امروز : جمعه 23آبانماه 1404 | ساعت : 03 : 59

آخرین اخبار

اختلاف در اتحادیه اروپا بر سر استفاده از دارایی‌های روسیه

شفقنا - ینس استولتنبرگ، وزیر دارایی نروژ، اعلام کرد...

آلمان با ادامه خدمت سربازی داوطلبانه موافقت کرد

شفقنا - سیاستمداران آلمانی روز پنج‌شنبه اعلام کردند که...

هاآرتص: ارتش اسرائیل در دام فریب اطلاعاتی یحیی السنوار گرفتار شد

شفقنا- روزنامه هاآرتص به نقل از منابع امنیتی اسرائیلی...

ایران، برگزاری موفق انتخابات مجلس عراق را به مردم و دولت این کشور تبریک...

شفقنا: اسماعیل بقائی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی...

عراق در آستانه مرحله جدید سیاسی پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات پارلمانی

شفقنا- با پایان روند رأی‌گیری انتخابات پارلمانی عراق در...

معاون رییس جمهور: اهل سنت در دولت نامحرم نیستند

شفقنا- معاون رییس جمهور در امور توسعه روستایی و...

ولایتی: آینده‌ای روشن در انتظار ایران و عراق است

شفقنا- مشاور امور بین‌الملل رهبر انقلاب ضمن تبریک برگزاری...

رئیس‌جمهور لبنان: تداوم تجاوزات اسرائیل مانع استقرار ارتش در جنوب کشور است

شفقنا- به گزارش خبرنگار سیاسی، «جوزف عون» رئیس‌جمهور لبنان،...

شرکت توانیر: ۲۲ هزار ماینر کشف شده برق ۲۲۰ هزار خانوار را می‌بلعید

شفقنا- مجری نظارت و ساماندهی استخراج رمز دارایی‌های شرکت...

کمیسیون انتخابات عراق: شکایت تأثیرگذاری بر نتایج انتخابات دریافت نکرده‌ایم

شفقنا- کمیسیون انتخابات عراق تأکید کرد که تاکنون هیچ‌گونه...

اژه‌ای: دشمن پس از شکست‌های نظامی، بر جنگ نرم متمرکز شده است

شفقنا- رییس قوه قضاییه گفت: با اجرای دقیق قوانین...

قالیباف: آسیب‌های اجتماعی با فرهنگ جهادی قابل اصلاح است

شفقنا- رئیس مجلس شورای اسلامی اقدامات جهادی را از...

معاون وزیر خارجه: در برابر تحریم‌ها مسیر تازه‌ای می‌سازیم

شفقنا- معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه ایران با تاکید...

بازگشایی سفارت سوریه در لندن پس از 13 سال

شفقنا- وزیر امور خارجه مرحله انتقالی سوریه، ضمن بازگشایی سفارت این کشور...

شورای اروپا تلاش کی‌یف برای ممنوعیت زبان روسی را متوقف کرد

شفقنا - گزارش‌ها حاکی است مقامات شورای اروپا با...

مناظره های امام کاظم (ع)/ یادداشتی از علی سبحانی

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین علی سبحانی در یادداشتی آورده است: منصور دوانيقى ـ دومين خليفه عباسى ـ نخستين كسى بود كه ممنوعيت «نگارش حديث» را كه از خلفاى پيشين به يادگار مانده بود، برداشت و محدثان را در سال 141ق به تدوين احاديث نبوى تشويق نمود. صحاح ششگانه و يا به تعبير درست‌تر: دو صحيح و چهار «سنن» اهل سنت پس از رفع منع، تنظيم گرديد. «موطأ» مالك نیز در همین دوران تأليف گرديد.

تحريم نگارش حديث كه به دستور دو خليفه نخست انجام گرفت و خلفاى اموى نيز از آن پيروى كردند، سبب شد حديث پيامبر اکرم(ص) كه حجت دوم پس از قرآن مجيد است، در سينه‌ها و احياناً در اوراق نامنظم و پراكنده محبوس بماند و در برابر، کسانى مانند كعب‌الاحبار و هم‌انديشانش فرصت یافتند مجعولات و اسرائيلیات را به عنوان دانش راستین در دسترس مردم بگذارند و بدین ترتیب برخی متون مالامال از مطالب تجسيم و تشبيه شد، به طوری كه برای مثال گفتند خداوند بر تختى نشسته و احياناً سريرش به خاطر سنگينى وزن او، به‌سان تخت چوبى به صدا درمى‌آيد!

برای نمونه در حديث فرود خدا از عرش به آسمان، گفته می‌شود: «خدا هر شب به آسمان پايين فرود مى‌آيد و تا آخرين ثلث شب درنگ مى‌كند و مى‌گويد: كيست كسى كه مرا بخواند تا خواسته‌اش را برآورم، كيست كسى كه چيزى بخواهد تا به او بدهم، كيست كسى كه آمرزش بجوید تا او را ببخشم؟»

در این خصوص چند نکته قابل طرح است:
اـ گويى از روزى كه بشر به حد تكليف رسيد، خدا اين برنامه را هر شب تكرار مى‌كند.
2ـ خداوند چه نيازى به فرود آمدن دارد در حالى كه آفريننده جهان و بشر است و از تمام خصوصيات مخلوقش حتى انديشه پنهان او آگاه است: «ألأ يَعلَمُ مَن خَلَقَ و هو اللّطيفُ الخَبير» (ملك، 14).
3. خداى حكيم مطلق است و كارهایش پيراسته از بيهودگی، حالا اين فرود و صعود چه سودى دارد و بر اين اقدام‌ها چه ثمرى مترتب است!
4. از نظر راوى، خدا جسم است و براى او حركت و انتقال و دگرگونى است!

امامان معصوم(ع) پيوسته با افكار انحرافی و وارداتى مبارزه می‌كردند و خشم اهل تجسیم را بر خود مى‌خريدند. در عصر امام موسى بن جعفر(ع) به خاطر پشتيبانى حكومت از محدثان، قدرت اینان بالا گرفت. شخصى به نام يعقوب بن جعفر نقل مى‌كند در محضر امام كاظم(ع) بودم، سخن از گروهى به ميان آمد كه مى‌گويند خدا به آسمان پايين فرود مى‌آيد… امام فرمود: «خدا هرگز فرود نمى‌آيد و نيازى به فرود آمدن ندارد، دور و نزديك برای او يكسان است. چيزى از او دور نيست و چيزى برایش نزديكتر از ديگر چيزها نيست؛ او از هر چيزى بى‌نياز است و همه چيزها به او نيازمندند. او قدرت عظيمى دارد و كارهایش حكيمانه است. خدا را از هر نوع حركت و از هر نوع نشست و برخاست، كاستى و فزونى، پيراسته بدانید…»1

نمونه مناظره امام كاظم(ع) 
قرآن مجيد مى‌فرماید خدا در آفرينشگرى، به ابزار نيازى ندارد، هر موقع خواستش بر ايجاد چيزى تعلق بگيرد، بدون درنگ تحقق مى‌پذيرد: «إِنَّمَا أمرُهُ إِذَا أرَادَ شَيئًا أن يَقولَ لَهُ كُن فَيَكون: شأن و منزلت او چنين است که هرگاه آفرينش چيزى را بخواهد، می‌گوید باش و می‌شود» (يس، 82).  در اين مورد: دو چيز مورد نظر امامان معصوم(ع) است:

1. اراده خدا به سان اراده انسان نيست كه از ترديد و تأمل و انديشه آغاز مى‌گردد تا به مرحله تصميم و قطعى شدن برسد. او مبرّا از چنين اراده حادثی است؛ اما اینکه حقيقت اراده‌اش چيست، براى ما روشن نيست و نمى‌توان درباره‌اش سخن گفت، بالاخص اگر اراده او را از صفات ذاتی بدانيم كه با ذات او يكسان است و ذات برتر از آن است كه در انديشه موجود امكانى بگنجد؛ به قول عطار نیشابوری:
او به سر نايد ز خود آنجا كه اوست
كى رسد عقل وجود آنجا كه اوست؟
امام كاظم(ع) در تفسير اراده خدا مى‌فرمايد: «بمشيته من دون تردد فى نفسه»2 او داراى اراده است، اما نه به آن معنى كه از شك و ترديد آغاز گردد و پس به مرحله قطعيت برسد.

2. اهل حديث مى‌گويند: خدا به هنگام ايجاد اشيا، به لفظ «كن» تكلم مى‌كند. آنان تكلم خدا را از صفات ذاتى او شمرده و برآنند که همچون انسان، از ذات او كلام پديد مى‌آيد.3. چنين برداشتی در مورد خدا، چیزی جز تجسيم و تشبيه نيست؛ امام كاظم(ع) فرمود: هرگز از ذات خدا كلمه‌ای به نام «كن» بيرون نمى‌آيد؛ این تعبیر كنايه از بى‌نيازى حق از هر نوع ابزار و ادوات است، يعنى خواست او عين شدن است.

در دوران حكومت اموى‌ها و بخشى از دوران عباسى‌ها، مسأله «جبر» و «تفويض» و مجبور يا مختار بودن انسان‌ها مطرح گرديد. حكومت‌هاى وقت غالباً طرفدار جبر بودند و براى تحكيم پايه‌هاى خويش از آن بهره مى‌گرفتند، در حالى كه امامان(ع)  بر آزادى انسان تأكيد مى‌كردند. عبدالله بن مسلم از فقيهان عراق با دوست خود ابوحنيفه، مذاكره‌اى دارد كه منجر به مناظره با امام كاظم(ع) گرديد و در اينجا نقل مى‌كنيم: آن دو دم خانه امام صادق(ع) بودند که نوجوانى بيرون آمد. عبدالله او را به ابوحنيفه معرفی کرد: موسی پسر امام صادق(ع). دوستش گفت: چنان سؤال‌پيچش مى‌كنم که سر تعظيم فرود آورد يا شرمنده شود. پس پرسید:
ـ جوان! سؤالى دارم: انسان غريب كه آشنايى در محلى ندارد، اگر بخواهد رفع حاجت كند، كجا بايد برود؟
فرمود: دور از ديد همگان و چشمه‌ و جاى ريزش ميوه، در حالى كه رو به قبله و پشت به آن نباشد.
دوباره پرسید: گناه گنهكار از كجا صورت مى‌گيرد و مسئولش كيست؟
فرمود: اين مسأله سه حالت و يا سه صورت دارد كه دو تایش باطل و يكى حق است:

1. بگوييم گناه بندگان از خداست  و بندگان در اين مورد نقشى ندارند؛ اين احتمال مسلماً باطل است، زيرا خداى حكيم چگونه بندگانش را با اعمالى كه خود آفرينندۀ آنهاست و بندگان در آن نقش ندارند، كيفر مى‌دهد؟

2. بندگان خدا با او به طور مشاركت، آفرينندۀ گناه هستند. اين احتمال نيز بى‌پايه است؛ زيرا هرگز نمى‌توان تأثيرگذارى خدا را با تأثيرگذارى بندگان يكى گرفت، شريك نيرومند نبايد شريك ناتوان را مؤاخذه كند.

3. گناه از جانب بنده سرچشمه مى‌گيرد، نه از جانب خدا؛ در اين صورت خواست، مى‌بخشد و خواست مؤاخذه مى‌كند.
عبدالله می‌گوید: پاسخ روشن و نيرومند آن جوان، دوستم را در سكوت معنى‌داری فرو برد.4
درباره پاسخ امام كاظم(ع) يادآور مى‌شويم نظر امام اين نيست كه فعل بندگان از هر نظر از خدا بريده است؛ زيرا اين نظر معتزله است كه بندگان را در انجام كارها، مستقل و بى‌نياز از خدا مى‌دانستند، بلكه مقصود امام اين است كه خدا انسان را با سرمايه‌هاى گوناگونی آفريده كه مى‌توانند هر راهى را كه بخواهند بيابد، ولى به كارگيرنده اين سرمايه، فقط بنده است كه آن را در يكى از دو راه طاعت و عصيان، مصرف می‌كند؛ بنابراين اگر مى‌فرمايد سرچشمه گناه از جانب بندگان است، مقصود همين است، يعنى انسان است كه براى سرمايه رنگ مى‌بخشد: يا رنگ پيروى و گردن نهادن و يا سركشى و سرپيچى.

گفتگوى هارون با امام كاظم(ع) 
مذاكره هارون‌الرشيد ـ از خلفاى بسيار خودخواه و سنگدل عباسى ـ با امام كاظم(ع) به طور گسترده نقل شده است و از قرائن به دست مى‌آيد كه اين مناظره در شهر بغداد صورت پذيرفته؛ زيرا فوراً به احضار نوح بن دراج (قاضى كوفه و بصره) و سفيان ثورى فرمان مى‌دهد. امام در اين ديدار، از حقايقی پرده برمى‌دارد كه براى خليفه كاملاً تازگى داشت. گفته‌اند امام وارد مجلس هارون شد و خلیفه بدون مقدمه پرسید: «آيا امكان دارد دو حاکم در يك كشور باشند و به هر دو خراج بدهند؟»

امام فرمود: «از روزى كه پيامبر(ص) رحلت كرد، به ما تهمت زده‌اند و اين يكى از آنهاست.» چون هارون مى‌دانست امام خلاف نمى‌گويد، تا حدى آرام گرفت و مناظره‌اى ميانشان آغاز گرديد.
هارون گفت: ما فرزندان عباس، عموى پيامبریم و شما فرزاندان ابوطالب هستيد كه او نيز عموى پيامبر بود؛ بنابراين پيوند ما و شما با پيامبر يكسان است؛ همگى عموزاده پيامبريم و هيچ يك بر ديگرى مزيت نداریم.
امام فرمود: درست مى‌گويى، با این تفاوت كه عبدالله پدر پيامبر(ص) و ابوطالب، از يك مادر بودند و عباس از مادر ديگر متولد شد؛ بنابراين فرزندان ابوطالب به پيامبر نزديكترند.
هارون: با وجود عمو، فرزندان ارث نمى‌برند و پيامبر(ص) درگذشت در حالى كه عمویش عباس زنده بود و با وجود او، ديگران (يعنى فاطمه و پسرعمویش على) وارث حضرت نخواهند بود.
امام فرمود: بازدارى عمو از وراثت ديگران، برخلاف كتاب و سنت است، و اموى‌ها بر اين امر دامن زدند. على(ع) با اين بدعت مخالفت ورزيد و اين مطلب معروف و مشهور است و هم اكنون كسانى هستند که بر طبق فتواى امام داورى مى‌كنند.
هارون: او كيست؟
فرمود: نوح بن دراج كه قاضی بصره و كوفه است. البته گروهى نيز با او از در مخالفت درآمده‌اند، مانند سفيان ثورى، ابراهيم مدنى و فضيل بن عياض.
هارون هر دو گروه را احضار كرد و از نوح پرسید: «چرا از رأى مشهور برگشتی؟» گفت: به خاطر این سخن پيامبر(ص) كه فرمود: «اقضاكم على» (داورترین شما، علی است) و این سخن خلیفه دوم كه گفت: «اقضانا على» (داورترین ما، علی است).
هارون در فكر فرو رفت، سپس همگان را مرخص كرد و به امام گفت: «در مورد وراثت ما نیز اگر سخنى دارى، بگو.»
امام فرمود: پيامبر(ص) ولايت را از آن كسانى دانست كه پيش از فتح مكه، به مدينه مهاجرت كنند و آيۀ قرآن شاهد اين گفتار است: «الذينَ آمنوا و لَم يُهاجِروا ما لَكُم مِن ولأيَتِهِم مِن شئ حتّى يُهاجِروا: كسانى كه ايمان آورده اند و هجرت نكرده‌اند، هيچ ولايتى از آنان براى شما نيست تا هجرت كنند» (انفال، 72) و عموى ما عباس تا فتح مكه، دست به هجرت نزد و پس از آن، مكه را به عزم مدينه ترك گفت.
هارون پرسید: اين مطلب را تاكنون بازگو كرده‌اى؟
امام فرمود: نه.
هارون: چرا خود را فرزند پيامبر مى‌خوانيد در حالى كه فرزندان على هستيد؟
فرمود: هر گاه پيامبر(ص) زنده گردد و خواهان ازدواج با دختر تو شود، آيا می‌پذیری؟
هارون: البته، چه افتخارى بالاتر از اين؟
امام فرمود: ولى اگر بر فرض محال چنين درخواستى نسبت به دختران من انجام گيرد، من نمى‌پذیرم؛ زيرا دختران من اولاد او هستند و نسبت آنان از طرف پدر به او مى‌رسد. گذشته از اين، قرآن عيسى بن مريم را از نسل ابراهيم مى‌شمارد، در حالى كه وى از طرف مادر به ابراهيم مى‌پيوندد: «و زَكَرِيَّا و يَحيَى و عِيسَى و إِليَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِين» (انعام، 85).
پيامبر(ص) در روز مباهله مأمور شد كه به مسيحيان نجران بگويد: «تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنَا و أبنَاءَكُم …: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان را بخوانیم»(آل عمران، 61)؛ یعنی دو طرف با فرزندان خود به مباهله بپردازند و در آن روز حضرت «حسنين»(ع) را به ميدان آورد .آيا اين گواه بر ذريه بودن آنان براى رسول خدا(ص) نيست؟5

در مسجدالنبی
در فقه شيعه، ارث داراى طبقاتى است به گونه‌اى كه طبقه‌اى به ميّت، از طبقه بعدى نزديكتر است. فرزندان و پدران و مادران در رده اول جاى دارند، برادران و خواهران در رده دوم، و عمو و عمه و دايى و خاله در طبقه سوم؛ ولى در فقه دیگران، فرعى مطرح است و آن، مشاركت عمو با اولاد فرد درگذشته، در تركه است كه از آن به نام «عصبه» تعبير مى‌كنند.
در نظر نخست تصور می‌شود كه این مسأله، تنها يك اختلاف فقهى است، در حالى كه پشت این موضوع، يك نظريه سياسى نهفته است تا عباس را از نظر وراثت در رديف دخت گرامى پيامبر اکرم(ص) بیاورند و یک نوع معادله‌اى بين او و امام على(ع) پديد آيد. پس از سپرى شدن دوران امويان، بنی‌عباس بیشتر به اين موضوع دامن مى‌زدند و جایگاه عمو را در رديف فرزندان معرفى مى‌كردند تا از اين طريق ثابت كنند كه آنان براى خلافت پيامبر(ص) شايستگى دارند. اينك شاهد تاريخى به نقل از شيخ مفيد:
هارون  وارد مدينه شد، جلسه‌اى تشكيل دادند كه در آن بنى‌هاشم و فرزندان مهاجر و انصار و شخصيت‌های مختلف حضور داشتند. امام كاظم(ع) نيز از روى ناچارى شركت كرد. پس از گفتگوها، هارون گفت: «برخيزيم و به زيارت رسول خدا(ص) برويم» و دست امام(ع) را گرفت و وارد مسجدالنبی شدند. هارون چون در برابر ضريح حضرت قرار گرفت، گفت: «السلام عليك يا بن عم»، یعنی من پسرعموى پيامبر هستم. در اين هنگام امام موسى بن جعفر(ع) گفت: «السلام عليك يا أبه!» (ای پدر، سلام بر شما). چهره هارون دگرگون شد و گفت: «اين افتخار بزرگى است كه شما از آن بهره‌مند هستيد.»6

پی‌نوشت‌ها:
1 . كافى، ج1، باب الحركة والانتقال؛  احتجاج طبرسى، ج2، ص326.
2  .  كافى، همان.
3  . ابن تيميه، منهاج السنة، ج2، ص362.
4 . توحيد، صدوق، باب5، ص2؛  احتجاج، طبرسى، ج2، ص331ـ 332.
5 . توحيد، صدوق، ج1، ص7؛ تحف العقول، ص404؛  احتجاج، ج2، ص335ـ 340.
6 . الفصول المختارة، ص 36.

منبع: روزنامه اطلاعات

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید