شفقنا- درپی حوادث اخیر، روزنامه ها و رسانه های اینترنتی رسمی کشور، تحلیل ها و یادداشت هایی را منتشر کرده اند که شفقنا تلاش دارد این تحلیل ها را به اطلاع مخاطبان محترم برساند:
روزنامه اعتماد: يك عذرخواهي به مردم بدهكاريم
پيروز حناچي، استاد دانشگاه در گفت وگو با روزنامه اعتماد تأکید کرده است که «پوزش خواهی از مردم هميشه حاكميت را بزرگتر و ارجمندتر ميكند.» متن گفت وگوی روزنامه اعتماد با آقای حناچی بدین شرح است:
اين روزها پاي به هر محفل و كوي و برزني كه بگذاريد، صحبت درباره نسل جوان كشور و مطالبات آنها و روشهاي خاصي است كه براي بيان مطالباتشان دارند. اما به اندازه انگشتان يك دست هم تحليلهاي عالمانه درباره اين نسل وجود ندارد. مطالبات اين نسل، خواستههايشان و راهبردهايي كه براي گفتوگو با آنها بايد در پيش گرفت در غفلت روزمرگيهاي مديران پنهان شده است. پيروز حناچي، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با «اعتماد» ضمن واكاوي حوادث اخير تلاش ميكند، تحليلي از اين نسل نيز ارايه كند. حناچي كه تجربه عبور از بحرانهاي متعددي را در كارنامه دارد، پس از حضور در نشست ويژه دانشگاه تهران با موضوع حوادث اخير پاسخگوي پرسشهاي خبرنگار ما شد. او معتقد است، حاكميت در ساعات ابتدايي پس از بحران با اتخاذ يك رويكرد مناسب و از طريق پذيرش اشتباهات به راحتي ميتوانست بحران را پشت سر بگذارد. پذيرشي كه جاي خود را به نوع خاصي از لجبازي داد تا كار به جاهاي باريك و خاطرات تلخي كشيده شود كه هرگز از تارك ناخودآگاه جمعي جامعه پاك نخواهد شد. حناچي با اشاره به اينكه، سيستم يك عذرخواهي به مردم بدهكار است، عذرخواهي را باعث بزرگتر شدن سيستم ميداند.
به نظر ميرسد، كنشگران تازهاي وارد عرصه سياسي و اجتماعي كشور شدهاند كه عموما زير 18الي 20سال سن دارند و ميتوان آنها را ذيل عنوان دانشآموزان دستهبندي كرد. ورود اين نسل با اين دايره وسيع از تاثيرگذاري هرگز در فضاي عمومي كشورمان سابقه نداشته است. شما اين حضور را چگونه تفسير ميكنيد؟ چه معنايي از نظر سياسي و اجتماعي دارد؟
هر چند بسياري از افراد و جريانات دوست دارند، حضور دانشآموزان را سياسي تفسير كنند، اما من اين حضور را حضور سياسي صرف نميدانم، بلكه اين مطالبات، خواستههاي نسل جوان كشور است كه به دليل مسدودسازي و محدودسازي عرصههاي كنشگري رسمي به عرصه عمومي كشيده شده است. مطالباتي نسلي كه توسط سياستگذاران ديده نشده و توجهي به آنها نشده است تا اينكه پس از فروخوردگي بر اثر يك تكانه به سطح جامعه كشيده شده است. معتقدم ميتوان اين چالش را از طريق گفتوگو، توجه به مطالبات و تحليل درست پشت سر گذاشت.
شما اشاره كرديد كه حضور دانشآموزان در عرصههاي عمومي را سياسي نميدانيد. اين مطالبات را در چه دسته خواستههايي ميتوان طبقهبندي كرد؟ اجتماعي، آموزشي، ارتباطي و…؟
واقعيت آن است كه ايران از سال 97 به اين سو در شرايط دشوار تحريمي است. اين موضوع اثرات خاص خود را به جاي ميگذارد. يكي از آثار تحريمها اين است كه ميزان تاثيريگذاري دولت و حاكميت را به حداقل ميرساند. وقتي با كسري بودجه حدودا500هزار ميليارد توماني روبهرو هستيد، ميزان مانور كمتري داريد و نميتوانيد به مطالبات اقشار مختلف پاسخ دهيد.فقر گسترش و قدرت خريد كاهش مييابد.نميتوانيد براي آموزش عالي، بهداشت، رفاه و تفريح مردم هزينه كنيد، اين امر قدرت مانور دولت را كاهش ميدهد. در واقع در وضعيت تحريمي مردم احساس ميكنند كه مطالباتشان جدي گرفته نميشود و صدايشان به متوليان نميرسد.
اما در زمان جنگ هم وضعيت تحريم، محروميت و هم بحرانهاي اقتصادي وجود داشت، ولي مردم حس و حالي متفاوت با امروز داشتند و احساس ميكردند كه حاكميت با آنها روراستتر است؟
درست ميگوييد، وضعيت فعلي با سالهاي حول و حوش 67 قابل مقايسه است. امروز اگر امكان فروش نسبي نفت وجود دارد و پول آن را نميتوانيم بگيريم، در آن زمان حتي امكان صادرات نفتي نيز وجود نداشت، بايد ديد چرا در آن برهه مردم با ساختار احساس نزديكتري داشتند، اما امروز اين همه فاصله ايجاد شده است.
فكر نميكنيد، يكي از دلايل آن عدم بهروزآوري سياستگذاران است. هنوز سياستگذاران ايران همانهايي هستند كه در دهه 60 تصميمسازي ميكردند؟
نسل جوان طبيعتا انتظاراتي دارد كه پاسخي به آنها داده نشده، حدود 12ميليون نفر جمعيت بين 15 تا 25سال كشور است. اينها به فضاي مجازي وصلند و ارتباطات جهاني دارند. با اينترنت بزرگ شدهاند و نسل بينالمللي ما هستند. زبان ميدانند و ميتوانند با جهان ارتباط بگيرند. براي نسل ما خانهدار شدن يك آرزوي دست نيافتني نبود. ميشد، كمي برنامهريزي و پسانداز كرد و قرض گرفت و يك خانه خريد، اما براي اين نسل چنين وضعيتي را نميتوان متصور شد. خانه يك آرزوي غيرقابل دسترس است.اين نسل از اين جنس خواستهها بسيار دارند كه امكان تحقق ندارند.
يعني فكر ميكنيد، اصل بحران بر بستر اقتصاد است، اما خروجي آن اجتماعي و سياسي است؟
همينطور است. اگر شرايط اقتصادي ملايمتر بود و دولت ميتوانست تحريمها را لغو كند، بدون ترديد حجم مشكلات كمتر ميشد، اين جوانان هر كدام خانوادههايي دارند كه در تامين معيشت با مشكلات عديدهاي مواجهند. اين سرخوردگي خود را در اعتراضات اخير نشان ميدهد. دشمنان كشور هم از اين مشكلات استفاده ميكنند و بر آتش مشكلات ميدمند.
به نظر ميرسد، اين نسل نمايندهاي در حاكميت و مديريت كشور و صدايشان در حاكميت طنيني ندارند. درست است؟
حداقل اكثر جوانان اين نسل چنين حسي دارند. به هر حال بخشي از جوانان در كشور هستند كه به طبقات بانفوذ كشور و گروههاي برخوردار وصلند، اما اكثريت جامعه جوانان احساس ميكنند، نمايندهاي در مجلس، دولت، تشكلها و…ندارند.اين نداشتن نماينده و حلقه واسط باعث شده تا بر حجم مشكلات افزوده شود.
شما در جلسه دانشگاه تهران اشاره كرديد به راحتي با عذرخواهي و درك درست شرايط ميشد، بحران را حل و فصل كرد. چرا سيستم حاضر به عذرخواهي و اعمال كمي فروتني نشد. آيا خود را ساختاري رويينتن ميديد كه آسيبي به او وارد نخواهد شد؟
شايد فكر نميكردند كه موضوع بدل به يك بحران بزرگ شود. اساسا ساعات ابتدايي در بحرانها بسيار مهم است. حتي در زلزله و سيل و آتشسوزي هم ميگويند شيوه مديريت در لحظات اوليه بحران يك تخصص مهم است. اينكه چطور اطلاعرساني شود، چطور واكنش نشان داده شود و چطور با افكار عمومي مواجه شود تا بتوان بحران را مهار كرد. اينكه برخي تصور كنند با قدرتنمايي و ناديده گرفتن مشكلات ميتوانند مساله را حل كنند، اشتباه است. يكبار اعلام شد، مهسا بيماري زمينهاي داشته، بعد گفته شد، قرص بيكيفيت خورده و…اين موارد نشان ميدهد، تدبيري اتخاذ نشده است. وقتي مهسا در چارچوب و ساختمان گشت ارشاد به رحمت خدا رفته مگر ميتوان نقش سيستم را انكار كرد.
اين رويكرد در ماجراي مرگ دختر اردبيلي هم نمايان است. گفته شد، چون مسوولان استاني اردبيل از ارايه آمارهاي خودكشي نگران بودند، اعلام كردهاند، اين دختر بيماري قلبي دارد، بعد اعلام شد، بيماري زمينهاي داشته و…اساسا كسي نميداند، حقيقت شفاف چيست؟
دقيقا، ما همه داستان چوپان دروغگو را خواندهايم؛ اگر ميزان اخبار خلاف واقع از طريق رسانههاي همسو با دولت و صدا و سيما مدام غيرواقعي شود، آرامآرام به وضعيتي ميرسيم كه مردم حتي اخبار صحيح را نيز از آنها نخواهند پذيرفت. اين مشكل امروز در بسياري از رسانههاي نزديك به سيستم وجود دارد.حتي اگر راست بگويند مردم قبول نميكنند. اين شيوه اطلاعرساني در شرايط بحران پر از ايراد است.
اگر شما دبير شوراي عالي امنيت ملي بوديد و اختيار برنامهريزي داشتيد، چگونه برنامهريزي ميكرديد؟
من اگر مسوول بودم، مسووليت ميپذيرفتم، چون مهسا به دعوت گشت ارشاد به ساختمان وزرا رفته است. در واقع سيستم يك معذرتخواهي به مردم بدهكار است. اگر خون از دماغ كسي به عمد و غيرعمد بيايد مسووليتش با مسوولان است. اين جزو آموزههاي ديني ماست. اخيرا روايتي از خليفه اول شنيدم كه جالب بود. خليفه اول، زني كه باردار بوده را براي امري احضار ميكند. زن ميترسد و سقط جنين ميكند. برخي نزديكان خليفه به او ميگويند كه تقصيري متوجه او نيست، اما حضرت علي(ع) اعلام ميكند كه مسووليت مستقيم زن با اوست، چون به دعوت او آمده است. اين ديني است كه به ما معرفي شده است. فرمان حضرت امير به مالك اشتر نيز همينگونه است. امام علي(ع) ميگويد: مردي كه با آنها مواجه ميشوي يا در دين با تو برادرند يا در خلقت با تو برابرند. پس در هر دو صورت حفظ حرمت آنها بر تو واجب است. اين دستورات براي عمل كردن است نه روي طاقچه گذاشتن. جداي از دين اخلاق و جوانمردي در سيره ايرانيان بوده است. اخلاق و مروت هم حكم ميكند كه مسووليت خود را بپذيرند.
برخي در حاكميت معتقدند عقبنشيني باعث افزايش مشكلات و منجر به از دست رفتن سنگرهاي بيشتر ميشود؟
من برعكس فكر ميكنم، صاحبان قدرت اگر در عين قدرت از مردم عذرخواهي كنند نه تنها كوچك نميشوند، بلكه بزرگتر و ارجمندتر ميشوند.
اما در خصوص محمدرضاي پهلوي بسياري معتقدند كه اگر سال57 اعلام نميكرد كه صداي انقلاب مردم را شنيده، حكومتش را از دست نميداد؟
من اين بحث را كه آقاي تفرشي مطرح كردند، شنيدم، ايشان گفتند پهلوي زماني اقدام به عذرخواهي كرد كه در وضعيت ضعف قرار داشت، اگر در اوج قدرتش اين كار را ميكرد نتيجه ديگري ميگرفت. نتيجه كارهاي پهلوي در زندانها و رفتار ساواك با دانشجويان را ميتوانيد ببينيد. اگر در اوج قدرت صداي مردم را ميشنيد، سرنوشت متفاوتي پيدا ميكرد. امروز هم حاكميت اگر در برابر اشتباهش عذرخواهي كند، مردم عذرخواهي را ميپذيرند و بزرگمنشانه عبور ميكنند. منتها اين عذرخواهي حاكميت بايد در اوج قدرت باشد.
اگر اين عذرخواهي صورت نگيرد، چه شرايطي در كشور حاكم ميشود؟
خاطرم هست در زمان جنگ، امام(ره) چند بار از واژه «اشتباه كردم» استفاده كردند. يكبار در زمان قطعنامه بود. موقعي بود كه براي جنگ به جبهه جنوب ميرفتيم، امام فرمودند، ما تا آخرين نفر و آخرين قطره خون ايستادگي ميكنيم. اين پيام تناسبي با واقعيتهاي جبههها نداشت، من با خودم ميگفتم، انگار اخبار به امام نميرسد. اما دو هفته بعد امام قطعنامه را پذيرفتند و از اصطلاح جام زهر هم استفاده كردند. آيتالله هاشمي بعدها گفتند كه امام فرمودند هر چند من جام زهر را نوشيدم، اما كاري كه كرديم، كار درستي بوده است و امروز از اين تصميم راضي هستم.
درباره گشت ارشاد هم نظر خودتان را بفرماييد؟
علما ميگويند، انسان حريص است به چيزي كه به زور از او ميخواهند. اگر به زور حتي كار خيري را بخواهيد در فكر انسان كنيد، از آن فاصله ميگيرد. مگر در روزهاي انقلاب كه اكثر مردم حجاب را انتخاب كردند، زوري در كار بود. در سال 1317 هم رضاخان خواست حجاب را به زور از سر مردم بردارد كه نشد.
ساعات ابتدايي در بحران ها بسيار مهم است. حتي در زلزله و سيل و آتش سوزي هم مي گويند شيوه مديريت در لحظات اوليه بحران يك تخصص مهم است. اينكه چطور اطلاع رساني شود، چطور واكنش نشان داده شود و چطور با افكار عمومي مواجه شود تا بتوان بحران را مهار كرد. اينكه برخي تصور كنند با قدرت نمايي و ناديده گرفتن مشكلات مي توانند مساله را حل كنند، اشتباه است. يك بار اعلام شد، مهسا بيماري زمينه اي داشته، بعد گفته شد، قرص بي كيفيت خورده و…اين موارد نشان ميدهد، تدبيري اتخاذ نشده است. وقتي مهسا در چارچوب و ساختمان گشت ارشاد به رحمت خدا رفته مگر مي توان نقش سيستم را انكار كرد.
روزنامه شرق: این مدیریت طبیعی نیست
سید علی مجتهدزاده در روزنامه شرق نوشت:
در کمتر از یک هفته دو اتفاق مهم در زندانهای کشور رخ داد. یکی که ماجرای زندان اوین است و تقریبا همه کلیات آن را میدانند. ماجرای دیگر هم به اتفاقی مشابه در زندان لاکان رشت مربوط میشود که هرچند وسعت آن به مراتب بیش از وسعت حادثه زندان اوین بود، اما به هر دلیلی کمتر در افکار عمومی بازتاب پیدا کرد. در آن حادثه هم آتشسوزی بخشی از زندان که گفته میشود در پی نزاع بین زندانیان بوده، به کشتهشدن عدهای و مجروحشدن چندین نفر منجر شده که چون آمار قطعی و رسمی در این باره اعلام نشده، از ذکر اعداد خودداری میکنم. اما حداقل بر اساس گفتههای دادستان گیلان میدانیم که آن حادثه هم چندین کشته و مجروح داشته است.
درباره هر دوی این اتفاقات روایتهای تأییدنشده و شایعات متعددی وجود دارد. از همین الان معلوم است که بخشی از این روایتها صرفا داستانسرایی خیالی هستند، اما بهطور قطع درباره بخشی از آنها سؤال و ابهام جدی وجود دارد که نیاز است دستگاه قضائی درباره آن پاسخ روشن بدهد. بحث این مطلب اما چیز دیگری است. حتی اگر تمام روایتهای غیررسمی و شنیدهها و گمانهزنیها درباره این اتفاقات را کنار بگذاریم، به یک مسئله حداقلی در نظام اداره زندانها میرسیم که باز هم چیز کمی نیست. مسئله این است که سازمان زندانها با وضع فعلی توان اداره مناسب زندانها را ندارد. وقتی بپذیریم هیچ توطئه و اتفاق غیرطبیعی پشت این ماجراها نبوده، پس حداقل باید نقش سوءمدیریت در این حوادث را پذیرفت و این سطح از سوءمدیریت که در آن طی یک هفته در دو زندان مهم کشور چنین اتفاقاتی رخ دهد، اصلا طبیعی نیست. یعنی در واقع از منظر اصول مدیریتی، مسئله غیرطبیعی تعدد این دست حوادث است.
معایب و سوء کارکرد سازمان زندانها البته از مدتها قبل عیان شده و معلوم بود که اداره زندانهای کشور وضعیت مطلوب و استانداردی ندارد. فیلمهای پخششده از نوع رفتارهای غیرقانونی و خشن مأموران با زندانیها و فضای غیراستاندارد زندانها از شواهد این ادعا بودند. اکنون نیز آتشسوزیهای پرخسارت دو زندان لاکان در رشت و اوین در تهران بار دیگر ضعفهای متعدد در اداره زندانها را به رخ میکشد. این ضعفها را میتوان در دو حوزه دستهبندی کرد؛ حوزه اول مدیریت اجرائی سازمان زندانهاست. این جایی است که باید به شکل فوری و سریع درباره آن علاجی اندیشیده شود. مدیریت سازمان زندانها در دورههای مختلف مدیریتی غیرشفاف، غیرپاسخگو بوده. اما مشکل بنیادیتر قانون سازمان زندانهاست. با قانون و ترتیبات حقوقی فعلی اداره زندانها در کشور حتی در صورت بهکارگیری نیروهای کیفی، به سطح استاندارد مطلوب نخواهد رسید.
از مهمترین ضعفهای قانون فعلی عدم امکان نظارت بر سازمان زندانها توسط نهادهای مستقل است. نظارت بر این سازمان بر عهده قوه قضائیه است که سازمان زندانها خود جزئی از آن است و این بدان معناست که در بهترین سطح ممکن یک نظارت درونسازمانی و نه ملی بر سازمان زندانها جریان دارد. مشکل هم اینجاست که چون قوه قضائیه ذینفع مسائل زندانها محسوب میشود، زمینه تضعیف نظارت یادشده بهشدت وجود دارد و این وضع خود را در افت کیفیت و استاندارد اداره زندانها نشان میدهد.
اهمیت مسئله وقتی مضاعف میشود که متوجه باشیم یکی از مراجعی که محل ایراد و حملات حقوقبشری خارجی نسبت به ایران است، همین سازمان زندانهاست و اتفاقات رخداده در آن بارها زمینه ازبینرفتن سرمایه اجتماعی کشور و خدشه به حیثیت بینالمللی ایران شده است. بنابراین در حوادث اخیر هم اگر روایت رسمی را تمام و کمال بپذیریم باز هم جای ایراد اساسی نسبت به سازمان زندانها باقی است و ضرورت تجدیدنظر در شیوه مدیریت این بخش جدی به نظر میرسد. همانطور که ضرورت شفافسازی این اتفاقات و اقناع افکار عمومی بسیار ضروری است و میتواند بخشی از اعتماد تخریبشده عمومی را ترمیم کند.
روزنامه کیهان: برای واژه تزئینی «زن، زندگی، آزادی»
سید محمدعماد اعرابی در بخش یادداشت روز روزنامه کیهان نوشت:
«زنها را در دست بگیریم، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» این اصطلاح فرانسوی، جانمایه اکثر اقداماتی بود که فرانسویان برای اشغال الجزایر انجام دادند. آنها در قالب مددکاران اجتماعی و فعالان حقوق زنان با حضور در محلههای فقیر و گرسنه که پایگاه انقلابیون الجزایری بود به ترویج این دیدگاه یأسآفرین پرداختند که «شرایط زنان الجزایری مایه ننگ است.»
فرانکوفیلها (فرانسهدوستان غیر فرانسوی) زن الجزایری را از فرهنگ اصیل خود منصرف کرده و به تصرف ارزشهای بیگانه درآوردند تا نقش اساسی او در حمایت از مردان انقلابی الجزایر را خنثی کنند. «فرانتس فانون» در توصیف اقدامات این گروهها در مناطق فقیرنشین مینویسد: «هر کیلو آرد و بلغور که تقسیم میشود با مقدار معینی تحقیر نسبت به چادر سر کردن و پردهنشینی همراه است… دستگاه استعماری برای این مبارزه مبالغ هنگفتی را اختصاص داده است، بعد از آنکه تشخیص داد زن، محور اصلی و نقش اساسی مبارزه است تمام کوشش وی مصروف به تسلط بر زنها و کنترل آنان شد.» 63 سال از آن روز میگذرد اما در همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
فرانتس فانون سال 1961 درگذشت اما اگر بود شاید با دیدن تلاش استعمار برای سرنگونی انقلاب اسلامی ایران، کتاب «بررسی جامعهشناسی یک انقلاب» خود را با شواهد تازهای به روز میکرد. مارس 2016 «پاتریک هنینگسن» در تارنمای «گلوبال ریسرچ» نوشت:
«وزارت امور خارجه ایالات متحده همراه با پنتاگون از مسائل برابری اجتماعی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده میکنند. قویترین آنها باید سیاست هویت جنسی باشد، (که) از منظر غربی به عنوان ”حقوق زن“ دیده میشود. با طرح این مسئله برای یک ملت غیردوست، طراحان جنگ غربی میتوانند به سرعت گام مهمی در جهت رسالت سیاست خارجیشان بردارند.» یک سال بعد در دسامبر 2017 «ینس استولتنبرگ» -دبیرکل ناتو- در مقالهای با عنوان «چرا ناتو باید از «حقوق زنان» دفاع کند» برای «گاردین» نوشت: «نزدیک به 70 سال است که ناتو برای دفاع جمعی علیه تهدیدهای نظامی تشکیل شده است.
اما ناتو برای دفاع از دموکراسی، آزادی فردی، حاکمیت قانون و منشور ملل متحد نیز تشکیل شده است. ما بر این باوریم که ناتو این مسئولیت و فرصت را دارد که پیشتاز حمایت از ”حقوق زنان“ باشد.» با این اظهارات، بزرگترین پیمان نظامی-امنیتی جهان روی دیگر خود را نشان میداد و از همپوشانی مسائل اجتماعی مانند «حقوق زنان» با اهداف «نظامی» سخن میگفت. مسئله چندان پیچیده نبود؛ زمانی که مهار سیاسی کشور معارض از طریق تسخیر نظامی آن سرزمین هزینهساز باشد، موضوعات اجتماعی مثل «حقوق زنان» بستر مناسبی برای یارگیری از جامعه مدنی رقیب و تسخیر نظام فکری-فرهنگی و در نهایت تغییر نظام قانونی آن قلمداد میشود و یا دست کم هزینه عملیات نظامی را کاهش میدهد. البته تغییر نظام قانونی لزوما به معنی براندازی سیاسی نیست. لغزش مبانی قانونگذاری و تصمیمسازی از شرع به عرف نیز میتواند نمونهای قابل قبول باشد. چیزی که مقامات آمریکایی از آن به «تغییر رفتار ایران» یاد میکنند. حوادث اخیر ایران بهانه خوبی است برای اینکه ماجرا را در سطحی عمیقتر و از این زاویه ببینیم.
قطعنامه 1325 اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل بود که به منظور تعیین چهارچوبی رسمی برای سازماندهی برنامههای پیرامون زنان در سطح جهانی در سال 2000 به تصویب رسید. این قطعنامه بعدها با تفسیر و توسعه بیشتر در قطعنامه 1889 سال 2009 مبنای اقدامات بعدی سازمانهای دیگر بینالمللی نظیر ناتو، یونسکو، برنامه عمران ملل متحد و مجمع جهانی اقتصاد شد و سپس در شمار برخی اهداف سند توسعه پایدار برای سال 2030 نیز قرار گرفت. موضوع زنان به عنوان ایدهای راهبردی در اجرای سیاستهای جهانیسازی دنبال میشد و جمهوری اسلامی در نبود دستورکاری اجرایی و کارآمد مبتنی بر فرهنگ ایرانی-اسلامی در حوزه زنان، میدان را برای اجرای سیاستهای جهانی این حوزه باز گذاشته بود.
این انفعال دهههاست در برنامهریزی حوزه زنان و خانواده ایران رخ داده و روزنهای برای نفوذ فرهنگی در کشور گشوده است. یک سؤال: انتصاب سفرای زن در وزارت امور خارجه(که در دولت آقای روحانی به اوج رسید)؛ انتخاب آگاهانه ما بود یا تمهیدی مصلحتی برای ارائه گزارش به نهادهای بینالمللی تا نشان دهیم ما نیز به هدف جهانی واگذاری یک سوم از مناصب مدیریتی به زنان پایبندیم؟ شواهد متعدد دیگری نیز میتوان برای نشان دادن این رخنه فرهنگی یافت.
23 بهمن 95 هیئت بلندپایه دولت سوئد که بیشتر اعضایش را زنان تشکیل میدادند با حفظ حجاب در مقابل دولتمردان ایران ظاهر شدند و همین اتفاق، جنجالی خبری را در رسانههای غربی به راهانداخت؛ سازمانها و نهادهای غربی معترض بودند که چرا مقامات سوئدی منطبق با اهدافی که در ترویج سیاست فمنیستی بر عهده گرفتهاند با عدم رعایت حجاب در ایران به دفاع از حقوق زنان نپرداختهاند! اعتراضات مؤثر واقع شد و هیئت عالیرتبه سوئد 24 بهمن دیدار بعدی خود با مقامات دولتی ایران را در منزل سفیر سوئد در تهران برگزار کرد تا در اقدامی بیسابقه بدون رعایت قوانین اسلامی در خاک کشورمان به رایزنی و عقد قرارداد با مقامات ایرانی بپردازد.
خبر این دیدار استثنایی هم جنجال به پا کرد این بار اما در رسانههای داخل ایران! سفر هیئت سوئدی به تهران یک توافقنامه همکاری خاص در حوزه زنان به دنبال داشت. توافقی میان «آن لیند» وزیر وقت تجارت و اتحادیه اروپای سوئد و معاونت وقت امور زنان و خانواده دولت ایران؛ این توافق یک شبهه را در ذهن ناظران باقی گذاشت: حوزه زنان و خانواده در ایران چه ارتباطی با وزیر تجارت و اتحادیه اروپای سوئد میتواند داشته باشد؟
اتفاقات بعدی نشان داد کار بر روی جامعه زنان ایران با درونمایه اقتصادی و با حمایت نهادهای مالی بینالمللی نظیر سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، مجمع جهانی اقتصاد و… صورتی تازه به خود گرفته است و حالا نشستن وزیر وقت تجارت سوئد در مقابل شهیندخت مولاوردی معنا پیدا میکرد. سفارتخانه سوئد در تهران به کمک سفارتخانه فنلاند بازوی اصلی این طرح به حساب میآمد و در گام بعد توانست در چهارچوب تفاهمنامه همکاری دوجانبه، پای «انستیتو سوئد» را نیز به ایران باز کند.
«انستیتو سوئد» به پشتوانه سفارت سوئد نقش فعال خود در تأثیرگذاری بر جامعه هدفش یعنی «زنان ایران» را آغاز کرد. آنها برای این کار ابتدا سراغ ارتباطگیری با یکی از بخشهای مؤثر جامعه مدنی ایران یعنی دانشجویان رفتند. پس از دیدار مسئولان سفارت فنلاند از مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران، دبیر دوم سفارت سوئد به دانشگاه اصفهان رفت واندکی بعد مسئولان انستیتو سوئد در کنار برخی دیپلماتها و مشاوران سوئدی به دانشگاه صنعتی شریف رفتند تا درباره توانمندسازی زنان ایران با مسئولان این دانشگاه صحبت کنند. در طول این مدت سفارت سوئد رویدادهای متعددی برای جذب دانشجویان ایرانی در سفارت خود برگزار میکرد و «انستیتو سوئد» نیز طرحهای ویژهای برای بورسیه دانشجویان دختر ایرانی به مقر این سازمان در استکهلم و آموزش در حوزه زنان ترتیب داد.
آنها یک نمایشگاه عکس هم در شهرهای ایران برپا کردند؛ نمایشگاهی به نام «پدران سوئدی» در چارچوب سیاست برابری جنسیتی و با رویکرد حذف نقش تربیتی زنان در خانواده و تأکید بر حضور اقتصادیشان در جامعه. نهاد خانواده در ایران با عناوین عامهپسندی چون «توانمندسازی زنان»، «برابری جنسیتی»، «مبارزه با خشونت علیه زنان» و «مشارکت زنان» مورد هدف قرار گرفته بود. ابتدا به منظور دگرگونی ساختار بومی و اصیل خانوادهها در فرهنگ اسلامی نقش اعضای خانواده بر اساس ملاکهای غربی بازتعریف میشد و طی گامهای بعدی با تحت تأثیر قراردادن شرایط ازدواج و زندگی زناشویی همسو با ارزشهای غربی مندرج در اسناد بینالمللی نهاد خانواده کاملا تضعیف میشد و کارکرد خود در تربیت نسل متعهد و مفید برای آینده جامعه اسلامی را از دست میداد. در نهایت با به رسمیت شناختن تعریف جنسیت به مثابه یک برساخت اجتماعی و تثبیت این تعریف و ملزومات آن توسط سازمانهای جهانی نهاد خانواده به معنای اصیل خود، فرومیپاشید.
این تنها یک نمونه تجربه شده از تلاش برای مهندسی فرهنگی جامعه ایران با محوریت ارزشهای غربی در حوزه زنان بود. این رویداد را باید فراتر از دولت قبل و سایر دولتها دید گرچه نقش قوه مجریه در ناکامی یا تسهیل چنین تلاشهایی تعیینکننده و مؤثر است. اگر برنامه نداشته باشید برایتان برنامه مینویسند؛ این اولین عبرت از انفعال فرهنگی است. در بهترین حالت با جرح و تعدیل برنامه تحمیلی به نسخهای میرسید که اگرچه مانند نسخه اولیه در تعارض جدی با ارزشهای بومی نیست اما همچنان فاصلهای معنادار با برنامهای همگون دارد که مقوم شاخصههای فرهنگی متعالی است.
در برنامههای تحمیلی سازمانهای جهانی واژهها بیش از آنکه واقعی باشند، تزیینیاند و معنایی متضاد با آنچه نشان میدهند، مراد میکنند. در این چهارچوب «زن؛ زندگی؛ آزادی» شعاری جذاب با واژههایی زیبا است اما آنچه در واقع حاصل میشود «زن؛ اسارت و وابستگی» یک کشور مستقل است. «جاشوا فریس» رماننویس آمریکایی در «آنگاه به پایان رسیدیم» تبلیغات رسانهای آمریکا را به خوبی از زبان شخصیت اصلی داستانش توصیف میکند: «ترفند همیشگی ما بازی با کلمات بود… وقتی در تبلیغات میگفتیم مراقب جیبهایتان باشید در اصل منظورمان این بود که ما مواظب جیبهایتان هستیم. وقتی میگفتیم بدون کارمزد یعنی حتما باید کارمزد پرداخت میکردید. ما هر بلایی به سر واژهها در میآوردیم. این را میدانستیم، شما هم میدانستید، همه میدانستند.»
روزنامه آرمان امروز: ناکارآمدی مدیران، عاملی برای گسترش اعتراضات اردبیل
محمد زاهدي اصل، استاد بازنشسته و مددکاري اجتماعي دانشگاه علامه در روزنامه آرمان ملی نوشت:
مديري که در شرايط حساس و بحراني فعلي، بايد حمايت حداکثري را از نوباوگان اين سرزمين داشته باشد و حافظ امنيت رواني دانش آموزان گردد، به دليل ناکارآمدي در مديريت بحران با فراخواندن نيروهاي امنيتي براي برقرار نظم و کنترل فرزندان اين سرزمين که امانت تلقي ميشود، بحران را تشديد ميکند که نتيجه آن زخمي شدن و بازداشت تعدادي از اين آينده سازان و فشار روحي و رواني به خانوادهها و مردم شريف اردبيل وارد گرديد.
بهعنوان فرزند خطه با افتخار سبلان، اين حادثه غمبار ناشي از ضعف مديريت را محکوم ميکنم، اتفاقي باثر تاثر و تاسف عميق گرديد. تا کي بايد شاهد بيتدبيريها از سوي مسئولاني باشيم که الفباي مديريت بحران را نميدانند. در نهاد تعليم و تربيت کشور چه روشهاي تربيتي اعمال ميشود که وزير آن معترضان و منتقدان نوجوان را همرديف با بزهکاران تلقي کرده و تنبيه آنان را در مراکز کانون اصلاح و تربيت توصيه ميکند.
تاکي بايد شاهد چنين مواضع نادرست و ضد تربيتي مسئولان نهاد تربيتي کشور باشيم؟ زمانيکه به نارضايتيها توجه نشود و فرصت اعلام و ابراز آن فراهم نگردد و از اتفاقات ناشي از ضعف مديريتها عذرخواهي نشود و بلعکس معترضان، اغتشاشگر و عامل دشمن و بيگانه شمرده شود، چه انتظاري از نسل جوان امروز داشت؟ چرا فرهنگ دلجويي، عذرخواهي، استعفاء و حذف مديران ناکارآمد در کشور ما وجود ندارد، که نتيجه چنين وضعيتي، سلب اعتماد از جامعه و عميقتر شدن فاصله اعتماد ميان دولت و ملت ميشود.
بپذيرم در سايه سياستهاي ناکاآمد، آستانه تحمل کاهش قابل توجهي يافته و فشارهاي زندگي و معيشتي همراه با ضعف مديريت در عرصههاي مختلف عامل عصبانيت مردم است. تا کي نميخواهيم واقعيت جامعه را ببينيم و اين موضوع را صداي اعتراض مردم را بشنويم. خشنوت کلامي و عملي برخي از مسئولان عاملي براي گسترش خشونت در سطوح مختلف است، آيا وقت آن نرسيده، روشهاي ديگري را در اداره جامعه آزمون
کنند.
روزنامه رسالت: تفکیک غلط است
سید محمد بحرینیان در روزنامه رسالت نوشت:
یک. تا پیش از وقایع اخیر هم واضح بود که حجاب، در بعضی از اقشار جامعه با شدت یا بهتدریج، نسبت به سالهای قبل یا یک دهه قبل، تغییر محسوس داشته است. طبیعتا منظور از اقشار جامعه، وابستگان این جریان و آن گروه و فلان رسانه خارجی هم نیست، منظور همان مردمی است که درگیر کار و تلاشاند، شبهای قدر و عاشورا، اهل مسجد و هیئت هستند یا حداقل تمایلی به آن دارند، آنقدر سیاسی نیستند، ایران را دوست دارند ولی به برخی سیاستهای کشور هم منتقدند، سریالهای تلویزیون خودمان را میبیند ولی در خودروی شخصی خود ممکن است ترانهای هم بشنوند که صداوسیما آن را پخش نمیکند، به آمریکا و انگلیس بدبیناند، هر کدام چند سلبریتی خودمان را دنبال میکنند، گردش در اینستاگرام برایشان سرگرمی است، از شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای داخلی هم چندان راضی نیست، در تشییع حاج قاسم شرکت میکند اما در انتخابات چند ماه بعدش مشارکت بالایی ندارد، روش گشت ارشاد را نمیپسندد اما از ایران اینترنشنال و هرچه بویی از دولت سعودی دارد متنفر است، خلاصه در یک کلمه مردم است، شهروند معمولی که هر جا کار سخت شده پایکار ایران است و ناموسپرست و کمتوقع و سازگار است. اشتباه نشود، منظور سیاست تساهل و تسامح نیست. همه ما در فامیل و آشنایان خود، از خانم چادری و رفیق حزباللهی گرفته تا فامیل کم حجاب و منتقد داریم و در مهمانیها هم بر سر یک سفره شام میخوریم.
دو. اصلا یکی از مواردی که بر اصالت مردمسالاری در کشور ما دلالت دارد همین است. میانگین کمحجابی در شهرهای ما رو به فزونی بوده چون سلیقه بخشی از جامعه این بوده است. مردم هر خواستهای داشته باشند، بهعکس خواسته آن مقام مسئول و دبیر ستاد امربهمعروف و سیاست رسمی، بهتدریج به کرسی مینشیند، یعنی درواقع دیکته میشود.
سه. همه حرفهایی که احتمالا گفته خواهد شد را میدانم. برخلاف نظر خیلیها، اتفاقا شرایط کشور را، در همین شرایط فعلی از بسیاری کشورها بهتر میدانم.
جامعه ایران، بهعکس جوامع غربی و حتی خیلی از شرقیها، درمجموع خانواده محور است و با مشکل اضمحلال نسل روبه رو نیست، در بحرانهای سیاه و جرائم خشن و مسائلی ازایندست هم آماری بهمراتب کمتر از کشورهای مذکور دارد، میل به ازدواج از میانگین بالاتر است و در بنبست اجتماعی نیست و مفاهیمی از جنس اخلاق و حیا، همچنان در آن پررنگ است. اغلب این موارد، مستند به دادههای بانک جهانی و در دسترس است، جز چند مورد همچون اخلاق و حیا که در آن فضا، چندان تعریف روشنی ندارد.
چهار. حال مسئله چیست؟ بستر حاکمیتی کشور ما بهگونهای است که هر پدیدهای، لاجرم به سمت و سویی میرود که عموم مردم میخواهند. در سالهای ۹۰ تا ۹۴، اغلب مردم مذاکره با آمریکا را میخواستند و هر دولتی بر سرکار بود، فارغ از آنکه شبیه دولت حسن روحانی باشد یا نه، به آن سمتوسو میرفت و حداکثر درروش متفاوت عمل میکرد، امروز هم که خیلی تب مذاکره در جامعه بالا نیست، دلیلش آن است که اکثریت، چندان آوردهای برای آن قائل نیست. حجاب و هر مسئله دیگری هم همین است. اگر میخواهیم جامعه بهسوی حجاب برود، شدنی نیست مگر آنکه جامعه بهتدریج آن را بخواهد.
پنج. دنیای ما بهتدریج در حال حرکت به سمت ولنگاری و بیحیایی نیست، ازقضا برخی کشورها در دورههایی شاهد ولنگاری کامل بودهاند و امروز، متوجه خسارات بزرگ آن شدهاند و در حال جبراناند. همین حالا، در اغلب سریالهای چندفصلی مجموعههایی همچون دیزنی، مفهوم خانواده بهشدت پررنگ و در حال تبلیغ است.
شش. جامعه ایران، بهتدریج در حال بالندگی است. این را فقط کودکان و نوجوانان شاید لمس نکنند اما هر کس که میتواند وضعیت امروز را با یک یا دو دهه پیش مقایسه کند، به پیشرفت چشمگیر کشور در اغلب حوزهها اذعان میکند. برای پیشرفت در حوزههای فرهنگی هم، باید با تبیین درست و زبان نرم و جذاب، این حوزه را به صدر خواستهها و مطالبات مردم آورد. آنوقت است که رسانهها و سلبریتی ها هم، برای آنکه نزد مردم جایگاهی پیدا کنند، خود را با خواسته مردم تنظیم میکنند. این کار هم لازم و صدالبته شدنی است.
ایسنا/ نماینده مجلس: بستر قانونی برای بیان اعتراض وجود دارد
سید نظام الدین موسوی، عضو شورای مرکزی فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس در گفتوگو با ایسنا با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در خصوص اتفاقات اخیراظهار کرد: صحبتهای مقام معظم رهبری حاوی نکات بسیار دقیقی بود که حکایت از شناخت دقیق ایشان از اتفاقات اخیر دارد. ایشان تاکید کردند ریشه و منشا این اتفاقات خارج از کشور است یعنی عدهای با برنامهریزی از قبل، مترصد جرقه و رخ دادن اتفاقی بودند که بهانه این جرقه مرحومه مهسا امینی بود کما اینکه این امکان وجود داشت که بهانه دیگری به وجود آید.
وی با اشاره به فوت «مهسا امینی» گفت: تاکنون سابقه نداشته که بعد از رخ دادن اتفاقی، مسئولان در این تراز ورود کرده و با حساسیت آن را پیگیری کنند.
آقای موسوی ادامه داد: از طرف دیگر با توجه به اینکه هدف دشمن ایجاد شکاف بین بخشهای مختلف کشور است، رهبری به صورت دقیق با انجام تفکیکهایی، ضد حمله کرده و پاتکی زدند و گسست ها را تبدیل به اتحاد کردند؛ دشمنان میخواستند جنگ قومیتی، مذهبی و جنسیتی در کشور راه بیندازند که در واکنش به آن رهبری تاکید داشتند که همه از این اتفاق ناراحت شده و مسئولان پیگیری کردند.
وی افزود: ایشان به صراحت درباره مردم در شمال غرب و جنوب شرق کشور بیان داشتند که به جمهوری اسلامی وفادارند. درباره حجاب هم فرمودند کسانی که حجاب کامل ندارند نیز به نظام وفادار هستند یعنی رهبری درباره گسستهایی که سعی میشد از طریق آن دوقطبی در کشور ایجاد کنند، پدرانه ورود کردند. درباره هنرمندان و ورزشکاران هم فرمودند، آنهایی که موضع گرفتند، اهمیت ندارند و اکثریت هنرمندان در چارچوب هستند؛ رهبری تشری نزدند و قشری را دفع نکردند.
موسوی با اشاره به صحبتهای رهبری درباره کسانی که در صحنه حضور داشتند، گفت: ممکن است خیلی از کسانی که اعتراضی داشتند، آن را به حق دانسته و به موضوع مشخصی اشاره کنند مثلا در ماجرای مهسا امینی تحت تاثیر اطلاعات رسیده اعتراضی را بیان کنند که آن اطلاعات غلط بوده و یا هیجان زده شدند اما در نهایت قصد و غرض آنها بر اساس چارچوب از بیرون تعیین شده یعنی مقابله با نظام جمهوری اسلامی و حرکات آشوب گرایانه نبوده است. قصدشان اعتراض بوده که درباره آنها رهبری به درستی صفشان را جدا کردند و حتی فرموند که ممکن است موضوع کسی با تلنگر و آگاهی رسانی حل شود.
وی در عین حال گفت: البته بخشی سازمان یافته و آموزش دیده با کوکتول مولوتوف و چاقو و اسلحه به میدان آمدند که قصدشان ضربه زدن به امنیت کشور است. طبیعتا اینها افرادی نیستند که بخواهند حرف و اعتراضشان را در چارچوب قانون بیان کنند.
نماینده تهران در مجلس همچنین بیان کرد: با توجه به اینکه قشر جوان جامعه بخش عمدهای از کسانی را تشکیل می داد که در این ماجرا حضور داشتند، باید در حوزه فرهنگ و دانشگاهها و آموزش و پرورش کار تربیتی، روانی، رسانهای و فرهنگی صورت گیرد.
موسوی درباره لزوم وجود قانونی شدن بیان اعتراضات گفت: با توجه به وجود قانون برای بیان اعتراضات، میتوان اعتراض را در آن چارچوب بیان کرد کما اینکه در دنیا هم چنین چارچوبی وجود دارد؛ تاکنون هم به صورت غیررسمی مقابل مجلس تبدیل به جایگاهی برای بیان اعتراضات شده پس می توان در چارچوب قانونی شاهد تجمعات اعتراضی باشیم.
وی با اشاره به اعتراضات کارگران هفت تپه گفت: کارگران هفت تپه مدتهای مدیدی اعتراض و تحص میکردند و در مقابل ذی نفعان به دنبال امنیتی کردن این موضوع بودند حال اینکه تاکید معترضان بر بیان اعتراض در چارچوب قانون بود؛ در این شرایط ما ورود کرده و حرف آنها را شنیدیم تا اینکه مطالبات کارگران هفت تپه به کرسی نشست پس بستر قانونی برای بیان اعتراض وجود دارد اما برای عملی شدن آن باید دو موضوع حل شود.
آقای موسوی توضیح داد: خیلیها درباره شرایط برگزاری تجمع اعتراضی، اروپا را مثال میزنند حال اینکه آنها معارض بیرونی ندارند که هر تجمعی را به بحران سیاسی و امنیتی تبدیل کند؛ آنها عامدانه این کار را انجام میدهند که نتیجهاش شکل نگرفتن اعتراض در بستر قانونی است. مثلا در زمان دانشجویی وقتی یک تشکل شناسنامهدار تجمعی برگزار میکرد تاکید ما این بود که بعد از پایان تجمع، اتمام آن را اعلام کنند که این کار صورت نمی گرفت و تجمع دیگری با شعارهای ساختارشکنانه به وجود میآمد؛ الان هم در کشور ما بعد از هر اعتراضی، دشمنان بیرونی سعی در تبدیل آن به بحران سیاسی و امنیتی و سوق آن به سمت و سوی دیگری هستند. افرادی که دلسوز مردم نبوده و نمیخواهند اعتراض واقعی شکل گیرد وگرنه اعتراض حق مردم است.
وی وجود احزاب، گروهها و سازمانهای پاسخگو را در برگزاری تجمعات الزامی خواند و گفت: مثلا اگر قرار به برگزاری تجمع اعتراضی کارگری و بازنشستگان باشد، باید ساختار و سازمانی وجود داشته تا مساله را در چارچوب صنفشان جلو برده و متعهد هم شوند، در این صورت خیلی از مسائل حل می شود اما اکنون شرایط به گونه ای است که بعضا احزاب مسئولیت بیانیهشان را هم نمیپذیرند.
وی ادامه داد: اگر گروهها، سازمانها و احزاب متعهد شوند که اجازه سوء استفاده سیاسی از یک اعتراض را نمیدهند، در این صورت برگزاری تجمعات اعتراضی اتفاق میافتد. همان طور که پیش از این نیز در برخی از سال ها خانه کارگر مجوز راهپیمایی کارگری را دریافت میکرد. در این بین ممکن است برخی بگویند که تامین امنیت تجمع برعهده دستگاه های انتظامی و امنیتی است که حرف درستی است منتها باید برگزارکنندگان تجمعات هم تعهدات متقابلی داشته باشند.
موسوی با اشاره به تجمعات اخیر برخی از ایرانیها در خارج از کشور گفت: همزمان با برگزاری تجمعات در کشور درباره اتفاقات اخیر، تجمعاتی توسط برخی از ایرانیان در خارج از کشور در مقابل سفارت ایران شکل گرفت منتها وقتی قصد حمله و درگیری با پلیس را داشتند، با آنها برخورد شد این یعنی وقتی در هر جای دنیا از چارچوب قانونی خارج شوی مامور قانون موظف به برخورد است؛ این موارد باید فرهنگ سازی شود.
وی در پایان با تاکید بر اینکه باید فرهنگسازی اعتراضات انجام شود، افزود: با توجه به وجود زیرساخت حقوقی برای بیان اعتراضات، اگر فرهنگ سازی اعتراضات وجود داشته و برگزارکنندگان تجمع اعتراضی هم صلاحیت و تعهد لازم را داشته باشند و در مقابل حاکمیت هم امنیت اعتراض و معترضان را تضمین کند آنگاه به لحاظ حقوقی و قانونی مشکلی برای تجمعات اعتراضی وجود ندارد.
روزنامه همدلی: گفتوگو برای جمهوری اسلامی از نان شب واجبتر است
روزنامه همدلی با اسماعیل گرامیمقدم از اعضای حزب اعتمادملی، درباره فضای آزاد اعتراض و گفت وگو، مصاحبه ای داشته است که در ادامه بدین شرح است:
گفتوگو، موضوع تازهای است که از سوی مقامات ارشد نظام مطرح میشود. موضوعی که برخی به آن به عنوان یک راه حل سیاسی برای شرایط پیشآمده نگاه میکنند. هرچند کارشناسان معتقد هستند که اجرای یک گفتوگوی ملی بین افکار مختلف چالشهای زیادی دارد و تنها حاکمیت است که میتواند شرایط آن را فراهم کند.
از طرف دیگر عدهای آن را دیرهنگام میدانند چرا که چند سال پیش این موضوع از سوی گروههای سیاسی بخصهوص اصلاحطلبان مطرح شده بود اما هیچگاه مورد استقبال قرار نگرفت. حالا بهرحال مقامات ارشد کشور از ضرورت شکلگیری گفتوگو سخن میگویند. در رأس آنان غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوه قضاییه است.
او دیروز برای چندمین بار طی روزهای اخیر از گفتوگو سخن گفت.
رئیس دستگاه قضا در نشست شورای عالی قضایی با اشاره به موضوعی که در هفته گذشته مبنی بر اعلام آمادگی برای گفتوگو با همه گروهها و جریانهای معترض و منتقد مطرح کرده بود، به ذکر چند نکته مهم در باب این اعلام آمادگی و فراخوان پرداخت و اظهار کرد: «اولاً این اعلام آمادگی برای گفتوگو با گروهها و جریانهای معترض و منتقد، تاکتیکی و مقطعی نیست این دعوت برای شنیدن صدای منتقد و گفتوگو در ابتدای شروع کار به عنوان رئیس قوه قضائیه هم اعلام شده بود و موضوعی متّخذ و برگرفته از وظایف و مسئولیتهای ذاتی و قانونی قوه قضاییه و فرمایشات و دستورات مقام معظم رهبری است؛ کما اینکه رهبر انقلاب در حکم انتصاب اینجانب بر اهتمام جدّی به مأموریتهای اساسی دستگاه قضا در قانون اساسی یعنی گسترش عدالت، احیاء حقوق عامّه، تأمین آزادیهای مشروع، نظارت بر حسن اجرای قوانین، پیشگیری از وقوع جرم و نیز مبارزهی قاطع با فساد ، تاکید فرمودند؛ ثانیاً این گفتوگو نیازمند سازوکاری با مبانی مشخص عقلانی و رعایت نزاکت و اخلاقمداری است؛ در این گفتوگو کسی در پی بر کرسی نشاندن نظر خود و تنازع نیست.»
هفته پیش وقتی اژهای از موضوع گفتوگو سخن گفته بود برخی با انتقاد از فضای کشور گفتند که اژهای در حالی از ضرورت مذاکرات داخلی سخن میگوید که از زمانی که ریاست قوه قضاییه را بر عهده گرفته حاضر نشده با خبرنگاران جلسه خبری برگزار کند و به سوالات افکارعمومی پاسخ دهد. با این حال دیروز اژهای از نقد خودش به عنوان رئیس دستگاه قضا هم صحبت کرده است.
او گفته: «در یک گفتوگو گاهی در باب مفاهیم و مصادیق و گاهی در باب اهم و مهم اختلافنظر وجود دارد؛ این اعتقاد را نداریم که کار ما بدون نقد است و مدعی به نقطه مطلوب رسیدن نیز نیستیم؛ لذا از همه صاحبنظران که دارای ایده هستند برای گفتوگو و مفاهمه و ارائه نقطهنظرات و پیشنهادات در باب مسائل و مسئولیتهای قوه قضاییه دعوت به عمل میآوریم؛ ما از این مهم استقبال میکنیم که یک فرد صاحبنظر در حوزه مبارزه با فساد، روشها و راهکارهای کارشناسانه مدنظر خود را برای هر چه مطلوبتر شدن مقوله مبارزه با فساد بیان و ارائه کند؛ ما از این مهم که نخبگان حوزوی و دانشگاهی در باب تعارف و مصادیق آزادیهای مشروع، نقطه نظرات خود را ارائه دهند، استقبال میکنیم.»
رئیس قوه قضاییه در همین راستا ضمن بیان اینکه همه مسئولان ارشد دستگاه قضایی آمادگی گفتوگو با گروهها و جریانهای معترض و منتقد را دارند، به تماسها و پیامهای عدهای از اشخاص که خود را منتسب به جریانها و گروههای مختلف میدانستند و متقاضی گفتوگو با وی بودند اشاره کرد و گفت: «طبیعتاً من امکان و وقت ملاقات و گفتوگو با تکتک متقاضیان و صاحبان ایده را ندارم؛ البته طی روزهای گذشته با افراد، نخبگان و گروههای مختلف گفتگو شده است و به طور مثال در روز پنجشنبه گذشته نیز با ۴ نفر از افراد متقاضی به نمایندگی از ۴ جریان سیاسی، اقتصادی گفتوگو کردم که با توجه به محتوای پیامهایشان به نظر ایده مطلوبی داشتند و نقطهنظراتشان در باب محورهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بود، و مقرر شد طرحها و ایدههای خود را ارائه دهند. اعلام آمادگی و پیشنهاد ما برای گفتوگو با گروهها و جریانهای معترض و منتقد طبیعتاً مرتبط با مسائل و مسئولیتهای قوه قضاییه است؛ با این حال ما از انجام گفتوگو میان بخشهای مختلف حکومت با افراد منتقد و معترض نیز استقبال میکنیم.»
در همین ارتباط خبرنگار روزنامه همدلی درباره شرایط شکلگیری گفتوگو با اسماعیل گرامیمقدم از اعضای حزب اعتمادملی مصاحبه کرده است. گرامی مقدم در این مصاحبه میگوید: «در باب این که چرا گفتوگو و چرا تعامل و مذاکره بین گروهها مهمترین بحث روز کشور است، باید نگاهی به شرایط کشور داشته باشیم. در نظر بگیریم که اعتراضات مردم در چه مرحلهای است هرچند که در مقاطعی این اعتراضات به اغتشاش و شورش کشیده شده است باید بدانیم که این معلول است. در مرحله اول معلول تبعیض و نابرابری و در مرحله بالاتر معلول فقر است که آن هم خودش معلول شرایط اقتصادی کشور است.»
گرامیمقدم توضیح میدهد: در چنین شرایطی اولین راهکار آنی و کوتاه مدت برای فروکش کردن این شرایط و همه این مشکلات شکلگیری گفتوگو و تعامل حاکمیت با نهادهای مردمی هست. اما وقتی سخن از گفتوگو به میان میآوریم باید بدانیم منظور گفتوگو با چه طرفهایی است.
پیش از این حاکمیت در سطح سیاسی گفتوگو را با نهادهای مدنی انجام میداد. حاکمیت میدانست با کی گفتوگو کند. در جبهه اصلاحات با کدام حزب و با کدام چهرهها مذاکره کند و در نهایت چه بخشهایی از مطالبات را بپذیرد. اما در سالهای اخیر به طور کلی جریان اصلاحات از عرصه قدرت حذف شد. حالا تنها احزاب این جریان ماندهاند اما در همین حد هم وقتی احزاب تقاضای قانونی خود را به وزارت کشور دادند که به طور مثال به موضوع یا تصمیمی اعتراض کنند با آن هم موافقت نشد. حالا در کنار این یک سطح دیگر از مردم در خیابان هستند که الان دارند اعتراض میکنند و وابسته به هیچ گروهی هم نیستند که آن هم معلول حذف نهادهای مدنی است.»
این عضو حزب اعتماد ملی معتقد است: «حاکمیت باید در سطح سیاسی و با احزاب و سیاسیون اصلاحطلب که پایگاه متفاوتی با اصولگرایان دارند مذاکره را شروع کند. برای این کار هم صداوسیما را به صورت عادلانه در اختیار این جریان قرار دهند تا مطالبات مطرح شود. به این ترتیب بخشی از اعتراض کنندگان امید پیدا میکنند که نهادهای مدنی از جمله احزاب میتوانند پیگیر مطالباتشان باشند.»
گرامیمقدم تأکید دارد: «گفتوگو در سطح سیاسی با احزاب تنها راهی است که میتواند وجود داشته باشد. نه اینکه فقط قرار باشد گفتوگو را بین نیروهای خودشان و قوای مختلف انجام دهند.
این کار دردی را دوا نمیکند. آنچه شاید بتواند که احتمال قوی هم میتواند کار را به پیش ببرد شروع مذاکره با جریان بزرگی به نام اصلاحات است که احزاب مختلفی دارد. هرچند این احزاب ضعیف هم شده باشند ولی بههرحال دارای شناسنامه هستند. این اتفاق هم باید با پیشقدمی صداوسیما شکل بگیرد تا بعد به این مطالبات اعتراضکنندگان هم توجهی بشود و قولهایی به آنان داده شود تا کشور به این ترتیب کشور به سمت آرامش پیش برود.»
گرامیمقدم در واکنش به این نکته که برخی می گویند مردم با شعارهای خود از سال 96 نشان دادند که از جریان اصلاحات هم عبور کردهاند، گفت: «نمیتوانیم بین صفر صد حرکت کنیم. هم جریان اصلاحات پایگاه مردمی دارد و هم جریان اصولگرا.
این طرفداران هم و به هیچ وجه از اصلاحات و اصولگرایان جدا نمیشوند هرچند که از هر دو طرف هم ریزش داشتیم. آن حرفی که آن موقع میزدند یعنی در سال 96 شرایط عادی بود الان شرایط عادی نیست و در خیابانها شرایط امنیتی داریم. بههرحال در چنین شرایطی باید از همین جریان اصلاحطلبی گفتوگو شروع شود که منتقد اصلی هست. الان اگر نظام در خیابان بخواهد گفتوگو کند با کی میخواهد گفتوگو کند؟
این جوانهایی که با تکنولوژی در خیابان پیش میروند اعتراضاتشان شبیه متولدین دهههای 50 و 60 نیست حتی شبیه دهه 90 هم نیست. با اینها چگونه میخواهند مذاکره کنند؟ راهی وجود ندارد. خیلی از پلها خراب شده است. تنها پل همین اصلاحطلبان هستند که پایگاه حداقلی دارند و جماعتی که الان سکوت کردهاند. بخش زیادی از این جماعت سکوت کرده طرفدار اصلاحات هستند. در صحنه درگیری یک طیف در خیابان شعار میدهند و مطالبات خاص خود را مطرح میکنند در یک سطح دیگر هم حاکمیت قرار دارد که برخورد امینیتی میکند. در کنار اینها یک بخش بزرگی هم هستند که سکوت کردهاند که امیدوار به اصلاحات هستند. تنها پل عبور از این شرایط امید به اصلاحات و گفتوگو با اصلاحطلبان است که میتوانند بخشهایی از مطالبات مردم را مطرح کنند و حاکمیت توجه کند که این هم زمینه را باید خود صداوسیما به وجود بیاورد.»
گرامیمقدم در ادامه توضیح می دهد: «این راه یعنی گفتوگو بدون هزینه برای حاکمیت هست و یک تصمیم سیاسی محسوب میشود و اتفاقا قابل دستیابی هم هست. ما وقتی در سال 92 برای پرونده هستهای نرمش قهرمانانه میکنیم و تا الان مشغول مذاکره با آمریکا هستیم در نتیجه مذاکره در داخل کار سختی نیست. ضمن این که مذاکره در داخل لازمه حکومتداری است. مردم مالیات و عوارض میدهند و هزینه سنیگینی برای انتخابات ها میپردازند از این رو این حاکمان باید بتوانند کشور را اداره کنند و در قبال آنان پاسخگو باشند. این اداره کردن کشور با سیاستهای سفت و سخت شدنی نیست. با گفتوگو و تعامل شدنی هست.»
گرامیمقدم میگوید: « وقتی آقای اژهای از ضرورت گفتوگو سخن میگوید این نشان میدهد که حتما بین خودشان هم گفتوگو به عنوان یک راه حل دیده شده است. به نظر بنده امروز از نان واجبتر برای حاکمان جمهوری اسلامی گفتوگو هست و راهی هم به جز اصلاحات در کشور نیست که کمهزینهترین راه است.»
تسنیم/ سلیمینمین: زخمها را باید علاج کرد
عباس سلیمی نمین در یادداشتی که در تسنیم منتشر شد درباره حوادث اخیر نوشت: در فضای غلبه احساس بر تفکر و ایجاد شکافهای کاذب بر محور تنفر، برقراری ارتباطات منطقی حتی پیرامون مسائل روزمره ناممکن میشود، چه رسد به مسائل پیچیده و چندلایه اجتماعی ـ سیاسی، که جای خود را دارند؛ هرچند در شرایط عادی نیز درک متقابل نسلی که صرفاً در فضای مجازی سیر میکند و حتی از مفهوم خشونت درک واقعی ندارد، امری بسیار دشوار است، بهویژه بعد از ایام طولانی ابتلای جامعه جهانی به کرونا که ارتباطات واقعی بسیار حداقلی شد. اکنون که بدخواهان ملت ایران شکستی را در سوءاستفاده از معادلات داخلی این مرز و بوم بر کارنامه سراسر ناکامی خود افزودند توجه به نکاتی میتواند تجربیات را پررنگتر سازد:
1ـ بهرهمندی از فوت متأثرکننده یک جوان برای کلید زدن آشوب، بهسرعت فضا را هیجانی میکند (همانگونه که چنین شد) اما وقتی تنشآفرینان از دروغ و فریب برای بر هم زدن نظم یک جامعه بهره برده باشند بهفاصله کوتاهی غبارها فرو مینشیند؛ در چنین شرایطی موتور آشوب نیازمند سوژههای جدید خواهد بود تا اذهان از هیجانی شدن تجربه نیندوزند؛ لذا به خویشتنداری فوقالعاده کنشگران جامعه از هر سلیقه و گرایشی نیازمندیم تا بدخواهان ایران را دست خالی از میان صفوف خود بیرون برانیم.
2ـ فرصتطلبان سیاسی، بهویژه در اقلیت واقعشدگان امروز، را که در شرایط غبارآلودگی بهزعم خویش، مدبرانه(؟!) دشمن را نمیبینند تا خود را نزد مردم معترض هیجانزده محبوب سازند، نباید در جایگاه دشمن نشاند. بدون تردید در فضای آرام بعد از غبار جز سهمی از ناکامی عداوتورزان به این مرزوبوم نصیبشان نخواهد شد؛ این واقعیت را در تجربیات سالهای گذشته همچون سال 88 بهوضوح شاهد بودیم.
3ـ آنانی که در مدیریت یک رسانه، خطابت در تریبونهای رسمی، اظهارات ناشی از خوداستراتژیستپنداری و… نهتنها به التیام زخمها نمیپردازند بلکه آنها را عمیقتر میسازند هرچند در دشمنشناسی نمره قابل قبولی داشته باشند نباید منعکسکننده مواضع نظام تلقی شوند؛ زیرا اینان مدتهاست دچار نزدیکبینیاند و هنر دفع حداکثریشان هزینه میآفریند.
4ـ مسائل اجتماعی بروزیافته، تکعاملی نیستند؛ لذا چشم فرو بستن بر سایر عوامل، استمرار مشکلات را سبب میشود. با وجود تأکیدات رهبری بر این مهم که دشمن بر زخمها مینشیند و ضرورت بهرسمیت شناختن مطالبات بهحق و اعتراضات مردمی و پاسخگویی به آن، متأسفانه برخی تحلیلگران نزدیک به کانونهای بروز خطا هرگز مایل نیستند در مقام بررسی عامل یا عوامل ایجاد زخم برآیند؛ این رویکرد فرصتها را برای ترمیم شکافهای اجتماعی محدود میکند.
5ـ در تاریخ معاصر، همواره «ملت ایران» مطالبات منطقی خود را بهگونهای دنبال کرده است که هرگز فرصتی به بیگانگان و سلطهطلبان ندهد و فقط افراد و گروههایی با هدایت بیرونی، خشونت و آشوب را برای فراهم کردن مقدمات کودتای بیگانه دنبال میکردهاند.
6ـ خوشبختانه، امروز تبدیل ایران به یک قدرت تعیینکننده موجب شده است که اراده تهران نگذارد حتی در منطقه، سلطهگرانی که سابقه دو کودتا در میهن ما دارند با آشوبآفرینی کودتاهایی در عراق، سوریه، ترکیه و… صورت دهند، اما این واقعیت پیشِرو نباید ما را از محاسبات متأثر از جنگ رسانهای سلطهطلبان غافل کند.
7ـ تحرکات دشمن عمدتاً در جنگ تمامعیار رسانهای تجلی مییابد و واقعیتهای صحنه محوریت ندارد؛ زیرا برای اولین بار در تاریخ ارتباطات، حجم خبرسازی در رسانههای خارجی خاص، متمرکز بر ایران است و هیچ رخداد دیگری را پوشش نمیدهند؛ حتی علاوه بر تبلیغ و ترویج گروههای تروریستی، به آموزش اقدامات تروریستی نیز میپردازند. متأسفانه بهنظر نمیرسد که نمایندگیهای سیاسی ایران در اروپا به وظایف خود در پاسخگویی به خلافواقعگوییهای رسانههای مورد پشتیبانی نژادپرستان صهیونیست عامل باشند؛ در غیر این صورت با استفاده از فرصتهای قانونی پاسخگویی، بهخوبی میتوان مخاطبان این رسانهها را با واقعیتها آشنا ساخت.
8ـ تبلیغات پرحجم رسانههای با منشأ خارجی (اعم از مجازی و غیرمجازی) بیش از آنکه بر فضای داخل کشور تأثیر گذارد، توهم را بر جریانات مختلف خارج کشور حاکم ساخته است؛ زیرا این گونه القا شده است که زمینه کسب موقعیت برای آنان در ایران بهکمک بیگانه فراهم است؛ نزاع الواتگونه آنان در خیابانهای پاریس و لندن برای همگان شوکآور و درسآموز بود.
9ـ ملت بزرگ ایران در فراز و فرودهای دهههای گذشته با فراهم آوردن فرصت برای اندیشیدن و تأمل در رخدادها، خطرات جدی را پشتسر گذاشته است. در دهه 60 علاوه بر استفاده از گروههای تروریستی حتی ارتش سری ناتو علیه ایران فعال شد و ظرفیتهایی را از ایرانیان گرفتند که جایگزین ساختن آنها محال بهنظر میرسید، اما «هویت»، رها شدنی نیست.











