شفقنا افغانستان- در پی حملات هوایی و توپخانهای اخیر پاکستان بر خاک افغانستان و درگیریهای مرزی گسترده میان نیروهای دو طرف موجی از نگرانیهای امنیتی در جنوب آسیا بهراه افتاده است. اسلامآباد مدعی است که این عملیات واکنشی به فعالیتهای تحریک طالبان پاکستانی (TTP) در داخل افغانستان است.
به گزارش شفقنا افغانستان؛ در حالیکه طالبان این اقدام را تجاوز آشکار به خاک افغانستان دانستهاند؛ با وجود حساسیت این بحران، جامعه جهانی و سازمان ملل متحد تاکنون موضعی روشن یا قاطع در برابر آن اتخاذ نکردهاند سکوتی که پرسشهای بسیاری را دربارهی معیارهای سیاست بینالملل و عدالت جهانی برانگیخته است.
آغاز بحران؛ از درگیریهای مرزی تا حملات هوایی
گزارشها از مناطق مرزی ننگرهار، کنر و خوست حاکی از تبادلات آتش سنگین و هدف قرار گرفتن مواضع طالبان است. برخی منابع از وقوع چند انفجار در اطراف کابل نیز خبر دادهاند. اسلامآباد اعلام کرده هدف این عملیات پناهگاههای تحریک طالبان پاکستان در خاک افغانستان بوده است.
طالبان اما میگویند پاکستان با این حملات حاکمیت ملی افغانستان را نقض کرده و حق پاسخ را برای خود محفوظ میدانند. رسانههای داخلی افغانستان از کشته و زخمی شدن غیرنظامیان خبر دادهاند ولی آمار دقیق و تأییدشدهای هنوز از سوی نهادهای بیطرف منتشر نشده است.
در مقابل مقامهای پاکستانی از افزایش حملات تحریک طالبان پاکستان در ایالت خیبرپختونخوا سخن میگویند؛ گروهی که پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل فعالیتش در خاک پاکستان افزایش یافته است. به باور اسلامآباد رهبران TTP در خاک افغانستان پناه گرفتهاند و کابل در مهار آنان ناکام بوده است.

سکوت نهادهای بینالمللی؛ سازمان ملل و جامعه جهانی
با وجود حساسیت موضوع سازمان ملل متحد تاکنون نه حملات را محکوم کرده و نه حتی دو طرف را به خویشتنداری فراخوانده است؛ اقدامی که معمولاً در بحرانهای مشابه نخستین واکنش دبیرکل سازمان است.
شورای امنیت نیز سکوت اختیار کرده و کشورهای غربی ترجیح دادهاند واکنشی محتاطانه نشان دهند. این وضعیت در حالیست که در بحرانهای مشابه معمولاً بیانیههای رسمی از سوی نهادهای بینالمللی صادر میشود.
بهجز زلمی خلیلزاد، دیپلمات پیشین امریکایی تقریباً هیچ مقام بینالمللی بهطور علنی دربارهی این درگیری موضعگیری نکرده است.

ریشهی سکوت: طالبانِ بیمشروعیت و پاکستانِ با اعتبار بینالمللی
نخستین دلیل سکوت جامعه جهانی جایگاه حقوقی و سیاسی طالبان است. این گروه با وجود چهار سال حکمرانی هنوز از سوی جامعه جهانی بهرسمیت شناخته نشده و در سازمان ملل نیز کرسی افغانستان را در اختیار ندارد. از نگاه حقوق بینالملل طالبان فاقد مشروعیت سیاسیاند و موضعگیری رسمی در دفاع از آنان میتواند بهمنزلهی پذیرش ضمنی دولتشان تلقی شود.
در مقابل پاکستان دولت رسمی و متحد قدیمی غرب در مبارزه با تروریسم است و روابط گستردهای با امریکا، چین، کشورهای عربی و نهادهای بینالمللی دارد. همین واقعیت باعث میشود در تقابل میان طالبان و اسلامآباد، فضای همدلی و حمایت دیپلماتیک از پاکستان بسیار بیشتر باشد.

ادعای اسلامآباد: مبارزه با تروریسم یا فشار سیاسی؟
اسلامآباد مدعی است که حملاتش بخشی از عملیات گسترده علیه تحریک طالبان پاکستان است؛ گروهی که در سالهای اخیر صدها سرباز و مقام امنیتی پاکستانی را هدف قرار داده است.
دولت پاکستان، طالبان افغان را متهم میکند که پناهگاه و حمایت لجستیکی در اختیار اعضای TTP قرار دادهاند. طالبان اما میگویند این گروه پدیدهای داخلی در پاکستان است و افغانستان نباید مسئول رفتار آن شناخته شود.
با این حال برای کشورهای منطقه و غرب ادعای اسلامآباد مبنی بر «مبارزه با تروریسم» جذابتر از روایت طالبان است. بسیاری از دولتها نیز از بازگشت افراطگرایی در افغانستان بیم دارند و از همین رو تمایل ندارند در برابر اقدام پاکستان موضع منفی بگیرند.

ابعاد داخلی در پاکستان؛ سیاست، ارتش و بحران مشروعیت
تحلیلگران معتقدند بخشی از انگیزه پاکستان برای حملات اخیر به سیاست داخلی آن کشور بازمیگردد. ارتش پاکستان که در سالهای اخیر با انتقاد از ناکارآمدی در مهار TTP مواجه است با این عملیات تلاش دارد افکار عمومی داخلی را آرام و اقتدار خود را به نمایش بگذارد.
در عین حال روابط میان دولت غیرنظامی و ارتش در پاکستان تیره است و بحران اقتصادی نیز فشار زیادی بر حاکمیت وارد کرده است. حمله به خاک افغانستان میتواند در چنین فضایی نوعی «نمایش قدرت» برای مصرف داخلی تلقی شود.

وابستگی و ضعف طالبان؛ از بحران اقتصادی تا انزوای بینالمللی
طالبان در موقعیتی شکننده قرار دارند. با وجود در اختیار داشتن بخشی از تسلیحات بهجا مانده از نیروهای آمریکایی توان نظامیشان قابلمقایسه با ارتش مدرن پاکستان نیست.
افغانستان تحت اداره طالبان از نظر اقتصادی کاملاً به کمکهای بشردوستانه وابسته است و هرگونه درگیری گسترده میتواند بحران انسانی موجود را تشدید کند.
در عرصه داخلی نیز طالبان با اعتراضهای پنهان مردمی، فشارهای قومی و بحران مشروعیت مواجهاند. محدودیتهای شدید علیه زنان، حذف نیروهای متخصص و نقض آزادیهای مدنی چهرهای منفی از طالبان در سطح جهانی ایجاد کرده است؛ چهرهای که در زمان بروز بحرانهای خارجی مانع از جلب حمایت بینالمللی میشود.

نقش چین، آمریکا و ایران در معادله جدید
در بحران اخیر، سه بازیگر منطقهای و جهانی نقش غیرمستقیم اما تعیینکننده دارند:
چین در سالهای اخیر روابط اقتصادی خود با پاکستان را از طریق «کریدور اقتصادی چین–پاکستان» (CPEC) گسترش داده و از اسلامآباد بهعنوان شریک استراتژیک حمایت میکند. پکن اگرچه خواستار ثبات در افغانستان است اما نسبت به طالبان بیاعتماد است و حملات پاکستان را نوعی «اقدام پیشگیرانه» در برابر گسترش ناامنی در منطقه تلقی میکند.
ایالات متحده امریکا موضعی محتاطانه دارد. واشنگتن از یکسو به دنبال حفظ همکاری امنیتی با پاکستان است و از سوی دیگر نمیخواهد در دفاع از طالبان ظاهر شود. منابع غربی میگویند امریکا از عملیات ضدتروریستی پاکستان «غافلگیر نشده» و احتمالاً در جریان آن قرار داشته است.
ایران نیز از نزدیک تحولات را زیر نظر دارد. با وجود اختلافات تاریخی با پاکستان، تهران از هرگونه درگیری جدید در مرزهای شرقیاش نگران است. ایران در سال گذشته بارها طالبان را به گفتوگو و پرهیز از تحریکات مرزی فراخوانده و در عین حال نسبت به فعالیت گروههای تندرو در افغانستان هشدار داده است.

کارت مهاجران؛ ابزار فشار جدید اسلامآباد
در کنار حملات نظامی، پاکستان از پروندهی پناهجویان افغان بهعنوان اهرم فشار سیاسی بر طالبان استفاده میکند. در ماههای اخیر، دولت پاکستان دهها هزار مهاجر افغان را مجبور به بازگشت کرده و تهدید کرده است که در صورت تداوم تنشها، این روند را تسریع خواهد کرد.
این اقدام از سوی نهادهای حقوق بشری بهعنوان نقض تعهدات بینالمللی و مجازات جمعی پناهجویان توصیف شده است اما تا کنون واکنش جدی از سوی سازمان ملل مشاهده نشده است. بسیاری از ناظران معتقدند استفاده از مهاجران بهعنوان ابزار سیاسی بخشی از راهبرد فشار پاکستان بر طالبان است.

مواضع کشورهای منطقه؛ از سکوت تا نگرانی
در سطح منطقه، هند حملات اخیر را نشانهای از ناپایداری مرزهای افغانستان دانسته و خواستار مقابله با گروههای تروریستی در منطقه شده است. مسکو نیز ضمن ابراز نگرانی از تشدید درگیریها از دو طرف خواسته از گسترش تنش خودداری کنند.
کشورهای آسیای میانه که از افزایش نفوذ گروههای افراطی در مرزهای جنوبی بیم دارند بهدقت تحولات را دنبال میکنند. در عین حال، هیچیک از بازیگران منطقهای حاضر نشدهاند نقش میانجی رسمی بین طالبان و پاکستان را بپذیرند.

احتمال فروپاشی اتحاد قدیمی طالبان و پاکستان
روابط طالبان و پاکستان که در دوران جنگ بیستساله افغانستان پیوندی نزدیک و تاکتیکی داشت اکنون وارد مرحلهای از بیاعتمادی شده است. طالبان، اسلامآباد را به «نقض استقلال افغانستان» متهم میکنند در حالیکه پاکستان معتقد است طالبان به تعهدات امنیتی خود پایبند نیستند.
بهباور ناظران، اتحاد تاریخی دو طرف که بر مبنای حمایت پاکستان از طالبان در دهه ۱۹۹۰ شکل گرفته بود امروز به نقطهی گسست رسیده است. اگر این روند ادامه یابد، امکان درگیری مستقیم نظامی یا افزایش حملات نیابتی وجود دارد.

پیامدهای انسانی و اقتصادی
درگیریهای اخیر علاوه بر خسارات نظامی، پیامدهای انسانی قابلتوجهی داشته است. بسته شدن گذرگاههای مرزی تورخم و چمن، تجارت میان دو کشور را متوقف و هزاران خانواده را در دو سوی مرز با بحران معیشتی روبرو کرده است.
سازمانهای امدادی از خطر افزایش آوارگی و نیاز به کمکهای بشردوستانه خبر میدهند. افغانستان در حال حاضر با یکی از بدترین بحرانهای انسانی جهان مواجه است؛ هرگونه درگیری تازه میتواند وضعیت را به فاجعه نزدیکتر کند.

چشمانداز آینده؛ خطر یک بحران خاموش
تحلیلگران معتقدند اگر جامعه جهانی همچنان بیتفاوت بماند این بحران میتواند به زنجیرهای از درگیریهای مرزی، تنشهای دیپلماتیک و رشد مجدد گروههای تروریستی منجر شود.
پاکستان از حمایت ضمنی قدرتهای بزرگ برخوردار است و طالبان نیز بهرغم شعارهای ضدپاکستانی گزینهای برای پاسخگویی نظامی گسترده در اختیار ندارند. در چنین شرایطی احتمال تکرار حملات مشابه در آینده نزدیک وجود دارد.

و در آخر
حملات اخیر پاکستان بر خاک افغانستان و سکوت جهانی در برابر آن، نه تنها نشانهای از ضعف ساختار دیپلماسی بینالمللی است بلکه بار دیگر واقعیت تلخ سیاست جهانی را آشکار میکند. در نظام بینالملل کنونی، مشروعیت و قدرت تعیینکنندهتر از عدالت و اخلاق است.
طالبان که خود با بحران مشروعیت داخلی و خارجی مواجهاند در جایگاهی نیستند که بتوانند حمایت جهانی جلب کنند. پاکستان در سوی مقابل با تکیه بر جایگاه دیپلماتیک و روابط استراتژیکش حتی در صورت تجاوز آشکار به خاک کشور همسایه کمتر با انتقاد مواجه میشود.
ادامهی این وضعیت میتواند منطقه را وارد دور تازهای از بیثباتی کند؛ دوری که در آن مرزها ناامن، گروههای افراطی جسورتر و مردم عادی قربانیان خاموش آن خواهند بود.











