شفقنا- روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی با عنوان« از خيزش تنگدستان بترسيد» به قلم آیت الله سيد ضياء مرتضوي این گونه آورده است:
در بررسي علل اعتراضات و رويدادهاي طولاني اخير، بيترديد وضع ناگوار اقتصادي جامعه و آسيب ديدن نظام معيشت مردم، در شمار زمينهها و عوامل آشکار آن است. چنان که وعدههاي کمثمر و برخي تحولات ظاهري در برخي روندهاي سياسي، مانند تغيير در رياست دولتها که گاه مايه عقبگرد نيز بوده، احساس نااميدي و سرخوردگي از سياستهاي جاري کشور در سطوح کلان، به ويژه در مناسبات خارجي را دو چندان کرده است.
ازسوي ديگر «تصلّب» برخي مقامات که در شمار مسئولان و تصميمگيرندگان اصلي کشور هستند و بياعتنايي يا کماعتنايي به ديدگاهها و تدابير خيرخواهان در اصلاح وضع موجود، اين احساس را در بسياري از افراد پديد آورده است که در آن سطوح بر سياستها و مواضعي پافشاري ميشود که نتيجهاش چيزي جز فقر و فلاکت در جامعه نبوده و نيست و تو گويي که برخي نقشآفرينان سوگند خوردهاند که در همواره بر يک پاشنه بچرخد!
کساني که بر چنين سياستها و مواضع ناسازگار با واقعيتهاي زندگي مردم پافشاري دارند، علاقه و تأکيد دارند رفتار خود را امري «اصولي» و در چارچوب منافع مردم و به نام «مقاومت» در برابر فشار دشمن معرفي کنند، اما تصويري که از اين سياستها و مواضع در ذهن جامعه پديد ميآيد و بر زبان طيف بسيار گسترده مردم جاري ميشود، همواره همان خواست و خيال بانيان و سياستگذاران اين وضع نبوده و نخواهد بود و گاه نوعي «لجبازي» را از آن برداشت ميکنند و مايه بسي شگفتي است که مسئولان امر، به ويژه مقامات عالي به اين واقعيت آگاه نباشند.
نبايد و نميتوان گمان برد که پيوند زدن اعتراضات که در مواردي نيز به اغتشاش انجاميده و بخشي از مسئوليت ان نيز متوجه خود حکومت است که تا کنون اجازه اعتراضات مسالمت آميز را نداده است، به معناي کوچک شمردن سطح مطالبات جامعه يا معترضان است که خوشبختانه بخش اصلي آن به هر دليل به کف خيابان نيامدهاند. تنگدستي جامعه و کوچک شدن مشهود سفره مردم، چيزي نيست که با هيچ منطقي بتوان آن را کوچک شمرد؛ به ويژه در حکومتي که به نام دين بر پا شده است و در تصور عمومي روحانيت در آن نقش اصلي را دارد.
تنها نگاهي به واقعيت فقر و پيآمدهاي آن از چشمانداز تعاليم اهل بيت(ع) که در پارهاي موارد به صورت هشدار بيان شده است، بايد مايه نگراني جدي مقامات ديني و مسئولان سياسي و فرهنگي جامعه باشد و قبل از پيدا کردن و شناساندن دشمن در وراي مرزها دستکم از نگاه ديني گسترش فقر و بالا رفتن شاخص فلاکت اجتماعي را بزرگترين دشمن بشمارند و به فراخور آن عمل کنند.
اينکه تنها جناب کليني در بابي با عنوان «کمک گرفتن از دنيا براي آخرت» سيزده روايت آورده نشان دهنده اهميت موضوع است؛ از آن جمله اين دعاي پيامبر(ص) را که از خداوند ميخواهد: «به نان ما برکت بده و ميان ما و آن جدايي نينداز، که اگر نان نباشد نماز نميگزاريم و روزه نميگيريم و واجبات پروردگار خود را به جا نميآوريم» نيز اين سخن پيامبر(ص) با سندي معتبر که اگر مسلمان با داغ فرزند خود شب را به صبح يا روز را به شب آورد، براي او بهتر از اين است که گرفتار يغما و غارت اموال خود شود و سپس افزود: پس به خداوند پناه ميبريم از غارتزدگي. مشابه اين سخن از زبان علي(ع) در نهج البلاغه آمده است که «انسان با مرگ فرزند ميخوابد اما با به يغما رفتن اموال نميخوابد».
آنچه از اين چشمانداز، هشداري جدي به شمار ميرود اين است که براي جلوگيري از انفجار و غليان تنگدستان يا بايد بر عنصر «ديانت» تکيه کرد يا «عقل» يا بهره جستن از مهرباني و حس «عاطفه»، و چه بهتر که طبقات تنگدست و حاشيهنشينان در برخورد با مشکل فقر برخوردار از هر سه عنصر باشند؛ اما علي(ع) در نهج البلاغه، خطاب به فرزند خود، محمد حنفيه هشدار داده اين است که فقر به هر سه عنصر آسيب ميزند و کارآيي چنين سرمايههايي از ميان ميرود و بايد از آن پروا کرد و از شر آن به خداوند پناهنده شد:
«اي پسرم! من بر تو از فقر ميترسم؛ از آن به خدا پناه ببر؛ زيرا فقر کاستي دين، سرگشتگي و دهشت عقل، و انگيزه خشم و دشمني است».
خدا رحمت کند امام خميني را که بارها درباره رسيدگي به وضع زندگي مردم تذکر و حتي هشدار داده است. از جمله ايشان در ديدار با صاحبان صنايع و کارخانجات در تأکيد بر لزوم رسيدگي به وضع کارگران و ضرورت برخورداري آن از يک زندگي عادي هشدار داد که بيتوجي به اين امر ميتواند زمينه انفجاري مهارنشدني را پديد آورد:
«اگر خداى نخواسته در يک مملکت اسلامى طورى بشود که در کارخانهها و کارگرها به واسطه اينکه درست به آنها رسيدگى نمىشود انفجار حاصل بشود، اين انفجار از محيط يک مملکتى است که مدّعى اسلام است؛ نه روحانى مىتواند اين را خاموشش کند، نه کس ديگر. براى اينکه روحانى آن وقت مىتواند کارى بکند که بگويد خوب يک اشخاصى غير اسلامى اين کارها را کردهاند؛ اما اگر مملکت اسلامى به اينکه اسلامى است يک طورى بشود که انفجار در کارگرها حاصل بشود، اين انفجار ديگر قابل کنترل نيست؛ و اين يک خطرى است که بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهديد مىکند… کارگرها همچو نيست که خيلى بلندپرواز باشند؛ اينها يک زندگى مىخواهند؛ آقايان کارى بکنند که يک زندگى براى اينها حاصل بشود و جلوگيرى بشود از يک انفجارى که قابل کنترل نيست. عرض کردم «انفجار»، اگر يأس از حکومت اسلامى باشد و انفجار پيدا بشود، هيچ چيز نمىتواند جلويش را بگيرد؛ به خلاف آنجايى که انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بياورند. آن قابل کنترل است. اما اگر يک مملکتى اسلامى شد و باز بساط، همان بساط سابق باشد که لفظْ لفظِ اسلامى، عملْ عملِ طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، با اين همه تحريکاتى که مىبينيد الآن هست، توطئههايى که الآن هست، اگر انفجار بشود، انفجار بر ضد اسلام است. يک همچو انفجارى، انفجارى است که از باطن يک مملکتى که مدّعى اسلامى است پيدا شده و مأيوس از اسلام شدهاند، مأيوس از برنامههاى اسلام شده اند؛ يک همچو انفجارى را هيچ کس نمىتواند جلويش را بگيرد… اگر در يک همچو محيطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، غير از انفجارهاى ديگر است. ديگر چيزى براى کسى باقى نخواهند گذاشت… آنها يک زندگانى مىخواهند» (صحيفه امام 8/ 468).
آقايان! به خواست دين، خرد و وجدان، به فرصتسوزيهاي مستمر پايان دهيد و براي رهايي جامعه از سرخوردگي و فرو نشاندن خشم تنگدستان، امروز و فردا و امسال و سال آينده نکنيد و حتي احتمال نيز ندهيد که ميتوانيد انفجار عمومي تنگدستان و پابرهنگان را به تعبير سخنگوي خام و دولت، مانند «آب خوردن» جمع کنيد! به برخي اجتماعات و تظاهرات دل خوش نکنيد و دستکم به اندازه اهتمامي که به سياستهاي دفاعي کشور نشان ميدهيد، در مواضع و سياستهايي که اين همه به معيشت و سفره مردم آسيب زده است بازنگري کنيد و باور کنيد در اين صورت است که عذر قصور و تقصير شما کم و بيش پذيرفته است و زمينه انفجار و خيزش مهارنشدني تنگدستان را از ميان خواهيد برد؛ انشاءالله.