شفقنا آینده– یک کارشناس مسائل منطقه درباره آینده منطقه غزه و خاورمیانه می گوید: تحولات منطقه را باید از دو منظر تحلیل کرد: نخست، نگاه سیاسی که در شرایط کنونی باید به نفع مردم فلسطین و تحقق حقوق مشروع آنان باشد؛ و دوم، نگاه ژئوپولیتیکی که نشان میدهد ایالات متحده و متحدانش پس از تثبیت نسبی اوضاع در خاورمیانه، در پی تقویت موقعیت خود در برابر شرق و تثبیت برتری جهانیشان خواهند بود.
دکتر محمد گل افروز در گفت و گو با خبرنگار شفقنا آینده در خصوص اینکه در آستانه دومین سالگرد واقعه هفت اکتبر، پرسشهای مهمی درباره آینده منطقه غزه، پایداری صلح و تحولات سیاسی خاورمیانه مطرح میشود. طرح پیشنهادی آقای ترامپ، برای حل بحران غزه، بار دیگر امیدهایی را نسبت به برقراری آتشبس و ایجاد ثبات در این منطقه برانگیخته است. با توجه به تجربههای پیشین، این پرسش مطرح است که آیا این بار روند صلح متفاوت از تلاشهای گذشته خواهد بود و آیا میتوان به پایداری آن امیدوار بود؟ اظهار داشت: در دو سال گذشته، مردم فلسطین با رنجها و مصائب بسیاری مواجه بودهاند؛ واقعیتی که بر همگان آشکار است. با این حال، از منظر سیاسی، میتوان گفت که توجه جهانی به مسئله فلسطین افزایش یافته و جایگاه این ملت در معادلات بینالمللی پررنگتر شده است. از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، تلاشهای متعددی از سوی سازمان ملل و قدرتهای جهانی برای تحقق راهحل دو کشوری صورت گرفته، اما هیچیک به نتیجهای ملموس نرسیدهاند.
وی افزود: در شرایط کنونی، بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدهاند که راهحل نظامی مورد نظر اسرائیل برای تسلط کامل بر سرزمینهای فلسطینی، نهتنها عملی نیست، بلکه موجب بیثباتی در منطقه غرب آسیا، شمال آفریقا و بهویژه کشورهای اسلامی خواهد شد؛ امری که منافع غرب را نیز تهدید میکند. از همین رو، کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، آلمان و بریتانیا، و همچنین برخی کشورهای غربی دیگر، به حمایت از راهحل دو کشوری روی آوردهاند. این تحول را میتوان یکی از دستاوردهای غیرمستقیم حماس دانست؛ چرا که پس از امضای پیمان ابراهیم میان برخی کشورهای عربی و اسرائیل، مسئله فلسطین تا حد زیادی از اولویت خارج شده بود. اما حمله حماس در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، معادلات منطقه را دگرگون ساخت.
تلاشهای ترامپ برای برقراری صلح، بیشتر به یک مرهم موقت شباهت دارد تا یک راهحل پایدار
وی تصریح کرد: اگرچه این حمله منجر به خسارات گسترده انسانی شد و آمار کشتهها و زخمیها به بیش از ۲۵۰ هزار نفر رسید، اما در پی آن، حمایت جهانی از تشکیل کشور مستقل فلسطین افزایش یافت. اکنون شاهد آن هستیم که قدرتهای بزرگی همچون چین و روسیه نیز از راهحل دو کشوری حمایت میکنند. با این حال، ایالات متحده به دلیل اتحاد استراتژیک با اسرائیل، هنوز بهطور رسمی این راهحل را نپذیرفته و صرفاً در پی ایجاد آتشبس موقت است. در این میان، اقدامات اسرائیل علیه گروههای مقاومت منطقهای و حتی حملات مستقیم به ایران، موجب گسترش تنشها و تبدیل بحران به یک جنگ منطقهای شده است. در چنین شرایطی، تلاشهای آقای ترامپ برای برقراری صلح، بیشتر به یک مرهم موقت شباهت دارد تا یک راهحل پایدار. اگر جامعه جهانی نتواند به توافقی جامع میان اسرائیل، فلسطین و ساکنان این سرزمین اعم از مسلمان و یهودی دست یابد، این بحران همچنان بهعنوان آتشی زیر خاکستر باقی خواهد ماند و در سالهای آینده ممکن است بار دیگر شعلهور شود.
گل افروز ادامه داد: با این حال، در شرایط فعلی، هرگونه توافق صلح ولو موقت میتواند به بهبود وضعیت انسانی در غزه کمک کند. کاهش آوارگی، دسترسی به آب، برق، خدمات بهداشتی و کمکهای بینالمللی، از جمله نتایج مثبت چنین توافقی خواهد بود. اما برای دستیابی به صلحی پایدار، نیازمند اراده سیاسی واقعی، شناسایی رسمی کشور فلسطین و تعهد جهانی به اجرای راهحل دو کشوری هستیم. درگیریهای میان یهودیان و مسلمانان در سرزمین فلسطین، که ریشه در دههها منازعه تاریخی دارد، همچنان ادامه دارد و چشمانداز روشنی برای پایان آن در کوتاهمدت دیده نمیشود. با این حال، ضروری است که با نگاهی مثبت و آیندهنگر به تحولات منطقه نگریسته شود، به امید آنکه این بحران از مسیر گفتوگو و مصالحه به سوی آرامش و ثبات سوق یابد.
وی تصریح کرد: از منظر ژئوپولیتیکی، ایالات متحده نگاه ویژهای به این منطقه دارد. هدف اصلی آن است که در کوتاهترین زمان ممکن، نوعی صلح موقت میان مسلمانان و یهودیان در سرزمینهای اشغالی برقرار شود تا از شدت بحران کاسته شده و اسرائیل بتواند برتری نظامی، امنیتی و هوایی خود را در منطقه حفظ کند. در کنار این هدف، حل مسئله فلسطین و کاهش تنشها در منطقه، مقدمهای برای ورود به مرحلهای جدید از سیاست خارجی ایالات متحده خواهد بود؛ مرحلهای که تمرکز آن بر مقابله با قدرتهای شرقی نظیر ایران، روسیه و چین است. در این چارچوب، ایران بهعنوان یک بازیگر کلیدی و حلقه اتصال ژئوپولیتیکی میان شرق و غرب، جایگاه ویژهای در محاسبات راهبردی آمریکا دارد. ایالات متحده در تلاش است تا ایران را بهسوی همسویی با خود سوق دهد، چرا که این امر میتواند نقش مهمی در تثبیت موقعیت آمریکا بهعنوان قدرت برتر جهانی ایفا کند. همانگونه که ترامپ نیز تأکید کرده، حفظ عظمت آمریکا یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی این کشور است.
آمریکا و متحدانش پس از تثبیت نسبی اوضاع در خاورمیانه، در پی تقویت موقعیت خود در برابر شرق خواهند بود
وی با بیان اینکه از این منظر، میتوان گفت که هدف دوم ایالات متحده، تثبیت جایگاه برتر خود در منطقه اوراسیا و حفظ رهبری جهانی است گفت: در گام نخست، تلاش میشود تا منطقه خاورمیانه به یک ثبات نسبی برسد و سپس، اقدامات بعدی در قبال ایران چه از طریق مذاکره و چه در قالب سناریوهای دیگر در دستور کار قرار گیرد. در این چارچوب، ایران نیز بهعنوان یکی از بازیگران اصلی، در معادلات آینده جایگاهی تعیینکننده خواهد داشت. در حال حاضر، نخستین اقدام ژئوپولیتیکی ایالات متحده و متحدانش، ایجاد تزلزل در محور مقاومت بوده است. حملات به سوریه، یمن، غزه، عراق و حتی ایران، بخشی از راهبردی گستردهتر برای تقویت موقعیت نظامی و امنیتی اسرائیل در منطقه بهشمار میرود. این اقدامات، زمینهساز حرکتهای بعدی در راستای مقابله با قدرتهای شرقی همچون چین و روسیه هستند؛ کشورهایی که در تلاشاند جایگاه خود را در نظام بینالملل ارتقا دهند. در نتیجه، تحولات منطقه را باید از دو منظر تحلیل کرد: نخست، نگاه سیاسی که در شرایط کنونی باید به نفع مردم فلسطین و تحقق حقوق مشروع آنان باشد؛ و دوم، نگاه ژئوپولیتیکی که نشان میدهد ایالات متحده و متحدانش پس از تثبیت نسبی اوضاع در خاورمیانه، در پی تقویت موقعیت خود در برابر شرق و تثبیت برتری جهانیشان خواهند بود.











