شفقناافغانستان- افغانستان امروز یکی از خطرناکترین کشورهای جهان برای زنان و دختران است. بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، نه تنها آزادیهای اجتماعی زنان را سلب کرد، بلکه سیستم بهداشت و درمان زنانه را به لبه فروپاشی رسانده است.
به گزارش شفقناافغانستان؛ محدودیتهای شدید علیه تحصیل و اشتغال زنان، ترکیب شده با تابوهای عمیق فرهنگی درباره قاعدگی، بارداری، ناباروری و خشونت جنسی، دسترسی زنان به خدمات بهداشتی ضروری را به شدت کاهش داده است.
پیامد این وضعیت، افزایش چشمگیر مرگومیر مادران، بارداریهای ناخواسته و پرخطر، گسترش عفونتهای جنسی و رشد بحران سلامت روانی در میان زنان و دختران است.
سلامت زنان، شاخصی از توسعه انسانی در حال فروپاشی
سلامت زنان یکی از مهمترین شاخصهای توسعه انسانی و عدالت اجتماعی محسوب میشود. اما در افغانستان، فروپاشی نسبی نهادهای دولتی، محدودیتهای ساختاری طالبان و تابوهای فرهنگی عمیق، شرایطی بحرانی ایجاد کردهاند.
زن افغان امروز نه تنها با سیاستهای رسمی تبعیضآمیز روبهروست، بلکه فشارهای اجتماعی، باورهای سنتی و ترس از انگ اجتماعی نیز او را از جستوجوی خدمات بهداشتی بازمیدارند.
در این شرایط، سلامت زنان دیگر یک مسئله پزشکی نیست، بلکه یک بحران انسانی، سیاسی و فرهنگی چندبعدی است.

محدودیتهای سیاسی: زن در قفس ایدئولوژی
از زمان بازگشت طالبان، زنان به تدریج از تمام فضاهای عمومی، آموزشی و شغلی حذف شدهاند. تحصیل دختران پس از پایه ششم، فعالیت زنان در بخشهای دولتی، و سفر بدون محرم ممنوع اعلام شده است.
این محدودیتها تنها به فضای عمومی محدود نمیشود؛ بلکه دسترسی به مراقبتهای بهداشتی را نیز مختل کرده است. بسیاری از زنان به دلیل نداشتن محرم نمیتوانند به بیمارستان یا مرکز صحی مراجعه کنند حتی در موارد اورژانسی.

کمبود کادر زن: فاجعه سیستم بهداشت
یکی از بزرگترین چالشهای نظام سلامت، کمبود شدید نیروی انسانی زن است. طالبان با ممنوعیت تحصیل دختران در رشتههای پزشکی، مامایی و پرستاری، نسلی از کارشناسان سلامت زنانه را نابود کردهاند.
این کاهش کارکنان زن در جامعهای که بسیاری از زنان از معاینه توسط پزشک مرد امتناع میکنند، به معنای واقعی کلمه دسترسی به مراقبت را غیرممکن کرده است.
بسیاری از مراکز بهداشتی در مناطق روستایی به دلیل عدم حضور ماما یا پرستار زن تعطیل شدهاند.

عادت ماهانه، یک تابو کشنده: وقتی زنان برای یک فرآیند طبیعی سرزنش میشوند
در بسیاری از جوامع روستایی و شهری افغانستان، عادت ماهانه نه به عنوان یک فرآیند طبیعی بدنی، بلکه به عنوان پدیدهای ناخوشایند، ناپاک و شرمآور تلقی میشود. این تابو، دختران نوجوان را در لحظه بلوغ با سکوت، ترس و انزوا مواجه میکند. بسیاری از آنها در روزهای قاعدگی از حضور در خانه نیز اجتناب میکنند و به انبار یا اتاقهای جداگانه منتقل میشوند.
این تبعیض نه تنها آسیب روانی عمیق ایجاد میکند، بلکه به دلیل کمبود وسایل بهداشتی، پیامدهای فیزیکی جدی نیز دارد. کمتر از ۳۰ درصد دختران و زنان در مناطق روستایی به پدهای بهداشتی دسترسی دارند. بسیاری از آنها مجبورند از پارچههای کثیف یا کاغذ استفاده کنند که خطر عفونتهای دستگاه تناسلی، التهابات لگنی و حتی ناباروری را افزایش میدهد.
عدم آموزش جنسی و بهداشتی در مدارس به ویژه پس از ممنوعیت تحصیل دختران این بحران را تشدید کرده است. دختری که برای اولین بار دچار قاعدگی میشود، اغلب فکر میکند بیمار است یا دارد میمیرد.

باروری و زایمان: مرگ در سایه
افغانستان همچنان یکی از بالاترین نرخهای مرگومیر مادران را در جهان دارد: هر دو ساعت یک زن افغان در حین بارداری یا زایمان میمیرد.
کاهش مراقبتهای دوران بارداری، عدم دسترسی به ماما و بستهشدن کلینیکهای سیار این رقم را تشدید کرده است.
بسیاری از زنان مجبورند بدون معاینه یا با کمک افراد غیرمتخصص زایمان کنند. کمبود آب، صابون و فضای بهداشتی مناسب خطر عفونت پس از زایمان (مانند سپسیس) را چندبرابر میکند.

مسائل جنسی و زناشویی: سکوت مرگبار
در فرهنگ افغانستان، مسائل مربوط به رابطه زناشویی، رضایت جنسی، باروری و حتی درد در حین مقاربت، موضوعاتی ممنوعالوصول هستند.
این سکوت، زنان را در برابر سوءاستفاده جنسی، اضطراب جنسی و مشکلات باروری بیدفاع میکند.
بسیاری از زنان به دلیل ترس از تحقیر یا طلاق، از گفتن درد یا ناراحتی جنسی خودداری میکنند. خشونت جنسی و خانگی نیز اغلب پنهان میماند، زیرا ترس از انگ اجتماعی مانع گزارشدهی میشود.

ازدواج زودهنگام: بارداری ناشی از قرارداد، نه رضایت
ازدواج دختران در سنین پایین برخی حتی زیر ۱۲ سال یکی از قدیمیترین و خطرناکترین الگوهای فرهنگی در افغانستان است که در شرایط فعلی تشدید شده است. فقر، بدهی خانوادگی و باورهای سنتی، دختران را به ابزاری برای تسویه حسابهای اجتماعی و اقتصادی تبدیل کرده است.
این ازدواجها اغلب بدون رضایت دختر انجام میشود و منجر به بارداری زودهنگام، پارگی دهانه رحم، مرگ مادر و آسیبهای روانی مزمن میشود. بسیاری از دختران شاغل به تحصیل، ازدواج میکنند و بلافاصله از مدرسه خارج میشوند.
سازمانهای بینالمللی گزارش دادهاند که میانگین سن ازدواج در برخی مناطق به ۱۴ سال رسیده است. این دختران نه آموزش جنسی دیدهاند نه درباره باروری میدانند و نه از حق خود در گفتوگوی زناشویی آگاهی دارند.
ازدواج زودهنگام، تنها یک نقض حقوق بشر نیست، بلکه یک عامل مستقیم بحران بهداشت زنانه است.

بارداری ناخواسته و سلامت روانی: بحران پنهان
نبود دسترسی به روشهای پیشگیری از بارداری و محدودیت گفتوگو درباره سلامت جنسی، بارداریهای ناخواسته را به شدت افزایش داده است.
دختران نوجوان، که اغلب قربانی ازدواج زودهنگام هستند، در خط مقدم آسیب قرار دارند. بسیاری از آنها بدون آموزش جنسی یا بهداشتی وارد ازدواج میشوند و بلافاصله با بارداری روبرو میشوند.
در بعد روانی، افسردگی و اضطراب بهویژه در میان دختران نوجوان و زنان بیسرپرست شدت گرفته است. مراجعه به مشاور و روانشناس خود یک تابو محسوب میشود.

گروههای آسیبپذیر: قربانیان خاموش
دختران نوجوان: قربانی ازدواج زودهنگام، بارداری ناخواسته و قطع تحصیل.
زنان باردار در مناطق دورافتاده و آواره داخلی: بیشترین خطر مرگ در زمان زایمان را تجربه میکنند.
بازماندگان خشونت جنسی: بدون دسترسی به خدمات حمایتی، مشاوره یا درمان.
کارکنان زن بخش سلامت: از دست دادن شغل، تحصیل و هویت حرفهای.

راهکارهای فوری و بلندمدت
فوری:
تأمین کیتهای زایمانی و داروهای حیاتی، توسعه کلینیکهای سیار با حضور کارکنان زن، راهاندازی خطوط مشاوره محرمانه برای سلامت جنسی و روانی، کمپین های آگاهیبخش علیه تابوهای قاعدگی و سلامت جنسی.
میانمدت:
آموزش غیرحضوری (آنلاین یا از طریق رادیو) برای دانشجویان زن پزشکی و مامایی، ایجاد کلینیکهای دوستدار زن با پوشش امنیتی و تشکیل صندوقهای محلی برای پوشش هزینههای اورژانسی مادران.
بلندمدت:
بازگشایی دانشگاهها برای دختران در رشتههای پزشکی و پرستاری، سرمایهگذاری بر آموزش عمومی برای تغییر نگرشهای فرهنگی، تقویت شبکههای زنمحور محلی برای حمایت از سلامت زنان.
نقش رسانهها: صدای زنان بیصدا
رسانههای مستقل میتوانند نقش کلیدی در شناساندن این بحران داشته باشند. روایتهایی مانند:
وقتی ماماها حذف میشوند، دختران؛ قربانیان خاموش بارداری زودهنگام، تابوهای پنهان، خطر آشکار میتواند توجه جهانی را جلب کند.
ترکیب دادههای آماری با روایتهای انسانی، قدرتی دوچندان در نشان دادن عمق فاجعه خواهد داشت.

محدودیتهای طالبان و تابوهای اجتماعی دست در دست هم دادهاند تا سلامت زنان افغانستان را به بحرانی بیسابقه برسانند؛ اینجا نه تنها جان زنان در خطر است، بلکه آینده کل جامعه در معرض فروپاشی قرار دارد.
اگر جامعه جهانی بیتفاوت بماند، افغانستان به زودی شاهد نسلی از زنان با مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی مزمن خواهد بود که پیامدهای آن فراتر از مرزهای کشور خواهد بود.











