وی ادامه داد: این حضور اما در کنار این دستاوردها، میتوانست هزینههایی را هم در پی داشته باشد؛ از جمله اینکه به معنای عدول جمهوری اسلامی از برخی از مهمترین اصول سیاست خارجیاش تعبیر میشد و حتی به نوعی تائید دوفاکتوی اسرائیل و طرح دودولتی بود. به علاوه، حضور ایران در شرمالشیخ، میتوانست چنین تصویری را ایجاد کند که ایران طرح «صلح از طریق قدرت» ترامپ و برنامههای او برای نظم جدید منطقهای را قبول دارد.
عضو هیأت علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بنابراین، وقتی هزینه و فایدههای حضور ایران در نشست شرمالشیخ را بررسی میکنیم، میبینیم تصمیمی که ایران گرفت عاقلانه بود. خصوصا که اگر قرار بود در چنین اجلاسی که بیشتر جنبه نمایش دیپلماتیک داشت شرکت کنیم، میتوانستیم با یک دیپلماسی ابتکاری با آمریکا وارد مذاکره شویم و امتیازاتی را اخذ کنیم، در حالیکه در صورت حضور در این نشست، هم باید امتیازات گفتهشده را میدادیم و هم نمیتوانستیم امتیاز استراتژیکی را بگیریم.
دهقانی فیروزآبادی در خصوص اینکه برخی معتقدند عدم حضور در نشست شرمالشیخ، باعث حذف ایران از مهمترین تحول خاورمیانه شد، بیان کرد: من چنین دیدگاهی ندارم. به نظرم ایران با تایید موضع حماس، خودش بخشی از این تحول شد؛ کما اینکه ترامپ نیز اعلام کرد در صورت عدم رضایت ایران، حماس هم با طرح صلح موافقت نمیکرد. ضمن اینکه تحولات قبل از نشست شرمالشیخ رقم خورده بود و این اجلاس صرفا جنبه تشریفاتی داشت.
وی اضافه کرد: بنابراین، اتفاق خاصی در این نشست صورت نگرفت و حضور در آن صرفا جنبه نظارت بر تحولات را داشت و دعوت از ایران برای شرکت در این اجلاس، به معنای پذیرش نقش تعیینکننده جمهوری اسلامی در تحولات آتی و نظم نوین منطقهای نبود، بلکه تنها برای مشروعیتبخشی به نظم مطلوب مدنظر آمریکا و اسرائیل در منطقه و جلب موافقت ایران با پیمان ابراهیم صورت گرفت.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با اشاره به صحبتهای ترامپ در کنست اسرائیل مبنی بر تمایل وی برای مذاکره با ایران، بیان کرد: ترامپ اصلا در پی حلوفصل مسأله ایران از طریق انجام گفتوگوی منطقی و متوازن نیست، بلکه صرفا میخواهد مطالبات خود را بدون هیچ قید و شرطی به ایران تحمیل کند و در حقیقت در پی تسلیم جمهوری اسلامی است. اکنون نیز ترامپ با طرح پیشنهاد گفتوگو به ایران، میخواهد توپ را در زمین جمهوری اسلامی بیاندازد و ما را بر سر یک دوراهی و بازی باخت-باخت قرار دهد تا اگر این پیشنهاد را بپذیریم، در مرحله بعد به تسلیم تن دهیم و اگر هم قبول نکنیم، وارد بازی مقصرنمایی شویم و بهانه به دست ترامپ بیفتد که ما را به عنوان مقصر عدم حصول توافق نشان دهد.
دهقانی فیروزآبادی با بیان اینکه مخاطب صحبتهای ترامپ در اسرائیل، افکار عمومی ایران بود نه نظام جمهوری اسلامی، گفت: ترامپ این پیشنهاد را مطرح کرد تا افکار عمومی ایران، حاکمیت را برای پذیرش صلح مطلوب آمریکا که مبتنی هژمونی نیابتی اسرائیل است، تحت فشار قرار دهد. در صورتی که مذاکراتی که ایران در نیویورک پیشنهاد داده بود، یک مذاکرات واقعی بود که میتوانست سازنده باشد. لذا ترامپ صرفا خواهان یک مذاکره نمایشی بود که همان هم انتظار داشت در شرمالشیخ صورت گیرد.
وی با اشاره به اینکه ترامپ بارها اعلام کرده که «صلح از طریق قدرت» را دنبال میکند، افزود: منظور او، یک صلح تحمیلی است. کما اینکه طرح آتشبس غره نیز یک صلح تحمیلی هم به اسرائیل و هم به غزه محسوب میشود. همچنین ترامپ اعلام کرده که این آتشبس یکی از مراحل پیمان صلح ابراهیم است و مهمترین محور این صلح، شامل عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل میشود، نه حل مشکل فلسطین. لذا ترامپ از طریق صلح غزه، به دنبال حل منازعه فلسطین نبود، بلکه میخواست با دادن حداقلترین امتیاز به فلسطینیها، جنگ غزه را به نفع اسرائیل تمام کند و سپس به اجرای کامل پروژه عادیسازی روابط با این رژیم بپردازد.
عضو هیأت علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه علامه با بیان اینکه احتمال تحقق طرح صلح ترامپ بسیار اندک است، عنوان کرد: طرحهای مشابهی که در طول تاریخ وجود داشته و حتی از طرح صلح ترامپ بسیار مدونتر بود هم به مرحله اجرا نرسید، چه برسد به این طرح که بسیار مبهم و است و جای بسیاری برای تفسیر دارد. ضمن اینکه رژیم صهیونیستی نیز همواره نشان داده که چندان به این طرحها پایبند نیست.
دهقانی فیروزآبادی با اشاره به اینکه ترامپ بارها از برنامه خود برای ایجاد صلح در کل خاورمیانه صحبت کرده است، گفت: هدف اصلی او از این حرف، پیوستن ایران به پیمان ابراهیم است، زیرا ایران تنها کشوری است که بر رد این طرح تأکید دارد. البته ترامپ میداند که تحقق این هدف ممکن نیست و ایران هرگز حاضر نمیشود با پذیرش این طرح آمریکایی-اسرائیلی، از اصول سیاست خارجی خود دست بکشد. لذا در حقیقت، ترامپ هدف دیگری از طرح این خواسته خود و تاکید بر لزوم پیوستن ایران به پیمان ابراهیم دارد که از جمله آن میتوان به منزویسازی ایران، معرفی جمهوری اسلامی به عنوان عنصر مخرب و ضدصلح در منطقه، اعمال فشار بیشتر اقتصادی و نظامی بر ایران، تحریک افکار عمومی علیه سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و ایجاد شکاف در درون ایران اشاره کرد.
وی همچنین با اشاره به اینکه ترامپ چندین بار اعلام کرده که اگر حمله به تأسیسات هستهای ایران صورت نمیگرفت، آتشبس در غزه نیز برقرار نمیشد، افزود: این نیز در راستای القای نقش غیرسازنده ایران در منطقه است، زیرا جنگ ۱۲ روزه و صلح در غزه هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. ترامپ میخواهد این ادعا را تثبیت کند که ایران پدرخوانده مقاومت است و این جمهوری اسلامی است که حماس را وادار به پذیرش یا رد طرحهای صلح میکند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه داد: در حالیکه موافقت حماس با طرح صلح ترامپ نشان داد که این جنبش سیاستهایی مستقل از مواضع ایران دارد، زیرا اگرچه ما از تصمیم حماس برای پذیرش آتشبس حمایت کردیم، اما همه میدانند که چنین طرحی مورد پذیرش جمهوری اسلامی نیست. ترامپ با طرح چنین اظهاراتی در پی توجیه نقش خود در تجاوز اخیر به ایران است. با توجه به اینکه آمریکا به اهداف خود از حمله به ایران نرسیده، اکنون میخواهد پایان جنگ غزه را به عنوان یک دستاورد جنگ ۱۲ روزه جلوه دهد.
دهقانی فیروزآبادی با بیان اینکه با پایان جنگ غزه، سه سناریو در مورد ایران قابل تصور است، اظهار کرد: نخست، سناریوی تشدید تنش و حتی وقوع عملیات نظامی است. با توجه به اینکه نتانیاهو شخصی بحرانزی است و اساسا اسرائیل دولتی پادگانی و جنگبنیاد محسوب میشود، احتمالا پس از رهایی از جنگ غزه، به ایجاد جنگی دیگر روی آورد. بنابراین، یکی از سناریوهای ممکن، جنگافروزی در سایر کشورها مانند لبنان، یمن یا ایران است.
وی ادامه داد: سناریوی دوم، شکلگیری صلح است. برخی معتقدند آتشبس غزه باعث کاهش تنش در خاورمیانه خواهد شد و لذا شاهد کاستهشدن از میزان تخاصم بین آمریکا و اسرائیل با ایران خواهیم بود. ضمن اینکه قائلین به این سناریو، معتقدند رژیم صهیونیستی نیز دیگر در شرایطی نیست که بتواند دست به تجاوزی دیگر بزند و نهایتا شاید به صورت موردی و محدود، حملاتی را علیه لبنان یا یمن انجام دهد.
عضو هیأت علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: سناریوی سوم که به نظرم محتملترین گزینه میباشد، شکلگیری دیپلماسی اجبار و تحمیل صلح به ایران است. این سناریو دارای ابعاد مختلفی از جمله افزایش تمرکز آمریکا بر ایران، اعمال فشار حداکثری و همهجانبه علیه جمهوری اسلامی و وادارسازی آن به پذیرش توافقی یکطرفه به نفع ترامپ است که تنها محدود به مسائل هستهای نمیشود و موضوعات منطقهای و موشکی را نیز در بر میگیرد.
دهقانی فیروزآبادی افزود: همچنین به نظرم نهایتا تا چند ماه آینده، شاهد امنیتیشدن ایران در چهارچوب گفتمان صلح خاورمیانه و بحثهای مرتبط با تروریسم خواهیم بود که بر اساس آن، تلاش میگردد ایران به عنوان عنصری مخل صلح در منطقه و همچنین تقویتکننده تروریسم شناخته شود، زیرا در منطق غربیها، گروههای مقاومت، تروریست محسوب میشوند. لذا نیاز به یک دیپلماسی فعال و ابتکاری خصوصا در برابر همسایگان عرب داریم تا بتواند این نقشههای ضدایرانی را خنثی کند.











