شفقنا- استاد انصاریان در بیست و یکمین بخش از شرح دعای کمیل که موسسه دارالعرفان الشیعی تحت اشراف این استاد اخلاق در اختیار شفقنا قرار داده است، به فلسفه دعا و عرض حاجت به خداوند متعال پرداخته است.
شرح استاد انصاریان درباره این فراز از دعای کمیل را بخوانید:
اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ ا اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ
«خدایا! و از تو درخواست می کنم درخواست کسی که نیازمندی و احتیاجش شدت یافته و به نهایت رسیده است».
مالک حقیقی خداست
دعاخوان هنگامی که این بخش از دعا را می خواند، باید با چشم دل و دیده بصیرت و با کمک گرفتن از آیات قرآن و روایات دو حقیقت را مشاهده کند:
- مالک و منبع فیض و بخشش و بی نیاز و غنی مطلقی جز خدای مهربان وجود ندارد.
- ذات و هویت وجود انسان و همۀ موجودات غیبی و شهودی جز فقر محض و نیازمندی و احتیاج و مملوکیت نیست.
خداست که در عین غنی بودن و بدون نیاز و احتیاج کاخ هستی را برافراشت و انواع موجودات را در آفرینش به وجود آورد و هر موجودی را با تأمین کردن آنچه به آن نیاز داشت در مجرای خلقت قرار داد. هستی همه موجودات رشحه فیضی از فیوضات ربانی اوست، هیچ موجودی را قدرت مقابله با او نیست، همه و همه ذاتاً تسلیم قدرت مطلق اویند. اوست که با یک کلمه «تکُن؛ باش» کائنات را در ظلمت کده نیستی مانند چراغی برافروخته و با یک کلمه «لا تكُن؛ مباش» می تواند همه آنها را رهسپار دیار نیستی کند. با توجه به احتیاج و نیازی که کل موجودات به رحمت واسعۀ او دارند، چرا و به چه سبب به آنان رحمت نورزد؟ چرا رحمتش فراگیر جهانیان نباشد؟ چگونه کسی می تواند از رحمت او ناامید شود.
از طرفی احتیاج همۀ کائنات به لطف و رحمت او، و از طرفی دیگر اتصاف آن مقام اقدس به لطف و رحمت و محبت بی نهایت، دلیلی روشن بر نیازمندی موجودات به او و بی نیازی او از همه موجودات است. او خالق و رازق و مصوّر و ودود و رحیم و کریم و غفور و زنده کننده و میراننده است، و در هیچ زمینه ای شریک و همتا ندارد و همه موجودات هستی، مخلوق و مملوک و مرزوق اویند و نمی توانند لحظه ای از حضرت او بی نیاز باشند. او مالک همۀ جهانیان، مدبّر امور همه موجودات، و کارگردان کارگاه آفرینش است.
آنان که با دلگرمی به مال و منال و جاه و مقام از نیازمندی و احتیاج خود به آن منبع فیض بی خبرند، احساس استغنا و بی نیازی می کنند، در حالی که این احساس حالتی شیطانی و میوه ای بسیار تلخ از درخت غفلت و بی خبری است. لذا این کوردلان بی بصیرت و افتادگان در چاه خسارت، از رفتن به پیشگاه او و نالیدن به درگاه وی و اظهار حاجت کردن در برابر حضرت ربّ الارباب و اعلام تهی دستی و نیازمندی محروم اند و از این راه به زیان و ضرر جبران ناپذیری دچارند و زندگی و حیاتشان همچون وحوش صحرا و حیوانات جنگلی به ظلمت مادی گری، آلوده و خالی از فیوضات خاص ملکوتی است.
قرآن درباره آن غنی مطلق و فیّاض بی نهایت و ذات مستجمع جميع صفات کمال می فرماید: «ولله مُلْك السَّمَاواتِ وَالأَرْضِ وَ اللهُ عَلَى كلّ شَيءٍ قدير؛ مالکیت آسمانها و زمین فقط در سیطره خداست و خدا بر هر کاری تواناست»1. همچنین دربارۀ انسان می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الغَنِي الحَمِيدُ؛ ای مردم همه شما نیازمند و محتاج به خدایید و فقط خدا بی نیاز و ستوده خصال است»2.
سراسر وجود انسان جز نیاز و احتیاج و فقر و تهی دستی چیز دیگری است؟ انسان در آفرینش خود و در تداوم زندگی و حیاتش و در بیرون رفتن از دنیا و در جلب منفعت و دفع ضرر چه قدرت و نیرو و سلطه ای دارد؟ خدا او را آفریده است، با به جریان انداختن فیوضاتش زندگی او را تداوم می بخشد، هر نفعی را به سوی او می کشاند و هر زیانی را از او دفع می کند. حال چرا این نیازمند محتاج و فقیر تهی دست با قلبی پاک و نیتی خالص آن هم سحر شب جمعه به پیشگاه حضرت بی نیاز نرود و اعلام نیاز نکند و با همۀ وجود فریاد نزند «اَللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ»؟
زیباترین و سودمندترین حال انسان، حال دعاست که با توجه به فقر ذاتی خود و با معرفت به نیازمندی و فقر خویش، دست گدایی به سوی دوست بردارد و از عمق قلب ناله کند و به حضرت محبوب عرضه بدارد:
آن دل که تویی در وی غمخانه چرا باشد چون گشت ستون مسند حنّانه چرا باشد
غمخانه دلی باشد کان بی خبرست از تو چون جای تو باشد دل غمخانه چرا باشد
بیگانه کسی باشد کو با تو نباشد یار آن کس که تواش یاری بیگانه چرا باشد
دیوانه کسی بودست کو عشق نفهمیدست آن کس که بود عاشق دیوانه چرا باشد
فرزانه کسی باشد کـو مـعـرفـتـی دارد آن کو نبود عارف فرزانه چرا باشد
دردانه بود سری کو در صدف سینه است سنگی که بود بی جان دردانه چرا باشد
آن دل که بدید آن رو بو برد ز عشق هو عشق دگران او را کاشانه چرا باشد
آن جان که تواش جانان غیر از تو که را بیند وان دل که تواش دلبر بت خانه چرا باشد
رو سوره یوسف خوان تا بشنوی از قرآن حق است حدیث عشق افسانه چرا باشد
فیض است ز حق خرم هرگز نخورد او غم چون یافت عمارت دل ویرانه چرا باشد3
وَأَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ
«و نزد سختیها و شدائد و مصائب و بلاها حاجت خود را به پیشگاه تو فرود آورده است»
اظهار حاجت در پیشگاه حضرت حق
گرچه خدای مهربان همۀ خواسته ها و حاجات بنده اش را می داند و به گرفتاری ها و مصائب و شدائد او آگاه است و بدون درخواست و دعا و التماس می تواند حاجات حاجتمند را هنگام رنج و سختی اش برآورده کند، بر اساس آیات قرآن و روایات خداوند دوست دارد بنده اش به پیشگاه او اظهار حاجت کند، به درگاهش ناله و زاری سر دهد، با زبانش نزد حق اظهار احتیاج نماید، با مولای مهربانش مناجات کند، در آستانه این درگاه سر بندگی و ذلّت ساید، آنچه را نیازمند است با زبان دعا و رازونیاز بخواهد و از آن منبع فیض و رحمت درخواست کند: ای مهربان و محبوب من! با کلید لطف و عنایتت مشکلاتم را برطرف کن، سختی هایم را در زندگی رفع کن، شدائد و مصائب را از من دور فرما، مرا از زندان گرفتاری ها نجات ده، با اراده ربوبی و رحمت بی پایان و کرم و احسان بی نهایتت حاجاتم را روا کن، خواسته هایم را برآور و کشکول گدایی ام را از فیوضات خاصه ات پر کن.
بیان حاجت، اظهار گدایی و اعلام اینکه ای مهربان ترین مهربانان من جز فقر چیزی نیستم و غیر گدایی از پیشگاهت کاری نمی دانم و جز اشک و آه و امید و دلگرمی سرمایه ای ندارم، مطلوب حضرت مولاست. در حقیقت این کار اطاعت و فرمان برداری از حضرت اوست؛ مگر نه این ام که در قرآن مجید به دعا فرمان داده و اجابت دعا را خود ضامن شده است؟4
دعا واظهارنیاز و به زبان آوردن حاجات و گریه و زاری نوعی عبادت و به شکلی فرمان بردن و اطاعت از حضرت حق، و در حقیقت مُخّ عبادت است.5 حضرت حق دوست ندارد بنده اش هنگام گرفتاری و سختی و مصائب و شدائد برای رفع گرفتاریها و مصائبش به غیر او رجوع کند و از غیر او حاجت بخواهد و رفع مشکلات را از غیر او بطلبد.
در حدیثی قدسی به مطالبی مهم و واقعیاتی بسیار ارزنده در این زمینه اشاره شده است: آیا بنده ام در سختی ها و شدائد به غیر من امید می بندد تا غیر من آن سختی ها و شدائد را از او برطرف کند، در حالی که برطرف کردن سختیها و شدائد به دست قدرت من است؟ آیا بنده من به غیر من امیدوار است که نیازها و حاجاتش را برآورده کند و از تهی دستی و فقر نجاتش دهد، در حالی که توانگر و بخشنده و کریم و جواد منم و همه درهای حاجات نزد من و کلیدهایش در دست لطف و رحمت من است؟ چه شده که بنده ام را روی گردان از خود می بینم، در حالی که آنچه را از من نخواسته با جود و کرم به او عطا کرده ام و اکنون با این همه نیاز و حاجت و التماس و درخواستش از من روی برگردانده و حوائج و نیازمندی اش را نزد غیر برده است؟ منم خدا، که خدایی جز من نیست، بدون اینکه از من بخواهند عطا می کنم؛ آیا اگر بخواهند عطا نمی کنم؟! آیا دریای بی نهایت جود و کرم از من نیست؟! آیا دنیا و آخرت در دست من نیست؟! پس اگر جمیع اهل و اشخاص آسمانها و اهل زمین حوائجشان را آرزو کنند و حاجت یکایکشان را بدهم از مملکت من به اندازه ذره ای از ذرات کم نخواهد شد. پس بدا به حال بندگانی که ناامیدند از رحمت من.6
- آل عمران (۳)، آیه ۸۹
- فاطر (۳۵)، آیه ۱۵
- دیوان اشعار فیض کاشانی، غزلیات، غزل شماره ۲۸۹
- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» (غافر (۴۰)، آیه ۶۰)
- مُخّ العبادة ( ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۴۸)
- الکافی، ج2، ص 67-66











