شفقنا- مدیر حوزه علمیه خواهران اصفهان، راه نجات عراق را در تبعیت مردم از مرجعیت دانست و گفت: تنها مقام مرجعیت است که با درستی، دیانت، پاکی و دلسوزی توأم است و در فکر ریاست، حکومت، خلافت و منافع مادی و شخصی نیست و این مساله کم کم در عراق تبدیل به فرهنگ می شود و مردم می دانند غیر از این راهی ندارند و اگر غیر از این عمل کنند، باخته اند و عراق را از دست می دهند.
حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی ابطحی در گفت و گو با شفقنا اظهار کرد: مساله مرجعیت یک مساله حکومتی نیست بلکه یک مساله دینی و اعتقادی و برگرفته از دستورات دینی و فرمایشات ائمه معصومین(ع) است تا از پیامبر(ص) به زمان حضرت بقیة الله برسد و حضرت بقیة الله فرمودند «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ» «اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسایل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم» یعنی در زمان غیبت تکلیف ما این است که از مرجعیت پیروی کنیم. اما مراجع مختلف هستند گاهی ممکن است در یک زمان ده ها مرجع تقلید و افرادی که از نظر علمی در مقام مرجعیت هستند وجود داشته باشند ولی بعضی از آنها دارای ویژگی هایی هستند که برای رهبری شایستگی و توان بیشتری دارند مثل مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی(ره) که آن ویژگی های رهبری و حکومت داری را در آنها دیدیم و داریم می بینیم که چگونه با زیبایی و جلال حکومت می کنند.
او ادامه داد: آیت الله سیستانی هم همین گونه است یعنی در عراق و در بین مراجع مختلفی که حضور دارند مثل آیت الله حکیم و آیت الله فیاض، ایشان ویژگی هایی دارند که او را نسبت به دیگران برتری می دهد از جمله اینکه ایشان در بحث سیاست ورزیده هستند. اینطور نیست که خیال کنید تنها بعد از زمان صدام مطرح شدند. از افرادی که در نجف بودند شنیدم که می گفتند آیت الله سیستانی مشاور سیاسی آیت الله خویی بود و آیت الله خویی در بسیاری از مسایل از ایشان مشورت می گرفت که چه کاری کنند و حتی گاهی هم خود ایشان نزد آیت الله خویی می رفتند و مشورت می دادند. بنابراین آیت الله سیستانی در آن زمان ورزیده شدند اما با وجود استاد، خیلی خود را تا بعد از رحلت آیت الله خویی و سقوط رژیم صدام نشان نمی داد. صدام فرد هتاکی بود و اگر کسی حرفی می زد و در مسایل سیاسی وارد می شد یا توسط او زندانی و کشته می شد یا در خیابان ترور می شد و به دروغ می گفت که توسط تروریست ها ترور شده است.
مدیر حوزه علمیه خواهران اصفهان تصریح کرد: به همین جهت آیت الله سیستانی تقریبا حالت سکوت داشتند اما در خفا فعالیت های خود را انجام می داد تا بعد از صدام و جریان اشغال عراق توسط آمریکایی که جا داشت مرجعیت خود را نشان دهد و ایشان هم ظاهر شدند. ما در ایران جلسات روزه و خطابه های زیادی داریم معمولا منبری ها به منبر می روند و در طول سال در مسایل مختلف وارد می شوند اما در عراق اینگونه نیست و اگر هم وارد می شوند بسیار کم است و فقط در حوزه اخلاق است مردم اصلا در مسایل سیاسی ورود نمی کنند و نسبت به مقام مرجعیت و اطاعت از مرجعیت خیلی آگاهی ندارند ولی همین عملکرد آیت الله سیستانی و وارد شدن در این صحنه و دادن اطلاعیه ها و ایستادن در مقابل استعمار و استعمارگران او را در عراق شاخص کرده و مورد توجه قرار داده است.
ابطحی با بیان اینکه عراق راهی جز تبعیت از مرجعیت ندارد اظهار کرد: جوانان عراق با گوش کردن صدای جمهوری اسلامی و یاد گرفتن از نظام اسلامی و مردم ایران بیشتر به مرجعیت توجه می کنند و راهی غیر از این هم نمی بینند یعنی تنها مقام مرجعیت است که با درستی، دیانت، پاکی و دلسوزی توأم است و در فکر ریاست، حکومت، خلافت و منافع مادی و شخصی نیست و این مساله کم کم در عراق تبدیل به فرهنگ می شود و مردم می دانند غیر از این راهی ندارند و اگر غیر از این عمل کنند، باخته اند و عراق را از دست می دهند و این باعث شده است عراق بتواند در مقابل دیگران بایستد و مردم را به صحنه بیاورد تا از دین و کشورشان دفاع کنند.
او با بیان اینکه آیت الله سیستانی ساده زیستی را در عمل به مردم نشان می دهد گفت: آیت الله سیستانی به عنوان یک مرجع تقلید در یک مقام سادگی زندگی می کند خانه ایشان از اول تغییری نکرده و پناهگاهی برای مردم است که مراجعه می کنند و آیت الله سیستانی هم اگر بتواند مشکل آنها را برطرف می کند و آن ساده زیستی را به مردم در عمل نشان می دهد این خیلی مهم است که در عمل نشان دهند که اهل دنیا نیستیم و اگر صحبتی می کنیم در منافع خودمان نیست اگر کاری می کنیم برای این نیست که خودمان را مطرح کنیم بلکه برای دین، اسلام، خدا و بندگان خداست و وقتی مردم تشخیص دهند که کسی منافع شخصی خود را در نظر نمی گیرد راحت می توانند اطاعت کنند.
ابطحی اظهار کرد: امام خمینی (ره) در وصیت نامه خود به جوانان نوشته من در لحظات آخر عمر خود هستم و زمانی وصیت نامه مرا می خوانید که من در بین شما نیستم و هیچگونه منافعی برای خودم در نظر نمی گیرم بلکه خیر و سعادت شما را می خواهم این حرف ها را می زنم. یعنی وقتی مردم اعتماد کردند که گوینده برای خودش نمی گوید و منافع شخصی خود را در نظر نمی گیرد اعتماد و پیروی می کنند که این در مرجعیت شیعه بسیار مهم است. زیرا وقتی مردم ببینند مرجع تقلید خودش در تشریفات است گوش نمی کنند اما اگر ببینند دلسوزانه می گوید اعتماد می کنند زیرا مردم اهل تشخیص هستند و انسان ها مخلص را از انسان های متظاهر تشخیص می دهند.











