شفقنا-یک فعال سیاسی معتقد است: پس از قبول آتشبس و طرح صلح آقای ترامپ توسط حماس و گروههای فلسطینی، روزنامههای اصولگرا به ناگاه صحبت از اقدام هوشمندانه حماس نمودند!!! اینکه فلسطینیان برای سرنوشت خودشان چه تصمیمی میگیرند، با مردم و رهبران فلسطین است اما اینکه عدهای تندرو در کشور ما پاسخ دادن به طرح صلح امریکایی را هوشمندی میدانند، نزدیک به یک معجزه است.
به گزارش شفقنا، حمید روشنایی در روزنامه اعتماد نوشت: شاید برخی مدعی شوند که گروههای فلسطینی در شرایط دشواری این تصمیم را گرفتهاند. سئوال اینجاست که یک سیاست هوشمندانه چگونه است که در برخی مواقع مورد پسند قرار میگیرد و در شرایطی دیگر خیر؟! مثلا اگر دولت جمهوری اسلامی ایران به درخواست امریکا برای هرگونه آشتی جواب مثبت بدهد، هوشمندانه است یا خیر؟ دشواری شرایط باید چگونه باشد تا آقایان رضایت بدهند به اقدامی هوشمندانه؟!
در اینجا تلاش میشود تا تصمیم هوشمندانه (در شرایط واقعی و نه ذهنی) مورد بررسی قرار گیرد. تصمیمگیری هوشمندانه یک فرآیند ساختاریافته است که شانس افراد و کشورها را برای دستیابی به نتایج مطلوب افزایش میدهد. این فرآیند اغلب شامل ترکیبی از منطق، دادهها و درک عمیق از اهداف است. فراهم آوردن یک شرایط خوب برای تصمیمگیری هوشمندانه به ۳ عامل مهم بستگی دارد: اول محیطی آرام و پر از دادههای معتبر، دوم ذهنیتی باز و هوشیار، و سوم فرآیندی سیستماتیک و منطقی برای تصمیمگیری. برای اجرای یک سیاست هوشمندانه در کشور ما، نیاز به زمینهسازیهایی هست:
اولا وجود تصمیمگیران نخبه و دارای تخصص و تعهد: مطمئنا با مسوولانی که در زمینه کاری خودشان بیگانه هستند نمیتوان به یک تصمیم صحیح رسید. داشتن تخصص، اولین شرط مدیریت خوب است و پس از آن تعهد به درستی کار و داشتن خلاقیت، اهمیت زیادی دارد.
ثانیا درک درست واقعیتها: نمیتوان پای میز مذاکره رفت و به درکی درست از شرایط، داشتههای خود و طرفهای مقابل و نظام جهانی واقف نبود. در تصمیمگیریهای درست، شناخت واقعیتها و داشتن دادههای صحیح حرف اول را میزند یعنی اگر مانند پهلوانپنبه ارزیابی اشتباهی از دشمن و حقایق روبهرو داشته باشیم با شکست مواجه میشویم و زمان و منابع را از دست میدهیم و فقط هزینهها را میافزاییم. ثالثا محیط آرام و مناسب: در فضای آلوده به افترا و تهمت و دروغ و در یک سیستم نامناسب، امکان فعالیت فرد هرچند متخصص امکانپذیر نیست.
تجربه به ما ثابت کرده است که در شرایط نامناسب، هر ایده خوبی نیز به سرعت نابود میشود. رابعا آزادی در عمل: قدرت و امکان تصمیمگیری یک مدیر به میزان آزادی در هنگام کار بستگی دارد. این آزادی عمل به قبل، حین کار و بعد از آن منوط میباشد. یعنی مدیران برای یافتن جسارت کاری، میبایست از مقامات مافوق خود اجازه و حق عمل داشته باشند و پس از کار نیز مورد حمایت آنها قرار گیرند. اگر مدیری با اجازه مافوق دست به اقدامی زد و پس از کار، مسوولان بالاتر از او حمایت نکردند، چیزی جز محافظهکاری سایر مدیران به همراه نخواهد داشت. خامسا حمایت سیستماتیک: هیچ تصمیمگیری درست بدون حمایت بدنه سیستم امکانپذیر نیست مانند آنکه یک مغز سالم زمانی میتواند توانمندیهای خود را به نمایش بگذارد که سیستم عصبی، عضلهها، استخوانها و… به خوبی کار کنند و تحرک و اقدامی صورت پذیرد و گرنه در حد یک ایده و آرزو باقی میماند.
شرایط جهانی به ما این واقعیتها را تحمیل میکند که اگر به سرعت و دقت وارد یک سیاست هوشمندانه نشویم و منتظر معجزه برای خودمان باشیم، ممکن است آینده را هرگز شاهد نباشیم. تصور کنید اگر گروههای فلسطینی میخواستند منتظر معجزه باشند و وعدههای توخالی به خودشان بدهند و پای میز مذاکره نروند و ترس از گفتوگو داشته باشند، بیش از آنچه امروز ویرانی و قتل و خسارت دیدهاند، باید تجربه میکردند تا دوباره فرصتی و زمانی برای آنهازاده شود. اینکه این مذاکرات به نتیجه خواهد رسید یا خیر؟ آیا آتش بس پس از تحویل گروگانها باقی خواهد ماند یا خیر؟ بحث دیگری است اما شجاعت حماس و گروههای فلسطینی در این است که سرنوشت مردمشان را به آینده خودشان گره نزدند و در انتخابی سخت، اعتماد به مذاکره را برگزیدند.











