شفقنا- استاد فلسفه و کلام با تاکید بر توجه پیامبر اکرم (ص) به مردم گفت: پیامبر با مردم همفکری میکرد یا آنها را قانع می کرد یا حرف آنها را می پذیرفت با علم به اینکه می دانست درست نیست. این یعنی ما باید به مردم توجه کنیم، باید آنها را قانع کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا برنجکار در گفت وگو با شفقنا اظهار داشت: پیروان تشیّع در مقابل اشاعره و اهل حدیث که جریان غالب در جهان اهل سنت بودند، حضور داشت. اشاعره در محور و در مرکز جهان اسلام یعنی در عراق فعال بودند و پیروان زیادی داشتند؛ مذهب فقهی اشعری هم شافعی بود.
وی افزود: اهل حدیث فرقه دیگری بود که احمد ابن حنبل رهبر فکری آنها بود که پیروان آنها مرکز و غرب جهان اسلام بودند. اینها جبرگرا و معتقد بودند که خدا هرچه تقدیر کند همان محقق می شود. بنابراین انسان اختیاری به معنای آزادی ندارد. اشاعره و اهل حدیث قائل به حسن و قبح عقلی هم نبودند و آن را قبول نداشتند.
وی اظهار داشت: تشیع درمقابل این دو فرقه (اشاعره و اهل حدیث) قرار دارد و مخالف جبر و طرفدار اختیار است و در واقع متکلمان شیعه میگفتند که انسان خودش فاعل است بنابراین در روز قیامت هم خدا حق دارد انسان را به خاطر اعمال زشت و قبیحی که انجام داده است مجازات کند.
وی ادامه داد: غیر از این دو جریان اهل سنت، جریان دیگری هم از قرن دوم هجری به وجود آمد و تقریبا تا قرن 6 هجری فعالیت داشت که «معتزله» نام داشتند. این جریان که تقریبا فعالیت اصلی آنها بین قرن دوم تا پنجم بود و قرن 6 – 7 از بین رفتند، قائل به اختیار مطلق و تفویض بودند. به اعتقاد اینها، خداوند هیچ قضا و قدری در افعال اختیاری انسان ندارد. امامیه و معتزله در مقابل اشاعره و اهل حدیث که جریان قوی در اهل سنت بودند با یکدیگر همسو و طرفدار اختیار بودند. با این تفاوت که اختیاری که معتزله به آن قائل بود، اختیار افراطی بود.
وی تصریح کرد: علمای امامیه معتقد بودند اختیار و آزادی انسان دارای چارچوبی در چارچوب قضا و قدر الهی است. یعنی آزادی ما مطلق و رها نیست. هم اصل قدرت و توانمندیهای ما اندازه و تقدیر دارد و هم افعالی که ما انجام می دهیم اینگونه نیست که هر کاری بکنیم انجام می شود بلکه باید قضا و قدر خدا هم به آن تعلق بگیرد.
وی بیان کرد: امامیه یا تشیع اثنی عشری طرفدار اختیار و معتقد به افعال اختیاری انسان در چارچوب قضا و قدر الهی است چون قضا و قدردر قرآن کریم و روایات فراوان آمده است و اساسا قضا و قدر از آموزههای دینی ما و انکارناپذیر است. لذا اعمال خوب ما انسان ها واجد پاداش الهی است و اعمال بد و نادرست ما نیز واجد عذاب و مجازات است.
رئیس دانشگاه قرآن و حدیث اظهار داشت: قرآن در آیات فراوان با تعبیرهای مختلف بیان می کند که خدا شما را به دلیل انجام افعالی که در دنیا انجام دادید مجازات می کند و مورد ظلم قرار نمی گیرید. یا در آیات مختلف دیگر، به عنوان مثال آنجا که می فرماید « انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» ما راه هدایت را نشان دادیم. مردم در مقابل این هدایت ما دو دستهاند یا مومن می شوند و اعمال صالح انجام می دهند و یا کافر می شوند و هدایت را نمی پذیرند. از اینجا معلوم می شود که هدایت فعل خداست اما شاکر و کفور، فعل ماست یعنی خدا ما را هدایت کرده اما اینکه راه کفر را درپیش بگیریم یا راه شکر و ایمان را، این اختیار ماست.
وی درباره تعامل مکتب تشیّع با مسائل اجتماعی در مقایسه با دیگر مکاتب اسلامی گفت: ما اگر معتزله را در یک طرف و درسمت «افراط» قرار دهیم و اشاعره و اهل حدیث را در طرف «تفریط» قرار دهیم، شیعه در «وسط» قرار دارد؛ یعنی از یک طرف شیعه قائل به اختیار هست در مقابل اشاعره و اهل حدیث از یک طرف هم قائل به قضا و قدر تکوینی و تشریعی در مقابل معتزله است. معتزله قضا و قدر تشریعی را قبول داشتند اما قضا و قدر تکوینی را قبول نداشتند.
وی عنوان کرد: این تعبیری که در روایات ما از ائمه معصومین (ع) به ما رسیده که فرمودند: « لا جبر ولاتفویض بل امر بین الامرین»، « لا جبر» اشاره به دیدگاه اهل حدیث و اشاعره دارد. «ولا تفویض» اشاره به دیدگاه معتزله و قدریه نخستین دارد. «بل امر بین الامرین» یعنی ما مجبور نیستیم و از طرف دیگر، مختار و رهاشده هم نیستیم. خداوند هرکجا که اراده کند، دخالت می کند.
برنجکار گفت: اهل حدیث و اشاعره معتقدند در مسائل اجتماعی و سیاسی هرکس که حاکم شد باید از او تبعیت کرد ولو ظالم باشد. فقط شهادتین بگوید کافی است. این دیدگاه غالب بر اهل سنت است، حالا اخیرا یک گروههای سلفی جهادی پیدا شدند که این دیدگاه را قبول ندارند. اما این دیدگاهی که به صورت مرسوم و سنتی در بین اهل سنت است می گوید که حاکم هر کاری کند باید تبعیت کرد نهایت می توان تذکر زبانی داد اما حق انقلاب و مخالفت و سرنگونی حکومت را مادامی که حاکم «مسلمان» است ندارید.
وی ادامه داد: تفکری که در زمینه مسائل اجتماعی است اینکه انسان «مختار اجتماعی» است و می تواند بپذیرد یا رد کند. براساس تفکر اهل حدیث، وقتی حاکمی مثل یزید که شراب می خورد، گناه می کند و اسلام را نابود می کند روی کار بیاید ولو شهادتین را گفته پس امام حسین (ع) نباید با او بجنگد و این حاکم باید باشد. اما تشیع و امامیه معتقد است که وقتی حاکم فاسدی در راس قرار گرفته که فاتحه اسلام دارد خوانده می شود، باید انقلاب کرد و دیدیم که امام (ع) قیام کردند و به شهادت رسیدند.
وی افزود: قرآن کریم می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگراینکه خودشان بخواهند. این یعنی ما انسان ها در سرنوشت خود نقش داریم. همانطور که در عرصه فردی «انسان آزاده» داریم، در عرصه اجتماعی هم انسانها اختیار دارند منتها در جامعه برآیند ارادههای مردم تاثیر دارد و آنچه اکثریت اراده میکنند اتفاق می افتد.
وی اظهار داشت: همه ما معتقد هستیم که پیامبر معصوم بوده و دستورات هم از خداوند میرسیده اما پیامبر با مردم مشورت میکرد مثلاً در جنگ احد پیامبر خودش نظر دیگری داشت ولی وقتی دید اکثریت نظر دیگری دارند نظر آنها را قبول کرد. درواقع، پیامبر با مردم همفکری میکرد یا آنها را قانع می کرد یا حرف آنها را می پذیرفت با علم به اینکه می دانست درست نیست.
استاد فلسفه و کلام تاکید کرد: پیامبر به مردم و نقش آنها در حکومت باور داشت حتی در مسئله بیعت می بینید که حضرت فرمودند که همه باید بیعت کنند لذا برای زنان چون نمی توانستند دست بدهند لذا کاسه ای را آب کردند و حضرت دستشان را در آن آب کرد و سپس گفت زن ها با دست کردن در آب با من بیعت کنند. این یعنی ما باید به مردم توجه کنیم، باید آنها را قانع کنیم. اصلا ببینید بحث امر به معروف و نهی از چیست. بحث این است که در واقع ما بی تفاوت نباشیم. همه ما در قبال خودمان، خانواده اون، فامیل، جامعه و کل بشریت مسئول هستیم. همه ما موظف هستیم که به حاکم اسلامی کمک کنیم. این شخص که در تشیع «ولی فقیه» نام دارد با مردم ارتباط دارد، با آنها صحبت می کند.
وی تاکید کرد: اسلام با تصوف و گوشه نشینی و رهبانیت مخالف است. پیامبر(ص) فرمود: «لا رهبانیت فی الاسلام». اگر دنبال کمال هستی باید با مردم همنشین باشی. پیغمبر با همه مردم مینشست حتی روایت است که وقتی کسی وارد مسجد می شد، نمی فهمید کدام یک پیامبر است با اینکه پیامبر خدا و اشرف انسان ها بود.
وی بر ارتباط متقابل مردم و مسئولان جامعه تاکید کرد و افزود: باید به حرف مردم توجه کنیم و ببینیم مردم چه می گویند، از طرف دیگر، مردم هم کمک کنند، اگر اشکالی می بینند بگویند و مسئولین هم باید بشنوند و به پیشنهادات ترتیب اثر بدهند. به عبارت دیگر، اسلام یک نگاه اجتماعی دارد و صرفا یک دین فردی نیست.