شفقنا_ جمهوری اسلامی نوشت: بايد فهميد خطر جرياني است که با شعارهاي بظاهر زيبا در برابر جريان اعتدال ميايستد و مديريت داخلي و روابط خارجي کشور را مختل ميکند. مهمتر اينکه مسئولان نظام نبايد کشور را در برابر خواستههاي افراطيون رها کنند و جريان اعتدال را منزوي نمايند.
در خرداد 1387 آيتالله هاشمي رفسنجاني را در سفر به عربستان که براي انجام عمره مفرده صورت گرفت، همراهي کردم. عبدالله بن سعود در آن زمان پادشاه عربستان بود. بازديد از فدک و بعضي مناطق تاريخي عربستان نيز از برنامههاي اين سفر بودند. در اين سفر، ملک عبدالله سه بار با آقاي هاشمي ديدار کرد که آخرين آن خصوصي بود.
ساعاتي قبل از بازگشت به ايران، آقاي هاشمي رفسنجاني در جمع همراهان خبري را مطرح کردند که براي همه خوشحالکننده بود. ايشان گفتند ديشب که آخرين ديدارم با ملک عبدالله برگزار شد او پيشنهاد کرد براي حل و فصل مسائل فيمابين عربستان و ايران، ما دو نفر (پادشاه عربستان و آقاي هاشمي رفسنجاني که آن زمان رئيس مجلس خبرگان رهبري و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام بودند) با هم در ارتباط باشيم و تبادل نظر کنيم تا آنچه اتفاق ميافتد به سرعت مورد رسيدگي قرار بگيرد و اگر مسألهاي وجود داشت برطرف شود و روابط دو کشور ايران و عربستان بدون مواجهه با هيچ مشکلي در نهايت مودت به پيش برود.
از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيدیم شما چه جوابي به اين پيشنهاد ملک عبدالله داديد؟
ايشان گفتند به ملک عبدالله گفتم من موافقم ولي تصميم گرفتن با من نيست، پيشنهاد شما را منتقل ميکنم و نتيجه را به شما خبر ميدهم.
از چهره آقاي هاشمي رفسنجاني مشخص بود عمل به اين پيشنهاد را يک موفقيت براي ايران در گسترش روابط با عربستان و از طريق عربستان با ساير کشورهاي عربي منطقه ميداند. جوابي که به ملک عبدالله داده بود نيز همين نکته را دربرداشت. همراهان هم نظر مثبتي داشتند و حق هم همين بود زيرا رسيدگي به مسائل فيمابين دو کشور در بالاترين سطح، قطعاً کمک بزرگي به حل مشکلات و گسترش روابط ميکرد و براي منطقه هم مفيد بود.
يک هفته بعد از بازگشت به ايران از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيدم درباره پيشنهاد ملک عبدالله چه تصميمي گرفته شد؟ ايشان گفتند جواب اين بود که ما دولت داريم و طرف ايراني بايد دولت باشد…
اين ماجرا در زمان دولت نهم اتفاق افتاد که بنيه لازم را براي استحکام بخشيدن به روابط با عربستان نداشت و جريانهاي افراطي موجود در داخل ايران نيز نهتنها طرفدار گسترش روابط با عربستان نبودند بلکه تلاش ميکردند آن را مختل نمايند. در بعضي از محافل جريانهاي افراطي اشعاري خوانده ميشد که حاوي اهانت به سران دولت عربستان بودند و رسماً از براندازي آلسعود سخن به ميان ميآمد. وزارت امور خارجه و مسئولان وقت نيز با سکوت و حتي گاهي لبخند رضايت، اين مطالب را تأييد ميکردند و عوارض منفي چنين روشي را ناديده ميگرفتند.
با استمرار اين روش خلاف اصول ديپلماسي، روابط ميان ايران و عربستان رو به تيرگي رفت و کار به جائي رسيد که در 12 ديماه 1394 عدهاي با برنامه قبلي و هماهنگيهائي که با بعضي مراکز قدرت شده بود سفارت عربستان در تهران را به آتش کشيدند و کنسولگري اين کشور در مشهد را تسخير کردند.
بهانه اين بود که چرا دولت عربستان، شيخ نمر را که از اتباع عربستاني مخالف آلسعود بود اعدام کرده است. ايران ميتوانست به دولت عربستان به خاطر اعدام شيخ نمر اعتراض کند ولي مانع به آتش کشيده شدن سفارت آن کشور شود ولي کوتاهي در اين زمينه منجر به قطع روابط دو کشور به مدت 7 سال شد و هزينههاي سنگين مالي و حيثيتي را بر کشورمان تحميل کرد.
ماجراي عربستان فقط يک نمونه است. آنچه از اين ماجرا بايد فهميد خطر جرياني است که با شعارهاي بظاهر زيبا در برابر جريان اعتدال ميايستد و مديريت داخلي و روابط خارجي کشور را مختل ميکند. مهمتر اينکه مسئولان نظام نبايد کشور را در برابر خواستههاي افراطيون رها کنند و جريان اعتدال را منزوي نمايند.
آيتالله هاشمي رفسنجاني، پيشگام جريان اعتدال بود و متأسفانه بسياري از اقدامات خلاف جريان افراطي با هدف ممانعت از مديريت کشور در داخل و جلوگيري از پيشبرد سياست خارجي براساس اعتدال صورت گرفت. اکنون در زمينههاي مختلف زيانبار بودن سياستهاي افراطي به اثبات رسيده، لازم است مسئولان نظام دست جريان افراطي را از مجاري امور کوتاه کنند و به سياست اعتدالي برگردند.
امروز که آخرين روز ديماه، ماه محروم شدن کشور از وجود پربرکت هاشمي رفسنجاني اين انقلابي معتدل است، بازگشت به سياست اعتدالي بهترين راه بهرهبرداري از وجود اين رجل کمنظير است.











