امروز : یکشنبه 3فروردینماه 1404 | ساعت : 14 : 39

آخرین اخبار

خبرگزاری تاس: سفیر جدید روسیه در آمریکا هفته آینده عازم واشنگتن می شود

شفقنا- خبرگزاری تاس روسیه اعلام کرد که «الکساندر دارچیف»...

تبلیغات/ جدول انواع بدهی های پرسپولیس و استقلال

رپرتاژ آگهی- ​بر اساس اطلاعات موجود تا تاریخ ۲۸...

بهبود زمان شارژ باتری بدون کاهش ظرفیت انرژی یا عمر آن

شفقنا - دانشمندان چینی زمان شارژ باتری را بدون...

هزار و 190 تصادف در 8 روز با 218 کشته/ فارس در رتبه نخست...

شفقنا- معاون عملیات پلیس راهور فراجا گفت: از زمان...

فرستاده ترامپ: روسیه «۱۰۰ درصد» نمی‌خواهد به «اروپا» حمله کند

شفقنا- فرستاده ویژه دولت آمریکا می‌گوید روسیه قصدی برای...

ترامپ: معترضان به شرکت تسلا را به زندان‌های السالوادور تحویل می‌دهیم

شفقنا- رئیس جمهور آمریکا می‌گوید شهروندان آمریکایی که در...

کابینه امنیتی اسرائیل استقلال 13 شهرک در کرانه باختری را تایید کرد

شفقنا- کابینه امنیتی اسرائیل طرحی را برای جدا کردن...

فواد حسین: «حمله اسرائیل به ایران برای عراق و منطقه فاجعه‌بار خواهد بود»

شفقنا-«فواد حسین»، وزیر امور خارجه عراق در سخنانی اظهار...

الجزیره گزارش داد؛ چگونه ترامپ مسئولیت آتش‌بس در غزه را به عهده گرفت و...

شفقنا - تصاویر کودکان فلسطینی که در بمباران‌های اسرائیل...

وزیر نیرو: سقف مصرف انرژی در کشور مشخص می شود

شفقنا- وزیر نیرو گفت: سازوکارهایی در حال برنامه‌ریزی است...

ترامپ: تلاش برای توقف جنگ اوکراین در جریان است

شفقنا- رییس جمهور آمریکا می‌گوید: تلاش‌ها برای تعدیل جنگ...

آیا مصرف آجیل موجب چاقی می شود؟

شفقنا- خراسان شمالی مدیر گروه بهبود تغذیه جامعه در...

ایتالیا «نمادهای خنثی جنسیتی» را در مدارس ممنوع کرد

شفقنا- ایتالیا در آخرین مرحله از تنش‌های فرهنگی نمادهای...

ارتش سودان درحال بازپس ‌گیری نهادهای کلیدی در خارطوم است

شفقنا- منابع خبری از پیشروی ارتش سودان در پایتخت...

استاد مهدوی راد: دردمندانه به سراغ قرآن برویم نه از سر سیری

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: اگر امام علی (ع) امروز اینجا بود و سوال می کردیم چگونه به محضر قرآن برویم، می فرمود: دردمندانه به سراغ قرآن بروید نه از سر سیری. با احساس درد و سوز به قرآن، مراجعه کنید و برای یافتن جواب دقیق خود، پرسشگرانه در محضر قرآن بنشینید.

به گزارش شفقنا، متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مهدوی راد در پنجمین جلسه نشست های ماه مبارک رمضان با موضوع «مراجعه دردمندانه به قرآن کریم» که در دفتر آیت الله العظمی صانعی (ره) برگزار می شود، به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد صلی الله علیه و آله الطیبین الطاهرین المعصومین لاسیما بقیۀ الله فی الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ).

 

درآمد بحث

از آنجا که ماه رمضان، هم ماه قرآن است و هم ماه علی (ع)، کمی درباره سیره آن حضرت (ع) و پیرامون قرآن، فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که چگونگی راهیابی به محضر قرآن و هدایت‌پذیری از آموزه‌های آن را بر اساس معارف علوی به گفتگو بگذاریم.

 

انواع مواجهه با قرآن

ما نوعاً می‌توانیم با قرآن، دو گونه مواجهه داشته باشیم. البته عموم مردم یک گونه رویارویی دارند، اما اهالی دانش و فکر و علما می‌توانند دو گونه تعامل و انس با قرآن برقرار سازند:

– انس هدایت‌پذیری و بهره‌مندی راه‌ یافته به کرامت و قله‌ های انسانیت، آگاهی و معنویت؛

– مواجهه علمی، فنی، فکری، مورخانه، فقیهانه، فیلسوفانه و متکلمانه که البته صاحبان این مواجهه باید از مواجهه نخست هم برخوردار باشند. گونه دوم رویارویی، خاص است و امکان دارد که کسی اصلاً به قرآن، اعتقاد هم نداشته باشد، اما از آن زاویه‌ها به قرآن مراجعه کند.

خاورشناسان بسیاری به پژوهش درباره قرآن پرداخته‌اند، اما غالبا با نگاه مغرضانه به آن مراجعه کرده‌اند؛ یعنی در میان خاورشناسان، بسیار اندکند کسانی که برای علم، آگاهی، اندیشه و دانش به محضر قرآن رفته باشند. خدا «انجوی شیرازی» را رحمت کند که ادیب و تخصصش ادبیات بود و از بهترین تحقیق‌های دیوان حافظ، مربوط به اوست، قبل از انقلاب، مقاله‌ای نوشته و در آن به خاورشناسان، عنوان بسیار ظریف «فانوس‌کشان استعمار» داده بود. اما کسانی هم با نگاه واقع‌بینانه و به انگیزه علم و دانش به آن، مراجعه می‌کنند. یکی از این پژوهشگران، آقای «ایزوتوسو» است که ظاهراً به ایران رفت‌ و آمد می‌کرد و در پژوهش‌های واژه‌شناسانه، آثاری کم‌نظر پدید آورده، مانند «انسان و خدا» و «مفاهیم اخلاقی».

مواجهه هدایت‌پذیرانه با قرآن

اما مواجهه و انس نخست، مواجهه هدایت پذیری است. اگر به آیات قرآن، توجه کنیم می‌توانیم ادعا کنیم که قریب به اتفاق آیات آن، جهت‌گیری نخست را دارد. برخی از آنها صریحند، مانند آیه (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً) می‌گوید قرآن، هدایت است و بینه می‌آورد. آنچه که معروف است، قرآن پانصد آیه فقهی و حقوقی دارد که قطعاً هم نادرست است و این آیات، بیش از هزار آیه را شامل می‌شود، اما اگر همه آیات را نگاه کنید، فرجامشان عام است؛ یعنی یک موضوع حقوقی مطرح شده و در پایانش فرموده خدا علیم و حکیم است. یک موضع فقهی، مطرح شده و در آخر فرموده که ان الله لبالمرصاد است. اگر قرآن صرفاً یک متن حقوقی بود، ماده‌ها را به ترتیب بیان می‌کرد؛ یا اگر صرفاً یک کتاب تاریخی بود، نمی‌فرمود: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا)؛ یعنی نمی‌فرمود وقتی هم که راه می‌روید یا مسافرت و گردش هم می‌کنید برای جهاد در راه خدا حرکت می‌کنید، به انگیزه فهمیدن و آگاهی بروید و صرف حرکت نباشد. اساساً این گونه است و قرآن کتاب هدایت است. «نهج البلاغه» به عنوان یکی از میراث علوی، یکی از مهم ترین بخش‌هایش، پرداخت به قرآن است و آنچه که پرداخت شده، از همین زوایه است.

در اینجا چند جمله را بیان می‌کنیم و سپس به مطلب اصلی می‌پردازیم و پایه آن را برای جلسات آینده می‌گذاریم:

– (هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ)؛

– (الم * ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقينَ).

طبیعی است که این سوال برای کسانی پیش آید که خداوند سبحان قرآن را در آیاتی، (هُدًى لِلمُتَّقينَ) معرفی می‌کند و طبیعتاً باید «بَيانٌ لِلنَّاسِ‌» هم باشد؛ لذا برخی از آیات هم عبارت «بیان للناس» را دارد. کیفیت این امر را بررسی خواهیم کرد.

اما اینکه قرآن در جاهایی هم تأکید می‌کند که (هُدًى لِلمُتَّقينَ) است، چه وجهی دارد؟ شگفت‌انگیز اینکه برخی از فضلا که اهل فضلند و برخی از خاورشناسان، مواردی را در حد تخالف، استخراج کرده بود که برخی از آیات قرآن با یکدیگر هم‌خوانی ندارد و یکی از آیات همین آیه بود: (الم * ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقينَ) اما در مواردی هم فرموده (هُدیً لِلنَّاسِ).

از جمله لطایف، ظرایف و زیبایی‌های قرآن، امثال آن است و شاید از موضوعاتی باشد که مخصوصاً در ادبیات فارسی نیز کم، مورد توجه، قرار گرفته. البته در عربی، مخصوصاً در سال‌های اخیر، کارهای خوبی در این زمینه، صورت گفته اما از قرن هشتم به آن سو، در مورد امثال قرآن، جز یک مورد نداریم که آن هم در دسترس نیست. اما امثال، ظرایف و نکات بسیاری را در خود، جای داده‌اند. خداوند می‌فرماید: (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا). حتماً توجه دارید که مثل، نه فقط در ادبیات قرآنی بلکه کلاً در ادبیات انسانی، تنها به معنای مانندسازی نیست. مثل به این معنا نیست که این با آن، همانندسازی شود، بلکه این بخشی از موارد و مصادیق مثل است. مثل تکیه کلام است و اگر مثل «امثال و حکم دهخدا» را هم نگاه کنید، بیش از دو جلد از این مجموعه چهارجلدی، مربوط به تکیه کلام‌هاست. خداوند سبحان فرموده است: (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا)؛ ما باران را فرستادیم و یکسان هم نازل کردیم، اما هر گودال به اندازه خودش آب در خود جای می‌دهد. این یک امر طبیعی و روشن است؛ چون شکل گرفتن پدیده‌ها نیاز به فاعلیت و قابلیت است و خداوند می‌خواهد بفرماید فاعلیت من در انجام کار و شکل دادن پدیده‌ها، تمام است و آنچه باقی می‌ماند، قابلیت شماست (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً)؛ یعنی حقیقت، واقعیت‌های نورانی، روشنگری‌ها و بیداری‌ها مال همه است و من فرستاده‌ام. هیچ‌گاه خداوند سبحان نفرموده پیامبری به نام «محمد بن عبد الله(ص)» را در جزیرۀ العرب فرستادم که مثلاً اباذر از او استفاده کند، اما ابولهب بهره نبرد. ابوذر در بیابان بود و به مدینه و نزد پیامبر(ص) آمد، اما هنوز پیامبر(ص) در مکه بود که ابوذر به او دل سپرده بود و برادرش «انیس» را نزد پیامبر فرستاد. این در حالی بود که خودش ساکن بیابان و مشغول زندگی خویش بود. انیس یکی از نقادان، قراضان و ارزیابان شعر عرب بود که در بازار «عکاظ» – همان بازاری که برای (رِحْلَۀَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ) بود- جمع می‌شدند و ادبیان هم می‌آمدند و خطابه‌ها اشعارشان را می‌خواندند. از جمله کسانی که این اشعار و خطابه‌ها را ارزیابی می‌کرد، انیس بود. اباذر به برادرش گفت: ظاهراً در مکه، کسی آمده و چنین ادعایی دارد. بهتر است تو برای ارزیابی سخنانش به مکه بروی، او هم به پیشنهاد برادرش به مکه آمده بود.

کسانی که به مکه رفته‌اند، می‌دانند که این شهر شامل دو راه ورودی بوده «مسفله» و «معلاۀ». چون مکه شامل کوهستان و دره بود، فقط دو راه داشت؛ یک راه که از پایین مکه می‌گذشت و دیگری از بالا؛ در نتیجه، مشرکین و از جمله، ابوجهل، یک نفر را در معلاۀ و یک نفر را در «مسفل» گماشته بود تا اگر کسی وارد مکه می‌شد و احتمال می‌رفت که قصد ارتباط با پیامبر را دارد، مانعش می‌شدند. انیس هم وقتی وارد مکه شد، کسی جلوی او را گرفت به کجا می‌روی؟ او هم پاسخ داد: من به مسجدالحرام می‌روم؛ چون شنیده‌ام کسی با این خصوصیات، ادعای پیامبری دارد. آن شخص به او گفت: لازم نیست به سراغ او بروی؛ چون وضعیت او بسیار وخیم است؛ پدر را از پسر، جدا می‌کند و پسر را از پدر. انیس گفت: این مسائل، مهم نیست؛ لذا من به سراغ او می‌روم. داستان انیس را خود او گزارش کرده؛ از جمله در «محاسن الشعر و آدابه» از ابن رشیق است. وی می‌گوید: چیزی در گوش خود گذاشتم و وقتی که نزدیک کعبه شدم، با خود گفتم: انیس، تو خودت ادیب، شعر شناس، کلمه‌ شناس و خطابه‌ شناسی. این چه بازی است که از خود در آورده‌ای؟ سپس به کنار مسجدالحرام رفتم و پیامبر هم آمد و آیاتی خواند.

انیس به نزد ابوذر برگشت و ابوذر از او پرسید: نظرت درباره این شخص چیست؟ انیس گفت: اگر من بگویم کلام او نه شبیه کلام انسان است؛ نه شبیه کلام جن (چون جن هم در فرهنگ اعراب، وجود داشت) هیچ‌کس دیگر جز من حق ندارد که بگوید این سخن، سخن بشر عادی است. این سخن، از بشر عادی نیست.

ابوذر در آنجا به پیامبر(ص) دل سپرده بود، (مدت کوتاهی هم به مکه رفت و…) اما ابولهب تا پایان خط در مقابل آن حضرت ایستاد. بنابراین، آنچه خدا از هدایت، عرضه کرده، از قرآن هم ملهم است. من آیات متعددی نوشته بودم؛ از جمله آیه (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ)، اما از آنها صرف‌نظر می‌کنم و چند جمله از علی (ع) می‌خوانم و سپس نکته اساسی را از امام (ع) برای روزهای آینده می‌گذاریم.

حضرت علی(ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا». این یک جمله بسیار لطیف است که می‌فرماید خداوند قرآن را فرستاده و خیر و شر را هم در آن، بیان داشته است. البته مواردی هم در قرآن، وجود دارد که به بیان مصادیق و موارد می‌پردازد، ولی علی(ع) یک جمله انتخاب می‌کند تا هر آنچه را حقیقت است، در قالب خود بگیرد. می‌فرماید خداوند قرآن را فرستاده و خیر و شر را هم بیان داشته. شما باید روش خیر و هدایت را در پیش گیرید و شر را هم مورد توجه قرار دهید و با توجه به آن به اعتدال برسید و در مسیر زندگی، اقتصاد (اعتدال) داشته باشید.

یک مسیحی ادیب نزد «شیخ محمد عبده» آمد و پرسید: تو هنوز هم معتقدی قرآن به لحاظ زبانی، مانندناپذیر است؟ پاسخ داد: آری. گفت: یعنی کسی نمی‌تواند مثل قرآن، سخن بگوید؟ عبده گفت: نه. ادیب مسیحی گفت: الآن بعد از هزار و سیصد و اندی سال نیز، چنین باوری داری؟ عبده گفت: آری. اکنون برای تو روشن می‌سازم که این امر، امکان دارد یا نه. از مسیحی پرسید: آیا شما معتقد به قیامت هستید؟ گفت: بله. پرسید: به نعمت‌های بهشت نیز اعتقاد داری؟ مسیحی گفت: آری. عبده گفت: بهشت را برای من وصف کن. او هم ادیب بود، چند دقیقه در وصف بهشت، سخن راند و عبده گفت: سخن شما تمام شد؟ ادیب گفت: بله، من بیش از این، توان ندارم. عبده گفت: اکنون قرآن را بنگر که می‌فرماید: (فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ). اکنون مشقّت‌ها، عذاب‌ها و گرفتاری‌های جهنم را وصف کن. مسیحی گفت و گفت تا آنکه سخنش تمام شد. عبده نیز پاسخ داد: خدا در یک جمله می‌فرماید هرچه عذاب بر دوزخ می‌ریزند، می‌گوید: (هَلْ مِنْ مَزِيدٍ)؟

 

توسعه معنایی در قرآن

خدا مرحوم استاد محمدتقی شریعتی را رحمت کند که اولین بار، تعبیر «توسعه معنایی» را در ادبیات فارسی به کار برده است. گاهی قرآن توسعه‌های معنایی حیرت‌آوری دارد که شاید بتوانیم به برخی از آنها بپردازیم.

حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «ثمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً»؛ خداوند، قرآنی را فرستاده که نور است و چراغ‌هایش خاموش نمی‌شود. چراغی که هرگز پرتوهایش کاستی نمی‌گیرد «شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»؛ دارویی که عرضه می‌کند، هیچگاه نتیجه سوء ندارد به عکس داروهای انسانی.

در مشهد، نزد یک پزشک یزدی رفتم و پس از نوشتن نسخه به من گفت: چند روز، ماست نخور. گفتم: نمی‌شود؛ گفت چرا؟ گفتم چون هر سال، یک بار به ده می‌روم تا ماست بخورم، ولی شما می‌فرمایید ماست نخورم! ایشان هم درحالی که خنده‌اش گرفته بود، گفت: بنابراین، چند روز به ده نرو. سپس گفت: اگر بعد از مصرف داروهایی که برایت نوشته‌ام، کمی احساس بهبودی کردی، آن را کاهش بده و هرچه روند بهبودی شما سرعت گرفت، داروها را باز هم کمتر کن و وقتی که احساس بهبودی کامل کردی، داروها را قطع کن، به غیر دارویی که برای خشکانیدن عفونت است.

سپس به من گفت: من این توصیه را به شما می‌کنم و به افراد عادی که مراجعه می‌کنند، نمی‌گویم. ما پزشکان غالباً درد را تشخیص نمی‌دهیم؛ اما یک دارو می‌دهیم که خودمان هم می‌دانیم عوارضی دارد؛ لذا داروی دیگری به بیمار می‌دهیم که آن عوارض را بزداید و می‌دانیم ترکیب این دو عوارضی دارد یکی دیگر می‌دهیم برای زدودن آن پیامد و الا معنا ندارد با یک بار مراجعه به پزشک، یک کیسه دارو بنویسد. اما قرآن، چنین نیست. قرآن اگر نسخه‌ای برای شفا می‌دهد، دیگر نتیجه سوء را ندارد، بلکه کار را نهایی می‌سازد.

اکنون اگر فرض کنیم که علی(ع) در اینجا حضور دارند و ما به محضرشان برسیم و بگوییم: می‌خواهیم به سراغ قرآن برویم و با آن، انس پیدا کنیم؛ از آن بیاموزیم و با آن زندگی کنیم. شما فرمولی به ما بیاموزید که بتوانیم این امر را محقق کنیم. برای پاسخ اگر جملات آن حضرت درباره قرآن را کنار هم بگذاریم، خواهد فرمود: دردمندانه به سراغ قرآن بروید نه از سر سیری. با احساس درد و سوز به قرآن، مراجعه کنید و برای یافتن جواب دقیق خود، پرسشگرانه در محضر قرآن بنشینید. ولی ما غالباً از سر سیری به سراغ قرآن می‌رویم. ما باید این سؤال را برای خودمان مطرح کنیم و خود نیز به آن، پاسخ دهیم که: چند بار به قرآن، مراجعه کرده‌ایم تا ببینیم به ما می‌گوید چگونه زندگی کنیم؟ احتمالاً حتی یک بار هم پیدا نمی‌کنیم که کسی یک بار با این رویکرد به قرآن، مراجعه کرده باشد که ببیند قرآن دستور می‌دهد دروغ نگو، غیبت نکن؛ ظلم نکن؛ فساد نکن.

 

تحریف جهتِ قرآن

بدترین تحریف‌ها تحریف در جهت است. اگر به جایی برویم که کسی درباره قرآن و این جنبه‌هایش یعنی جنبه‌های هدایت‌گری آن بحث می‌کند، می‌گوییم که این روضه‌خوانی است و ارزش توجه ندارد، اما اگر کلمات پرطمطراق و بی‌معنا بگوید، به آن توجه می‌کنیم.

خدا آقای واعظ‌زاده را رحمت کند که در سفرنامه خواندنی‌اش که درباره سفرهایش در قبل از انقلاب به کشورهای عربی نوشته، خاطره مهم و شنیدنی دارد، دقت کنید ما دو محمد غزالی داریم که یکی مربوط به قرن ششم است و دیگری مربوط به قرن چهاردهم که اعجوبه بوده است؛ گرچه غزالی قرن ششم نیز اعجوبه محسوب می‌شود. ایشان می‌گوید: در کشاکش جنگ‌های اعراب و اسرائیل و ماجرای جنگ شش‌روزه ننگین بود که غزالی خطبه‌ای در مسجد جامع قاهره، درباره مرگ و زندگی خواند که بعد از آن، انبوهی از جوانان برای رفتن به جبهه، صف کشیدند. یعنی سخنرانی ایشان چنان مهیّج، بلیغ و سرشار از آیات و روایات بود که چنین تأثیری در مردم گذاشت. یک عالم مشهدی هم با ما بود که وقتی از مجلس، بیرون آمدیم، نظرش را درباره خطابه غزالی پرسیدم و ایشان پاسخ داد: علمی نبود. گفتم: اگر بحث می‌کرد که مرگ، امر عدمی است یا وجودی و اگر امر وجودی باشد، چه می‌شود و اگر امر عدمی باشد، چه، خطبه‌اش یک خطبه علمی محسوب می‌شد؟

در مراسم رونمایی از قرآن در مشهد، بنا بود از طرف موسسه آل البیت(ع)، سخنرانی کنم. به آنجا رفتم و گفتم که می‌خواهم این موضوعات را مطرح کنم، اما گفتند: علما این مطالب را روضه و موعظه می‌دانند. ما هم درباره اثبات متن قرآن، بحث کردیم و نقش «مصحف رضوی در آن» ولی سرانجام، طاقت نیاوردم و گفتم: علما، من گفته‌ام چنین بحثی مد نظر دارم، ولی به من توصیه کرده‌اند که چنین نگویم، علتش نیز همین است که همه ما – و من بیشتر از همه شما – نسبت به دیگران، بیشتر بی‌ربط، بی‌اعتبار و بی‌مبنا و بی‌معیار زندگی می‌کنیم.

زمانی در شهرری برای رفتن به دانشگاه تربیت مدرس، سوار ماشین شدم که راننده گفت: من مدتی راننده تریلی بودم. اگر چیزی به شما بگویم، ناراحت نمی‌شوید؟ گفتم: هنوز که چیزی نگفته‌اید. گفت: وقتی که ما در جاده می‌رفتیم و از طرف مقابل ما هم تریلی دیگری می‌آمد، زنجیری که بالای سر و کنار دستمان تعبیه شده، می‌کشیدیم و بوق می‌زد و طرف مقابل هم چنین می‌کرد درحالی که همدیگر را نمی‌شناختیم، ولی چون هم‌کار بودیم، حرمت همکاری را نگاه می‌داشتیم. به صراحت می‌گویم که شما روحانیان، حرمت یکدیگر را نگاه نمی‌دارید. مگر شما چند هاشمی دارید که بتوانید روی دست خود بگیرید و به دنیا نشان دهید و خجالت هم نکشید، ولی او را در کنار آقای احمدی‌نژاد گذاشته‌اید و از او دفاع می‌کنید و آقای هاشمی را کنار می‌زنید؟ من انکار کردم ولی ایشان از من نپذیرفت. وضعیت ما این گونه است.

«اقبال لاهوری» شاعر پاکستانی – که از شگفتی‌های روزگار است که گفته می‌شود نمی‌توانست به‌آسانی، فارسی سخن بگوید ولی دیوان فارسی‌اش قیامتی است- می‌گوید:

نقش قرآن چون که بر عالم نشست                    نقش‌های پاپ و کاهن را شکست

فاش گویم آنچه در دل مضمر است                         این کتابی نیست چیزی دیگر است

چون که بر جان رفت، جان دیگر شود                      جان چو دیگر شد جهان، دیگر شود

اما چرا ما دیگر نمی‌شویم؟ چون نه دردمندانه به سراغ قرآن می‌رویم و نه پرسشگرانه در محضرش حاضر می‌شویم.

 

عدم مراجعه دردمندانه به قرآن

حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «وَ ما جالَسَ هذَا الْقرآنَ اَحدٌ اِلاّ قامَ عنهُ بزِيادَةٍ اَوْ نقصانٍ، زِيادَةٍ فى هُدىً وَ نُقْصانٍ مِنْ عَمىً»؛ اگر انسان واقعاً برای فهم، در محضر قرآن بنشیند، در او یک افزونی رخ می‌دهد که همان هدایت است؛ و یک نقصان به او وارد می‌آید که همان کوری و گمراهی است «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ»؛ داروی دردهای خود را از قرآن بگیرید و برای شفاء، به سراغ آن بروید «فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ»؛ چون شفاء از بزرگ‌ترینِ دردهاست، اما بزرگ‌ترینِ دردها چیست؟ «وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ».

خدا همه گذشتگان را رحمت کند. آقای گرمارودی می‌گفت: من داشتم به مکه می‌رفتم که نزد دکتر علی گل‌زاده غفوری، همکار و همراه مرحوم شهید بهشتی و شهید باهنر رفتم. به ایشان گفتم: استاد، من در حال عزیمت به مکه‌ام؛ چه برای شما بیاورم؟ گفت: مرا دعا کن. بعد که بر خاستم تا از محضرش مرخص شوم، به من گفت: راستی، سید؛ از جدت برای من یک پیام بیاور. گفتم: چشم. اما دوباره برگشتم و پرسیدم: استاد، چطور از پیامبر برای شما پیام بیاورم؟ گفت: به مدینه و مسجدالنبی(ص) می‌روی و در جایی که گفته می‌شود پیامبر (ص) در آنجا نماز شب می‌خوانده، دو رکعت نماز می‌گزاری و ثوابش را به روح پیامبر می‌فرستی. سپس قرآن را بر می‌داری و باز می‌کنی. اولین سطر صفحه دست راست، پیام پیامبر(ص) به من است. ایشان می‌گفت: من طبق دستور ایشان عمل کردم و این آیه آمد: (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا). گمان می‌کنید که اگر ما نیز این دستورالعمل را انجام دهیم، چنین آیه‌ای برای ما نخواهد آمد؟ آقای گرمارودی گفت: از مکه برگشتم و جریان را به آقای غفوری گفتم و ایشان به سختی گریست. ایشان سلسله کتاب‌هایی با عنوان «ای ایمان‌آوردگان!» نوشت که محصول این خاطره و این پیام بود. دفتر «نشر فرهنگ» این کتاب‌ها را چاپ می‌کرد و ده‌ها هزار از آن منتشر می‌شد. در یک طرف صفحه، آیات مشتمل بر (یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)های قرآن و در طرف دیگر ترجمه بسیار زیبای آن با اندکی توضیح و با چاپ بسیار زیبا.

بنابراین، تحریف جهت، بدترین نوع تحریف است. تحریف در لفظ و معنا بد است، اما تحریف در جهت، بدترین نوع تحریف‌ها به شمار می‌رود. امکان دارد کسی متن را به لحاظ لفظی، به خوبی معنا کند و معنایش را هم خوب شرح دهد، ولی جهت‌گیری آن را دگرگون سازد. برخی از مفسران دقیق، مثل «سید قطب» درباره آیه «لیّ اللسان» که درباره یهودیان است، می‌گوید: با نوع چرخاندن زبانشان جهت‌گیری آیه را دگرگون می‌کردند. مثلاً آیه برای جهاد بود، به گونه ای القا می کردند که از آن بی تحرکی درآید.

خدایا، شعور و آگاهی فهم درست معارف ثقلین را به ما عنایت بفرما. خدایا، انس ما را با قرآن، انس هدایتی قرار ده. توفیق انس فهیم به ما عنایت بفرما. خدایا، همه عزیزانی را که بر ذمه ما حقی دارند، اگر گذشته‌اند، بر غفرانشان، و اگر در قید حیاتند، بر توفیقشان بیفزا. امام زمان ما را از ما خشنود بگردان. خدایا، مرزداران ثغور اسلامی، مرزداران اندیشه اسلامی، عالمان، فقیهان، اهل قلم و متفکران را محافظت بفرما. عالمان و فقیهان از گذشتگان، همه بزرگان امام عزیز، استاد بسیار بسیار عزیز ما حضرت آیت الله العظمی صانعی(رضوان الله تعالی علیه) را که بارها گفته‌ایم بر ذمّه ما غیر از حق علمی، حقوق دیگری هم داشتند، غریق رحمت بفرما. اگر در این چند روز گذشته از ماه، ما را به غفران خویش نرسانده‌ای یا نزدیک نکرده‌ای، در روزهای آتی، برسان یا نزدیک گردان. و السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته.»

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید