شفقنا- دکتر محمد محمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران، نامه ای سرگشاده به دانشکده های الهیات دانشگاه های کشور نوشت.
به گزارش شفقنا، متن نامه به این شرح است:
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا
(پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است.
بارها مشاهده شده که شبهات در باب خدا و قرآن و وحی و مسائل اساسی دیگر در جامعه علمی مطرح می شود و اصولا دانشکده و گروه ها و اساتید نسبت به این مسائل اظهار نظر نمی کنند.
دانشکده الهیات مانند سایر دانشکده ها به روال عادی خود ادامه می دهد. نه تنها این دانشکده الهیات بلکه دانشکده الهیات تهران نیز چنین است. شاید با سکوت خود درسی به دانشجویان می دهیم که شما هم نسبت به مسائل جامعه بی تفاوت باشید.
بعضی اوقات با خود فکر می کنم اگر اساتید و گروه های علمی دانشکده الهیات نسبت به این شبهات پاسخگو نباشند چه دانشکده ای باید پاسخگو باشد. آیا دانشکده مدیریت یا مهندسی و علوم پایه و.. باید احساس مسوولیت کنند و قیام به این امر ؟
امروزه نسبت به قرآن و نهج البلاغه و فلسفه و عرفان اسلامی، شبهاتی وارد شده و دانشجویان انتظار دارند که ما پاسخ آنها را بدهیم ولی گروه علوم قرآن، گروه کلام، گروه شیعه شناسی و مبانی نطری اسلام، فلسفه اسلامی و فلسفه دین و ادیان و عرفان و ..همه سکوت پیشه می کنند و بارها فکر می کنم و با دیدن این صحنه ها با خود می گویم شاید این امر وطیفه دانشکده دیگر است. چه انتظاری از دانشکده الهیات. خواهشمند است این کمترین را راهنمایی بفرمایید که آیا سکوت اصل است یا تبیین جهاد علمی ؟
خواهش این همکار کوچک شما عزیزان این است دانشجویان (فرزندان دلبندمان) را دریابید.
البته با کمال اعتذار بخشی از بی تفاوتی دانشکده های الهیات به انتخاب برخی مسوولین دانشکده ها و انتخاب مدیران گروه های علمی دانشکده برمی گردد.
برخی از رؤسا و مدیران گروه ها در باب ایمان و اعتقادات و اصول بنیادی تشیع و اسلام مطالبی را در کتاب ها و مصاحبه های خود بر زبان جاری میسازند که حکایت از عدم آشنایی اولیه و مقدماتی آنان با اعتقادات مسلم اسلامی و نیز کلام و الهیات و معارف و فلسفه اسلامی و حتی فلسفه غرب می کند که به جهت بطلان واضح آنها از بیان آنها خوداری می کنم.
از چنین مدیران و استادان نا آشنا با مبانی اسلامی چه انتظاری می رود .آیا آنان می توانند به طور شایسته دانشجویان را در حوزه اعتقادات هدایت نمایند. زهی خیال باطل.
دانشکده الهیاتی که زمانی یادآور مجاهدت های علمی علامه شهید استاد مرتضی مطهری و استاد شهید آیت الله دکتر محمد مفتح و اساتید بزرگواری نظیر الهی قمشه ای و مرحوم راشد رحمت الله علیهم و …بود. امروز در این دانشکده [بعضا] …، سخنان ناحقی را به دانشجویان تعلیم می دهند که فقط باید تاسف خورد.
برخی از مدیران گروه های الهیات نیز در عدم آشنایی با مبانی اسلامی و شیعی و بیان سخنان باطل گوی سبقت را از دیگران ربوده اند.
ذات نایافته از هستی بخش
چون تواند که بود هستی بخش
خشک ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آب دهی(جامی)
به تعبیر فیلسوفان فاقد شیء معطی شیء نخواهد بود.
برای نمونه مطلبی را از کتاب” ایمان و عقلانیت ” تالیف ….مولف در این کتاب اسوه و الگوی خود را ابن تیمیه[ (۶۶۱_ ۷۲۸ ق ) عالم حنبلی و سلفی اهل سنت که فلاسفه و شیعه اثنا عشری را تکفیر کرده و نظرات و فهم نادرستی از خدا دارد و قائل به تجسیم خدا است و توسل و زیارت پیامبر و امامان معصوم را و نیز لعن یزید را هم جایز نمی داند و …. و نیز رهبر معنوی داعش و وهابیت است] دانسته و از آن دفاع می نماید. او در ص ۱۵۲ چنین می گوید:
“به نظر میرسد که دیدگاه قابل دفاع در باب ایمان دیدگاه ابن تیمیه باشد.ابن تیمیه بر اساس پلورالیسم معرفتی بحث دقیقی در باره مساله زیادت نقصان و مراتب ایمان مطرح می کند که در دوره جدید می توان آن را به عنوان یک الگو در فلسفه دین ارائه داد”.(ص ۱۵۲)
آیا صحیح است مسوول دانشکده الهیات ابن تیمیه را به جای حضرت امام راحل و رهبر حکیم و فرزانه انقلاب و علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و مرحوم حضرت استاد مصباح یزدی و حضرات آیات عظام سبحانی و جوادی آملی و….به عنوان الگو مطرح نماید و بخواهد به جهانیان معرفی نماید.
این امر حکایت از عدم اطلاع کافی مولف از تاریخ اسلام و آموزه های شیعی می کند.
برای شناخت مناسب در باب ابن تیمیه اجمالا به دیدگاه مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی سبحانی در این باره اشاره می کنم.
و توصیه برادرانه به مسوولین دانشگاه آن است که در انتخاب رئیس دانشکده الهیات و مدیران گروه های علمی تابعه احتیاط و وسواس بیشتری داشته باشند. کمترین غفلت در این حوزه اثرات مخربی را بر باورهای اسلامی دانشجویان بر جا می گذارد.
اما اینک دیدگاه حضرت استاد آیت الله سبحانی دامت برکاته در باب ابن تیمیه:
سخنی کوتاه در باب ابن تیمیه :
اگر کسی کتابهای [ابن تیمیه] را مطالعه کند مجموع مکتب ایشان را در چند مطلب می توان خلاصه کرد:
۱. مسئله تجسیم و تشبیه و اثبات جهت برای خدا است . متاسفانه از روایات ضعیف که حنابله نقل کرده اند، از آنها بهره گرفته و در حقیقت نوعی جسم، نوعی جهت، و نوعی تشبیه یعنی تشبیه خالق به مخلوق برای خدا در نظر گرفته است. این مسئله ای نیست که علمای اسلام در مقابل آن ساکت بنشینند، افتخار اسلام آن است که بر تنزیه حق تعالی تاکید می کند : «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»، «وَهُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهࣱ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهࣱۚ» و «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ». همه ما در نماز می خوانیم « قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ*ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ*لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَد*وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ» اگر برای خدا جسمانیت، جهت و تشبیه ثابت کنیم دیگر نمی تونیم بگوییم « لم یکن له كُفُوًا أَحَدُۢ».[ابن تیمیه] مسئله تنزیه قرانی را زیر سوال برده و لذا علما علیه او مخالفت کرده اند.
۲. مقام انبیاء و اولیاء را خیلی پایین آوردهاست. یعنی انبیاء و اولیاء بعد از مرگ هیچ فرقی با افراد دیگر ندارند . بعد از مرگ کار تمام است و هیچ نوع رابطه ای با این جهان ندارند و ما هم با آنها هیچ ارتباطی نداریم و حتی گاهی عصمت انبیا را هم انکار می کند.
۳. ایشان بسیاری از روایاتی را که در فضایل علی(ع) و ائمه اهل بیت(علیهمالسلام) وارد شده ، انکار کرده است و در حقیقت یک نوع نصب خفی(نصب به معنی عداوت و دشمنی با امام علی علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام)، (خفی هم یعنی پنهان) در کلام ایشان است، حتی مقلد ایشان جناب آقای آلبانی که حدیثشناس معاصر است و همه علمای حدیث اهل سنت او را به استادی قبول دارند و او هم حنبلی مذهب است می گوید ایشان در نقد احادیث تسرع به خرج داده(تسرع یعنی شتابزدگی)، یعنی هنگامی که به حدیث غدیر میرسد ایشان حدیث غدیر را منکر میشود، آلبانی گوید به خاطر تسرع این حدیث را منکر شده، اطراف حدیث را ندیده، جمع نکرده، منکر شده است. یک نوع نصب در کلمات ایشان است، البته نصب خفی.
ابن حجر مطلبی دارد بد نیست در اینجا نقل کنم مرحوم علامه حلی کتابی نوشته است بنام «منهاج الكرامة في معرفة الإمامة» این کتاب چاپ شد، جناب آقای ابن تیمیه ردی بر آن نوشته است بنام «منهاج السنة النبویه». او در این کتاب بسیار بد زبانی کرده است . اگر هم بناست مطلب و نقدی را بگوییم نباید بدزبانی کنیم با زبان خوش باید صحبت کنیم، خدا به ما دستور میدهد «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ».
ابنحجر میگوید ابن تیمیه برای کوبیدن این رافضی یعنی علامه حلی به قدری پیشرفت کرده که حتی احادیث مسلمی که در حق علی(ع) و اهل بیت(ع) او هست هم انکار کرده است. ابن حجر، حدیثشناس جهانی است و صاحب کتاب «فتح الباري فی شرح صحیح البخاري» و همچنین «ابن حجر هیثمی» این دو نفر حدیث شناس جهان اسلام هستند و خیلی محترم و بزرگوارند، میگوید این مرد برای اینکه بتواند مولف را نقد کند احادیث مسلمی را که در حق ائمه اهل بیت(ع) است ، انکار کرده است.
(البته تمام مطالب ابن تیمیه برخلاف قرآن و روایات معتبر اسلامی و نیز برخی از آنها برخلاف اصول مسلم عقلی است که فعلا مجال نقد و بررسی آنها نیست)
در پایان جسارت بنده را به بزرگواری خود ببخشایید.
با احترام و ارادت،محمد محمدرضایی
۱۴ مهر ۱۴۰۴»











