعه را بر او تحمیل کند. عند المطالبه و عند الاستطاعه دو نوع از مهریه “حالّ” است یعنی اگر زمان مشخصی برای پرداخت مهریه تعیین شده باشد به آن “موَجّل” می گویند.
ولی بدون ذکر زمان خاص برای آن حالّ است و در این نوع مهریه حالّ هر چند زن با اعسار شوهر نمیتواند درخواست مهریه کند ولی زن میتواند تا دریافت مهریه کامل از همان شوهر که معسر است و تمکن مالی ندارد، از رفتن به خانه بخت خودداری کند! این متن فتوای امام خمینی در تحریر الوسیله است: «لها ان تمتنع من التمکین و تسلیم نفسها حتی تقبض مهرها الحال سوال کان الزوج موسرا او معسرا»؛ این حکم مورد قبول فقهای دیگر هم هست.
اسلام نسبت به حق مهریه خیلی اعتنا دارد و الان ما با توجه به نجابت زنان و اغماض آنها از اصرار بر دریافت فوری حقشان، تشکیل خانواده میدهیم و زندگی مشترک را آغاز می کنیم و گرنه چنانچه آنها بخواهند اول حقشان را بگیرند و بعد بیایند سر زندگی، اسلام به آنها حق داده است. من متاسفم که عده ای این حقوق را کتمان میکنند و اسلام را در معرض اتهام قرار می دهند و متاسفم که زنان در عرصه دفاع از حقوق خویش ضعیف ظاهر میشوند. البته اسلام هم اخلاق است و هم حقوق، ولی ترجیح زندگی اخلاقی در عمل، نباید موجب انکار حقوق باشد.
به یک مساله دیگر هم که مرتبط با بحث فعلی است و دست بالای زن را از نظر فقه نشان میدهد، اشاره میکنم. اگر زن و شوهر درباره زمان پرداخت مهریه اختلاف پیدا کنند و زن بگوید: فوری است (تعجیل) ولی مرد ادعا کند که مهلت خاصی وجود دارد (تأجیل)، فقها فرموده اند قول زن مقدم است و حق با اوست و حق مطالبه فوری دارد، مگر اینکه مرد بتواند تأجیل را در محکمه اثبات کند. شما از این احکام فقهی چه برداشتی دارید و شرع نسبت به دسترسی زنان به مهریه شان چه نظری دارد؟ اینها متن فقه سنتی است.
مشکل عدم قدرت در پرداخت مهریه
در فقه شیعه، اگر مرد توان مالی پرداخت مهریه را نداشته باشد، تکلیف شرعی چیست؟ آیا میتوان بر اساس قواعد فقهی مانند «لا حرج»، حکم عندالاستطاعه بودن را معتبر دانست؟
مهریه با دیون دیگر فرقی نمی کند و حکم خاصی برای مهریه نیست و اشاره کردم که اسلام نسبت به این دین و بدهکاری اهمیت بیشتری قائل شده و به طور کلی قرآن بر حفط اموال و حقوق دو گروه اهمیت ویژه قائل است؛ یکی زنان و دیگری یتیمان؛ چون در طول تاریخ اموال این دو گروه بیشتر مورد تعدی قرار میگرفته لذا اسلام هم حمایت خاص از آنها دارد و آیات متعددی در قرآن در این باره داریم.
وقتی بدهکار قدرت مالی پرداخت بدهی خود را ندارد، چنانچه اموالی داشته باشد حاکم او را موظف به فروش آنها (به جز اموال استثنائی) و ادای بدهی مثل مهریه می کند و اگر چیزی ندارد و یا اموال او در حد ضروریات زندگی است، به او مهلت داده میشود تا تدریجا در حد قدرت، بدهی خود را بپردازد. در اینجا لازم نیست از قاعده لاحرج استفاده شود چون حکم مساله به صراحت در قرآن آمده است: و ان کان دو عسره فنظره الی میسره.
ولی باید توجه داشت که عدم توان پرداخت مهریه، مهریه را عند الاستطاعه نمی کند. این تعبیر یک اصطلاح خاص است و در اینجا نباید به کار برد بلکه مهریه همان عندالمطالبه است ولی با مهلت، در صورتی که ذو عسره بودن خود را ثابت کند. تبدیل عندالمطالبه به عند الاستطاعه مطلب درست و دقیقی نیست.
قانون گذشته یا بازنگری؟
با توجه به شرایط کنونی جامعه و تبعاتی مانند زندان مهریه، آیا شما همچنان دیدگاه رایجِ «عندالمطالبه بودن» را کارآمد و عادلانه میدانید؟ اگر نیاز به بازنگری وجود دارد، به نظر شما اصلاح آن باید از چه مسیر و با چه مبنایی انجام شود؟
بنده عرض کردم که عندالمطالبه بودن مهریه، موجب زندانیان فراوان مهریه نمیشود. چون هر مردی که اعسار و ناتوانی خود را اثبات کند، محکوم به حبس و زندان نمیشود. حبس برای کسانی است که نمی توانند یا نمی خواهند وضع مالی خود را روشن کنند، ولی به محض اینکه روشن شد زوج توان مالی ندارد و در شرایط اعسار است، آزاد میشود. در محاکم این زمان تبیین باید به حداقل کاهش یابد تا افراد بی گناه در زندان نمانند.
ولی آیا اصل چنین قانونی غیر عادلانه است؟! این قانون کاملا اخلاقی است. به علاوه مگر می توان افراد را آزاد گذاشت تا به تعهدات خود عمل نکنند؟ اصلا مگر ضرورت و فلسفه حکومت غیر از حمایت و تضمین حقوق شهروندان است؟
حکومت در شرع و در عرف وظیفه دارد، از مطالبات مسلُم طلبکاران حمایت نموده و از حقوق آنان دفاع کند. آیا زنان از این قاعده استثناء هستند و حکومت مسئولیتی در قبال حقوق مال آنان ندارد؟ بنده این موضوع را یک معضل حقوقی نمی دانم و دست کاری در قانون را علاوه بر اینکه با منطق شرع موافق نمی بینم، با مصلحت خانواده هم در تضاد نمی بینم. استحکام خانواده به استحکام حقوق است و برای استحکام حقوق، استیفاء حقوق نباید دور از دسترس قرار بگیرد. بله ما میتوانیم خانواده ای بر اساس روابط عاطفی و اخلاقی داشته باشیم که در آن مطالبه حقوق موضوعیت نداشته باشد. ولی حکومت نمیتواند چنین الگویی را بر مردم تحمیل کند، و هر وقت که کسی حق خود را مطالبه میکند حکومت باید مانع تضییع آن گردد.
این جنبه شرعی مساله است. البته مهریه در کشور ما جنبه عرفی هم دارد. از این جهت ما میتوانیم فرهنگ سازی کنیم یعنی همانجا که به توافق زوجین مربوط میشود مثلا مهریه را سبک قرار دهیم. در گذشته بار مهریه بیشتر بر دوش خانواده داماد بود و پدر داماد بخشی از اموال خود مثل خانه یا ملک خود را مهریه عروس خود میکرد. مثلا مهریه مادر من اینطور بود. حتی خواهرم هم که ازدواج کرد پدر همسرش در محلات، سهمی از خانه اش را به مهر او در آورد. این عرف گذشته بود. این عرف، هنوز هم در برخی مناطق هست و عرف خوبی است و آن عوارض اجتماعی نامطلوب را ندارد. راهکارهای دیگری هم وجود دارد که کارشناسان باید درباره آن نظر دهند مثل تضمین مهریه – البته با شرایطی– از طرف دولت، یا استفاده از بیمه مهریه، کاری که الان در مورد دیه انجام میشود و … ولی به نظر بنده بازنگری قانون عندالمطالبه یک راه درست نیست چون زمینه تضییع حقوق زنان را فراهم میآورد.
مهریه و شرایط اقتصادی
یکی از چالشها در پروندههای مهریه، تعارض میان حق زن و فشار اقتصادی بر مرد است. از دید شما، چگونه میتوان میان حفظ حقوق زن و جلوگیری از سوءاستفاده یا فشار مالی، تعادلی واقعی برقرار کرد؟ آیا الگویی فقهی یا قانونی در ذهن دارید که بتواند این تعادل را حفظ کند؟
به نظر بنده موضوع مهریه و زندانیان آن در جامعه ما یک چالش حقوقی نیست و راه حل حقوقی هم ندارد. اصلا شما مهریه را هم از عقدنامه ها حذف کنید، زن باز هم حق مهر المثل دارد و مهر المثل در جامعه امروز کمتر از ۱۱۰ سکه طلا نیست و همین مشکلات را در پرداخت دارد. به علاوه اگر زنان بنا باشد فقط دیگر حقوق مالی خود را مطالبه کنند، همین وضع تکرار میشود. ما باید بپذیریم که در یک اقتصاد بیمار قرار داریم در این اقتصاد، بخش مهمی از مردم درگیر فقر و محرومیت هستند. سخنگوی دولت خط فقر را به ازای ۶ ملیون نفر برای هر نفر اعلام کرد و قطعا این محاسبه معیار صحیحی ندارد، دلایل فراوانی وجود دارد که اکثریت جامعه در فقر هستند. این فقر اول در تغذیه و سپس در سلامت و سپس در تحصیل و سپس در روابط اخلاقی خانواده و سپس در انجام وظایف مالی مثل نفقه و سپس مهریه و سپس …خود را نشان میدهد.
امروز میلیون ها زن به دلیل اقتصاد فقیرانه خانوار و عدم درآمد مکفی شوهر، از تغدیه و پوشاک و درمان و مسکن مناسب و در شأن، محروم هستند یعنی حق نفقه آنان به درستی ادا نمیشود. برای من قابل هضم نیست که تضییع حق شرعی این میلیون ها زن محروم را میبینیم و سکوت میکنیم ولی برای چند هزار نفر زندانی مهریه ( دی ماه ۱۴۰۳، ۱۹۰۰ نفر) اظهار نگرانی میکنیم و اشک می ریزیم، آن هم زندانیانی که معمولا خودشان در قبول مهریه بالاتر از توان خویش مقصر بوده و گاه با پیشنهاد ارقام نجومی موجب فریب زوجه بودهاند! آیا این عدالت و انصاف است؟! بر اساس معیارهای متقن اسلامی و باتوجه به آمارهای موجود، امروز در کشور ما اکثریت زنان در صدر محرومیتها قرار دارند و با این همه، با تقدیم دسترنج خویش برای تامین هزینه های خانواده، ایثار میکنند. چرا این میلیونها زن، دیده نمیشوند ولی آن چندهزار مرد دیده میشوند؟! آیا خداوند برای زنان چنین خواسته است؟











