امروز : پنج‌شنبه 22آبانماه 1404 | ساعت : 02 : 56

آخرین اخبار

درخواست استعفای رئیس موساد؛ نامزدهای اصلی جانشینی او چه کسانی هستند؟

شفقنا-«دیوید بارنیا»، رئیس موساد پس از پنج سال تصدی...

جوادی یگانه: نظرسنجی درباره مقبولیت شخصیت‌های سیاسی انجام نداده‌ایم

شفقنا- رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست‌جمهوری با تأکید...

السودانی خود را صدرنشین انتخابات پارلمانی عراق اعلام کرد

شفقنا-«محمد شیاع السودانی»، نخست‌وزیر عراق و رئیس ائتلاف «الاعمار...

قالیباف قانون حذف چهار صفر از پول ملی را ابلاغ کرد

شفقنا- رئیس مجلس شورای اسلامی قانون حذف چهار صفر...

انتخابات پارلمانی عراق؛ صدرنشینی ائتلاف تحت رهبری السودانی در بغداد

شفقنا-کمیساریای عالی و مستقل انتخابات عراق طی کنفرانسی مطبوعاتی...

سلامت در محل کار با برنامه ۳۰ دقیقه نشستن و ۱۵ دقیقه ایستادن

شفقنا- نتایج یک پژوهش جدید در استرالیا نشان می‌دهد...

چرا مردم بحران آب را باور ندارند؟

شفقنا-به‌رغم تلاش‌های رسانه‌ای و بنرهای اطلاع‌رسانی، مشارکت مردم برای...

رییس جمهور: تمامی دستگاه‌ها باید نسبت به رفع ناترازی ها دغدغه‌مند باشند

شفقنا- رئیس‌جمهور با تأکید بر اینکه تمامی دستگاه‌ها باید...

آزمایش جدید خون، سنجش دقیق‌تری از سلامت کلیه‌ها ارائه می‌دهد

شفقنا- نتایج یک پژوهش گسترده در آمریکا نشان می‌دهد...

کرملین: روسیه برای تهدید نظامی غرب آماده است

شفقنا - دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، روز چهارشنبه گفت...

رئیس سازمان بهزیستی: ایران تا سال 1430 سالمندترین کشور جهان می شود

شفقنا- رئیس سازمان بهزیستی گفت: ایران با سریع‌ترین امواج...

محبی: «بیمار کرونایی در قم نداریم»

شفقنا- معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی قم گفت: در...

مدیر مدرسه غیر دولتی در جهرم برکنار شد

شفقنا- مدیر مدرسه غیردولتی در جهرم که اقدام به...

«مهم‎ترین اقدامات امام علی (ع) پس از رسیدن به قدرت»؛ تأمین امنیت برای عموم شهروندان – بخش سوم

شفقنا- «مهم‎ترین اقدامات امام علی (ع) پس از رسیدن به قدرت»، عنوان نوشته ای از آقای محمد حسین شریفی نیا است که از سوی ایشان در اختیار شفقنا قرار گرفته است.

آقای شریفی نیا در بخش سوم این مطلب آورده است:

امام تأمین امنیت جانی و مالی و آبرویی آحاد ملت را صرف‌نظر از دین، نژاد، خودی و غیرخودی بودنِ آنان وظیفه حکومت می‎دانست و به مأموران حکومتی ابلاغ کرده بود که به‌هیچ‌وجه حق تعدی به اموال دیگران، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را ندارند  (نهج‌البلاغه، نامۀ ۵۱).

از نظر وی جان و مال و حیثیت عموم شهروندان صرف‌نظر از دین و نژاد و ملیت محترم است و حکومت موظف به حمایت و حفاظت از آنان می‎باشد  (حر عاملی، ۱۴۱۴، ج۱۱: ۱۱۹). هنگامی ‌که گروهی از سپاهیان شام به شهر مرزی انبار یورش برده و ضمن ایجاد ناامنی، زیورآلات برخی زنان ازجمله بانویی یهودی را غارت کردند، با تأسفی عمیق گفت: «اگر کسی از اندوه این واقعه بمیرد، سزاوار است»  (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۲۷). او بدون اینکه بین تجاوز به حریم زنان مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی قائل باشد، از بی‌عملی سپاهیانش در مقابل این ناامنی به‌ وجود آمده برای ساکنان بعضاً غیرمسلمان به شدت انتقاد می‌کند (همان). این نشان مى‌دهد که در اسلام دفاع از امنیت اقلیت‌های دینى و قومی نیز چقدر اهمیت دارد.

در مورد دیگری، وقتی کشاورزان غیرمسلمانِ شهری از برخورد خشن و تند فرماندار به امیرالمؤمنین شکایت کردند، عامل خود را از خشونت بر حذر داشت و تأکید کرد که باید در عین قاطعیت، مهربان و خوش‎رفتار هم باشد  (نهج‌البلاغه، نامۀ ۱۹). امام در این فرمان ضمن پذیرش اعتراض آنان به عملکرد ناروای فرماندارش، به وی سفارش می‎کند قاطعیت و نرمش را درهم آمیزد و حتی مواقعی که قاطعیت و اعمال قانون ضرورت دارد، از جادۀ اعتدال و مهربانی خارج نشود.

جالب است بدانیم از دیدگاه آن حضرت اساسی‌ترین رکن امنیت جامعه و پیشگیری از آشوب و شورش داخلی، عدل و انصاف زمامداران و پرهیز اکید مأموران دولتی از زورگویى و اعمال خشونت نسبت به شهروندان و همچنین اجتناب از حیف و میل بیت‌المال و اموال عمومی است. به همین دلیل، به استانداران خود سفارش می‌کرد عدالت پیشه کنند و از سخت‌گیرى و ستمگرى بپرهیزند؛ چون سخت‌گیرى باعث فرار مردم از شهر و منطقۀ خود شده و ظلم و ستم، مردم را به آشوب و شورش مسلحانه مى‌کشاند  (همان، حکمت ۴۷۶).

نبرد با تجزیه‌طلبان و شورشیان مسلح

امام(ع) بر اساس همان اصول اعلام شده در ابتدای خلافتش، با اینکه به‌شدت از جنگ و درگیری گریزان بود و می‌خواست در فضایی آکنده از صلح و آرامش برنامه‌های اصلاحی خود را پیش ببرد، برای برقراری عدالت و امنیت و حفظ تمامیت ارضی سرزمین‌های اسلامی و سرکوب کردن توطئه‎گران جنگ‌طلب ناچار شد با سه گروه: ناکثین یا پیمان‌شکنان، قاسطین یا عدالت‌ستیزان و مارقین یا خروج‌کنندگان درگیر شود  (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۳)

ناکثین، زراندوزان و دنیاطلبان پیمان‌شکنی بودند که جنگ جمل را به راه انداختند. طلحه و زبیر، دو تن از صحابۀ بزرگ پیامبر که‌ چشم‌ به‌ خلافت‌ دوخته‌ بودند  (نهج‌البلاغه، خطبۀ‌ ۱۴۸؛ طبری‌، ۱۴۰۸ق، ج‌۴: ‌۴۵۳)، وقتی‌ موفق‌ نشدند و حکومت به‌ علی(ع) رسید، انتظار داشتند در امر خلافت‌ با او‌ شریک‌ شوند  (نهج‌البلاغه، حکمت ۲۰۲) و حضرت در تمام امور حکومتی با ایشان مشورت نماید  (همان، خطبۀ ۲۰۵)، یا دست‌کم فرمانروایی‌ بصره‌ و کوفه‌ یا عراق‌ و یمن را به آنان بسپارد (ابن‌قتیبه‌، ۱۴۱۰، ج‌۱: ۷۱؛ طبری‌، ۱۴۰۸ق، ج‌۴: ‌۴۲۹و ۴۳۸). اما حضرت بنا به دلایلی که مهم‌ترین آن روحیۀ قدرت‌طلبی و سودجویی ‎و دنیا‌پرستی آنان بود، درخواستشان را رد کرد (مفید، ۱۴۱۳ق-ب: ۱۶۳). آنها وقتی آمال خود را بربادرفته دیدند،  در همان ماه‌های آغازینِ حکومت امیر مؤمنان دست به جمع‌آوری نیرو زدند و با همراهی عایشه  (همسر پیامبر) به‌بهانۀ خون‎خواهی از قاتلان عثمان، در بصره آشوب به پا کردند. ناکثین با دستگیری و شکنجۀ عثمان بن حنیف ، استاندار بصره و آزار و اذیت مردم و کشتن تعدادى از مأموران دولتی، قصد داشتند آنجا را از پیکرۀ حکومت جدا کنند.

با وجود این، حضرت تمام توان و کوشش خود را به‌کار برد تا شورشیان را به ترک سرکشى وادارد. او پیک‌هاى متعددى را به سوى طلحه و زبیر و عایشه گسیل داشت و با اندرز و یادآورى پیش‌بینى‌هاى پیامبر تلاش کرد آنان را از جنگ منصرف سازد (نهج‌البلاغه، نامۀ۵۴ و خطبۀ ۳۱؛ ابن‌قتیبه‌، ۱۴۱۰ق، ج‌۱: ۹۰). او حتی شخصاً به لشکر دشمن رفت و با طلحه و زبیر دیدار کرد که تنها رهاورد آن انصراف زبیر از میدان کارزار بود؛ اما بقیه لشکر در عزم خود راسخ ماندند (یعقوبى، بی‌تا، ج۲: ۱۸۲؛ مسعودی، ۱۴۲۵ق، ج ۲: ۳۷۱).

با‌این‌همه، حضرت دست به حمله نزد و سه روز براى سپاهیان جمل مهلت تعیین کرد تا با جدا شدن از شورشیان، مشمول عفو عمومی شوند (طبری‌، ۱۴۰۸ق، ج۴: ۵۰۱؛ مسعودی، ۱۴۲۵ق، ج۳: ۱۰۶). اما اغلب آنها نپذیرفتند و بر جنگ اصرار ورزیدند. در گزارشی از روز نبرد آمده است که امام از صبحگاهان تا هنگام ظهر مخالفان را با سوگند به صلح فرامی‌خواند (ابن‌شهرآشوب، ۱۴۱۲ق، ج۳: ۱۵۳) با وجود این، آنان با تیرباران کردن سپاه امام، تعدادی را به قتل رساندند (مفید، ۱۴۱۳ق-ب: ۳۳۶). در نتیجه، چاره‌ای جز دفاع برای آن حضرت باقی نماند که با شکست قاطع اصحاب جمل این فتنه به پایان رسید.

قاسطین که در رأس آنان معاویةبن‌ابی‌سفیان قرار داشت، بازماندگان حکومت عثمان بودند که حاضر به تمکین و همکاری با دولت جدید نشدند و با اعلام استقلال منطقۀ شام، عملاً سرزمین اسلامی ‎را به دو بخش تجزیه کردند. معاویه که از بیست سال پیش با حکم دو خلیفۀ پیشین بر منطقۀ بزرگ شام فرمان می‌راند و توانسته بود همدلی و پشتیبانی مردم آن دیار را به ‌دست آورد، با سیاست‌بازی و حیله‌گری در پی آن بود که زمام قدرت را در سراسر دنیای اسلام قبضه کند و خلافت را تصاحب کند. در مقابل، امام به دلیل تفکر باطل و عملکرد غلط و چپاول بیت‌المال معاویه، او را فاقد صلاحیت زمامداری می‌دانست، در اوایل حکومت خود با فرستادن نمایندگانى به مدینه احضارش کرد (نهج‌البلاغه، نامۀ ۷۵؛ ابن‌ابی‎الحدید، ۱۳۸۵ق، ج۱: ۲۳۰)؛ اما معاویه از این کار استنکاف نمود و با تدارک سپاه و متهم کردن امام به شراکت در قتل عثمان، به تهدید ایشان پرداخت.

او با استفاده از ماجرای جمل و استناد به ادعاهای طلحه و زبیر و عایشه، توانست مسئلۀ دخالت حضرت در قتل عثمان را در ذهن شامیان تثبیت کند؛ به‌طوری‌که فرستادۀ وی به امام گفت: «از سوی مردمی می‌آید که معتقدند تو عثمان را کشته‌ای و جز به کشتن تو رضایت نمی‌دهند» (بلاذری، ۱۴۱۷ق، ج۲: ۲۱۱). پس از جنگ جمل، امام در کوفه مستقر شد و به تلاش‌های خود برای متقاعد کردن معاویه به اطاعت از خلیفۀ مسلمین و جلوگیری از تجزیۀ جهان اسلام و تفرقۀ بین امت اسلامی ادامه داد. طبق آنچه در نهج‌البلاغه موجود است، او دست‌کم هفده نامه به معاویه نوشت  تا او را از مخاصمه بازدارد و کار به جنگ و برادرکشی نکشد. اما معاویه با ردّ این درخواست‌ها و دستاویز قرار دادن کین‌خواهی عثمان، مردم شام را جنگ با علی فرا خواند (ابن‌اعثم کوفی، ۱۴۱۱ق، ج۲: ۴۹۷).

وقتی مذاکرات به‌نتیجه نرسید و علاوه بر تحرکات ایذایی در شهرهای مرزی، معاویه سپاه خود را برای حمله به کوفه و ساقط کردن دولت منتخب مردم بسیج کرد، امام نیز برای دفاع از تمامیت ارضی قلمرو اسلامی، سپاه خود را به سمت شام حرکت داد که دو سپاه در منطقۀ صفین به هم رسیدند. امام در آنجا نیز با ادامۀ رایزنی و تعلل در شروع جنگ، کوشید جلو جنگ را بگیرد. مدارای ایشان تا بدانجا بود که در این راه از سوی سپاهیانش متهم به واپس‌افکندن جنگ از روی ترس ‌شد. اما او در پاسخ گفت دلیل اهمالش آن است که شاید شامیان به راه حق گرایند و از منازعه دست بکشند و خونی ریخته نشود  (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۵۵؛ یعقوبی، ج۲: ۱۸۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج۱۶: ۱۳۳). ولی با حمله سپاهیان معاویه به سربازان امام جنگ درگرفت که در نهایت به حکمیت انجامید (منقری، ۱۴۰۴ق: ۴۹۷).

سومین درگیری خونین امام، سرکوب شورشیان متعصب و جاهل و مقدس‌مآبی بود که با رویکردی تکفیری، فقط قرائت خودشان از دین را قبول داشتند و هرکس که با عقیدۀ آنان همراه نبود، کافر و خارج از دین ‌شمرده و قتلش را واجب می‎شمردند. تولد این گروه که بعداً به خوارج موسوم شدند، به جنگ صفین و پذیرش حکمیّت از جانب حضرت برمی‌گشت که تحت فشار خود آنها صورت گرفت. این گروه پس از پذیرش حکمیّت و آتش‌بس با معاویه، معتقد شدند که حکمیّت گناهی بزرگ و موجب کفر بوده و ازآنجاکه هر حکمی جز حکم خدا باطل است،  همه باید از این گناه توبه کنند و هرکس توبه نکند، کافر شده و مستوجب مرگ می‌باشد. چون امام و همۀ وفاداران ایشان از پذیرش حکمیّت توبه نکرده‌اند، کافر شده و قتل آنان واجب است (منقری، ۱۴۰۴ق: ۴۸۴؛ بلاذری، ۱۴۱۷ق، ج۳: ۱۱۱).

با اینکه امیرِ مؤمنان تفکر تکفیری را برای جامعۀ اسلامی بسیار خطرناک می‌دانست و به هیچ روی درک ناقص و تعصب جاهلانه و متحجرانۀ آنان را برنمی‌تافت (مطهری، ۱۳۷۸، ج۱۶: ۲۹۳)، اما توهین‌ها و آزار و اذیت‌های آنان را که در قالب بر هم زدن سخنرانی‌، شرکت نکردن اعتراضی در نمازهای جماعت، دادن شعارهاى تند و حتی تکفیر و تهدید آن حضرت صورت می‌گرفت، تحمل می‌کرد و به یارانش اجازۀ تعرض به ایشان را نمی‌داد (مسعودی، ۱۴۲۵ق، ج۲: ۴۰۶؛ طبرى، ۱۴۰۸ق، ج۵: ۷۳). علاوه بر نادیده ‌انگاشتن همۀ این اعتراضات و اقدامات تحریک‌آمیز و با وجود عناد آشکار با رهبر جامعه، امام حتی حقوق آنان را از بیت‌المال قطع نکرد (همان و ابن‌اثیر، ۱۴۲۲ق، ج۲: ۳۹۸) و مى‌کوشید با گفت‌وگو و بیان توضیحات منطقی، آنها را از افراط‌گری برحذر داشته و به صراط مستقیم و طریق اعتدال هدایتشان کند (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۱۲۱ و نامۀ ۷۷؛ ابن‌ابی‎الحدید، ۱۳۸۵ق، ج۲: ۲۷۵). اما آنها نه‌تنها از باورهای مخرب و وحشتناک خود دست نکشیدند، بلکه به شورش مسلحانه روی آورده و در صدد براندازى یا دست‌کم آسیب وارد کردن به نظام علوى برآمدند و براى پیشبرد نقشه خود در منطقۀ نهروان قرارگاه جنگى تشکیل دادند و دست به ترور مردم عادی و یاران امام زدند (طبرى، ۱۴۰۸ق، ج۵: ۷۴؛ ابن‌اثیر، ۱۴۲۲ق، ج۲: ۳۹۸).

با همۀ این خصومت‌ها و ناسازگاری‌ها، حضرت افراد متعددی را برای ارشاد به اردوگاهشان گسیل داشت و در نهایت، خودش دو بار به اردوگاه خوارج رفته و با ایشان صحبت کرد (نهج‌البلاغه، خطبه‌های ۱۲۱ و ۱۲۷ و ۱۷۷؛ طبرى، ۱۴۰۸ق، ج۵: ۸۴) و در آخر تصریح کرد که اگر بتوانند راه حلی بیابند که عامل وحدت کلمه و ترک مخاصمه فی‌ما‌بین گردد، بدان عمل و از جنگ منصرف خواهد شد (ابن‌ابی‎الحدید، ۱۳۸۵ق، ج۲: ۲۷۵). هرچند این مذاکرات موجب شد هزاران تن از آنان جدا شوند؛ ولی هستۀ اصلی شورشیان همچنان بر نبرد با علی پای می‌فشردند. با مأیوس شدن از هدایت خوارج، امام پرچمى به دست ابوایوب انصارى، صحابه معروف پیامبر داد و اعلام کرد تا پیش از شروع جنگ هرکس زیر آن قرار گیرد یا از قرارگاه خارج شده و به کوفه یا مدائن برود، در امان خواهد بود (بلاذری، ۱۴۱۷ق، ج۲: ۳۷۰).

در پرتو امان علوى، بیشتر افراد از آنان جدا شدند یا به سپاه امام پیوستند، یا راه کوفه یا مدائن را پیش گرفتند. تنها حدود سه هزار نفر لجوج و خشک‌مغز باقى ماندند که بر جنگیدن اصرار ورزیدند و به تیرباران کردن یاران علی پرداخته و چندین نفر را به خاک و خون کشیدند (ابن‌قتیبه‌، ۱۴۱۰، ج۱: ۱۶۹؛ طبرى، ۱۴۰۸ق، ج۵: ۸۶).

بدین‌سان، امام با همۀ تساهل و مدارایی که با این گروه تندخو و خشونت‌طلب داشت، در نهایت آنها راهی جز جنگ برای آن حضرت باقی نگذاشتند و نبرد نهروان را بر وی تحمیل کردند که نتیجۀ آن کشته شدن تمام خوارج به جز ده تن بود که توانستند از مهلکه فرار کنند. یکی از آنها ابن‌ملجم مرادی بود که چندی بعد امام را در مسجد کوفه به شهادت رساند (بلاذری، ۱۴۱۷ق، ج۲: ۳۷۳).

نکتۀ در خور تأمل اینکه همان‌طور که همۀ مورخان تأیید کرده‌اند، نه تنها امام در هیچ‌کدام از این سه جنگ پیشقدم نشد؛ بلکه نهایت سعی خود را برای صلح و پیشگیری از خون‌ریزی به‌کار برد؛ ولی سماجت طرف‌های مقابل بر خواسته‌های نامشروع و خطرناک خویش و کشت‌وکشتار مردم توسط آنان، امکان هر نوع مصالحه را از بین برد و برای آن حضرت راهی جز دفاع از امنیت مسلمانان و کیان امت و عقاید اسلامی باقی نگذاشتند.

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید