شفقنا- استاد هادی سروش تأکید کرد: پیامبر خدا از مردم بود و در میان مردم بود و پیامبری او فقط دعوت به خدا بود و آن دعوت هم به گونه ای بود که جملگی امیدبخش بود.
وی می گوید: هر جامعه ای که نام اسلام هم نداشته باشد، ولی اگر آزاد از موهومات و خرافات باشد و نیز نجات یافته از انحرافات اخلاقی باشد و یا رها شده از ظلم حاکمان مستبد باشد، قطعا از آموزه های پیامبر اسلام بهرمند شده است.
استاد سروش معتقد است: ضرورتِ راحتیِ زندگی و شرایط مناسب اقتصادی مردم در آموزه های بعثت تا حدی است که استاد مطهری آن را زیربنای اخلاق و فضیلت ها در جامعه می داند.
در ادامه متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش را می خوانید:
رحمت وجود مبارک پیامبر(ص) نسبت به همه مردم، به خصوص نسبت به مؤمنین، به چه صورتی بوده است؟
پاسخ کامل به این پرسش در سوره مبارکه انبیا آیه 107 آمده است که “وما ارسلناک الا رحمة للعالمین.” این جمله نفی است که با استثنا همراه شده و به طور طبیعی معنای حصر را میرساند، یعنی فقط و فقط ارسال و بعثت پیامبر حضرت خاتم الانبیا برای رحمت نسبت به تمام عالم و همه مردمانش.
وجود مبارک پیامبر طبق آنچه که شهید ثانی نقل میکند، فرمود: “مثل ما بعثنی الله من الهدی مثل الغیث؛” یعنی مثل بعثت من که خداوند متعال مرا مبعوث کرد و مسئولیت پیامبری را برای من قرارداد، مانند باران است. این جمله کوتاه پیامبر از مصادیق مهم جوامع کلم است. جوامع کلم آن چیزی است که پیامبر فرمود خداوند متعال به من عنایت فرموده، یعنی سخنانی که در عین کوتاهی، بسیار پرمعنا هستند. اینکه پیامبر فرمود: “مثل من، مثل باران است”، باران در سرزمینهای مختلف میبارد. بر شنزار میبارد، بر سرزمین سخت و صخره میبارد، بر سرزمینهایی که آب را در دل خود نگه میدارند، در آنها هم میبارد. در شنزار هیچ سودی ندارد و وقتی باران تمام میشود و آفتاب میشود، گویا اصلاً بارانی بر این سرزمین نباریده است. بر صخرهها، وقتی میبارد، آبها در صخره و کوهها جمع میشوند و مورد استفاده حیوانات و جانداران برای مدتی هستند. از همه زمینهها برای بهرهبرداری بیشتر از باران، آن سرزمینی است که آب را در دل خود نگه میدارد و در موقعیت مورد نیاز، آب را تبدیل به گیاهان سودمندی میکند. پیامبر فرمود: “بعثت من مانند باران بر همه میبارد؛ بعضی کسانی هستند که زمینه آمادهای دارند و بسیار خوب از آموزههای رسولالله بهره میبرند، هم برای خود و هم برای آیندگان.”
البته عدهای هم بهرهمند نمیشوند، اما به اعتراف بزرگان و علمای ما، فیلسوفانی مانند ابن سینا و ملاصدرا، اکثریت قاطع با همین گروه هستند که زمینه بهرهبرداری از سخنان و آموزههای پیامبر را دارند و از پیامبر بهرهمند میشوند و شدهاند و تا قیامت خواهند شد. لذا آیه شریفه که میفرماید “و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین” قطعاً چنین است و همه جهانیان از آموزههای پیامبر عزیز اسلام بهرهمند هستند و تا ابد خواهند بود.
آیا هدف پیامبر معظم اسلام با تمدنی که در جهان امروز میبینیم، هماهنگ است؟ چگونه این هماهنگی در آموزهها و رسالت پیامبر قابل مشاهده است؟
مراجعه به آیات قرآن، پاسخ را به صورت کلی میدهد و به عنوان نمونه، آیه ۴۵ سوره احزاب در رابطه با رسالت و بعثت پیامبر خداست. این آیه به صورت کلیتر، ترسیمکننده رسالت و هدف بعثت است: «یا أیهَا النَّبِىُّ إنّا أرْسَلْناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً. وَ داعِیاً إلَى اللهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً» . به نظر من، جامعترین آیه در میان تمام آیات قرآن در زمینه بعثت و رسالت خاتم انبیا، همین آیه است که با چه خصوصیت مهمی پیامبر را معرفی میکند و سپس مسئولیت پیامبر را با یک عنوان مهمی تدوین فرموده است.
آن سه خصوصیت مهم که در رسالت و بعثت انبیا است، اتفاقاً در تمدن جدید جهانی به نظرم بیشتر پاسخ خواهد داد. وقتی ما میبینیم خصوصیات وجود مبارک پیامبر و بعثت او در جامعه جاهلی به آن زیبایی طنینانداز شد و دلها و اندیشهها را به خودش جذب کرد، طبیعتاً در جهان متمدن که دلها آمادهتر و اندیشهها آمادهتر هستند، باید جذب بیشتری وجود داشته باشد.
آن سه خصوصیت این است که اولا؛ پیامبر شاهد است؛ شاهد به این معنا که پیامبر در میان مردم و در متن جامعه است. هیچ اندیشمند و فیلسوفی و هیچ عالمی تا وقتی بیرون جامعه، در درون اتاق مطالعه خود یا در انزوا و در یک گوشهای باشد، نمیتواند مسئولیت خود را نسبت به جامعه ایفا کند. خصوصیت پیامبر عزیز اسلام این است که شاهد است، یعنی در متن جامعه حضور دارد. با مردم است، در کنار مردم است. در همه خوشیهای مردم در کنار آنهاست، شریک دلهای آنهاست.
خصوصیت دوم این است که پیامبر مُبشر است یعنی ؛ چهره و شخصیت و گفتمان و گفتاری دارد که تمام اینها بشارت، مژده و امید به آینده است. آیندهای مثبت از تمام شئون پیامبر سرازیر است. پیامبر بعثتش بر اساس بداخلاقی، ناامید کردن جامعه، ایجاد تنگی و فشار، سردرگمی و بیهدفی نیست. پیامبر در هیچ زاویهای یک انسان مغرور و یک انسان ناامیدکننده و یک انسانی که انرژی مردم را بگیرد، نیست. بلکه آنان از پیامبر انرژی میگیرد.
خصوصیت سوم ؛ پیامبربا همه شخصیتش، همه هویتش و همه چهره زیبایش نذیر است. نذیر به این معناست که آینده را و آنچه میتواند چالش زندگی و دنیا و آخرت مردم باشد را به خوبی بیان میکند و البته ممکن است در آن خبرهایی که نسبت به آینده میدهد، خبرهایی باشد که جامعه و مردم را نسبت به آینده حساس کند. همانطوریکه خبرهای خوب و امیدبخش نسبت به مردم و جامعه انتقال انرژی مثبت است ، تبیین دلسوزانه و رحیمانه چالش ها و انتقال صادقانه آن با جامعه نیز ایجاد شعف روانی میکند.
در ادامه آیه شریفه، آن نقطه مرکزی است خدا میفرماید: «وَ دَاعِیًا إِلَى اللّهِ». پیامبر کارش دعوت به سوی خداست. بعثت یعنی دعوت به سوی خدا. بعثت دعوت به سوی خداست، نه اینکه بعثت دعوت به سوی قدرت باشد، به سوی خشونت باشد، دعوت به سوی استبداد باشد، دعوت به سوی نافرمانی باشد، یا دعوت به سوی هوای نفس باشد. بلکه بعثت، داعی الی الله است.
مردم فطرت پاکی دارند؛ انسانها دارای فطرت پاکی هستند. قرآن فرمود: «فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا». وقتی دعوت به سوی خدا را میبینند، پاسخ مثبت میدهند. هر کجا که ما در ادامه بعثت پیامبر عزیز اسلام توفیقی نیافتیم، چون حتماً داعی الی الله نبودهایم. هر کسی بتواند داعی الی الله باشد، طبیعتاً دعوت او در میان جوامع بدون پاسخ نمیماند.
این آیه شریفه به خوبی هماهنگی بعثت با جهان متمدن را و با جهان متمدنهای پیش رو به خوبی ترسیم میکند.
چه رابطهای میان بعثت خاتم الانبیا و نجات و آزادی بشر وجود دارد؟ چگونه بعثت پیامبر اسلام به عنوان عامل نجات بشر از خرافات، ظلم و استبداد معرفی شده و در تحقق آزادی انسانها مؤثر واقع شد؟
بعثت و رسالت همه انبیا برای آزادی بشریت خصوصاً وجود مبارک پیامبر اسلام. پیامبران آمدند تا انسان را از خرافات، از محصور بودن در خرافات، از محبوس بودن در موهومات و از بندها و زنجیرهای استثمار و استعمار رها کنند. پیامبران و پیامبر اسلام بعثتش بر اساس این هدف شکل گرفت که انسان آزاد باشد، بشریت به آزادی برسد و از زنجیرههای خرافات و موهومات بیرون بیاید، از زنجیر و حبس هواهای نفسانی آزاد شود و حتی هیچ حکومت و انسانی به عنوان هیچ حاکمی نتواند انسانها را به بند عبودیت و به بند فرمان برداری بکشد که همان معنای استبداد است. استاد مطهری در جملهای میفرماید که روز بعثت پیامبر اکرم روز نجات بشر از بندگی و بردگی است و پیامبر اکرم برای آزادی بشر به معنای واقعی و حقیقی کلمه، مبعوث شده، پس در جامعهای که نام اسلام داشته باشد یا نام اسلام نداشته باشد، اما انسان در آن جامعه از موهومات و از خرافات و هوای نفس و تضییع حقوق دیگران و فرمانبرداری محض از جائران و حاکمان و دیکتاتورها آزار و رها باشد، آن جامعه پیام بعثت پیامبر را قطعاً گرفته و قطعاً در ذیل آموزههای عالی بعثت خاتم است، چه نام اسلام را بر این جامعه بگذاریم و چه نام اسلام را نگذاریم، اما نجات بشر از هرگونه قید و بند عبودیت نسبت به هوای نفس و عبودیت نسبت به جائران و دیکتاتوران و مستبدان، پیام مهم بعثت است که آن جامعه حتما پاسخ مثبتی داده است.
آیا در بعثت خاتم الانبیا زندگی و معیشت مردم دارای جایگاه و اهمیت ویژهای است؟ چگونه مسائل اقتصادی، رفاه و امنیت مردم در تحقق اهداف بعثت پیامبر اسلام نقش داشته است؟
در بعثت خاتم الانبیا در رسالت رسول خدا معاش مردم، زندگی مردم و راحتی زیست برای مردم از امور زیربنایی رسالت پیامبر است. استاد مطهری میفرماید که پیامبران حرکتهای زیربنایی و حرکتهای روبنایی دارند، ایشان اخلاق، فضیلت، عبادت و معنویت را روبنا میداند و هر روبنایی تا زیربنای آن تکمیل نشده باشد طبیعتاً ساختار درستی پیدا نمیکند. در بعثت خاتم الانبیا آنچه که زیربناست شرایط زندگی مردم، رفاه مردم، آرامش مردم و امنیت مردم است. تعبیر پیامبر که به وفور در کتابهای حدیث دیده میشود “من لا معاش له لا معاد له؛” کسانی که زندگی ندارند یعنی شرایط زندگی برای آنها میسر نیست در بهداشت، در آموزش، امنیت، مسائل مربوط به اقتصاد، مشکلات جزئی در این امور مهم در زندگی دارند، در رابطه با دین هم دین هم موفق نیستند. آنکه معاش و زندگی مادی ندارد، معاش که محصول زندگی معنوی است را نیز نخواهد داشت. و این جمله که تقدم معاش بر زندگی مادی بر زندگی معنوی را برای ما ترسیم میکند در همین جمله است که میتوان استدلال کرد بر سخن استاد مطهری که فرمودند مسایل مربوط به زندگی مردم، مسایل زیربنایی و بسیار مهمی است.
مرحوم کلینی در کتاب کافی و مرحوم برقی در کتاب محاسن که هر دو از کتابهای قدمای ما هستند، این دعا از وجود مبارک پیامبر نقل کردند که پیامبر فرمود “اللهم بارک لنا فی الخبز و لولا الخبز ما صلینا و صومنا ؛” خدایا به نان ما برکت بده، شرایط زندگی ما را توأم با راحتی و برکت قرار بده، مباد شرایط اقتصادی ما به شرایط فشار و تنگنا برسد که اگر نان در دست ما نباشد، نه زکات و صدقهای و خیر رسانی در جامعه وجود خواهد داشت و نه نماز و معنویتی.
این جملات پیامبر، چه جملهای که در ابتدا عرض کردم و این جمله دوم که دعای پیامبر است، نشان دهنده این است که اصلاح اخلاق، ترویج فضیلت و حتی دعوت مردم به احکام شرعی عبادی فردی مثل نماز و روزه و احکام شرعی اجتماعی مثل حجاب، تمام اینها زیربنا میخواهد و زیربنای آن تنها و تنها این است که باید شرایط و وضع زندگی مردم در نقطه مطلوب باشد، این آموزه مهم بعثت پیامبر در مورد مسائل مادی و زندگی است. پس باید در کنار فضائل اخلاقی و معنوی و برای حفظ دین مردم به فکر نان مردم باشیم. آنان که دغدغه ی نماز و حجاب مردم را دارند بدانند، تمنای دینداری از جامعه فقیر، چندان واقع بینانه نیست.
چه رابطهای میان اندیشههای عالی و دانشهای پرارزش با بعثت خاتم الانبیا وجود دارد؟ چگونه پیامبر اسلام به عنوان معلم و مروج اندیشههای عالی در راستای تربیت انسانها و نزدیک کردن آنها به خداوند عمل کرده است؟
پیامبر جملهای دارند که این جمله بسیار بسیار مهم است و آن است که پیامبر فرمودند: «إنَّ اللَّهَ بعثنی مَعَلِّمًا»؛ خداوند من را به عنوان یک معلم مبعوث کرد. معلمی که طرح و برنامه او همه و همه در راستای رحمت و محبت است. پس بعثت خاتم الانبیا، بعثت قدرت نیست، بعثت حاکمیت بر مردم نیست، گرچه پیامبر قدرت و نفوذ دارد و حاکمیت دارد و حاکمیت او هم با خواسته خود مردم است. مهم این است که بعثت پیامبر بر اساس تعلیم و تزکیه است ، بعثت پیامبر براساس ارایه اندیشههای عالی در رابطه با خالق و مخلوق و آموزههای بلند او در همین راستاست. پس آنچه میشنویم و میخوانیم که برخی بعثت را محدود میکنند یا منحرف میکنند در موضوع قدرت، ما چنین چیزی در بیانات خود پیامبر نیافتیم و در روایات و قرآن هم که رسالت و بعثت پیغمبر تبیین شده، خبری از چنین قدرتی که امروزه به عنوان قدرت سیاسی مطرح است، چنین چیزی نمیبینیم. پیامبر به عنوان یک معلم، به عنوان یک شخصیتی که ارتقاء دهنده نفوس انسانهاست و نیز به عنوان شخصیتی که درجات قرب را برای مردم نسبت به خداوند تبیین میکند و در جانها نفوذ پیدا کرده مطرح است ، طبیعتاً یک قدرت و نفوذ معنوی دارد، اما اینکه بعثت و رسالت برای ایجاد قدرت باشد، چنین گذارهای را در کتاب و سنت نمیبینیم و آنچه میبینیم این است که آن بزرگوار فرمود: « بعثنی الله مُعَلِّمًا».











