شفقنا- حجت الاسلام مجتبی لطفی در بخش یازدهم نوشتار خود با عنوان «چگونه راحت زندگی کنیم؟ / پای درس جامع السعادات نراقی(ره) این گونه آورده است:
در نوشتار دهم مختصری در باره تکبر سخن به میان آمد و برای علاج آن راههایی علمی و عملی بیان شد و برای آزمون عملی تواضع و این که بدانیم متواضع هستیم یا نه؟ پذیرفتن کلام حق و مقدم داشتن دیگران در محافل و مجالس برشمرده شد.
در ادامه، مرحوم نراقی، قبول دعوت فقیر و خرید برای خانواده را از دیگر نشانه ها می داند و معتقد است اگر فقیری تو را به خانه یا مهمانی دعوت کرد، دعوت او را اجابت کن! نگو او در شأن من نیست. نگو در شأن من نیست که به بازار رفته و برای دوستان و زن بچه خرید کرده آنها را به دست گرفته به خانه بروم!
قدیمها که حمام عمومی بود برخیها برایشان سنگین بود، بقچة حمامشان را خودشان حمل کنند حتماً باید نوکری یا همراهشان، بقچه را برای آقا حمل میکرد! گاهی در انظار عمومی برای تو مشکل است خرید کنی و آن را برای خودت عیب میدانی؛ اگر دیدی اینها برایت سنگین است پس تو آدم متواضعی نیستی.
پوشیدن لباسهای ساده و نازل؛ چهارمین آزمون، تواضع است. اگر لباسهای مردمِ عادی، کهنه و وصلهدار داری و از پوشیدن آنها باکی نداری، پیداست انسان متواضعی هستی! غرض اصلی از پوشیدن لباس، دفع سرما و گرماست، پشمی باشد، کرکی یا هر نوع دیگری باشد. شخصیت انسان به لباس و امکانات دنیوی نیست. اگر دیدی پوشیدن لباسهای کهنه و ساده برایت سنگین است بدان تو آدم متکبری هستی. روزی حضرت علی(ع) لباسی پوشیدند که وصله داشت. مردم ایشان را عتاب میکردند که این چه لباسی است شما پوشیدهاید؟! حضرت(ع)در پاسخ فرمودند: «این باعث میشود که مؤمنان به این امام اقتدا کرده و دلها برای او خاشع خواهد شد».[1] به سلمان فارسی گفته شد: چرا لباس نو نمیپوشی؟! گفت: «من در این دنیا بندهام، و اگر آزاد شدم ـ در آن دنیا ـ ، لباس نو و تازه میپوشم».[2]
همنشینی با زیردستان؛ هم غذا شدن با خادمان و به طور کلی با زیردستان نشان دیگر تواضع است. اگر دیدی این عمل برای تو سنگین است، پس متکبری. مردی از اهالی بلخ نقل میکند همراه امام رضا(ع) در سفر به خراسان بودم، زمان غذا خوردن فرا رسید امام فرمودند: «سفره جداگانه پهن نکنید»، و سر سفره غلامان سیاه رفته و مشغول غذا خوردن شدند؛ به امام(ع) عرض کردم: فدایت شوم مناسبتتر این بود که سفرهای جداگانه پهن میکردیم، امام(ع) فرمودند: «خدای ما یکی، دین ما یکی، مادرمان حوّا و پدرمان آدم است و جزای هر شخص به اعمال اوست».[3]
سعید خُدری طی روایت مفصلی برخی از خصوصیات پیامبر(ص)را نقل کرده است:
«شترهای آبکش را علف میداد، شتر را با دست خود عقال میکرد، اتاقها را جاروب میکرد، گوسفندان را میدوشید، کفش خود را میدوخت، جامهاش را وصله میکرد، با خادمش هم غذا میشد و وقتی او خسته میشد کمک او گندم را آسیا میکرد، خودش از بازار خرید میکرد و حیا نمیکرد که آنچه خریده به دستش آویزان باشد یا پر لباسش بگذارد و به طرف خانه حمل کند، با پولدار و بیپول، کوچک و بزرگ دست میداد، به همه زودتر سلام میکرد چه کوچک، بزرگ، سفید و یا سیاه، آزاد یا عبد. لباس درونی و بیرونیاش یکی بود، اگر کسی او را دعوت میکرد اجابت میکرد گرچه دعوت کننده ژولیده و گرد و غبار گرفته باشد، طعامی که به آن دعوت میشد را کوچک نمیشمرد گرچه یک خرمای پوسیده باشد، از صبحانه برای شام و از شام برای صبحانه غذا نمیگذاشت [یعنی توکلش به خدا بود]، خرجش کم بود و به مخارج خاصی مقید نبود، خُلقش نرم بود، طبیعت کریم و بزرگوار داشت، در معاشرت، خوب و زیبا بود، روی باز داشت و عبوس نبود، همیشه خندهرو و بدون قهقهه بود، محزون بود ولی عبوس نبود، در مقابل کارهای خلاف، شدید و تند بود ولی به زور و عنف متوسل نمیشد، اهل تجاوز نبود، نه اینکه خودش را ذلیل کند، اهل بخشش بود اما اسراف نمیکرد، با اقوام خویش رحیم بود، با یهودی و مسیحی و مسلمان برخورد خوب و نزدیک داشت، دلش زود میشکست، دایم سرش به زیر بود، از سیری معدهاش ترش نمیکرد و دستش را به طمع دراز نمیکرد».[4]
تواضع صفت مخالف تکبر است و به هر اندازه تکبر در انسان کمتر باشد، تواضعش بیشتر خواهد شد. «وضع» یعنی پائین بودن. متواضع بودن یعنی خود را پائین دیدن به این دلیل که همگی ما مخلوق خدا و دارای نقص هستیم و اگر چیزی داریم همگی از آن خداست و از سوی دیگر از سوء خاتمه خود خبر نداریم پس نباید اگر مال، علم یا تقوایی داریم بدان وسیله خودبزرگبین شویم. انسان بیتواضع ثمرهای ندارد و کسی از او بهره نمیبرد و منزوی خواهد شد خدا به پیامبر(ص) میفرماید: «اگر تو خشن و دارای قلب سختی بودی مردم از اطراف تو پراکنده میشدند»[5]. راز پیروزی و موفقیت پیامبر(ص)برای هدایت مردم متکبری که اگر وارد خانهای میشدند که سر در آن کوتاه بود، حاضر نبودند خم شوند مگر اینکه سردر را خراب کنند! این بود که؛ با اخلاق نیکو و تواضع خود، آنها را از ضلالت نجات داد.
در تواضع، انسان نفس خود را میشکند و در نتیجه در ذات خود مزیَت و برتری بر دیگران نخواهد دید و تواضع او را وادار میکند با رفتار و گفتار، دیگران را از خود برتر بداند و به کرامت انسانی آنها احترام گذارد. مواظبت بر رفتار و گفتار متواضعانه بهترین راه درمان کبر است.
(در باره تواضع بیشتر خواهیم نوشت… برگرفته از شرح آلله منتظری بر جامع السعادات مرحوم نراقی)
[1]. همان.
[2]. بحارالانوار، همان، ص 205
[3]. الکافی،ج 8، ص 230، ح 296؛ بحارالانوار، ج 49، ص 101، ح 18.
[4]. بحارالانوار، ج 70، ص 208؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، ص 196
[5]. وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ، آل عمران(3)، 159











