شفقنا- روزنامه اطلاعات در مطلبی با عنوان« مسیر دشوار التیام» اینگونه آورده است:
دریچههای اطلاع ما از وقایع بیشتر شده و نسبت به نیم قرن پیش، چنان فراخ و متنوع است که قیاس آن ممکن نیست. اما مسائلی وجود دارند که همانند و همسان برجای ماندهاند و گویی دور و تسلسلی تاریخی ما را در حصار خود و تاریخمان گرفتار کرده است. روزگارمان دیگر شده و ما هنوز در آمد و شد میان گسلهای هویتی گرفتاریم. وقایعی در گوشه و کنار روی میدهد و با درد و دریغ چیزهایی میبینیم که باورش برایم دشوار است. این پرسش به ذهنم میآید که شور فرهنگ و اخلاق و میهن دوستی و آیینهای ما کجاست؟ چرا ایرانیت و اسلامیت که شاکله توازنی هزار و چندصد ساله را در زندگی و فرهنگ و تاریخ ایرانیان قوام داده و دوام بخشیده بود، اینک چابکی و انگیزه لازم را برای ایجاد یگانگی ما نمیتواند فراهم آورد؟
گویی جان و روحمان خسته است و توش و توان از فکر و فرهنگ و باور گرفته شده است. زخمی بر جان ما نشسته که انکارش فایده ندارد؛ نه برای زمامداران و نه برای مردمانی که از هر قوم و تبار، یا دین و مذهب، و با هر زبان و سننی در کنار هم زیسته و هزارهها را به خاطرهای از پیوند بدل ساخته اند. حزین لاهیجی که در غربت زیسته و سپس مقارن آشوبهای درون ایران و حملة محمود و اشرف افغان به ایران خون گریسته بود، اما ناامید و مهجور نماند. همو سروده است:
بهشت برین است ایران زمین
بهشتش سلیمان وشان را نگین
بهشت برین باد جان را وطن
مبادا نگین در کف اهرمن!
و این ویژگی او تنها نبود. حکیم فردوسی؛ استاد داد و خرد و اخلاق و پدر زبان پارسی و تمامی خردمندان ما چنین بوده و اندیشیدهاند و ما اینگونه دوام آورده و پایدار مانده ایم. هزارسال پس از فردوسی ادیب الممالک فراهانی از همین توازن و لزوم توجه و تربیت بر اساس آن سخن میگوید و بسیار اندیشیده و نکته سنجانه میسراید:
این وطنِ ما، منار و نورِ الاهی است
هم زِ «نُبی» خواندمی، هم از «زَند»
نُبی قرآن است و زَند هم متون باورهای ایرانی، و این یعنی ایران پیش و پس از اسلام با عظمت و پایدار بوده و هماره ورجاوند و یگانه و با عظمت برجای خواهد ماند. اما کیست که به رغم این مسائل، زخمها را بر تن مردم و میهن ببیند و انکار کند. زخم و حتی شکست برای یک ملت و یک کشور مساوی تباهی نیست، بلکه تجربهای برای استواری و پایهای برای خیزشی دوباره و سربلندی و پیروزی است. امروز میان حکومت و مردم نقار و نقدی پیش آمده و مردم حاکمان را برگزیدهاند برای خدمت و نه سروری، که خدمت و فروتنی در برابر ملت عین عظمت و افتخار و عزت است برای زمامداران، پس باید مشکلات مردم حل شود و به درد و رنج و کمبودهای تک تک شهروندان توجه و از آنان دلجویی شود. مردم صاحبان مشاع این وطنند و هرآنچه در آن بوده و هست، میباشند. آنان میتوانند و میباید صورت و محتوای حکومت و درخواستهای خود را بیان کنند و هرجا کم و کاستی بود زبان نقد گشایند و اگر لازم شد اعتراض کنند.
باید شرایطی فراهم آوریم که جوانان وطن بمانند و رفتگان هم برگردند و به دین و میهن افتخار کنند.
میان اغلب حکومتها و کارگزاران با مردم اختلاف نظر و ایده و تفاوت مناظر و منافع وجود دارد. گاه یک سوءتفاهم است و گاه فاصلهای عمیق و بعید که به تنش و شورش میانجامد. این زخمها را باید التیام بخشید و بر آن مرهم نهاد. تکبر و لجبازی مشکلی را حل نخواهد کرد و سنت و سیرة اولیا و ائمه ما نیز توصیه به مدیریت امور و اصلاح دارد. در یک افق وسیعتر، البته باید تمامت و یگانگی به جامعه بازگردد. دولت و ملت، حکومت و جامعه، و زمامداران و مردمان باید برای اعتلای کشور بکوشند و از مواهب بی پایانی که این سرزمین دارد، بهترین بهرهها را نصیب مردم سازند. ایران هیچ چیز از ثروت و موقعیت بهینه در جغرافیای سیاسی و نیروی کیفی انسانی و انرژی کم ندارد و به تنهایی از چهل کشور جهان روی هم رفته ثروتمندتر است. اما همانطور که سالها پیش در آستانه اجلاس جی۲۰ نوشتیم و منتشر شد، چرا ایران در زمرة این قدرتهای بزرگ اقتصادی نیست؟ صندلی ما را کدام کشور اشغال کرده است؟ نکند روزی ما در کنار کشورهای نیازمند مرزهای شرقی و همسنگ آنها ارزیابی شویم!
امروز به دلیل از دست دادن فرصتها و ناکارآمدی و غفلت یا روشنتر بگویم تضعیف جمهوریت و مردمسالاری، شرایط دشواری برای کشور، مردم، دولت و زمامداران کشورمان پدید آمده است. عشق به ایران و تمکین به قانون و توجه به منافع ملی تنها راه برون رفت ما از این چرخه و ایجاد لایههای ثروت و قدرت است. نمیتوان با شعار و تکیه بر آرای نادر و من درآوردی دائما کشور را در انزوا نگاه داشت. امور نامعقول از سوی جامعه نامقبول هم خواهد بود و اگر ادامه یابد، نامشروع هم خواهد شد.
نپرسید مشکلات چیست و دست انکار را قطع کنید. از مافیای خودرو تا ابهامات فروش نفت، از تحریم و کاسبانش تا فرجام برجام، از انزوای تجاری تا تحریم شبکه بانکی ایرانیان، از مدیریت ناکارآمد تا تکیدگی رسانه ملی و رمیدن افکار عمومی به سوی رسانههای دیگر، از محدودسازی فرهنگ و هنر تا میدان دادن به اراذلی چون تتلو و صدها موضوع دیگر، مردم را رنجانده و جسم و روح میهن را زخم زده است. باید مرهم بگذارید و التیام ببخشید. هیچ راه دیگری نیست جز راه دشوار التیام…، وگرنه همه بازنده خواهیم بود. این سخن را به سروده استاد محمد حسین شهریار تبریزی پایان میدهم:
نه از دین و نه از دانش نشان بود
که بنگاه تمدن بود ایران
یکی نسل جوان باید که زایند
به مهدِ شیرخواری، شیرگیران
سلحشوران، سواران، جنگجویان
درنده خنجران، دوزنده تیران
سر از جوش وطن جوشنده کانون
دل از کین عدو سوزنده نیران