امروز : جمعه 23آبانماه 1404 | ساعت : 04 : 04

آخرین اخبار

اختلاف در اتحادیه اروپا بر سر استفاده از دارایی‌های روسیه

شفقنا - ینس استولتنبرگ، وزیر دارایی نروژ، اعلام کرد...

آلمان با ادامه خدمت سربازی داوطلبانه موافقت کرد

شفقنا - سیاستمداران آلمانی روز پنج‌شنبه اعلام کردند که...

هاآرتص: ارتش اسرائیل در دام فریب اطلاعاتی یحیی السنوار گرفتار شد

شفقنا- روزنامه هاآرتص به نقل از منابع امنیتی اسرائیلی...

ایران، برگزاری موفق انتخابات مجلس عراق را به مردم و دولت این کشور تبریک...

شفقنا: اسماعیل بقائی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی...

عراق در آستانه مرحله جدید سیاسی پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات پارلمانی

شفقنا- با پایان روند رأی‌گیری انتخابات پارلمانی عراق در...

معاون رییس جمهور: اهل سنت در دولت نامحرم نیستند

شفقنا- معاون رییس جمهور در امور توسعه روستایی و...

ولایتی: آینده‌ای روشن در انتظار ایران و عراق است

شفقنا- مشاور امور بین‌الملل رهبر انقلاب ضمن تبریک برگزاری...

رئیس‌جمهور لبنان: تداوم تجاوزات اسرائیل مانع استقرار ارتش در جنوب کشور است

شفقنا- به گزارش خبرنگار سیاسی، «جوزف عون» رئیس‌جمهور لبنان،...

شرکت توانیر: ۲۲ هزار ماینر کشف شده برق ۲۲۰ هزار خانوار را می‌بلعید

شفقنا- مجری نظارت و ساماندهی استخراج رمز دارایی‌های شرکت...

کمیسیون انتخابات عراق: شکایت تأثیرگذاری بر نتایج انتخابات دریافت نکرده‌ایم

شفقنا- کمیسیون انتخابات عراق تأکید کرد که تاکنون هیچ‌گونه...

اژه‌ای: دشمن پس از شکست‌های نظامی، بر جنگ نرم متمرکز شده است

شفقنا- رییس قوه قضاییه گفت: با اجرای دقیق قوانین...

قالیباف: آسیب‌های اجتماعی با فرهنگ جهادی قابل اصلاح است

شفقنا- رئیس مجلس شورای اسلامی اقدامات جهادی را از...

معاون وزیر خارجه: در برابر تحریم‌ها مسیر تازه‌ای می‌سازیم

شفقنا- معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه ایران با تاکید...

بازگشایی سفارت سوریه در لندن پس از 13 سال

شفقنا- وزیر امور خارجه مرحله انتقالی سوریه، ضمن بازگشایی سفارت این کشور...

شورای اروپا تلاش کی‌یف برای ممنوعیت زبان روسی را متوقف کرد

شفقنا - گزارش‌ها حاکی است مقامات شورای اروپا با...

جهاد علیه تروریست ها در عمق یخ زده زمین/ از «بن علی پوتین» تا داد و ستد با «سرهای بریده»؛ روایت عینی از سوریه در گفت وگوی شفقنا با تک تیرانداز ایرانی فاتح «نبل و الزهرا»

 

شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)- می گوید برای رفتن خیلی دوندگی نکرده اما کم کنجکاو هم نبوده است. معتقد بوده به کاری که حتی از اجرای دقیق آن هم اطلاع نداشته است اما می دانسته برای چه و به کجا خواهد رفت. شاید هم از رفتن دلهره داشته هر چند اندک؛ اما با دیدن آنچه در بدو ورودش مشاهده کرد عزمش را راسخ تر نمود.

زندگی مردمان سوری این روزها حال عجیب و پر مشقتی دارد؛ برای کسانی که تنها مانده اند میان خروارها بتون و ویرانه و برای آنهایی که همه زندگی شان کوله پشتی شده است برای رفتن و نماندن در این ویرانه ها. اما زندگی برای مردم بسیاری هم همچنان جاری است و کورسوی امیدی که روزی ملت از هم گسیخته شان میان انبوهی از کینه ها و خشونت ها و عقده ها دوباره گرد هم بیاید و نوید یک ملت «متمدن» را بدهد. هر چند شواهد و قراین موجود این امید مردمان سوری را در سال های نزدیک حکایت نمی کند.

علی جعفری معروف به «ابن عباس» رزمنده ایرانی است که آذرماه سال گذشته به سوریه اعزام شد. تخصصش تک تیراندازی است و مربی گری این فن را هم دارد. چندین مقام استانی و کشوری کافی بود تا او به همراه چند تک تیرانداز دیگر ایرانی به سوریه بروند برای آزاد سازی دو منطقه شیعه نشین «نبل و الزهرا»؛ مناطقی استراتژیک که برای آزادی آن از دست جنگجویان حبهه النصره بسیار حایز اهمیت بود.

آنچه پیش رو می خوانید تنها گوشه ای است از خاطرات و خطرات پیش روی «علی» رزمنده ایرانی که بیش از 40 روز در سوریه جنگیده است و حالا که بازگشته تجربه های گران سنگی را با خود تا آخر عمرش به همراه دارد.

متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با علی جعفری را می خوانید:

*در ابتدا بفرمایید که چطور شد به رفتن و جنگیدن در سوریه راضی شدید؟ چه دلایل عمده ای شما را برای این سفر پرمخاطره ترغیب کرد؟

یکی از دلایل رفتنم به سوریه کنجکاوی بود. علاوه بر اعتقادات که در درجه اول قرار داشت، کنجکاوی من هم نقش پررنگی داشت. وقتی رفتم و در بطن کار قرار گرفتم، در برگشت از سوریه در فرودگاه دمشق، یکی از مهمانداران هواپیما که خانم بود و جلوی من نشسته بود در یک لحظه صورت خود را به سمت من برگرداند و به من گفت : “خیلی به شما پول می دهند که به سوریه می روید.” اولین کسی که این جمله را بیان کرد و استارت کار را زد ایشان بود. در ابتدا صحبتی با او نکردم. اما بعد نتوانستم تحمل کنم و می بایستی حرفم را با او می زدم. از ایشان سوال کردم این هواپیمایی که ما در آن نشسته ایم قیمت آن چقدر است؟ گفت خیلی زیاد است. گفتم مثلاٌ چقدر؟ گفت چندین میلیارد است. گفتم اگر به شما بگویند بیائید بمدت یک ماه به سوریه بروید و بجنگید و معلوم نیست که زنده یا مرده برگردید، اگر زنده برگشتید، هواپیما به شما تعلق دارد و اگر هم مرده برگشتید که دیگر هیچ. کدامیک را انتخاب می کنید؟ فکر کرد و بعد گفت که من حاضر نیستم که جانم را برای یک هواپیما بدهم. گفتم پس ما باید احمق باشیم که به خاطر پول جانمان را بدهیم. بر فرض بیست میلیون تومان ، می آییم برای بیست میلیون تومان جان خود را به خطر می اندازیم؟ آیا واقعاً بیست میلیون تومان ارزش دارد؟ می خواهم که دنیا نباشد و خودم باشم. این بود که اولین داغ آن را حس کردم . چون رفقایی که به آنجا رفته بودند می گفتند که بعد از اینکه برگشتید بعضی افراد بی اطلاع یک حرفی را به شما می زنند که خیلی شما را آزار می دهد. تا زمانیکه فرد شخصاٌ به سوریه نرود و سختی های آن را نچشد متوجه نخواهد شد که چقدر اذیت می شود.

* چه زمانی اعزام شدید؟ اگر ممکن است قدری بیشتر در این خصوص توضیح دهید.

اواخر آذر ماه سال گذشته بود که به سوریه اعزام شدیم. زمانیکه شخصی وارد نظامی گری می شود، یک سری توانایی هایی را می تواند کسب کند. یکسری در کار خمپاره و ادوات هستند. یکسری تدارکات و سری دیگر فقط بعنوان راننده مشغول کار می شوند. یکی از فنونی را که خداوند هم قسمت من کرده است ، تک تیراندازی و مربی گری این فن است . در دوره ای که به سوریه رفتم احتیاج به تک تیرانداز داشتند. حقیقتاً من خیلی در آن وادی نبودم که بگویم برای رفتن خیلی دوندگی کرده ام. چندین بار در مسابقات نیروی زمینی و در سطح کشور مقام استادی بدست آورده بودم که بعد از آن با من تماس گرفتند و گفتند آیا شما می توانید به ماموریت بروید؟ گفتم که مشکلی نیست. خانواده را راضی کردم و نهایتا رهسپار شدیم.

*حدودا چند نفر بودید؟ 

آن زمان که اعزام شدیم حدوداً شصت نفر بودیم. در ابتدا به زیارت حضرت زینب (س) رفتیم. همه که اعزام می شدند در بدو امر به زیارت حضرت زینب (س) می رفتند. هر چند هر کدام از حرمین را بیشتر از یک ساعت و نیم نمی توانستیم برویم. پیش خودمان گفتیم اهل بیت علیهم السلام عموما هیچگاه نشده که به آنها راحت بگذرد، مرتب در سختی بوده اند. زینبیه یک غربت خیلی خاصی دارد و تا بحال قسمت من نشده بود که بروم و اولین بار بود که به سوریه  می رفتم و خیلی لذت داشت. این را تنها من نمی گویم همه کسانی که می آمدند با اعتقاد صد در صد می آمدند. اما وقتی به سوریه می رسیدند و آن غربت را متوجه می شدند اعتقاد آنها محکم تر می شد.

* زندگی مردم در مناطقی که در سوریه رفتید چگونه بود؟ امنیت هم وجود داشت؟

مردم دمشق که بیشتر سبک اروپایی زندگی می کنند. سبک زندگی شان بیشتر غربی است. تقریبا مثل لبنان می ماند. همه آزاد هستند. بعضی از شهرها مثل دمشق که حرمین در آنجا قرار داشت، امنیت خوب بود، یعنی اصلاً جنگی وجود نداشت. در شهرهای اطراف بود که ما بیشتر در حال جنگ بودیم. اما شنیده بودم چون دمشق در امنیت قرار دارد، مردم را به عنوان زائر به آنجا می فرستند.  امنیت آن مثل اصفهان و تبریز بود و مردم رفت و آمد داشتند و سر کار می رفتند. مثلاً در شهرهای بزرگ مثل دمشق و حلب (البته حلب کمتر) بهترین و مرفه ترین قشر مردم در آنجا زندگی می کردند. اما هر چه از آن مناطق دور می شدید، از امکانات هم دور می شدید.

A street in Homs, Syria in 2011 and 2014
حلب قبل و بعد از جنگ

* پس در واقع فقط دو شهر دمشق و تا اندازهای حلب از نظر امکانات خوب بود و بقیه شهرهای سوریه در حال جنگ.. 

بله. حلب شهر صنعتی و دمشق شهر توریستی است. هم پایتخت است و هم زیارتگاه و توریستی است که مردم بیشتر در رفت و آمد دارند. تا زمانی که در دمشق بودیم این شهر را خیلی خوب دیدیم و گفتیم که چقدر خوب است. اما بعد از اینکه زیارت ما به اتمام رسید، دو سه روز بعد از آن به شمال حلب اعزام شدیم. وقتی کسی به سوریه اعزام می شود هیچگونه اطلاعاتی ندارد، اینکه بداند کجا می رود، برای چه چیزی می رود ، چه کاری را قرار است انجام دهد، هیچگونه اطلاعی ندارد. فقط می داند که مثلا بعنوان یک مستشار یا در موارد بسیار معدود به عنوان تک تیرانداز می رود، حالا هر چیزی که می خواهد بشود.

* در زمانی که به سوریه رفتید نیروهای ایرانی شما را مشایعت می کردند؟ 

بله. همه کارها به عهده سپاه قدس است. البته در مسائل کشوری سوریه، سپاه قدس اصلاٌ دخالتی ندارد. در مسائل کشوری حتی برخی فکر می کردند مثلاٌ استاندار یا شهردار سپاهی است، خیر اینچنین نیست. اصلاً در اینگونه مسائل دخالت نمی کردند. بلکه بیشتر در بحث مستشاری نظامی و امور اینچنینی فعالیت داشتند و اصلا در شهر دیده نمی شدند.

*در شهرهایی که می رفتید تبلیغاتی هم در ارتباط با سپاه قدس صورت می گرفت؟ 

خیر. در سوریه فقط عکس های بشار اسد به در و دیوارها بود.

*عکسی از قاسم سلیمانی هم دیدید که مثلا بر در و دیوارها باشد؟ 

خیلی کم از قاسم سلیمانی عکسی دیده می شد. عکس پوتین رئیس جمهور روسیه خیلی دیده می شد که حتی به او ”بن علی پوتین” هم می گفتند. اما از سپاه عکس و تبلیغی وجود نداشت. ممکن است که سپاه اجازه این کار را نداده باشد. مردم سوری خیلی تفاوت خاصی برای ایرانی ها قایل نبودند در واقع آنها ما را به مانند مردم عادی نگاه می کردند.

photo_2016-06-06_18-48-57
زندگی در حومه دمشق/ سال 2016

*مثلا اینکه شما را به مانند قهرمان بدانند؟ 

خیر. به جز مواردی که در جای خود به آن اشاره خواهم کرد.

*خوب چگونه به منطقه جنگی رفتید؟

دو سه روز که در دمشق بودیم ، به ما گفتند که برویم و ما را به شمال حلب اعزام کردند؛ شهر صنعتی شیخ نجار. این شهر واقعاً صنعتی است و فکر نمی کنم که در ایران نمونه چنین شهری را داشته باشیم. از ورودی شهر که وارد می شدید، برای خروج از شهر چهل دقیقه وقت لازم بود که از طریق اتوبان با سرعت صد و پنجاه الی صد و شصت خارج شوید. اسم شهر صنعتی شیخ نجار بود، اما رسماً این شهر یک خرابه ای بیش نبود. می گفتند قبل از جنگ از لحاظ اقتصادی با ترکیه در رقابت بوده است. در این شهر اکثراً مشغول به صنعت نساجی بوده اند که محصولات آن صادر می شده است. وقتی که ما به این شهر رفتیم با تلی از بتون روبرو شدیم؛ در را با چارچوب برده بودند. پریز برق را با سیم های درون آن برده بودند. تمام این شهر را غارت و به ترکیه منتقل کرده بودند. النصره جاهایی را که به تصرف خود در می آورد تمام دارایی های آن منطقه را به غارت می برد و به ترکیه منتقل می کرد.

*اموال غارت شده را به صورت رسمی به ترکیه می بردند؟ به چشم خودتان هم دیدید؟

بله. یک اتوبان وجود دارد که از ترکیه به جنوب سوریه می آید. در ابتدا در دست جبهه اانصره بود اما بعدا به تصرف ما در آمد. مثل خان ها از این اتوبان در رفت و آمد بودند. نفت ، سلاح و خیلی دیگر از وسایل را با خود به ترکیه منتقل می کردند.

*در سوریه بیشتر با جبهه النصره در جنگ بودید؟ 

بله. در سوریه بیشتر النصره در حال جنگ هستند. وقتی که داعش به سوریه حمله کرد، حدود چهل الی پنجاه هزار نیروی ارتشی بشار اسد از آن جدا شدند و در مجموع جبهه النصره را تشکیل دادند. رسم و رسوم اینها به گونه ای هم به بعثی های عراق مربوط می شود. پرچم شان را اگر مشاهده کنید مشخص است‏، اسماً و رسماً به بعثی های عراق می رسد.

النصره در ابتدا موسوم به ارتش آزاد شناخته می شد. ارتش آزادی که قبلاً نامشان به گوش ما می رسید . چون در سوریه شرایط قبیله ای است، آمدند و با سایر قبایل متحد و یکی شدند و بصورت جبهه النصره در آمدند که در واقع در سوریه مادری می کند و متشکل از 11 گروه است. از جمله احرار الشام ، لواء التوحید، لواء الاسلام  و خیلی دیگر که کلاً یازده گروه را شامل می شوند.

اما در سوریه داعش با النصره مانند کارد و پنیر هستند. هر کدام اگر دیگری را به اسارت بگیرد، سر اسیر گرفتار شده را می برند.

resized_1490346_767
یک سرباز ارتش سوریه

* در واقع جبهه النصره بیشتر مخالفان شخص بشار اسد هستند؟

بله. چون می خواستند از بشار اسد جدا شوند و حکومت نظامی ایجاد کنند و سوریه را در دست خودشان بگیرند. یک مدت هم در سوریه با یکدیگر درگیر شدند و بعد از آن دیگر تثبیت شدند. یک قسمت کوچکی از سوریه یعنی دمشق و ریف و حومه آن در دست بشار اسد ماند و ما بقی را به تسلط خود درآوردند.

* طبق آنچه که گفتید می توان برداشت کرد جنگ سوریه بخشی با داعش و بخشی شاید بزرگتر با مخالفان مسلح داخلی نظیر النصره است؟ 

بله. در بیشتر شهرها، النصره در حال جنگ است تا اینکه داعش در حال جنگیدن باشد.

*افراد داعشی در سوریه چه تعداد هستند؟ 

داعش یکی دو شهر بیشتر ندارد. اما زمین زیادی تحت تسلط دارد. شهرها بیشتر در دست النصره هستند. اکثر شهرها خراب شده بودند و فقط اسمی از شهر برای آنها باقی مانده بود. در سوریه بخاطر مسائل امنیتی ما اجازه نداشتیم که دوربین ببریم. در واقع هیچ چیزی از شهرها باقی نمانده بود. وضعیت را که مشاهده می کردید به گریه می افتادید. تمام مساجد و خانه ها را ویران کرده بودند. ما در شیخ نجار مستقر شدیم. یک ساختمان مخابرات داشت که تک تیراندازها النصره در آنجا مستقر بودند و برای خود موضع درست کرده بودند.

*چگونه آموزش می بینند؟ در ترکیه یا سوریه؟ 

تروریست های النصره به ترکیه می رفتند و در ترکیه آموزش می دیدند چون با این کشور هم مرز هستند و بعد به سوریه اعزام می شدند. خیلی مسایل هست که شما فقط می توانید در طی جنگ آموزش ببینید و هیچگاه بصورت تئوری نمی توانید یاد بگیرید. در سوریه هم بدینگونه بود. ما خیلی مسایل را یاد گرفتیم. از چهار بعد از ظهر که می شد، شهر بصورت شهر ارواح در می آمد .از ترس ترور شدن و دزدیده شدن یک نفر را در خیابانها نمی دیدید.

شهرک صنعنی شیخ نجار
نقشه هوایی از شهرک شیخ نجار

*آیا کسی هم در شهر شیخ نجار زندگی می  کرد؟ 

بله. اکثر کسانی که در شیخ نجار بودند، زنان بیوه بودند. همسرانشان کشته شده بودند، خانه هایشان هم خراب شده بود. با بچه های خود به این شهر ناامن آمده بودند. چاره ای نداشتند و برای زنده ماندن خودشان تقلا می کردند. یک ساختمان  که متعلق به کارخانه بود با یک اتاق نگهبانی کوچک، به آن چیزهایی  آویزان کرده بودند که بتوانند در آن بخوابند و از سرما تلف نشوند. سرما در آنجا به طرز وحشتناکی وجود داشت. ما کوههای ترکیه را در شیخ نجار می دیدیم که از برف پوشانده شده بود.

فوق العاده سرد بود. چون شغل من نظامی است، مرتب در کوه و کویر می رویم. اما در سرمایی که آنجا دیدم ناچار بودیم هر چه داشتیم بپوشیم. هر دو لباس نظامی خود را به تن می کردیم. یک آورکت و یک بارانی بروی آن می پوشیدیم . در کیسه خواب که می رفتیم، می لرزیدیم. دو الی سه جوراب همراه با پوتین می پوشیدیم با اینهمه در کیسه خواب باز پاها به حالت یخ زدگی در می آمد. بعد مردم بدون هیچگونه شرایطی در آن خرابه ها زندگی می کردند. در شیخ نجار سوخت فوق العاده گران بود. گازوئیل لیتری دو هزارو هفتصد تومان بود.

*به این خانواده ها و مردم عادی کسی هم کمک می کرد؟ چطور امورات زندگی شان را می چرخاندند؟

اکثر مردم عادی در آنجا گدایی می کردند. چوب کیلویی هفتصد تومان بود. به قیمت بنزین ما بود. در جاهایی مردم می آمدند و به صف می ایستادند که جعبه های چوبی خالی مهمات مصرف شدهرا به آنها بدهند که برای گرم کردن از آن استفاده کنند. امنیت نعمت است و تا زمانی که آن را داریم، قدر آن را نمی دانیم. حتی می گویند شهر دیگری هم است که از شیخ نجار بزرگتر است و ما به آنجا نرفته ایم. آن را همچون شیخ نجار غارت و نابود کردند. سوریه قبل از جنگ بیست و پنج میلیون نفر جمعیت داشت ولی اکنون نزدیک ده میلیون نفر جمعیت دارد. میلیونها نفر مهاجرت کردند و صدها هزار نفر کشته شدند. دیگر چیزی از این کشور باقی نمانده بود. اما در عین حال خاک خوبی دارند. این خاکی را که ما باید برویم و کیلویی خریداری کنیم، در بیابانهای آنها موجود است. بقول یکی از فرماندهان ما که می گفت اگر سنگ بکارند درخت سنگ می روید و این بخاطر حاصلخیزی خاک آن بود. تماماٌ هم درخت زیتون بود.از مردم آنجا پرسیدیم که چرا فقط زیتون می کارید؟ و مرکبات نمی کارید؟ گفتند که زیتون را بایستی دو سال به آن برسید بعد آن را به حال خود رها کنید دیگر خودش به بار می نشیند و ثمر می دهد. نه آبیاری می خواهد و نه رسیدگی و شته و آفت هم به آن نمی زند همیشه هم سبز است. اما خب امنیت هم مساله خیلی مهمی است که خدا را شکر ما در کشورمان داریم. در این شهر تمام خانم ها سر و روی آنها با روبنده  بسته شده بود. هیچ خانمی به تنهایی نمی توانست بیرون برود الا با همسر خود، آنهایی هم که بدون همسرانشان بیرون می رفتند ممکن بود به راحتی دزیده شوند.

زمانیکه در کشور ما جنگ تحمیلی شروع شد، فقط در خوزستان و حومه آن درگیری بود. اما در همه شهرهای  سوریه جنگ دیده می شود و فقط در دمشق است که تقریباً از جنگ خبری نیست. حالا که حلب هم آزاد شده است . بقیه شهرها هم بصورت کژدار و مریز درگیر جنگ هستند اما به گونه ای هم در صلح هستند. در هر شهری که دو خاکریز مشاهده می شد در یک طرف سوری ها و در طرف دیگر هم النصره ای ها قرار داشتند. با هم کاری نداشتند، با هم زندگی می کردند و در عین حال با یکدیگر هم دشمن بودند. هم جبهه النصره و هم ارتش سوریه هستند. وسعت جنگ در سوریه خیلی زیاد است. اگر بخواهند کل آن را در دست ایرانی ها قرار بدهند، بایستی بخش بزرگی از ارتش و سپاه را منتقل کنند. الان بخش اعظم کار میدانی در دست ارتش سوریه قرار دارد. اعراب عرق برادری و هم خونی زیادی در میان شان وجود دارد. وقتی که جایی را به آنها واگذار کنید، دیگر با هم کاری ندارند. بر این اساس در همه شهرها درگیری ها آنقدر جدی نیست که بگوییم همه با هم درگیرهستند و کشت و کشتار است. اسماً با یکدیگر دشمن هستند ، اما بعضا بصورت مسالمت آمیز در کنار یکدیگر هم زندگی می کنند.

* چه زمانی بین آنها جنگ اتفاق می افتاد؟ 

فقط زمانی که یکی از آنها بخواهد زمین دیگری را به تصاحب خود در آورد.

* یعنی در مناطق جنگی سوریه بین طرف های درگیر تقسیم زمین شده است؟ 

بله. بصورت اسمی صورت گرفته است. این نیست که کسی این را قبول داشته باشد. بین خودشان توافق کرده اند. این گروه گفته است که فلان قسمت مربوط به من است و گروه دیگر هم منطقه دیگری را برای خود مشخص کرده است.

*به غیر از داعش و القاعده؟

بله. القاعده که تقریباً نیست. القاعده را بیشتر در مناطق شرقی مثل افغانستان و پاکستان مشاهده می کنید. بطور کلی سبک القاعده با داعش جدا است. القاعده بیشتر دشمن خارجی را در اولویت قرار می دهد و در درجه دوم  برای خود دشمن داخلی تعریف می کند. اما داعش پیوسته با تعریف خود دشمن داخلی را در اولویت قرار می دهد و دشمن خارجی در مرتبه بعد قرار دارد. القاعده بیشتر امریکائیها و انگلیسی ها را دشمن می دانند. داعش می گوید که ابتدا باید کشور و مردم را در دست بگیریم بعد به سراغ امریکا و اسرائیل برویم. بطور کلی اعتقادات داعش با القاعده متفاوت است. اینطور نیست که بگوییم که با یکدیگر یکی هستند. حتی شنیده ام که داعش و القاعده در افغانستان با یکدیگر درگیر هستند. اما تعداد کمی از القاعده در عراق هستند که با داعش همکاری می کنند.

*شما به نزدیکی های داعش هم رفته اید؟ 

خیر. اگر شرق سوریه با خط کش به سمت پایین کشیده شود،  این حدود در دست داعش است. اگر نقشه سوریه را پنج قسمت کنیم، یک پنجم آن را با خط کش بکشید ، آن یک پنجم در دست داعش است. در واقع بیشتر سوریه در دست النصره قرار دارد. داعش هم بیشتر زمین دارد. اما النصره بیشتر شهرها را در دست دارد و فقط شهر رقه مرکز داعش است.

*ماموریت شما برای اعزام به سوریه دقیقا برای چه اهدافی بود؟ 

تا آن موقع کسی چیزی نمی دانست. به سوریه که رفتیم ابتدا زیارت و بعد هم به ما گفته شد اینجا سوریه است و برای تفریح نیامده اید. به ما می گفتند در میدان تیر که می ایستید و تیر می زدید بیست یا پنجاه نفر پشت سر شما می ایستادند اما اینجا یک تیر که می زنید پنجاه نفر روبروی شما می ایستند و به خود شما تیر می زنند. ما را با کلیات سوریه آشنا می کردند اینکه شهرهای آن چگونه است و مناطق را به ما نشان می دادند که با محیط آشنایی پیدا کنیم. از دمشق راحت بیرون می آمدیم اما در منطقه دیگری که وارد می شدیم، فضا متفاوت بود. اما قبل از آن ما را با آن منطقه آشنا می کردند. با همه این احوال، ما را به شیخ نجار بردند، که هم برای آمادگی جسمانی بود و هم به ما تجهیزات می دادند.

*در شیخ نجار جنگ خاصی نبود؟

خیر. تقریباً این شهر پس گرفته شده بود. ما بر روی تپه های شیخ نجار که می ایستادیم ، مواضع النصره را مشاهده می کردیم. اما با ارتش درگیر نبودند و در شرایط مصالحه قرار داشتند. بعد زمزمه شد که نبل و الزهرا می خواهد آزاد شود.

نبل و الزهرا در شمال غربی حلب بود که هشتاد هزار جمعیت داشت. پنجاه هزار نفر آن در نبل و سی هزار نفر دیگر در الزهرا بودند. کاملاً در محاصره بودند و فقط با هلی کوپتر برای آنها تجهیزات و غذا ارسال می شد.

*شرایط محاصره این مناطق چگونه بود؟ و چرا به آن حمله نمی کردند؟ 

وقتی النصره شروع به گرفتن مواضع خود کرد، همینطور به جلو آمد. اکثر شهرها خودشان نمی جنگیدند و تا شهرشان توسط النصره گرفته می شد با آنها بیعت می کردند. اما مناطق علوی نشین اینگونه نبودند. حاضر به زیر بار رفتن نبودند و مقاومت می کردند. النصره همینطور که آمده بودند یک مناطقی را که می گرفتند، مناطق دیگری مقاومت می کردند و لذا مجبور بودند به مناطق دیگر بروند.

شهر کوچک نبل الزهرا  بخاطر داشتن عرض زیاد نمی شد به راحتی به آن دسترسی پیدا کرد. این بود که زمزمه های آزادسازی آن مطرح شد و یک سری کارهای نظامی گری که می بایستی در آنجا انجام می شد.

*آیا نیروهایی از کشورهایی دیگر هم بودند؟ 

بله از کشورهای مختلف دیگر که خودشان داوطلبانه آمده بودند.

کمک های روسیه هم بیشتر هوایی بود، تا اینکه زمینی باشد. زمینی خیلی وارد عمل نمی شدند. روس ها  کمتر زمینی وارد می شدند، اما هوایی بسیار کمک می کردند و واقعاً فوق العاده وارد می شدند

* وضعیت اقتصادی مردم چگونه است؟

سوریه در واقع دیگر درآمد آنچنانی ندارد. داعش چهارعدد چاه نفت در اختیار دارد که ده دلار به ترکیه می فروشد. دو الی سه شهر بزرگ در سوریه و عراق در دست اوست. سوری ها فقط از طریق کشاورزی و صنعت می توانستند درامدزایی داشته باشند که آنها  هم به فنا رفت. مردم کشاورز هم که فرار کردند، مردم سوریه در واقع کار و شغل خاصی نداشتند. اینکه بگوییم مردم سوریه دارای یک شغل خاصی باشند این طور نبود. حتی در ارتش جنگ وقتی طولانی شود، مستهلک می شود. ما چهل الی پنجاه روز در آنجا بودیم. اما یک نظامی سوری پنج سال است که مرتب صدای گلوله و تیر می شنود. شاید خیلی چیزها برایش عادی شود. او مثل ما نیست که به آنجا می رویم و برمیگردیم. در اوایل بعضی  بصورت اداره ای سر کار می آمدند. ساعت هشت می آمدند و ساعت دو یا چهار می رفتند می گفتند که کار ما تمام شده و تعطیل شده ایم.

*در واقع به اعتقاد شما حتی بعضی سوری ها دقیقا نمی دانستند که برای چه چیزی می جنگند؟ چون بخشی از جنگ آنها داخلی بوده است؟

بله. خیلی ها در سوریه با هم در حال جنگ هستند. شخصی را می بینید که یک برادرش این طرف است و برادر دیگرش در آن طرف درگیری است. اعتقادها با یکدیگر متفاوت است.

لحظه آزادی نبل و الزهرا
زمان آزاد سازی نبل و الزهرا که نیروهای ایرانی وارد این دو شهر شدند

*برگردیم به عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا…

در واقع از شیخ نجار بود که استارت کار زده شد و گفتند که نبل و الزهرا می خواهد آزاد شود. شب که به شیخ نجار رسیدیم استراحت کردیم و صبح زود هم به منطقه نبل الزهرا رفتیم. خیلی از نیروها  در حال آموزش دادن بودند. در  این منطقه عملیاتی که صورت می گرفت ده الی پانزده روز طول می کشید و بقیه آن را مستشاری بودیم یا اینکه آموزش می دادیم.

*به چه  کسانی آموزش می دادید؟ 

به ایرانی ها، به سوری ها آموزش تک تیراندازی می دادیم. ما چند مربی داشتیم، مربی راپل جنگ شهری و همه اینها برای خود یک استاد تمام بودند. کسانی هستند که در نظامی گری پایه هستند و همه آنها را می شناسند. اینها هم آموزش می دادند و هم اینکه یک جنگ را تجربه می کردند. فردا صبح آن روز، توسط کامیون های مخصوص حمل نفر که تمام آن آهن بود و با نردبان به آن وارد می شدند و هیچگونه راه نفوذی ندارد ما را به منطقه ای بنام تل جبین بردند. بعد از شیخ نجار که به جلو بروید ، روستایی بنام رایت الزیتون است و بعد از آن تل جبین است که استحکامات محکمی دارد. آنجا هم حالت روستایی است، اما بزرگ است و تراکم شهری نیست. بالاخره پیشروی شروع شد النصره تک تیراندازهای قدری دارند نظامیانی که پنج سال است در حال تیراندازی کردن هستند. پنج سال است مدام در حال شلیک کردن هستند موضع مال آنها است اما در عین حال نصف قدرت ایرانیها ، قدرت جنگیدن را ندارند. کسی که با اعتقادش بجنگد با کسی که مزدور باشد و بخواهد بجنگد‏، در جنگیدن خیلی متفاوت است. مثلاً یکی دو روستا فهمیده بودند که احتمال دارد تعدادی تکاوران سپاه برای جنگیدن به آنجا بیایند روستاها را خالی کرده بودند. ما هم مثل خان به آنجا رفتیم و تیری هم شلیک نشد. چون خیلی حساب برده  بودند روستا را تخلیه کرده بودند. فوق العاده از نیروهای ایرانی می ترسند. اکر تعریف از خود ندانیم اما واقعاً نیروهای ایرانی در جنگیدن زبده هستند. مثلا اگر قرار بود یک روستایی تا شب آزاد شود، تعداد کمی آموزش دیده ایرانی  آن را تا ظهر آزاد می کرد. خلاصه اینکه همه را توجیه و وضعیت ما را روشن کردند .

.این را هم بگویم اگر در مواردی جنگ تا اندازه ای  طول می کشد این بود که مکان مال آنها بود. بعنوان نمونه ، چرا عراق در جنگ علیه ایران به مدت یک هفته جلوی یکصد پاسدار معطل شد؟ چون موضع مال ایرانی ها بود. زمین و ناهمواریها را می شناختند، ما هم در سوریه چنین حالتی داشتیم. النصره در چند سالی که بودند برای خودشان مواضع درست کرده بودند. تونل هایی را درست کرده بودند که از خانه ها شروع و از باغ زیتون ها خارج می شدند. این یک مقداری کار را سخت می کرد. یعنی اگر جنگ کویری و وسعتی باشد به شما قول می دادم که سوریه یک ماهه آزاد می شد. اما جنگ شهری است و خیلی سخت است. خلاصه عملیات تل جبین شروع و در روز اول آزاد شد. به هردسنین که رفتیم در دو روز جنگ، این شهر هم آزاد شد.

تل جبین، هردسنین همگی پشت سر هم آزاد شدند. آخرین روستای قبل از نبل الزهرا ، مع السترخان بود. یک طرف آن شامل کوههای ترکیه و طرف دیگر آن النصره می شد که به آن بیان می گفتند. یک روز و نصفی در مع السترخان که حالت فلش مانندی به سمت نبل الزهرا می شد درگیر شدیم. بعد هم که گفته شد یک سری از آنها (النصره) به سمت ترکیه و داعش فرار کرده اند. داعش همه اعضای النصره که گریخته بودند را گرفتند، و سربریدند. در واقع به سمت داعش فرار کرده بودند که در امان باشند، اما همه آنها را سر بریده بودند. در همان بیابانها جنازه های بی سر آنها افتاده بود. برای همین بود که می گفتند که اگر برای کسی اتفاقی می افتاد به هیچ عنوان نگذارید که جنازه شان دست آنها بیفتند. اگر شده او را به دوش بکشید و برگردانید اما نگذارید که به دست داعش بیفتند چون سرها را می بردند.

*دلیل سر بریدن داعشی ها در جنگ چه بود؟   

یکی اینکه با جنازه و اسرای خودشان مبادله می کردند. حتی پول می گرفتند و سرها را پس می دادند.  هدفشان این بود بواسطه این کار روح و روان نیروها را خراب کنند. داعش این کارها را می کرد. خلاصه این مواردی را که برایتان بازگو می کنم، کلاٌ ده الی دوازده روز طول کشید. بعد از آن نبل الزهرا را آزاد کردیم. ساعت نه صبح بود که مع السترخان هم کامل آزاد شد. تخریب چی ها هم آن را پاکسازی کردند ، تله های آن را برداشتند و جاده آن امن شد بعد از شروع به رفت و آمد کردند که مردم نبل الزهرا از محاصره آزاد شدند و سایر سوری ها می آمدند و می رفتند. اینقدر بزن و بکوب بود ، مثل اینکه دو شهر با هم ازدواج کرده بودند.

*در واقع زمانی که نبل الزهرا آزاد شد، شما در آن عملیات حضور داشتید؟ 

بله. قسمت ما شد، کمتر از آزاد سازی خرمشهر نبوده است. خوشحال بودیم بخاطر اینکه توانسته بودیم هفتاد الی هشتاد هزار شیعه را در آنجا آزاد کنیم. بعد که آزاد شد و آنجا را تثبیت کردیم به شیخ نجار بازگشتیم. اینکه به شما گفتم یکسری از آنها تفاوت داشتند ، بخاطر همین بود. وقتی به این شهرهای شیعه نشین می رفتید، انگار که فرشته و ملائکه می بینند. مرتب می گفتند “ایرانی خیرالناس” و ایرانی ها را خیلی دوست داشتند.  مثلاً ما شهر را که می گرفتیم ، هنوز در آن خانواده بود. اما هیچ کاری با آنها نداشتیم. اما آنها شهر را که می گرفتند، زن و بچه شیعه و حتی گربه آنها را هم می کشتند. فوق العاده خشن رفتار می کنند. البته داعش از النصره خشن تر است. النصره در کار سربریدن نیست. بیشتر با تیر می کشد. نه اینکه این کار را انجام ندهند، انجام می دهند، اما نه به حد وحشیگری داعش. اینها می کشند، اما داعش وحشیگری می کنند. با اره برقی و امثال آن.

این را هم بگویم آنها از نظر نظامی ورزیده نیستند. اکر تلفاتی هم از سمت ما بعضا پیش می آید بخاطر اینکه زمین را نمی شناختند باعث تلفات می شد. مثلاً در باغهای زیتون النصره خیلی موضع داشتند. زمین را سوراخ کرده بودند و فقط یک سر و یک سلاح پیدا بود. در فاصله سیصد الی چهارصد متری که مشخص نیست آنها شلیک می کردند. چون یگان های عمل کننده به محیط آشنا نبودند، اکثر بچه هایی که شهید می شدند، بخاطر این بود که غافللگیر می شدند. اگر واقعاً رو در رو می جنگیدند عمراً اگر می توانستند یک خش به بچه های ما بیندازند. اما خوب، آنها روی نامردی از ما بعضا تلفات می گرفتند. سرعت عمل و شلیک بچه های ما ده برابر آنها بود. گاهی اوقات که از باغ زیتون موضع داشتند و شلیک می کردند، شنیدن صدای سوت گلوله که می آمد احساس می شد می دیدیم که تیر از فاصله ده الی دوازده متری مان می رود. در صورتیکه اگر تک تیراندازان آنها ماهر باشند اینگونه نبایستی عمل کنند.

*تجهیزات نظامی تروریست ها چگونه بود؟ 

تجهیزات نظامی آنها مانند ما بود.در جنگ شهری آمادگی جسمانی حرف اول را می زند. مثلاً کل تل الزبین یک کیلومتر بود. اما به اندازه ده کیلومتر ما مرتب از این ساختمان به ساختمان دیگر می رفتیم. موضع گیری کنید، شلکیک کنید. دوباره پایین بیایید و به ساختمان دیگر بروید و موضع گیری کنید و شلیک کنید. اینگونه بود. درآنجا آمادگی جسمانی حرف اول را می زند.

هواپیماهای روسی هم بعضا می آمدند و بمباران می کردند ولی خطرناک است که موشک بیاندازند. اگر کسی کوچکترین اشتباهی بکند به جای اینکه به هدف بخورد به جای دیگری می خورد و خطرناک است. جنگ شهری برای همین است که سخت است.  اگر جنگ دور بود تمام شده بود و رفته بود، متاسفانه جنگ شهری است

*کسانی که در ارتش سوریه می جنگیدند بیشتر شیعه بودند یا سنی؟ 

بیشتر آنها اهل تسنن هستند. بشار اسد هم سنی است. اینهایی که در ارتش هستند، یکسری از آنها عرق شدیدی به سوریه دارند. یکسری دیگر هم عرق کمتری دارند. جنگیدن آنها بستگی به عرقی است که دارند. بین آنها یکسری بودند که خیلی عالی بودند. یکی دو نفر از آنها با زبان روزه می جنگیدند. چنین مواردی هم در بین آنها وجود دارد. اینگونه نیست که فکر کنیم آنها خیلی ضعیف باشند، در حد خودشان بودند. در موضوع خان طومان هم سه هزار نفر از النصره یک دفعه در خان طومان ریختند و آنجا را با سختی گرفتند و تعدادی از ایرانی ها هم  البته شهید شدند وگرنه از فکر آن بیرون بیائید که ایران در یک جنگ  چنین تلفاتی را بدهد.

*چرا پس گرفتن خان طومان برای النصره خیلی مهم بود؟ 

اتوبانی که به ترکیه می رفت از خان طومان عبور می کرد و این شاهراه قطع شده بود. آنها خان طومان را گرفتند که این شاهراه را آزاد کنند.

*پس جنگ واقعی در سوریه جنگ بین ترکیه ، عربستان و سوریه است؟

این کشورها که مستقیماً با یکدیگر نمی جنگند، بلکه متاسفانه نیابتی جنگ می کنند. مدتی پیش از یکی از خبرگزاری ها مطلع شدم که ترکیه وارد شمال سوریه شده و البته صحت و سقم آن را دقیقاً نمی دانم. وقتی که نبل و الزهرا آزاد شد، ترکیه خیلی عصبانی شد. ترکیه و عربستان از نبل الزهرا و کفریا بعنوان اهرم فشار روی ایران استفاده می کردند. می گفتند اگر این کار را قبول نکنید، آنجا را موشک باران می کنیم. روی همین حساب می خواستند که این اهرم فشار را از ترکیه و عربستان بگیرند. من دقیقاً بخاطر دارم که در 11/11/94 بود که آنها مذاکره داشتند و دو روز قبل از آن نبل و الزهرا آزاد شد که عربستانی ها کلاٌ مذاکرات را ترک کردند و اعتراض کردند که چرا ایرانی ها نبل و الزهرا را آزاد کرده اند. عربستان کاملاً مغموم شده بود. البته ما شهر تا شهر داریم. شهرهایی بودند که شامل خانواده های النصره می شدند. اینها حتی بروی لیوان های آبخوری شان ، قاشق و چنگال هایشان آرم عربستان بود. پیراهن ، و تمام وسایل و لوازم آنها را عربستان تامین می کرد. یخچال های آنها آرم عربستان خورده بود. یعنی از صفر تا صد آنها را تامین کرده بود.

*آیا از نیروهای نظامی عربستان و ترکیه هم در میان جبهه النصره بودند؟  

خیر. اصل کار جبهه النصره در ترکیه است. چون در ترکیه هم به آنها آموزش می دهند و هم اینکه از طریق ترکیه به آنها تجهیزات می رسانند. یعنی نیروهای نظامی مستقیما در سوریه نمی آیند که چنین کاری را انجام دهند. یک جایی برای خودشان دارند که هم مرز با سوریه است و خیلی راحت هم در حال رفت و آمد هستند و هیچکس هم با آنها کاری ندارد. تانکرهای نفت که از اتوبان برای ترکیه می رفتند با چشم غیر مسلح می دیدیم و مشخص بود که در جاده به سمت ترکیه می رود. هردسنین که آزاد شد ما با داعش هم مرز شدیم. یک تپه بود که در این طرف ما بودیم و در طرف دیگر داعش قرار داشت. اما داعش دست از پا خطا نمی کرد.

لحظه آزاد سازی نبل و الزهرا
شادمانی مردم شیعه نبل و الزهرا از آزادی شهرشان

*در واقع آزاد سازی نبل الزهرا از نظر سیاسی و استراتژیکی خیلی مهم بود؟

بله. خیلی مهم بود. مخصوصاً از لحاظ سیاسی که شیعه نشین و تحت فشار بودند.

*شما بعد از آن برگشتید؟ 

بله. برگشتیم و در خط پدافند آماده باش بودیم.  بعد هم گفتند نیروهایی که می خواهند بروند و آنهایی هم که می خواهند بمانند. کمی دیگر هم ما را نگه داشتند و بعد گفتند که برگردیم ایران. یعنی آن هدفی که ما بخاطر آن رفته بودیم، تامین و انجام شد. گفتند که اینجا دیگر به شما نیازی ندارند. ممکن است که شاید روزی شما را به عنوان تک تیرانداز بخواهند.

*ایرانی ها در سوریه هنوز هم حضور دارند و فعلا قصد برگشت ندارند؟

بله. هستند. سوریه را هیچوقت نمی شود خالی گذاشت. اما فکر نمی کنم که در آنجا نیروی زیادی باشد. بیشتر نیروهای مستشار مشغول به کار هستند.

*در حال حاضر وضعیت جنگی در سوریه چگونه است؟ چند درصد مناطق کاملا آزاد شده است؟ 

وقتی که اوایل جنگ بود، تقریباً سی درصد سوریه در دست بشار اسد بود. الان پنجاه و پنج الی شصت درصد سوریه در دست بشار اسد است. قدرت سمت بشار اسد است. برای همین هم تروریست ها دیگر نمی توانند بیش از این عرض اندام خاصی کنند.

*پس جبهه النصره همچنان فعال است، اما جنگ به آن معنا نمی شود؟ 

چرا جنگ می کنند، اما جنگ آنچنانی نیست که بخواهند وارد شوند.

*باز هم می روند جایی را تصرف کنند؟ 

بله. چند وقت پیش که خان طومان را گرفتند و متاسفانه تلفات از ما گرفتند.

*پس جنگ کمابیش وجود دارد؟ 

بله. جنگ هست و فکر نمی کنم که این جنگ به این زودی تمام شود و این را به جد می گویم که اگر نیروهای ما به سوریه نروند بجنگند، ما واقعاً بایستی برویم و در کرمانشاه بجنگیم.

*یعنی جبهه النصره تا این حد ادعا دارد که می تواند چنین کاری انجام دهد که مثلا تا مرزهای ایران پیشرفت کند؟ 

جبهه النصره ادعا ندارد و نمی تواند چنین غلطی کند اما دلشان می خواهد. امان از وقتی که عقاید پوچ و باطل شود. وقتی که طرف اعتقاد دارد که چند شیعه را بکشد سرش روی پای پیامبر اسلام است یا اینکه سر چند شیعه را ببرد، پیامبر نظر لطف و رحمتش را به او عنایت می کند، او دیگر حاضر است که تا امریکا هم برود و سه شیعه را بکشد. کلاً این جنگ، بیشترجنگ جهل اعتقادی  آنان است تا اینکه جنگ نظامی باشد. اینها در سوریه حرفی برای گفتن ندارند، اما جمعیت زیادی دارند.  از بس ترکیه نیرو وارد سوریه می کند. نیروهایی که از کشورهای دیگر آنها را وارد این جبهه می کنند. بحث مالی آنها خیلی تفاوت دارد، عربستان خیلی به آنها پول می دهد.

*اخیراً این کمک های سعودی کمتر نشده بود؟ چون عربستان از نظر مالی تا اندازه ای در مضیغه قرار گرفته. 

خیر. هر جا که ایران حضور داشته باشد، سعودی ها حاضر اند خون و کلیه خود را بفروشند تا ایرانی ها را اذیت کنند.

*به نظر می رسد آن طرف به هیچ مبنای اخلاقی در جنگ پایبند نیست؟ 

بله. در خان طومان چقدر ناجوانمردانه عمل کردند. اما وقتی که ما می خواستیم در جایی عملیات کنیم، روز قبل از آن ، اطرافش را خمپاره می زدیم ، بر همین اساس خانواده ها می رفتند. هیچوقت خانواده ها را نمی زدیم. در شهرها می دانستیم که خانواده های النصره هستند که دارند می روند ، اما ما نمی زدیم. دستور بود که خانواده ها، زن و بچه ها بروند و آنها را نزنیم. بیست و چهارساعت قبل از آن کار همین بود. بعد از بیست و چهار ساعت ، جنگ تمام عیار شروع می شد. در جنگ نبل الزهرا، ما ندیدیم که از آن طرف یک زن کشته شود یک بچه را ندیدیم که کشته شود. کشته شده ها همه مشخص بودند، مزدور و جنگجو بودند. اما آنها به گونه ای دیگر عمل می کردند. در خان طومان آمدند و زن و بچه  و نظامی همه را قلع و قمع کردند.

*با این وجود مذاکرات صلحی که در ژنو در حال پیگیری است را چطور می بینید؟ چه اندازه می تواند بر روند ثبات در سوریه اثر بگذارد؟

یکی از مواردی که نیروهای ما را به کشتن داد، همین صلح بود. روسیه با امریکا توافق کردند که صلح باشد، آتش بس باشد. اما جبهه النصره در آتش بس آمدند و خان طومان را گرفتند. زمانی که نبل الزهرا آزاد شد، جنگ و درگیری بود. هر کسی که می زد و می برد، برد با او بود. اما زمانیکه آمدند خان طومان را زدند، صلح بود. یعنی اینکه کسی اجازه آتش و شلیک را نداشت اما آنها خلاف آتش بس را انجام دادند.

*خان طومان هنوز در دست جبهه النصره است؟ 

بله. در خان طومان درگیری خیلی زیاد است. اما در کل حضورم در سوریه تجربه خوبی بود. دیدگاه های من خیلی عوض شد. زمانی مدتی به ما آب و غذا نرسید، وضعیت به گونه ای شده بود که مواد خوراکی ما تمام و به زیتون خوری رسیده بودیم. زیتون می خوردیم که سیر بشویم. در سوریه کسانی حتی حاضر بودند امضاء کنند خانه و زندگی شان را ببخشند و اندازه کف دست نانی به آنها داده شود. اینجا بود که متوجه می شدید اگر میلیارد میلیارد پول داشته باشید، به درد شما نمی خورد. دو سه مرتبه هم عملیات شب شد. اگر می خواستید در آن سرما روی زمین بخوابیم تلف می شدیم، باید قبر برای خود می کندیم. زمین را نیم متر یا یک متر می کندیم و بصورت راسته در قبر می خوابیدیم. کیسه خواب را زیر پایمان می گذاشتیم و پلاستیک هم روی سرمان می کشیدیم بعد می خوابیدیم. بخار نفس ما بصورت شبنم به پلاستیک می چسبید و بعد روی صورت های ما چکه می کرد. خیلی سرد بود. به طوریکه قمقمه آب همه ما یخ زده بود. شب که می خوابیدیم و صبح بیدار می شدیم مثل یک تکه سنگ شده بود وهیچ آبی در آن نبود. در آنجا بود که دیدگاه من بسایر عمق  یافت. انسان آنجا باشد هیچوقت نمی گوید خدایا پول برسان. من همیشه می گویم که خدایا امنیت باشد. سوریه واقعاً دیگر مثل سابق نمی شود.

*در واقع آن سری که می توانستند بروند، رفتند و مهاجرت کردند. 

بله. آنهایی هم که ماندند دشواری هایش را به جان خریدند. الان دولت سوریه در جاهایی درگیر است که هزینه های خیلی سنگین و سرسام آوری را دارد. در بسیار مناطق گاز هم وجود نداشت. فقط با گازوئیل کارشان راه می افتد. بخاری ،آبگرمکن، اجاق گاز همه گازوئیلی بودند. سوریه دنیای گازوئیل است. مثل ایران نیست. در یک جایی رفتیم مربوط به یکی از سران النصره بود. عکس های او به در و دیوارش بود. معلوم بود که آدم مهمی بوده است. مساحت خانه او دو برابر مسجد بود. اگر بگویم که صد اتاق داشت ، دروغ نگفته ام. اتاق، زیر پله یک خانه آنچنانی ساخته بود، اما گاز ، آب نداشت. برق هم فقط موتور برق بود. مثل ما که  از طریق سیم کشی برق آمده است ، اینگونه نبود و فقط از طریق موتور برق ، برق به منزل می رسید. برق آنها هم با گازوئیل تامین می شد در حالی که چنین کاخی را ساخته بود.

1465206_904
رزمنده های ایرانی حاضر در سوریه

*پس با توضیحاتی که دادید پیش بینی می شود درگیری های پراکنده همچنان در سوریه وجود داشته باشد؟ 

قطعاً ادامه دارد. تا وقتی که بخواهند اینگونه رفتار کنند. من چند وقت پیش شنیدم که الفوعه و کفریا را النصره  فشار برروی آن آورده که می خواهد آن را بگیرد. الفوعه و کفریا جمعیت کمی دارند. یکی هشت هزار و دیگری بیست الی بیست پنج هزار نفر جمعیت دارد. شهر خیلی کوچک است. به خاطر دارم وقتی که نبل الزهرا آزاد شد، خبر به الفوعه و کفریا رسیده بود ، مردم مثل جشن امام زمان ما جشن گرفته بودند و می گفتند که بعد از آن نوبت آنها خواهد بود که آزاد شوند. یکسری اتفاقات افتاد و به اسم آتش بس یک سری تجهیزات و نیرو از طریق ترکیه به سوریه ارسال شد. این دو هفته ای که اسماً در سوریه آتش بس بود، معلوم بود که فقط از طریق ترکیه نیرو  و تجهیزات به سوریه آورده بودند.

*پس به اعتقاد شما هدف ترکیه ، فلج کردن کامل سوریه است؟ البته ترکیه هم در این میان خیلی آسیب دیده است. 

بله. وقتی که هواپیمای روسی را زدند و آن اتفاقات برایش افتاد، خبرنگاران اعلام کردند که چندین هتل پنج ستاره در ترکیه در حال اعلام ورشکستگی هستند. به میزان چهار میلیارد دلار توریست از روسیه به ترکیه می رفتند. بخاطر همین خیلی از هتل های ترکیه برای فروش گذاشته شده اند و یک سری دیگر هم اعلام ورشکستگی کرده اند. در حال حاضر هم از طریق مردم خودشان تحت فشار قرار دارند. اما قدمی است که برداشته است. ترکیه فعلی هم ذات عثمانی ها را دارد. به خصوص اردوغان. عرق کشور گشایی و اینکه ما قدرت برترهستیم ، همچون ذات عثمانی ها را دارند. بخاطر همین هم حاضر به قبول اشتباهات خود نیست. هم ترکیه و هم عربستان از روی جهل حاضر به عقب نشینی از مواضع خود نیستند. خیلی در خطا افتاده اند و دستشان هم به هیچ جایی بند نمی شود.

*اوضاع عراق در برابر سوریه چطور است؟

اوضاع عراق اما خیلی بهتر است. یک میلیون نفر در عراق داوطلب شده اند که به جنگ بیایند. چهارصد هزار نفر آنها دارند می جنگند و ششصد هزار نفر دیگر ذخیره هستند و برای آنها تجهیزات نداشته اند که به جنگ بروند و بجنگند که الان هم در صدد بازپس گیری فلوجه هستند. چون فلوجه مرکزخلافت داعش در عراق است. فلوجه مرکز نظامیان داعش است. نیروی اصلی داعش برروی فلوجه متمرکز است. برای همین هم هست که تا حالا دو سه بار به داخل شهر رفته اند اما نتوانسته اند فلوجه را بگیرند. نماد داعش شهر فلوجه است. یعنی اگر سقوط کند، یکی از پایه های داعش قطع می شود. پای دیگر داعش، اقتصاد آن است که برروی نفت استوار است.

*با این وجود پیش بینی می شود عراق خیلی زودتر از سوریه با ثبات تر خواهد شد.

قطعاً همینطور خواهد شد. چون نیرو دارد. اگر نیروی نظامی باشد و کسیکه برای جهاد بخواهد بجنگد با کسی که برای پول بخواهد بجنگد خیلی تفاوت دارد. همه صحبت های خود را گفتم به جز یک حرف دیگر که باقیمانده است. در سوریه که بودیم، دو سه نفر از رفقای من برای سومین مرتبه بود که می آمدند و هنوز پول اولین بار آنها را نداده بودند. الان به یک نیروی نظامی که برود در سوریه بجنگد، شاید روزی صد و شصت هزار تومان بدهند. آنهم بستگی به این دارد که در کجا بکار برود. حالا شما ماهانه آن را که حساب کنید، پنج میلیون هم نمی شود. زمانی که برمی گشتم، بعضی ها را که می دیدم به من می گفتند انشاالله عروسی را می خواهید بگیرید. عروسی را گرفتم و تمام شد.  بعد از این که از سوریه آمدیم مردم بسیار قدرشناسی کردند اما افراد معدودی می گفتند که دیگر بار را بسته اید. این حرف ها را که می زدند و آن سختی هایی را که من کشیده بودم حاضر بودم این مبلغ را به آنها بدهم و یک شب بروند و در آن سرما بخوابند. نه بجنگند و نه پنجاه کیلو تجهیزات به خودشان ببندند که بدوند و یا سینه خیز راه بروند، فقط یک شب تا صبح با همان تجهیزات بخوابند. آن وقت ببینم می گویند که هشت میلیون یا بیست میلیون می دهیم که من را برگردانید یا خیر؟

*پس اکثر کسانی که از ایران به سوریه می روند، اعتقادی می روند؟

شاید خیلی کلیشه ای باشد اما محال است کسی که به آنجا می رود غیر از اعتقادش باشد، چون در آنجا کم می آورد.آنجا سختی های خودش را دارد. دولتمردان ما بایستی خیلی حواسشان به این شهدایی که می آیند باشد. به این کسانی که در سوریه شهید می شوند عزت گذاشته شود. واقعاً مظلومانه شهید می شوند. برای همین ، زمانی که پای مذاکره می خواهند بروند به اینها نظر داشته باشند. الحمدالله تا حالا خیلی خوب پیشرفته اند و در آینده هم انشالله موفق و سربلند خواهند شد.

 

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید