امروز : جمعه 16آبانماه 1404 | ساعت : 09 : 34

آخرین اخبار

یک مقام مسئول: فیلم باید بتواند ارزش‌های خانوادگی را منتقل کند

شفقنا- معاون بررسی‌های راهبردی معاونت امور زنان و خانواده...

طلای جهانی دوباره به مرز ۴۰۰۰ دلار رسید

شفقنا- قیمت هر اونس طلا در معاملات روز جمعه...

تاریخ‌نگار آمریکایی: امروز شاهد فروپاشی گفتمان دروغینی هستیم که اسرائیل دربارهٔ فلسطین ساخته بود

شفقنا- «رشید الخالدی» تاریخ‌نگار آمریکایی فلسطینی‌تبار روز پنج‌شنبه گفت:...

آمریکا در حال بررسی سناریوهای نظامی برای مداخله احتمالی در نیجریه

شفقنا- منابع خبری گزارش داده‌اند که ارتش آمریکا سه...

دبیر کل ناتو: از نظر تولید مهمات از روسیه پیشی گرفتیم

شفقنا - مارک روته، دبیرکل ناتو، با اشاره به...

پیام‌های حملات روز گذشته اسرائیل به جنوب لبنان/ احتمال تنش بیشتر وجود دارد؟ گفت...

شفقنا- اقدامات تشدیدآمیز بی‌سابقه‌ای از سوی اشغالگر اسرائیلی علیه...

زعفران ایران در تنگنای صادرات

شفقنا- غلامرضا میری نایب رئیس شورای ملی زعفران  در...

ابراز تمایل ترامپ برای مذاکره با ایران درباره لغو تحریم‌ها

شفقنا - دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، روز پنج‌شنبه...

آخرین وضعیت ۴ بیمارستان‌ بحرانی پایتخت

شفقنا- رئیس کمیته ایمنی شورای شهر تهران وضعیت ۴...

رئیس انویدیا: چین در رقابت هوش مصنوعی با آمریکا، پیروز خواهد شد

شفقنا- جن سون هوانگ، مدیرعامل شرکت انویدیا (NVIDIA)، پیش‌بینی کرد...

تقدیر مدیر حوزه‌های علمیه از حضرت آیت‌الله نوری همدانی  

شفقنا- آیت الله اعرافی، مدیر حوزه های علمیه سراسر...

موافقت شورای امنیت با حذف نام الجولانی از فهرست تحریم‌های بین‌المللی

شفقنا-شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد: پیش‌نویس قطعنامه‌ حذف...

رئیس جمهور سنندج را به مقصد تهران ترک کرد

شفقنا- دکتر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران بعد از...

اکسیوس: قزاقستان امشب به توافق سازش با اسرائیل خواهد پیوست

شفقنا-وب‌سایت آمریکایی «اکسیوس» اعلام کرد: «قزاقستان به توافق‌نامه‌ عادی‌سازی...

پیروزی تیم ملی والیبال ایران مقابل قطر

شفقنا- تیم ملی والیبال مردان ایران در دومین دیدار...

واکنش قالیباف به انتخاب شهردار نیویورک

شفقنا- رئیس مجلس شورای اسلامی در واکنش به انتخاب...

تحلیل رسانه ها و روزنامه های کشور از حوادث اخیر (شنبه 30 مهر) ابتکار: آقایان باید زمین بازی را تغییر دهید / عباس عبدی: قوه قضاییه نبايد در مقام دفاع از «روايت» رسمي برآيد/ آرمان امروز: شنیدن مطالبات روانپزشک نمی خواهد

شفقنا- درپی حوادث اخیر، روزنامه ها و رسانه های اینترنتی رسمی کشور، تحلیل ها و یادداشت هایی را منتشر کرده اند که شفقنا تلاش دارد این تحلیل ها را به اطلاع مخاطبان محترم برساند:

روزنامه اعتماد/ عباس عبدی: تناقضات «روايت‌هاي» رسمی 

عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ماجراي دختر خانم اسرا پناهي در اردبيل نيز به مجموعه ماجراهاي مشابه قبلي پيوست، به ويژه پس از اظهارنظر آقاي علي دايي اين مساله مهم‌تر شد و برخي گزارش‌ها از جمله آنچه آقاي موگويي از فعالان فرهنگي اصولگرا نوشتند نيز نمي‌تواند مشكل مهمي را حل كند. در همين حال برخي افراد در دستگاه قضايي از آقاي دايي درخواست كرده‌اند كه مستندات ادعاي خود را ارايه كند.

اين چالش نه فقط در اين مورد بلكه در موارد قبلي و بعدي نيز ادامه خواهد يافت. چرا؟ اولين پرسش اين است كه چرا آقاي دايي بايد وارد اين ماجرا شود؟ پرسش متقابل اين است كه چرا نبايد وارد شود؟ مگر مراجع اطلاع‌رساني مستقل در كشور وجود دارند كه همه مردم از جمله شخصيت‌هاي مشهور، به جاي ورود در موضوع اطلاع‌رساني، به كار خود مشغول باشند؟ پاسخ منفي است.

ابتدا تاكيد كنم كه يكي از بزرگ‌ترين خطاهاي دستگاه قضايي كه به نظرم آقاي اژه‌اي بايد به آن توجه كرده و به حل آن اهتمام ورزند اين است كه نبايد در مقام دفاع از «روايت» رسمي برآيند. به عبارت ديگر چه در مورد مهسا و چه نيكا و چه سارينا و اسرا، نبايد از «روايت» رسمي دستگاه‌هاي امنيتي و انتظامي دفاع كنند، نه اينكه آنها را رد كند، اين دستگاه‌ها مي‌توانند گزارش خودشان را داشته باشند، ولي دادگاه بايد به‌طور كامل بي‌طرف و آماده شنيدن هر روايتي باشد.

روايتي كه البته بتواند مستندات لازم را هم ارايه دهد و از منظر حرفه‌اي برايش فرق نداشته باشد كه كدام روايت حقيقت دارد. ولي حتي اگر اين مورد هم حل شود، مشكل همچنان ادامه خواهد داشت. زيرا از يك سو اخبار و اطلاعات رسمي و نيمه‌رسمي كه منتشر مي‌شود به‌طور معمول غيردقيق و متناقض است و مراجع رسمي هم كوششي براي حل آن نمي‌كنند و اتفاقا يكي از مهم‌ترين دلايل بدبيني مردم به روايت‌هاي رسمي، وجود روايت‌هاي غيررسمي از سوي مخالفان حكومت و رسانه‌هاي آن طرف آب نيست، بلكه مهم‌ترين دليل آن تناقضات و ناهمخواني‌هاي روايت‌هاي رسمي است كه مخاطب را به شك مي‌اندازد. مثلا در مورد همين دختر خانم، از خودكشي تا بيماري قلبي ذكر شده است.

براي بنده به عنوان روزنامه‌نگار و اين حرفه، مساله اصلي اين نيست كه بگويم او را كشته‌اند، يا به دليل بيماري فوت كرده يا خودكشي نموده، مساله اصلي و در درجه اول فقط كشف حقيقت است. نكات ديگر مسائل بعدي است. ولي راهي براي رسيدن به اين حقيقت وجود ندارد.

نكته بعدي كه ضرورت دارد حل شود، فقدان سخنگوي ويژه و پاسخگو در هر رويداد خاص است. در ماجراي اسرا، نماينده مجلس، عموي اين دختر خانم، امام جمعه، استاندار، مسوول قضايي و… همه و همه حرف زدند، ولي هيچ‌كس پاسخگوي اظهارات خود نبود. در هر حادثه‌اي بايد يك فرد يا نهاد معين بيايد جلوي دوربين و شرح ماجرا دهد و در برابر روزنامه‌نگاران و پرسش‌هاي آنان نيز پاسخگو باشد و اين پاسخگويي تداوم داشته باشد و او يا افراد تعيين شده از جانب او در دسترس باشند تا به پرسش‌ها پاسخ دهند.

از همه اينها مهم‌تر، غيبت حضور روزنامه‌نگاران در اين رخدادها است. آنان به دليل ترس از بازداشت، براي نوشتن گزارش‌هاي تحقيقي و خبري، يا خودشان وارد حادثه نمي‌شوند، يا مديران مسوول نيز خطر بازداشت آنان را نمي‌پذيرند و ماموريت تهيه خبر به آنان نمي‌دهند.

مساله اصلي اين است كه نظام اطلاع‌رساني بايد حرفه‌اي شود، پيش از اينكه افراد و شخصيت‌هاي حكومتي و مستقل مجبور به مداخله و اظهارنظر شوند. هنگامي كه مجراي اصلي اطلاع‌رساني كه مطبوعات و روزنامه‌نگاران باشند، تنگ و بسته مي‌شود، ديگر نمي‌توان به آقاي دايي يا هر كس ديگري معترض بود كه چرا در موضوع خبررساني دخالت كرده است. اگر پيشنهادهاي مذكور در اين يادداشت شامل موارد زير رعايت شود ديگر شاهد اين مشكلات نخواهيم بود.

۱ـ بي‌طرفي كامل مسوولان قضايي و دادگاه‌ها درباره روايت‌هاي گوناگون
۲ـ وجود سخنگوي معين در هر رويداد و در دسترس بودن او
۳ـ باز كردن راه و برداشتن موانع از پيش روي رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران جهت توليد خبر و گزارش در اينگونه رويدادها.

روزنامه شرق: اعتراض یعنی حق اعتراض

احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: اعتراضات اخیر نشان داد جامعه ایران هنوز زنده است و حیاتی پویا دارد و ازاین‌رو است که برای خود حق اعتراض قائل است. اعتراض هم نوعی از «وجه» وجود ما است و می‌تواند بر موجودیت موجود تأکید کند. نزد اسپینوزا موجودات وجود ندارند، مگر به دلیل وجه وجود.

اعتراضات اخیر نشان داد جامعه ایران هنوز زنده است و حیاتی پویا دارد و ازاین‌رو است که برای خود حق اعتراض قائل است. اعتراض هم نوعی از «وجه» وجود ما است و می‌تواند بر موجودیت موجود تأکید کند. نزد اسپینوزا موجودات وجود ندارند، مگر به دلیل وجه وجود. اگر اعتراض هم نوعی از وجه وجود باشد، پس بیانگر تمنای ما برای بودن و دیده‌شدن است. هر موجود زنده‌ای در برابر انکار موجودیت و نادیده‌انگاشتن خود به پا می‌خیزد تا از بودنش دفاع کند. ما در هرچه برابر نباشیم به قول اسپینوزا در «موجود»بودن برابریم و تنها تفاوت در میزان فعلیت توان ما است. توانی که «حال‌مایه‌های» ما را شکل می‌دهد.

حال‌مایه‌ها همان فعلیت لحظه به لحظه فعالیت و حتی انفعال ما است که به سبب توان صورت می‌گیرد. ژیل دلوز در تفسیر «موجود» از نگاه اسپینوزا می‌گوید؛ موجود از آن حیث که هست، وجودش را فعلیت می‌بخشد. این اندیشه ضد سلسله‌مراتب است. «همه موجودات هم‌رتبه‌اند، از آن حیث که به یک معنا وجود دارند. سنگ، انسان دیوانه، انسان عاقل، حیوان، همه از منظری خاص یعنی از منظر وجود هم‌رتبه‌اند. هرکس همان‌قدر وجود دارد که در خود وجود یا توان دارد». این هستی‌شناسی شگفت‌انگیز اسپینوزا که مغایر با سلسله‌مراتب هستی‌شناسی افلاطونی است، به جهان سیاست شکل دیگری می‌دهد. معقول و نامعقول در وجود یکسان‌اند. پس تفاوت صرفا در به‌کارگیری و فعلیت در میزان توان است.

از دل این نگاه، سیاست دموکراتیکی خلق می‌شود که بسیار مترقی‌تر از سیاست پیشینیان اسپینوزا از جمله افلاطون است. اسپینوزا ارزش‌های کهنه را دوباره نوارزش‌گذاری می‌کند و می‌گوید سلسله‌مراتبی بین عالم و دانشمند، تاجر و کاسب، کارگر و کارفرما وجود ندارد و هر آنچه تفاوت است بر میزان توان آنهاست. در جهانی که نه کسی فرمان می‌دهد و نه فرمان می‌برد، مسئله اصلی این است که چگونه می‌توان آزاد بود و چگونه می‌توان توان را در بهترین شرایط فعلیت بخشید. با این رویکرد اعتراضات اخیر را می‌توان نوعی فعلیت‌بخشیدن به توان خود، برای ابراز وجود و موجودیت خود دانست.

موجودیتی که در قوانین سلسله‌مراتبیِ نفی و انکار نمی‌گنجد. اعتراض یعنی حق اعتراض به آنچه نمی‌گذارد توان ما به فعلیت درآید یا مخالفت با کسانی که درصددند فعلیت توان ما را احاطه کنند. با اینکه این اعتراضات یک منازعه طبقاتی نبود، اما طبقات مختلف به یک معنا در آن درگیر بودند و با اینکه این اعتراضات هویتی نبود اما معترضان در پی هویت‌بخشی هم بودند. شاید آنچه محور این اعتراضات بود تمنای بودن و به‌رسمیت‌شناختن این بودن بود که هر چیز دیگر می‌توانست در زیرمجموعه آن بگنجد. این تمنای بودن ما را همان‌گونه‌ که هم‌زمان به همراهی برمی‌انگیخت نگران‌ می‌کرد و به مقابله وامی‌داشت، چراکه تعریف دقیقی از بودن این جماعت نداشتیم. بودنی که همه بودن‌های پیش از خود را نفی می‌کرد. بودنی که لحظه به لحظه پیچیده‌تر می‌شد و هرکس برای درک و هدایت آن یا به‌سیطره‌درآوردن و انکارش تلاش می‌کرد.

برخی برای به‌سیطره‌درآوردن معترضان آنان را با عنوان «جوانان محلات تهران» کدگذاری کرده تا بر حق انحصاری خود تأکید کنند. عده‌ای هم برای انکار مجدد معترضان تلاش کرده و آنان را وابسته به جریانات خارج از کشور قلمداد کردند. برخی نیز برای فهم معترضان آنان را به شیوه نسلی، نسل Z یا دهه‌هشتادی‌ها کدگذاری کرده و از روی تجربه زیسته خود آنها نسل‌شان را با کدها و آیتم‌ها صورت‌بندی کردند.

آنچه عیان است ما با ناشناخته‌ها روبه‌رو بودیم. ناشناخته‌هایی که بودن خود را فریاد می‌زدند و مضطرب‌مان می‌کردند. اضطراب از ناشناخته‌ها و درک پیچیدگی‌ای که فراتر از فهم کنونی ما است. پس باید طبق معمول دست به تقسیم‌بندی و ساده‌سازی می‌زدیم. برای حل پیچیدگی ناگزیریم مسائل را تقسیم‌بندی و هریک از اجزا را جداگانه تعریف کنیم. بی‌تردید این کار با خطر همراه است. خطر ازدست‌رفتن بن‌مایه پیچیدگی. یعنی همان اصلی که پیچیده است و در این ساده‌سازی از بین می‌رود.

در تقسیم‌بندی اجزا و نسبت آنان با یکدیگر مرگ این اعتراضات رقم خواهد خورد. همان‌گونه که اسپینوزا باور دارد مرگ چیزی نیست جز ازبین‌رفتن نسبت و رابطه اعضای یک بدن با یکدیگر. مرگ یعنی از توان تهی‌شدن. اینک اگر بپذیریم اعتراض هم نوعی از وجه وجود ما است و ما از این راه هم می‌توانیم بر موجودیت خود تأکید کنیم، پس نباید نادیده گذاشت که ساده‌سازی پیچیدگی اعتراضات (رخداد) خطر مرگ آن را در پی دارد.

روزنامه ابتکار/ محمدعلی وکیلی: آقایان باید زمین بازی را تغییر دهید

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت: سرِ بحران از کف خیابان به عریان‌ترین شکل بیرون زد و لذا دیگر قابل انکار نیست. به همین سبب همه از بحران سخن می‌گویند. کسی نیست که موقعیت را عادی و غیربحرانی توصیف کند. همه از نارضایتی فراگیر حرف می‌زنند اما در مقدار بحران و عمق نارضایتی‌ها اختلاف نظر وجود دارد. مقدار نارضایتی و بحران موضوعِ «علم مقدار» است.

علم مقدار در حقیقت علم ناشی از اشراف و درک درست مسئله بدور از هیجانات و تعلقات است. برآیند نظر مقامات حکایت از اختلاف در علم مقدار می‌کند. برخی معتقدند بحران محدود به چند نفر لیدر تشکیلاتی با رفتار چریکی و در حجم کمتر از پنجاه هزار نفر می باشدیابه قول دکترحدادعادل نهایت دویست هزار نفر. از نظر اینان این تظاهرات محدود به فعالیت رسانه‌های معاند، ساماندهی لیدرها در داخل و چند هزار نفر فریب خورده می‌باشد. اگر مقدار بحران را اینسان و اینگونه ببینیم حتماً دیگر اکنون بحران را پایان یافته تلقی می‌کنیم و معتقدیم این بحران محصول عملیاتی بود که دیگر اکنون شکست خورده است.

طنز ماجرا آنجاست که این روایت ساده از ماجرا، توسط پاره‌ای از امنیتی‌ها ترویج می‌شود. مشهور است که امنیتی‌ها همیشه چشمشان به لایه دیگر از اتفاقات است. همیشه لایه‌های عمیق‌تر را ورق می‌زنند و بحران‌ها را ریشه‌ای‌تر از بقیه می‌بینند. نگاه امنیتی اصولاً باید نگاهی فراسوی روایت‌های ساده و متعارف باشد و لایه‌های پیچیده واقعیت را کشف کنند. اما گاهی اینجا ساده و سرسری‌ترین روایت را از پاره‌ای از امنیتی‌ها می‌شنویم. روایت ساده و سرسری، راه حل ساده و سرسری تولید می‌کند. تن دادن به این راه حل‌ها قسمت خطرناک ماجراست.

البته در طرف دیگر نیز دولت‌های حامی براندازان برآورد غلط از صحنه دارند. آنان نیز در علم مقدار نسبت به حجم بحران به خطا رفتند و کنتور سقوط نظام را نصب کردند. معتقدم اینان نیز بر اساس برآورد غلط، تصمیمات غلطی گرفتند.

اکنون به نظر می‌آید توافقی بر سر علم مقدار در نظام وجود ندارد. وقتی در برآورد حجم و عمق بحران اختلاف وجود دارد طبیعتاً در راهکار برون رفت نیز اختلاف وجود خواهد داشت.

از نظر نگارنده حجم عمیق بحران کنونی فراتر از همه بحران‌های پس از انقلاب است. هرچند به علت فقدان افق برای معترضین و البته قاعده اجتماعی هواداران نظام امید به سقوط و براندازی سرابی بیش نیست اما مهار بحران با رویه های کنونی نیزممکن نیست. یعنی جمهوری اسلامی با این رویه، یک نظام بحرانی باقی می‌ماند. «نظام بحرانی» یک نظمِ سرمایه سوز است. هیچ دستاورد بزرگی جز اینکه سقوط نمی کند نمی تواند داشته باشد. مانند بنایی که به قدری دچار خیز و اضافه سربار است که ساکنان آن احساس امنیت نمی کنند هرچند فرو نمی‌ریزد. لذا به گمانم حکومت نیازمند تغییر زمین بازی است.

این زمین بازی فقط نظام را حفظ می کند اما توسعه به بار نمی آورد. اگر در جهت اعتماد ازدست رفته گام های بنیادین برندارد، اگر با تصمیمات سخت رویه های موجود را تغییر ندهد از باتلاق نظم بحرانی خارج نمی‌شود. اگر حکومت فروکش کردن اعتراضات خیابانی را مساوی حل مسئله به حساب آورد دچار همان خطای راهبردی بر اساس محاسبات غلط شده است.

یکی از مختصات تغییرزمین بازی اعلان آشتی ملی و رفع محدودیت از شخصیت‌های تاثیرگذار و برگرداندن آنها به مدار جمهوری اسلامی است، دیگر اینکه تا اطلاع ثانوی اجازه اظهارنظر را به غضنفرها ندهد، سوم بخشی از مطالبات تغییر‌طلبان از طریق تریبون تلویزیون توسط چهره‌ای باورپذیر مطرح گردد، چهارم اصلاح بخشی از سیاست‌های که همچون موریانه روان مردم را پریشان کرده همچون اجازه واردات خودرو، اجرای بدون ابهام طرح رتبه‌بندی معلمان‌، اجرای لایحه یکسان سازی حقوق‌ها و حذف بدون ملاحظه مقاماتی که فرزندانشان در خارج از کشور به سر می‌برند.

آرمان امروز: شنیدن مطالبات روانپزشک نمی خواهد

حميدرضا خالدی در روزنامه آرمان امروز نوشت: اين روزها صحبت از روانشناس زياد است، بعد از اينکه وزير آموزش و پرورش اعلام کرد: «دانش آموزان معترض و شرکت کننده در اعتراض ها، به مراکز اصلاح و تربيت فرستاده مي‌شوند تا زير نظر روانشناس اصلاح شخصيت شوند» جامعه با آنچنان موج وسيعي از واکنش‌هاي منتقدانه مواجه شد که وي را مجبور به پس گرفتن حرف خود کرد.

در اين شرايط رئيس دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي نيز در سخناني مشابه با وزير آموزش و پرورش دانشجويان را تهديد کرد: «اگر براي شرکت و همراهي در اعتراض ها و ناآرامي‌ها اصرار داشته باشند، به روانپزشک ارجاع داده مي شوند.» اين گفته‌ها در شرايطي مطرح مي‌شود که روانشناس و روانپزشکي به يکي از ابزارهاي ترساندن دانشجويان و دانش آموزان مبدل شده در حالي‌که برخي از کارشناسان براين باورند که اين امر مي‌تواند «انگ اختلال رواني» به دانشجويان باشد.

سعدا… نصيري‌قيداري گفته است: «واقعيت اين است که به دانشگاهيان نه مي‌توان دروغ گفت و نه مي‌توان با آنان بازي سياسي کرد. به‌ويژه اينکه جوانان نسل جديد نسبت به زماني که ما دانشجو بوديم، منابع آگاهي بيشتري دارند؛ بنابراين راهي به غير از گفت‌ و گو براي تعامل با آنان به ذهن بنده نمي‌رسد. ممکن است مجبور شويم دانشجويي را به مشاوره يا روان‌پزشک ارجاع دهيم، چرا که قرار نيست امنيت 20 هزار دانشجو را به خاطر تعداد حداقلي از دانشجويان که خاطي هستند به خطر بيندازيم.»

روانشناس يا روانپزشک براي اعتراض؟

با اين حال نايب رئيس انجمن روانپزشکان ايران با اشاره به مفهومي به نام «فشار عصبيِ سياسي» که عمدتا از ابهام در اوضاع سياسي نشات مي‌گيرد، گفته است: «خشونت‌هايي که در نا آرامي‌هاي اخير ديده شد، مي‌تواند به «فشار عصبيِ سياسي» منجر شود. حسن رفيعي، به آسيب شناسي رواني حوادث و نا آرامي‌هاي اخير پرداخت و اظهار کرد: زماني «سلامت» را نبود بيماري تعريف مي‌کردند اما در سال 1948 سازمان جهاني سلامت پس از تشکيل، تعريف گسترده‌اي از «سلامت» ارائه داد که شامل آسايش کامل جسمي، رواني، و اجتماعي مي‌شود.» اين گفته‌ها در شرايطي مطرح مي‌شود که در سال 1996 تعريفي از سلامت روان ارائه داد که طبق آن «سلامت روان» صرفا معطوف به اختلالات شناخته شده روانپزشکي نبود. طبق اين تعريف اينکه فرد بتواند با فشارهاي رواني و استرس‌هاي متعارف زندگي کنار آيد و شغل مولد و مثمرثمري داشته و در سرنوشت محيط اجتماعي خود مشارکت داشته باشد، از ديگر مولفه هاي سلامت روان است.

همه مي‌توانند سوال کنند

اما براي بررسي اين موضوع، به سراغ ثريا عزيزپناه‌، روانشناس رفتيم و او به عنوان يکي از منتقدان شديد سخنان اخير رئيس دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي مبني بر تهديد دانشجويان به مراکز روانپزشکي، گفته است: «اين سخنان براي من و بسياري از روانشناسان و روانپزشکان بسيار عجيب و قابل تامل بود، وقتي که بعد از 4 دهه وعده دادن در مورد مشارکت و لزوم گفت‌و‌گو‌، همچنان کساني که حرف مي‌زنند و انتقاد دارند را با بيماران رواني در يک سطح مي‌سنجيم، بايد به کل مساله شک کرد. هر نسلي مي‌تواند سوالات خودش را داشته باشد. اين همسان گرفتن معترضان يک کم لطفي بزرگ به دانشجويان منتقد است و در حقيقت نشاني از ناآگاهي بيان کننده‌هاي آن نسبت به بحث‌هاي روانشاسي مي‌تواند باشد.»

وي در ادامه گفته‌هايش مي‌افزايد: «زماني‌که رئيس يکي از معتبرترين دانشگاه‌هاي پزشکي اين سخنان را مطرح مي‌کند‌، سوالات متعددي را در مورد گوينده آن مطرح مي‌شود و به چنين فردي شک مي‌کند که آيا در جايگاه درستي قرار دارد؟ در واقع اين شيوه مطرح کردن سوال بسيار متفاوت از راه حل‌هايي است که مي‌توان براي شنيدن صداي معترضان دانشجو به کار گرفت، اما نمي‌توان به آنها انگ اجتماعي اختلالات رواني زد.»

اين شيوه شنيدن اعتراضات نيست

اين روانشناس با ذکر اينکه سخنان نصيري‌قيداري، در واقع راه حل جديدي در گفتمان روانشناسي محسوب مي‌شود‌! گفت‌: «براي اولين‌بار است که مي‌شنيدم معترضان در يک جامعه را با بيماران روحي و رواني مقايسه‌مي‌کنند.

به نظر مي‌رسد بيان کنندگان چنين سخناني، اصلا به اين موضوع توجه ندارند که پيامدهاي چنين اظهاراتي چه خواهد بود! واقعيت اين است که چنين اظهارنظرهايي نه تنها باعث دلسردي و نااميدي دانشجويان مي‌شود، بلکه در عين حال مي‌تواند باعث تشديد خشم آنها شود. اينکه بعد از سخنان وزير آموزش و پرورش که اعلام کرده بود دانش آموزان معترض را به مراکز اصلاح و تربيت مي‌فرستند، مي‌تواند تداعي کننده اين موضوع باشد که ايا واقعا اين اظهارات، در چارچوب خط فکري مشخصي است که مسئولان در پيش گرفته‌اند.

انتظار ما در برخورد با معترضان دانشجو، ابتدا کار کارشناسي و بعد از آن همدلي و در نهايت مساعدت براي آزاد سازي دانشجويان و دانش آموزان بازداشت شده است، ولي وقتي چنين اظهار نظرهايي را مي‌شنويم سوالات بزرگتري برايمان مطرح مي شود. سوالاتي مانند اينکه اظهار کنندگان اين سخنان، علم روانشاسي را تا چه حد مي شناسند؟

در جامعه اي که رئيس دانشگاهش دانشجوي منتقد را به روانشناس ارجاع مي‌دهد اين سوال پيش مي آيد که آيا هدف از چنين اقدامي، برچسب زدن رواني بودن به دانشجويان و نشان دادن آنها به عنوان کسانيکه تعادل روحي و رواني ندارند، نيست؟!

درحالي‌که بايد بدانند هر انگي که بخواهند به دانشجويان و دانش آموزان معترض بزنند ، از سوي جامعه و افکار عمومي پذيرفته شدني نيست و در مقابل گويندگان آن را زير سوال مي برد!

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید