شفقنا- حضرت آیت الله جوادی آملی گفتند: گرفتار شدن در دام طمع، انسان را به بردگی میکشاند و او را از مقام آزادگی ساقط میکند. بسیاری از کسانی که میگویند، نمیتوانیم از فساد و رشوه یا اختلاس دست بکشیم، در حقیقت اسیر نفس خود شدهاند.
به گزارش شفقنا، جلسه هفتگی درس اخلاق حضرت آیتالله جوادی آملی امروز (چهارشنبه) در مسجد اعظم قم با حضور جمعی از علما، طلاب و مؤمنین برگزار شد.
حضرت آیتالله جوادی آملی در این جلسه با تبریک و تهنیت سالروز ولادت باسعادت امام حسن عسکری علیهالسلام، این روز بزرگ را به محضر ولیّعصر ارواحنا فداه و همچنین به عموم مسلمانان، علما و بزرگان حاضر تبریک گفتند.
ایشان سپس در ادامه شرح کلمات قصار امیرالمومنین علیه السلام، به شرح حکمت 180 نهج البلاغه پرداختند و اظهار داشتند: حضرت در این حکمت می فرماید:« الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ»؛ طمع، بردگی همیشگی است، اگر انسان در عرصه اخلاقی اسیر طمع شود، حقیقتا بنده و برده است، برده ای که بندگی او پایانی ندارد.
ایشان در ادامه با اشاره به حکمت 219 نهج البلاغه، اظهار داشتند: حضرت می فرماید: «أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ»؛ بیشترین قربانگاه عقل ها، در برابر برق طمعهاست، طمع نه تنها آزادی انسان را از بین میبرد، بلکه عقل او را نیز می میراند و قدرت اندیشه و تدبیر را از او میگیرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به حکمت 226 نهجالبلاغه افزودند: «الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِ»؛ یعنی طمعکار همیشه در بند خواری است، کسی که دنبال طمع است، نمیتواند عزیز باشد؛ او ناخواسته به ذلت تن میدهد و کرامت انسانیاش را از دست میدهد.
ایشان با اشاره به روایات متعدد از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، طمعورزی را عامل اسارت و سقوط انسان دانستند و تأکید کردند: خداوند همه انسانها را آزاد آفرید و اصل بر آزادی است، اما گرفتار شدن در دام طمع، انسان را به بردگی میکشاند و او را از مقام آزادگی ساقط میکند. بسیاری از کسانی که میگویند، نمیتوانیم از فساد و رشوه یا اختلاس دست بکشیم، در حقیقت اسیر نفس خود شدهاند.
ایشان اظهار داشتند: آزادگی آن است که انسان در برابر لذائذ زودگذر و بیارزش دنیا خود را نفروشد. تمام تلاش اهلبیت (علیهمالسلام) این بوده است که انسان، آزاد، شریف و عزیز باشد؛ نه گرفتار ذلت طمع شود و نه تحت سلطه دشمنان داخلی و خارجی برود.
ایشان بیان داشتند: امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»؛ آیا آزادهای نیست که این تهماندههای بیارزش دنیا را به اهل دنیا واگذارد؟ بها و قیمت جان شما جز بهشت نیست، پس خود را جز به آن نفروشید.
ایشان در پایان تأکید کردند: حقیقت اخلاق چیزی جز آزادگی و شرافت نیست. اگر جامعهای گرفتار طمع شود، آزادی و عزت خود را از دست میدهد؛ اما اگر اخلاق و آزادگی حاکم شود، هیچ دشمنی، نه بیرونی و نه درونی، توان سلطه بر آن جامعه را نخواهد شد.











