شفقنا- استاد هادی سروش تأکید کرد: یک استاد تنها زمانی میتواند بهطور کامل و مؤثر در حوزه حضور یابد که از تمکن مالی کافی برخوردار باشد تا بتواند با خیال آسوده، تمام همّت خود را بر آموزش و درس خود متمرکز کند. از سوی دیگر، ممکن است استادی در حوزهی علمیه، تنها به دلیل برخورداری از جایگاه سیاسی و حمایتهای سیاسی-اجتماعی خاص، موقعیت خود را حفظ کند که این نیز بسیار ناگوار و دردآور است.
حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در گفت وگو با شفقنا درباره ساختار و وضعیت کنونی آموزش در حوزه های علمیه بیان کرد: بیگمان در مباحث آموزشی حوزه، نکتهای که در موفقیت بخش آموزش حوزه و ترقی حقوق و تعالی آن تأثیرگذار است، افزون بر بخشهای علمی، به آینده یک طلبه مربوط میشود. تا هنگامی که فردی در حوزه علمیه تحصیل میکند و برای آینده خود دورنمای روشنی متصور نباشد، نمیتوان درباره آموزش او قضاوت درستی داشت.
آثار منفی ابهام طلاب در مورد آینده و مدرک شان
وی ادامه داد: امروزه طلاب حوزههای علمیه درباره شرایط اقتصادی خود ابهام دارند، درباره موفقیتهای تحصیلی آینده خود ابهام دارند، درباره کاربرد مدرک تحصیلی که دریافت میکنند، ابهام دارند که آیا این مدرک برای آنان مفید خواهد بود و نیازهایشان را برطرف میکند یا خیر.
همچنین امروز طلاب حوزههای علمیه درباره محدودیتهای اجتماعی برای خود و خانوادهشان دچار ابهام شدهاند. تا زمانی که این ابهامات اقتصادی، تحصیلی، شغلی و اجتماعی رفع نشود یا تا حدود قابل قبولی روشن نگردد، ما نمیتوانیم درباره آموزش حوزه قضاوت کاملاً مثبتی داشته باشیم.
آسیب ها و نقاط منفی موسسات موازی و پر هزینه حوزوی
وی به یکی از چالشهای مهم در بحث آموزش حوزههای علمیه اشاره و اظهار کرد: وجود مؤسسات مختلف و متعدد آموزشی از جمله این چالش ها هستند که بهصورت قارچگونه در گوشه و کنار حوزه سر برآوردهاند و هر یک با سلیقه و انگیزهای ویژه به جذب طلاب مشغول هستند. با وجود اینکه من در حوزه تحصیل و تدریس کردهام و عمر خود را در حوزه علمیه گذاشتهام، هنوز نمیدانم آیا این تعداد طلبه برای پذیرش توسط این همه مؤسسه آموزشی وجود دارد!؟ آیا به این میزانی که مؤسسات آموزشی تأسیس میشوند و هزینههای کلان صورت میگیرد، انگیزه و تمایل کافی در بدنه حوزه علمیه برای حضور در این مؤسسات موجود است!؟
وی اضافه کرد: مؤسسات آموزشی تخصصی به تعداد بسیار محدود و انگشتشمار قابل قبول هستند؛ مانند مؤسسه تخصصی فقه، مؤسسه تخصصی کلام، مؤسسه تخصصی تفسیر یا فلسفه؛ اما این همه مؤسسه آموزشی با هزینههای سنگین، فقط در زمینه فقه و اصول؟! اینجاست که پرسش بزرگی مطرح میشود.
استاد سروش گفت: نکته ضعف دیگری که در رابطه با مؤسسات آموزشی در حوزه علمیه مشاهده میشود، این است که این مؤسسات برای طلاب محدودیت فکری، محدودیت در سلیقه و محدودیت در انتخاب استاد ایجاد میکنند. ضعف دوم این است که طلاب واردشونده به مؤسسات آموزشی، غالباً در مسیری تکبُعدی قرار میگیرند. بهعنوان مثال، اگر در یک مؤسسه حوزه علمیه فقط به فقه و اصول پرداخته شود و بنیانگذار یا مدیر آن مؤسسه توجهی به علوم عقلی مانند فلسفه و کلام نداشته باشد یا با آن مخالف باشد، در این صورت غالباً طلبههای آن مؤسسه در همین فضای محدود رشد میکنند و حالت تکبُعدی در آنان ایجاد میشود. یا در یک مؤسسه فقهی که تنها بر اساس مبانی یک فقیه خاص کار میشود و تعصب نسبت به آن فقیه و آرای او وجود دارد، این امر روح علمی را از طلبهای که در آن آموزشگاه و مؤسسه تحصیل میکند، میگیرد و او را از نگاه به آراء دیگر عالمان و فقیهان محروم میسازد.
وی تأکید کرد: مؤسسات آموزشی در حوزههای علمیه میتوانند امری مبارک باشند، در صورتی که محدود باشند و افراد با شرایط خاصی در آنجا حضور پیدا کنند. اما این حجم عظیم از مؤسسات و کمرنگ شدن درسهای عمومی حوزه علمیه، قطعاً آسیبزا خواهد بود؛ کما اینکه نشانههای این آسیب از هماکنون نیز دیده میشود.
ضرورت پذیرش نقش اساتید در سطح کلانِ آموزش
استاد سروش درباره اساتید حوزه علمیه و نقش آنان در این نهاد، عنوان کرد: نقش اساتید در حوزه، مسئلهای کاملاً روشن و فاقد ابعاد پیچیده است. از برجستگیهای تاریخی حوزههای علمیهی شیعه، این بوده است که اساتید، خود نقشآفرینان اصلی در حوزه بودهاند و نه افرادی که توسط گروهها، اشخاص یا نهادهای خاصی تعیین شوند. حتی اگر این افراد، خود از تحصیلکردگان حوزه باشند، اگر بهصورت کارمندان یک اداره درآیند و بخواهند برای مجموعهی حوزهی علمیه، بدون در نظر گرفتن نظرات و حضور مؤثر اساتید، تصمیمگیری کنند، آنگاه اگر شرایط حوزههای علمیه به شکل مدیریت یک مجموعهی اداری با ساختاری خشک درآید، ما با مشکلات عدیدهای در حوزهی علمیه مواجه خواهیم شد.
استاد سروش ادامه داد: یک استاد تنها زمانی میتواند بهطور کامل و مؤثر در حوزه حضور یابد که از تمکن مالی کافی برخوردار باشد تا بتواند با خیال آسوده، تمام همّت خود را بر آموزش و درس خود متمرکز کند. اینکه چنین شرطی برای استادی در حوزه ضروری تلقی شود، بسیار منفی است و اگر چنین پدیدهای در حوزههای علمیه مشاهده گردد، بسیار رنجآور خواهد بود. از سوی دیگر، ممکن است استادی در حوزهی علمیه، تنها به دلیل برخورداری از جایگاه سیاسی و حمایتهای سیاسی-اجتماعی خاص، موقعیت خود را حفظ کند که این نیز بسیار ناگوار و دردآور است. هنگامی که به نقش اصیل و محوری اساتید در متن زندهی حوزههای علمیه توجه شایانی نشود، ما دچار چنین بلایایی که نمونههایی از آن را بیان کردم، خواهیم شد.
وی بیان کرد: بیتردید، شایسته است که به نقشآفرینی اصیل و تاریخی اساتید در طول حیات حوزههای علمیه، توجهی عمیقتر و جدیتر داشته باشیم. استاد در جایگاه نقشآفرینی خویش به خوبی آگاه است که طلاب در یک سطح واحد قرار ندارند؛ برخی از شاگردان و طلبههای او میتوانند به بالاترین مدارج علمی دست یابند و به شخصیتهایی نامآور در عرصهی حوزهی علمیه تبدیل شوند. بر همین اساس، استاد بر روی چنین افرادی سرمایهگذاری علمی و تربیتی بیشتری انجام میدهد. در عین حال، وی به خوبی درمییابد که بخش دیگری از شاگردانش، اگرچه در زمرهی افراد ممتاز و نخبه قرار نخواهند گرفت، اما میتوانند در آینده، به افرادی مؤثر و سازنده در خدمت به اسلام تبدیل شوند و بر همین اساس، برای پرورش آنان نیز برنامه و اهتمامی ویژه دارد.
هنگامی که سید مرتضی در حوزهی علمیهی بغداد، شاگردان متعددی را تربیت میکرد، به شیخ طوسی که در آن زمان طلبهای جوان بود، توجه و رسیدگی بیشتری —حتی از جنبهی مالی— مبذول میداشت و او را بهشکلی خاص و ویژه آموزش میداد. این سیره، نشاندهندهی رویکرد متعالی حوزههای علمیه و اساتید در گذشتهی ما است و ما هرگز نباید از این سیرهی قابل قبول و کارآمد اساتید حوزههای علمیه فاصله بگیریم.
ملاک ارزش گذاری، امتحان نیست
وی در رابطه با آموزش، به موضوع امتحانات حوزه علمیه اشاره و تصریح کرد: همه محققان و کارشناسان به این مطلب اذعان و اعتراف دارند که امتحان و نتیجه آن، نشاندهنده ارزش و ارزیابی دقیق برای یک طلبه یا دانشجو نیست. امتحان تنها میتواند بخشی از برجستگیهای یک شخص را نشان دهد، نه همه آن را؛ اگر ما در امتیازدهی به طلاب حوزه علمیه، صرفاً به فرد در لحظه امتحان نگاه کنیم، موفق نخواهیم شد؛ کما اینکه امروز نیز شاهدیم که در امتحانات حوزه علمیه، نه امتحانکننده راضی است و نه امتحانشونده.
وی افزود: سنت بسیار مثبتی در حوزههای علمیه، در کنار امتحانات، از گذشته تا امروز وجود داشته است. چند برابر ارزیابی که از امتحان به دست میآید، اساتید به صورت مشخص، ارزیابیهای مستقلی از شاگردان خود در محافل علمی و کلاسهای درس داشتهاند و آن ارزیابی که از سوی یک استاد نسبت به طلبه ارائه میشود، بسیار فراتر از نتیجه یک امتحان است.
هنگامی که به متن اجازهنامههای اجتهاد صادرشده از سوی بزرگان حوزههای علمیه نسبت به طلاب ممتاز نگاه میکنید – مثلاً اجازههای اجتهادی که مرحوم آیتالله نائینی به برخی از شاگردانش، یا مرحوم آخوند خراسانی و یا شیخ انصاری صادر کردهاند – اینها نشاندهنده ارزیابی درستی است که در حوزههای علمیه وجود داشته و در آن ارزیابیها، نگاه استاد به شاگرد، حرف اول را میزده است. نباید اجازه داد امتحانات، جایگزین نگاه استاد به شاگرد شود.
استاد سروش گفت: گاهی استادی، شاگرد خود را یک شاگرد برجسته میداند، اما در امتحان به دلیل برخی عوامل پیشآمده، آن طلبه امتیازی را که لایق آن بوده به دست نیاورده است. در چنین شرایطی، ما نمیتوانیم امتیاز واقعی آن شخص را نادیده بگیریم. طبیعتاً برگزاری امتحانات در حوزههای علمیه لازم است، اما باید امتحاناتی باشد که طلبه را منزجر نکند، امتحاناتی که او را در تنگنا و فشار قرار ندهد و امتحاناتی که همه زندگی و هستی طلبه به آن گره نخورده باشد. این نوع از امتحانات نامناسب، نه تنها جایگاه روشنی در مباحث آموزشی ندارند، بلکه ممکن است مخرب نیز باشند. هنگامی که یک طلبه تصور میکند که اگر در این امتحان یا در مرحله بعدی موفق نشود، شهریه او قطع خواهد شد و امکاناتش کاهش خواهد یافت، طبیعتاً با استرس و ذهنی آشفته وارد جلسه امتحان میشود و چنین امتحانشوندهای نمیتواند موفق باشد و تمام فکر، نظر و تلاش خود را ارائه کند. بنابراین، باید در بحث امتحانات، بررسی کارشناسی جدی صورت گیرد و این کار باید به صورت کاملاً کارشناسی شده انجام شود.
متون درسی و تغییر آن و پیامد تصمیمات شتاب زده
استاد سروش درباره احتمالات تغییر در محتوای کتب درسی اظهار داشت: اگر متن درسی را همچون وحی تلقی کنیم و غیرقابل تغییر بدانیم، بعید میدانم هیچ صاحبنظر و متفکری چنین دیدگاهی را بپسندد. اما تغییر کتابهای درسی و متون آموزشی نیز، تا زمانی که جایگزین مناسبی برای آن کتاب عرضه نشده باشد، مورد پذیرش هیچ کارشناسی نخواهد بود. اگر متن درسی نیاز به تغییر دارد، کتابی که قرار است جایگزین شود، باید حتماً در حد و اندازهها و وزنی همتراز با کتاب درسی باشد که قصد حذف آن را داریم. کتابی در همان سطح کیفی باید ارائه گردد و این مسئله، امری کاملاً روشن و بدیهی است.
وی ادامه داد: ما در مورد کتابهای درسی میبایست متونی را در اختیار طلاب قرار دهیم که با مطالعه و آشنایی با آن متون، بتوانند به کتابهای غیردرسی مراجعه کنند و از آنها بهره ببرند. اگر کتابهای توضیحی و غیردرسی، جایگزین کتابهای درسی اصلی شوند، ممکن است طلبه در فهم همین کتاب درسی جدید که حالت توضیحی دارد موفق شود، اما هنگامی که با کتاب قویتری مواجه گردد، مسلماً در فهم مطالب آن کتاب موفق نخواهد بود.
استاد سروش با تأکید بر اینکه ما موظفیم در مجموعه کتابهای درسی، متون قوی و اصیل را حفظ کنیم، گفت: حذف مخرب کتابهای درسی قدیمی و متون کهن، آزمون خوبی را پشت سر نگذاشته است، زیرا این امر باعث میشود طلبه نسبت به بخشهای دیگر دانش نیز توجه کمتری نشان دهد. رفع نقصان و پاسخگویی به نیازهای روز در رابطه با متون درسی را نباید با حذف متنهای اصلی دنبال کنیم، بلکه باید با حفظ متون اصلی، کتابهای مطالعاتی را در کنار کتابهای درسی قرار داد و یکسری امتیازات و تشویقهایی در نظر گرفت تا طلبه، آن کتابهای مطالعاتی و متونی را که ناظر بر مسائل روز هستند، نیز مورد توجه قرار دهد و آنها را در برنامه مطالعه خویش بگنجاند.
آیا سخت گیری نسبت به طلاب و برقراری کلاس های پشت هم نتیجه علمی داشته؟
وی بیان کرد: موضوع دیگری که در رابطه با حوزههای علمیه و مباحث آموزشی آن میتواند تأثیرگذار باشد، بحث سختگیری در مسائل مربوط به طلاب است. همانگونه که سختگیری بیدلیل و افراطی در زمینه تحصیلی میتواند یک محصل و طلبه را به کلی از علم و دانش زده کند، او را از پای درآورد و ذوق تحصیلیاش را نابود سازد، سختگیریهای مربوط به شرایط اجتماعی، شرایط شخصی و مسائل فردی محصلین و طلاب نیز بسیار آزاردهنده و گزنده است. به عنوان مثال، در گذشته برنامه حوزههای علمیه به این شکل بود که از شنبه تا چهارشنبه، دروس اصلی ارائه میشد. پنجشنبهها به دروس جنبی یا اختیاری اختصاص داشت و جمعه نیز کاملاً تعطیل بود. اما به نظر میرسد روشی که در سالهای اخیر در بخشی از دروس سطح حوزهی علمیه اعمال میشود – که در آن پنجشنبهها در مدارس، دروس به صورت جدی و با حضور و غیاب اجباری برگزار میگردد – برنامهی پربازده و با نتیجهای نخواهد بود.
ما باید به اساتید فرصت تنفس بدهیم و به طلاب نیز زمان تنفس اختصاص دهیم. بالاخره لازم است یک روز از هفته – غیر از روز جمعه، همانگونه که در سراسر جهان مرسوم است – در اختیار طلاب و اساتیدشان باشد تا بتوانند فرصتی برای رسیدگی به کارهای اجتماعی، نیازهای شخصی، امور اداری و همچنین نیازهای خانوادگی خود داشته باشند. این گونه شدت و حدت در قانونگذاریهای مربوط به مسائل آموزشی و برقراری کلاسها، در درجه اول مورد استقبال واقع نمیشود و حتی اگر با اجبار به اجرا درآید، اثربخشی لازم را نخواهد داش لذا بهتر است حوزههای علمیه، سیره گذشته خود را حفظ کند: پنج روز در هفته به عنوان درس رسمی، یک روز به عنوان درس انتخابی و تشویقی – بدون حضور و غیاب اجباری – و یک روز نیز به عنوان تعطیلی کامل در نظر گرفته شود. طبیعتاً چنین رویکردی میتواند انگیزه و شوق بیشتری را در محصل، طلبه و حتی در اساتید ایجاد کند. امروز در روزگاری زندگی میکنیم که سختگیریهای بیش از حد نه تنها پاسخ مثبتی در پی ندارد، بلکه اثراتی تخریبکننده نیز به همراه خواهد داشت.
استاد حوزه علمیه یاد آور شد: بنده چندی پیش برای ثبتنام فرزندم در یکی از مدارس حوزه علمیه قم، با مدیر آن مدرسه ملاقات داشتم. مدیر محترم این مدرسه حوزه علمیه به بنده گفت: «ما تنها طلبههایی را میپذیریم که در مدرسه موبایل نداشته باشند و تبلت به همراهشان نباشد» و از این قبیل سختگیریها. در حالی که ظاهراً این بزرگوار توجه ندارد که روزگار ما تغییر کرده است. خود بنده در کلاس درس، کمتر روزی است که نیاز نباشد به دوستان کلاس بگویم «فلان مطلب را در موبایلتان و در اینترنت جستجو کنید و منبع آن را پیدا کنید» یا «نسخههای مختلف یک روایت را بیابید و بخوانید.»
تکنولوژی و مهارت روز را باید بیشتر وارد حوزه کرد
استاد سروش تأکید کرد: امروز ما نمیتوانیم با تکنولوژی مبارزه کنیم. امروز ما باید تکنولوژی و ابزار دیجیتال را به خدمت آموزش درآوریم، نه اینکه چنین سختگیریهایی را در رابطه با محصلین و طلاب اعمال کنیم. اگر فردی مرتکب تخلفی شد و توجه او نسبت به درس کاهش یافت، در مورد آن فرد خاص میتوانیم راهکار دیگری را انتخاب کنیم؛ اما وضع چنین مقرراتی به عنوان یک قانون کلی در سطح حوزه، در سطح مدارس علمیۀ بزرگ، یا حتی در سطح یک مدرسه خاص، به گمان بنده روشی نادرست است.











