شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی سیدوکیلی، استاد سطوح عالی حوزه، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است: در حال حاضر بخش استفتائات و پاسخ به پرسشها بسیار مفصلتر و گستردهتر از خود رسالههای عملیه است؛ زیرا نیازهای مردم با رسالههای عملیه بهطور کامل برآورده نمیشود. اگر رسالههای عملیه پاسخگوی نیازهای جامعه بود، این حجم گسترده از استفتائات ضرورتی نداشت.
وی تأکید دارد که ادبیات رسالههای عملیه بهروز نیست، موضوعات مطرح شده نیز جدید و متناسب با نیازهای جامعه امروز نیستند و در نتیجه، پاسخگوی جامعه امروزی ما نیستند. گستردگی مطالب در رساله های عملیه سبب شده تا این رساله ها قادر نباشند، نیازهای گسترده و متنوع جامعه امروزی را پوشش دهند.
استاد سیدهادی سیدوکیلی می گوید: رساله عملیه باید بتواند به ما بگوید در این شرایط جدید و در موضوعات تازه چه راهکاری داشته باشیم، چگونه عمل کنیم و چطور دینداری را با مقتضیات زمان و مکان تطبیق دهیم. بابها و فصلها باید به گونهای تنظیم شوند که دیگر نیازی نباشد برای یافتن هر موضوع، تمام کتاب را ورق بزنیم یا دنبال آن در بخشهای نامربوط بگردیم؛ بلکه هر مسئله دقیقاً در جای خودش و با تعاریف و معیارهای روشن، قابل دسترسی باشد. این موضوع هم از نظر آموزش و هم از نظر عمل، نیاز اساسی جامعه امروز ماست.
در ادامه متن گفت وگوی شفقنا با سیدهادی سیدوکیلی را می خوانید:
آیا ادبیات، محتوا و ساختار رسالههای عملیه با نیازهای امروز جامعه همخوانی دارد و تا چه اندازه رسالههای عملیه با زبان امروزی و قابلفهم، بهویژه برای نسل جوان، نوشته شدهاند؟
در رابطه با رسالههای عملیه، نخست باید به یک نکته اساسی توجه کنیم که دلیل شکلگیری این رسالهها چه بود؟ چه اتفاقی افتاد که رسالههای عملیه نگاشته شدند و در جامعه به این اندازه گسترش یافتند و مورد اقبال قرار گرفتند؟ گاهی اوقات ما بهصورت ناخودآگاه، نسبت به هر چیزی که مربوط به گذشته است، نوعی تقدس قائل میشویم و گویی دیگر قابل نقد و بررسی نیست. یکی از این موارد، همین رسالههای عملیه است.
رسالههای عملیه سیر تکاملی خود را از زمان غیبت معصومین (علیهمالسلام) تا امروز طی کردهاند. در دوران غیبت صغری و پس از آن، در اوایل غیبت کبری، زمانی که بحث فتاوا و مسائل احکام مطرح میشد، فقهای ما و بزرگان دینی، احادیثی را که از ائمه علیهمالسلام در این زمینه وجود داشت، ذکر و بیان میکردند. خود ائمه علیهمالسلام این گونه نبود که مثلاً بحث نماز یا فقه را بهصورت نظاممند تدریس کنند؛ بلکه مردم پرسشهای روزمره و مسائل خود را مطرح میکردند و ائمه علیهمالسلام بنا بر شرایط و موقعیت هر پرسشگر، پاسخ میدادند.
این روایات توسط اصحاب جمعآوری شد و در دوران ابتدایی غیبت کبری، تبدیل به میراث علمی شیعه برای پاسخ به این پرسشها و یافتن راهکارهایی برای عمل شد. نکته مهم این است که این احادیث پاسخ به سوالات دیگران بودهاند، یعنی محور آنها موضوع خاصی نبوده، بلکه مسئله محور بودند. اما به مرور، علمای ما این احادیث مسئله محور را تبدیل به موضوع محور کردند، به این معنا که هر مسئله خاص به صورت جداگانه به عنوان یک موضوع مستقل بررسی و تدوین شد.
مرحوم شیخ صدوق، کتاب «من لا يحضره الفقيه» را نگاشت و در آن، ابواب مختلفی را تنظیم کرد؛ روایات مربوط به هر موضوع را در قالب یک باب گردآوری نمود؛ برای مثال، باب نماز، باب زکات، باب روزه و غیره. او این روایات را در این ابواب دستهبندی کرد و دیگر بزرگان ما نیز به همین شیوه ادامه دادند.
شیخ صدوق میفرماید که وقتی قصد صدور فتوا داشت، فتوای خود را بر اساس انتخاب روایتی که اولویت داشت و یا روایتی که زودتر نقل شده بود، مطرح میکرد. به عبارتی، فتوا در اصل پاسخ به پرسش فردی بود که سوال میپرسید. این روش تا مدتی توانست نیازها را برآورده سازد، اما به تدریج این کتابهای موضوعمحور تبدیل به کتابهای فقهی ما شدند. در این مرحله، بحث و گفتگو در باب اجتهاد مطرح شد و اجتهاد در میان روایات مورد بررسی قرار گرفت و ابواب فقهی نوشته شد.
این ابواب فقهی، به تدریج تبدیل به رسالههای علمی بزرگان ما شد، اما نکته اینجاست که ما به دنبال رساله عملی بودیم؛ یعنی رسالهای که بگوید من چه کار باید انجام دهم، چگونه مسئله را حل کنم. آیا افراد عادی میتوانستند از این کتابهای فقهی نیازهای خود را تامین کنند؟ طبیعتاً پاسخ منفی بود. بنابراین، یکی از وظایف روحانیون این شد که این کتابهای فقهی را مطالعه کنند و به سوالات مردم پاسخ دهند.
از دوران شیخ بهایی به بعد، یعنی در دوران صفویه، این نیاز بیشتر احساس شد و رسالهها و کتابهای فقهی به زبان فارسی منتشر گردیدند، اما این کتابها هنوز موضوعمحور بودند؛ یعنی هر کتاب یا رساله، یک موضوع را از ابتدا تا انتها مورد بحث قرار میداد.
تا دوران معاصر، مردم عادی با سطح سواد محدود، که در گذشته نیز زیاد نبود، نمیتوانستند با این رسالههای علمی ارتباط برقرار کنند. لذا برخی از بزرگان ما به فکر تدوین رسالههای عملی افتادند. رساله عملی در واقع بازگشت به مسئلهمحور بودن بود؛ به این معنا که مسائل را به صورت سوالی مطرح کنیم و پاسخ آن را ارائه دهیم. یعنی مشخص کنیم که اکنون به عنوان مکلف، چه وظایفی بر عهده داریم. این همان چیزی است که رساله عملی میخواهد به ما بیاموزد.
در زمان حضرت آیتالله بروجردی رحمهالله علیه، شخصیتی به نام علامه کرباسچیان آمد و طرحی را ارائه داد که بر اساس تربیتی که خود انتخاب کرده و اجتهاد و ابتکار او بود شکل گرفت. ایشان، بهعنوان موسس سیستم مدارس اسلامی و مدارس مذهبمحور، برای پاسخ به نیازهای تربیتیای که در ذهن داشت، اقدام به تبدیل رسالههای علمیه فقها کرد. این رسالهها را به شکلی خوشخوان، خلاصه، مختصر و مسئلهمحور در ابواب مختلف فقهی به صورت مسئله به مسئله پیگرفت و تنظیم نمود.
این اقدام مربوط به زمان آیتالله بروجردی بود و با ادبیات و نیازهای همان دوره نوشته شده است. آیا این تلاش کامل بود؟ قطعاً خیر، اما برای آن زمان بسیار مناسب و مفید بود. این رسالهها در جامعه جای خود را باز کردند و مورد استقبال قرار گرفتند. همه علما حتی بر آنها حاشیه نوشتند. هرچند در گذشته، علما بر کتابهای عربی و علمی حاشیه مینوشتند، اما همین حواشی خود باعث دردسر شد، زیرا هر بزرگواری که حاشیه میزد، ادبیات اولیه متن را تغییر میداد و پیچیدگی آن را بیشتر میکرد؛ بهگونهای که پس از چند نسل، برخی مسائل چنان مبهم شدند که وقتی امروز آنها را میخوانیم، متوجه نمیشویم موضوع دقیق چیست.
امروز جامعه ما به دنبال کتابی است که به طور مشخص و روشن تکلیف افراد را بیان کند
بعضی بزرگان و علما به دلیل نگاه علمی خود، مطالب را با اصطلاحات فقهی پیچیده مطرح کردند و چندان توجهی به مخاطب عام نداشتند. امروز جامعه ما به دنبال کتابی است که به طور مشخص و روشن تکلیف افراد را بیان کند؛ رسالهای که به ما بگوید وقتی در مسائل فقهی دچار مشکل میشویم، چه باید بکنیم.
امروزه مسائل فقهی با گستردگی فراوانی در جامعه مطرح شده است؛ مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی. اما سبک رسالههایی که اکنون در دسترس ماست، یا اصلاً به این موضوعات نمیپردازد یا بسیار مختصر و گذرا از کنار آنها عبور میکند. برخی از موضوعات بسیار مهم و ضروری وقتی پیش میآیند، در رسالهها جای مشخصی ندارند و باید در منابع دیگر دنبالشان بگردیم.
برای نمونه، فرض کنید دانشجویی از شهر دیگری به دانشگاه میآید یا کارمندی ماموریت اداری میگیرد و میخواهد بداند وظایف شرعیاش در خصوص وطن، نماز، روزه و امثال آن چیست؛ در این صورت، چنین فردی در رسالههای موجود به سختی میتواند تکلیف خود را پیدا کند. پیچیدگی و جابجایی مطالب، بهعلاوه نگارش بر اساس نگرش و ادبیات گذشته، باعث میشود که فرد در نهایت از مطالعه آنها ناامید شود و بگوید: «بهتر است خودم دوباره سؤال کنم.»
همین مسئله باعث شده است که وقتی به سایت علمای بزرگوار مراجعه میکنیم، بخش استفتائات و پاسخ به پرسشها بسیار مفصلتر و گستردهتر از خود رسالههای عملیه باشد؛ زیرا نیازهای مردم با رسالههای عملیه بهطور کامل برآورده نمیشود. اگر رسالههای عملیه پاسخگوی نیازهای جامعه بود، این حجم گسترده از استفتائات ضرورتی نداشت.
اولاً ادبیات این رسالهها بهروز نیست، موضوعات مطرح شده نیز جدید و متناسب با نیازهای جامعه امروز نیستند و در نتیجه، پاسخگوی جامعه امروزی ما نیستند. گستردگی مطالب آنها نیز هرگز قادر نیست نیازهای گسترده و متنوع جامعه امروزی را پوشش دهد. اینها مشکلاتی است که امروزه با رسالههای عملیه مواجه هستیم.
ادبیات و محتوای رسالههای عملیه باید بهروزرسانی شود
بنابراین ضرورت دارد که هم ادبیات و هم محتوای این رسالهها بهروزرسانی شود. لازم است این نکته را هم بگویم که من در اینجا اصلاً قصد ورود به مباحث فقهی را ندارم؛ زیرا بسیاری مواقع وقتی دوستان وارد فضای رسالههای عملی میشوند، به نقد بخشهایی از فقه میپردازند یا بخشی از آن را بازبینی میکنند. هر فقیه، عالم و دانشمندی دیدگاه و نظریات خاص خود را مطرح می کند؛ من در اینجا بحثم کاربرد این نگاهها در جامعه و چگونگی مطرح کردن این یافتهها در میان مردم است.
مشکل ما در این است که رسالههای عملیه با آنچه که امروز مورد نیاز جامعه است، فاصله دارد. من قصد ندارم وارد این شوم که آیا موضوعات فقهی فعلی برای جامعه کافی هستند یا خیر، اینها مباحثی است که جای خود را دارد. موضوع بحث من ارائه و طرح مباحث فقهی در میان جامعه فرهیخته و متدین خودمان است؛ جامعهای که میخواهد بداند تکلیفش چیست.
مثلاً مردم میخواهند بدانند تکلیفشان در مورد مسائلی مانند موسیقی چیست، یا نسبت به بانک و مسائل مالی، اجاره مسکن، تورم، سینما و بسیاری از موضوعات دیگر که تبدیل به دغدغههای دینی شده است، چگونه باید رفتار کنند.
این مسائل همه جزو نیازهای امروز جامعه ماست و رسالههای عملیه با شکلی که امروز دارند و محتوایی که در آنها طرح شده که عمدتاً مبتنی بر مسائل حداقل صد سال پیش است، نمیتوانند پاسخگوی این نیازها باشند.
شما اشاره کردید که باید موضوعات رسالههای عملیه را بهروزرسانی کنیم. بهطور کلی چه موضوعاتی را مد نظر دارید که باید اضافه یا اصلاح شود؟ به نظرتان حوزههای جدیدی هست که لازم باشد در رسالههای عملیه به آنها پرداخته شود؟ مثلاً در زمینه اخلاق، حقوق بشر، حقوق زنان و امثال اینها، آیا کمبودی احساس میکنید که نیاز باشد بابهای مستقلی به این مباحث اختصاص داده شود؟
اگر بخواهیم رساله عملیه را به تعبیر امروزی، یک «اکشن پلن» یا برنامه عملی و رفتاری ببینیم که میخواهیم مطابق آن عمل کنیم، طبیعتاً باید به موضوعاتی بپردازیم که واقعاً مربوط به زندگی و شرایط امروز ما هستند. سوال این است که ما الان با چه موضوعاتی مواجهایم؟ آیا فقط مسائل فردی مثل نماز، روزه، زکات و امثال اینها مطرح است؟ یا اینکه علاوه بر آن، مسائل اجتماعی مثل اختلافات بر سر حقوق و مساوات، مباحث کشاورزی قدیم، احکام مربوط به خمس و امثال آن هم وجود دارد؟ یا موضوعات کاملاً جدیدی در جامعه مطرح شدهاند که باید بهعنوان بخشی از این اکشن پلن به آنها پرداخته شود؟
فقه، در حقیقت، متکفل این است که به عنوان راهنمای زندگی، به من به عنوان یک فرد متدین بگوید چگونه در جامعه امروز، با حفظ اصول دینی، زندگی کنم و در عرصههای مختلف زندگیام مسیر درست را نشان دهد. مثلاً همانطور که اشاره کردید، موضوعاتی مثل حقوق بینالملل و روابط بین کشورها بسیار مهم است. امروزه وقتی به خارج از کشور سفر میکنیم، اغلب این کشورها اکثریت مسیحی دارند و برخی هم مثل کشورهای آسیای شرقی جمعیت مسلمانان کمتری دارند. قطع کردن روابط تجاری، اقتصادی، علمی یا حتی گردشگری با این کشورها ممکن نیست؛ چراکه جامعه امروز ما بخشی از یک دهکده جهانی است.
در این دهکده جهانی، مهم است بدانیم چگونه باید رفتار کنیم؛ چگونه میتوانیم در عین رعایت دغدغههای دینیمان، به وظایفمان عمل کنیم و بهعنوان یک مسلمان دیندار در آنجا زندگی کنیم. رساله عملیه باید بتواند به ما بگوید در این شرایط جدید و در موضوعات تازه چه راهکاری داشته باشیم، چگونه عمل کنیم و چطور دینداری را با مقتضیات زمان و مکان تطبیق دهیم. این است معنای واقعی یک برنامه عملیاتی دینی که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد.
مثلاً در حوزه روابط اقتصادی، ارتباطات ما با کشورهای خارجی که تجار مختلف در آن مشغول به فعالیت هستند، موضوعاتی مثل تورم مطرح است که تاثیر مستقیم بر زندگی مردم دارد. در حوزه فرهنگ هم مباحث گستردهای وجود دارد؛ امروز بحث موسیقی فقط یکی از بخشهای فرهنگ است، اما موضوعات دیگری مثل سینما، تئاتر و هنرهای نمایشی هم مطرحاند. بهعنوان نمونه، وقتی فیلمی ساخته میشود و در آن نقش زن و شوهر بازی میکنند، چگونگی تعامل و گفتوگوی این دو شخصیت مهم است و باید به گونهای باشد که هم باورپذیر باشد و هم تاثیر تربیتی مثبت داشته باشد.
در فضای ازدواج، علم روانشناسی امروز موضوعات زیادی را به بحث گذاشته است؛ نقش خانواده خود فرد، خانواده همسر و همچنین رابطه دو طرف؛ آیا نباید رسالههای عملی بخش قابل توجهی را به بحث خانواده و ازدواج اختصاص دهند؟ امروز دیگر خانواده محدود به احکام محرمیت یا شیر دادن نیست؛ مسائل بسیار متنوع و گستردهای وجود دارد که جامعه امروز با آن روبهرو است. با احترام به کسانی که هنوز بر مسائل سنتی تأکید دارند، باید گفت که اینها دغدغههای اصلی امروز جامعه ما نیستند.
نیاز امروز جامعه در حوزه تعلیم و تربیت نیز کاملاً مشهود است؛ مثلاً بحث مدارس غیرانتفاعی و شهریههای سنگین چند صد میلیونی، حتی بالای صد میلیون تومان، و تاثیری که این هزینهها بر دانشآموزان و خانوادهها دارد، کجا در رسالههای عملی مطرح میشود؟ من میدانم که فقه میتواند پاسخهایی برای این مسائل داشته باشد، اما این پاسخها کجا باید پیدا شود؟ یک فرد متدین چگونه باید این مسائل را پیگیری کند، اگر رسالههای عملی به این موضوعات نپردازند؟
در فضای اخلاق، خانواده، اقتصاد، بانک، حقوق بینالملل و حتی حقوق همسایگی، مسائل متعددی وجود دارد. یکی از مسائل مهم امروزی شهرنشینی و آپارتماننشینی است که حقوق همسایهها نسبت به همدیگر، استفاده مشترک از آب، برق، گاز، فضاهای مشاع و رفتوآمدها را شامل میشود. این مسائل در رسالهها بیشتر به صورت کلی و با مفاهیمی مثل باغ و ملک مطرح شدهاند، اما به شکل امروزی و با زبان روز و شرایط جدید جامعه به آنها پرداخته نشده است.
به طور خلاصه، رسالههای عملی ما نیازمند بازنگری و بهروزرسانی هستند تا بتوانند با ادبیات و موضوعات امروز جامعه، پاسخگوی نیازهای واقعی و ملموس مردم باشند.
هر موضوعی باید جای مشخص و واضح خودش را در رسالههای عملی پیدا کند. اگر من بهعنوان یک جوان متدین بخواهم مسئلهای را در حوزه وطن، آپارتماننشینی یا امور مالی دنبال کنم، نباید سرگردان باشم که کجا باید بگردم یا اینکه اصلاً آیا چنین موضوعی در رساله وجود دارد یا ندارد؟ چون خیلی از این مباحث ممکن است به صورت پراکنده و در بخشهایی که به ذهن کسی نمیرسد مطرح شده باشد و این باعث سردرگمی میشود.
یک مسئله مهم دیگر، فصلبندی و ساختاردهی درست رساله است؛ بهگونهای که مخاطب بتواند به راحتی و با اطمینان کامل موضوع مورد نظرش را پیدا کند. مثلا در گذشته مبناها و معیارهای اندازهگیری مثلاً منزل، زر و غیره بوده، اما امروز اینها دیگر کاربرد عملی ندارند و لازم است که با معیارها و زبان روز بازتعریف شوند.
پس علاوه بر محتوا، ادبیات و ساختارِ درست و بهروزی که مخاطب بتواند با آن راحت ارتباط برقرار کند، بسیار مهم است. بابها و فصلها باید به گونهای تنظیم شوند که دیگر نیازی نباشد برای یافتن هر موضوع، تمام کتاب را ورق بزنیم یا دنبال آن در بخشهای نامربوط بگردیم؛ بلکه هر مسئله دقیقاً در جای خودش و با تعاریف و معیارهای روشن، قابل دسترسی باشد. این موضوع هم از نظر آموزش و هم از نظر عمل، نیاز اساسی جامعه امروز ماست.
در رساله های عملیه جنبه های اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است
چه نسبتی باید میان «فتواهای فردی» و «سیاستهای کلان اجتماعی» در رسالههای عملیه رعایت شود؟ چه اصلاحاتی در محتوا یا ساختار رسالهها ضروری است تا مانع انفعال در برابر تحولات سریع اجتماعی و علمی شود؟
نکته مهمی را مطرح کردید؛ در رسالههای عملیه ما عمدتاً به ابعاد فردی توجه شده و جنبههای اجتماعی، که بخش بزرگی از زندگی امروز ما را تشکیل میدهد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. انگار فرض اولیه بر این بوده که فردی تنها زندگی میکند یا در یک روستای کوچک و دورافتاده است که ارتباطات اجتماعی و مسئولیتهای جمعیاش بسیار محدود است.
اما واقعیت این است که زندگی امروز ما پر از تعاملات اجتماعی پیچیده است و هر فرد به عنوان یک شهروند، نقشها و وظایف مشخصی در اجتماع دارد که باید در فقه به آنها پرداخته شود. برخی از این مسائل در حوزه فقه بینالملل، فقه سیاسی یا فقه موضوعی مطرح شدهاند، اما مهم این است که این مباحث به شکل روشن، صریح و قابل فهم در رسالههای عملیه هم وارد شوند تا مکلّف بتواند وظایف و حدود خود را در جامعه به درستی بشناسد.
برای مثال، حقوق شهروندی یکی از مسائل جدی امروز است که از منظر حقوق، اخلاق و قانون به آن پرداخته شده، اما در حوزه شرعی و رسالههای عملیه، هنوز شفافیت لازم وجود ندارد. من نمیگویم این مسائل اصلاً نادیده گرفته شدهاند، بلکه منظور این است که به گونهای بیان نشدهاند که برای مکلّف عادی و فردی که دنبال تکلیف شرعی خود است، روشن و قابل استفاده باشند.
این خلأ باعث میشود افراد سردرگم باشند و ندانند در اجتماع و تعاملات اجتماعی، وظیفه شرعیشان دقیقاً چیست. بنابراین، لازم است رسالههای عملیه به این حوزهها با زبانی ساده، روشن و مسئلهمحور بپردازند تا مکلّف بتواند در زندگی اجتماعی و شهروندی، مسیر شرعی خود را به خوبی بشناسد و اجرا کند.
بسیاری از مسائل اجتماعی و شهری که روزمره با آنها مواجه هستیم، همچون حفظ محیطزیست در پارکها، احترام به اموال عمومی، وظایف شهروندی در استفاده درست از امکانات و منابع عمومی، به شکل واضح و مشخص در متون فقهی کاربردی به مخاطب عرضه نشدهاند. مثلاً وقتی کسی به همراه خانواده به بوستان میرود، لازم است بداند که آسیب رساندن به درختان یا چمنها چه حکم شرعی دارد، یا اگر کسی بخواهد در بوستان وضو بگیرد، چگونه باید حقوق دیگران و اموال عمومی را رعایت کند. اینها حقوق اجتماعی و شهروندی است که باید در رسالههای عملیه یا متونی مشابه به طور روشن مطرح شود تا مکلّف بداند در این موقعیتها چه وظایفی دارد.
همچنین مثلاً دانشجویی که با هزینه بیتالمال تحصیل میکند، نسبتش با این هزینهها و حقوق عمومی چه حکمی دارد؟ چه مسئولیتهایی در حفظ و نگهداری محیط دانشگاه و منابع عمومی بر عهدهاش است؟ و اگر تصمیم به مهاجرت گرفت، تکلیف او در قبال جامعه و کسانی که هزینه تحصیل او را پرداخت کردهاند چیست؟ این سوالات دغدغههای واقعی جامعه امروز است که پاسخ روشن و مشخصی در رسالههای عملیه فعلی نمییابند.
به طور کلی، این مسائل باید توسط متخصصان فقه و علوم اجتماعی با همکاری یکدیگر، به زبان روز و به صورت مسئلهمحور تدوین و ارائه شود تا مکلّف بتواند به راحتی به آنها مراجعه کرده و وظایف شرعی خود را در زندگی اجتماعی و شهری خود به درستی بشناسد و اجرا کند. این نوع رسالههای عملی جدید میتوانند به تحقق دینداری واقعی در زندگی معاصر کمک شایانی کنند.
آیا رسالههای عملیه میتوانند نقش «راهنمای زندگی» را برای مسلمانان در شرق و غرب بهطور برابر ایفا کنند؟ رسالههای عملیه چگونه باید برای شیعیان ساکن کشورهای اروپایی و دیگر جوامع بینالمللی بازنویسی یا بازآرایی شوند؟
وقتی به سیره علمای بزرگ خودمان نگاه میکنیم، درمییابیم که آنها همواره تلاش کردند پاسخهای عملی و ملموس به نیازهای زمان خود بدهند. مثلاً در دوران صفویه که تشیع به عنوان مذهب رسمی وارد ایران شد، بزرگان بزرگی همچون شیخ بهایی و علامه مجلسی دست به تألیف رسالههای فارسی زدند تا احکام و مسائل فقهی را به زبان و فرهنگ مردم آن زمان ارائه کنند. این یعنی هدف اصلی فقه، راهنمایی واقعی و کاربردی برای زندگی روزمره مردم است.
امروز هم اگر بخواهیم رساله عملیهای بنویسیم، باید همان رویکرد را داشته باشیم: رسالهای که زبان، فرهنگ و نیازهای جامعه مخاطب را به دقت لحاظ کند و مسئلهمحور باشد. این نکته بسیار حیاتی است. به عنوان مثال، یکی از مسائل مهم جامعه ایرانیان خارج از کشور که به طور جدی مطرح است، بحث پوشش و رفتار در محیطهایی مانند دانشگاهها و اجتماع است. در این زمینه، پاسخهای برخی مراجع بزرگوار، گاه آنچنان بوده که در داخل ایران کاربردی نداشته و بیشتر منطبق با شرایط کشور مقصد بوده است. این نشان میدهد که باید برای هر جامعه و موقعیت جغرافیایی، متناسب با فرهنگ و شرایط خاص آن، فقه کاربردی نوشته شود تا دغدغههای واقعی مردم را پاسخ دهد و آنها را در زندگی روزمرهشان یاری کند.
رساله عملیه باید پلی باشد میان فقه نظری و زندگی عملی مردم
در نهایت، رساله عملیه باید پلی باشد میان فقه نظری و زندگی عملی مردم؛ باید زبان قابل فهم و پاسخگوی نیازهای روز آنها باشد تا دین به عنوان راهنمای واقعی زندگی حفظ شود و کارآمدی خود را نشان دهد.
در موضوع نجاست و پاکی، همچنین در زمینه خوراک، شرایط برای ایرانیان مقیم خارج از کشور به گونهای است که فرزندان آنان در مدارسی تحصیل میکنند که در آنجا کودکانی از ادیان و مذاهب مختلف حضور دارند. سؤال این است که نحوه تعامل این کودکان با یکدیگر چگونه باید باشد تا باعث انزوا و کنارهگیری یک مسلمان نشود؟
اگر به عملکرد امام موسی صدر در حدود چهل یا پنجاه سال پیش در لبنان نگاه کنیم، میبینیم که ایشان در جمع زنانی که بدون حجاب و پرستار بودند، حضور پیدا میکرد. در حالی که در حال تبلیغ دین و اسلام بود، در عین حال زیباییهای اسلام را به نمایش میگذاشت و جنبههای مثبت دین را به آنان نشان میداد. ایشان تشویق میکرد که به جنبههای پیشرفت اسلام توجه کنند و این دین را راهی برای نجات از فقر، فلاکت و اختلاف ببینند. به همین دلیل، امام موسی صدر به عنوان یک فقیه، محبوب مردم لبنان شد.
رسالههای عملی بر اساس نیاز هر جامعه باید بازنویسی شوند
فقه در لبنان با نیازهای ما در ایران، پاکستان، هند، اروپا یا آمریکا متفاوت است. بنابراین، رسالههای عملی بر اساس نیاز هر جامعه باید بازنویسی شوند. از سوی دیگر، باید روشن شود که اگر برای کشوری اروپایی یا هر کشور دیگری مقرراتی فقهی مطرح میشود، لزوماً به این معنا نیست که همه باید آنها را بپذیرند، بلکه این مقررات متناسب با نیازها و شرایط همان کشور خاص تدوین شدهاند. فقه به افراد این امکان را میدهد که بر اساس شرایط زمانی و مکانی خود تصمیمگیری کنند.
تا چه میزان لازم است رسالهها در قالبهای نوین مانند اپلیکیشن، نسخههای چندرسانهای یا سامانههای آنلاین عرضه شوند؟
توسط افرادی مانند آقای فلاحزاده و دیگران برای بازنویسی رسالهها و دستهبندی آنها تلاشی آغاز شد که اقدامی بسیار خوب و مناسب بود. اما این حرکت، به دلایلی که شاید ناشی از تکیه بر افراد به جای سیستمهای منظم بوده است، در سالهای اخیر یا متوقف شده یا روند آن کند شده است.
هوش مصنوعی میتواند به فرآیند اختصاصیسازی فقه کمک کند
امروز دوران هوش مصنوعی است و با کمک این فناوری، بهراحتی میتوان با ارائه اطلاعات لازم، حداقل نیازهای اولیه را پاسخ داد. البته قصد ندارم بگویم هوش مصنوعی میتواند جای ذهن انسان را بگیرد یا جایگاه فقیه را اشغال کند؛ همانطور که نمیتواند جای روانشناس یا ریاضیدان را بگیرد. اما هوش مصنوعی میتواند ابزاری کارآمد در دست فقها باشد تا فرآیند اختصاصیسازی فقه را دنبال کنند؛ یعنی فقهی که دقیقاً متناسب با نیازهای فردی و موقعیتی هر شخص باشد.
به عنوان مثال، من به عنوان یک استاد دانشگاه نیازهایی دارم که ممکن است برای یک تاجر اهمیت نداشته باشد. تبدیل این نیازها به پاسخهای کاربردی، با استفاده از ابزارهایی مانند هوش مصنوعی و اپلیکیشنهای مختلف میتواند بسیار مفید و پیشبرنده باشد. نمونه این کاربرد، نرمافزارهایی است که سازمان حج در حال حاضر برای روحانیونی که به مکه مشرف میشوند، تهیه کرده است؛ این نرمافزارها واقعاً کار ما را در سفر آسان کردهاند. به طور مثال، به کمک آنها میتوان اختلاف فتواها را مشاهده، مقایسه و نظر داد.
جامعه امروز بیش از هر چیز استدلالمحور است
امروز سطح فهم جامعه با صد سال پیش تفاوت بنیادینی یافته است؛ جامعه امروز بیش از هر چیز استدلالمحور است. بر این اساس، به نظر من رسالههای عملیه نباید صرفاً به بیان حکم اکتفا کنند، بلکه لازم است زمینههای پیدایش آن حکم و دستکم برخی حکمتها و دلایل ضمن بیان حکم آورده شود. این رویکرد میتواند برای افراد یقینآفرین یا حداقل اطمینانبخش باشد و موجب شود که افراد با آرامش و اطمینان بیشتری به آن حکم تن دهند و آن را بهراحتی و با خاطری آسوده انجام دهند.
از طرف دیگر، به نظر میرسد استفاده از اپلیکیشنها و فناوریهای نوین ضروری است و البته این فناوریها باید پیشرفتهتر شوند. معتقدم رسالههای عملیه فعلی، حتی در همین شکل موجود، میتوانند با کمک هوش مصنوعی به یک بانک اطلاعاتی بزرگ تبدیل شوند تا افراد بتوانند بهراحتی از آن استفاده کنند و آن را در زندگی روزمره به کار ببرند. اما متأسفانه در این مسیر هنوز در ابتدای راه قرار داریم.
وقتی وارد نقد رسالههای عملیه میشویم، دو بحث متفاوت را با هم خلط میکنیم که این موضوع، موجب آسیب میشود. نخست، موضوع فقه پویا در برابر فقه سنتی و نیز بحث تخصصی اینکه آیا فقه میتواند جامعه را اداره کند یا خیر و نقش فقه در مدیریت جامعه است که باید به صورت جداگانه و تخصصی در حوزههای علمیه مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه مشخص خود را دارد. اما آنچه من اکنون درباره آن صحبت میکنم، بحث دوم است؛ یعنی روش بیان یافتههای فقهی برای جامعه؛ این نکته مهمی است که امروزه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و به آن پرداخته شود.











