شفقنا -آغاز حركت امام حسين (ع) و يارانش به سوي عراق، به دنبال نامه نگاري هاي فراوان كوفيان در دعوت از امام حسين (ع)، صورت پذيرفت. چرا عراقيان امام حسين (ع) را نزد خود خواندند؟ آنها چه مي خواستند و چرا حسين (ع) را پس از دعوت، تنها گذاشتند؟
به گزارش شفقنا در کتاب رفتارشناسي مردم كوفه در نهضت حسيني درباره بافت فكري كوفيان در زمان قیام آمده است: جمعيت مسلمان كوفه از نظر فكري، همزمان با قيام سالار شهيدان متشكل بودند از: شيعيان علي (ع)، هواداران بني اميّه، خوارج و بي تفاوت ها شيعيان خود دو گروه بودند: رؤسا و مردم عادي از رؤساي شيعه كه مي توان به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، ابو ثمامه صائدي و… اشاره كرد، غالب ياوران علي (ع) در جنگهاي آن حضرت بودند.
اينان كه قلباً به خاندان رسالت معتقد بودند، كساني اند كه پس از مرگ معاويه، به امام حسين نامه نوشته و حضرت را به كوفه دعوت كردند [18] ؛ مع الاسف ردّ پايي از اينان در تنهايي مسلم ابن عقيل نمي بينيم. شيعيان عادي كه درصد قابل ملاحظه اي از مردم كوفه را تشكيل مي دادند، گرچه علاقه مند به خاندان عصمت بودند، امّا رفتار مستبدانه زياد و پسرش عبيدالله با شيعيان و سياست هاي كلان اموي ودر شيعه زدايي جامعه كوفه، ترس عجيبي در دل آنها نهاده بود كه تا احتمال پيروزي در حادثه اي را نمي دادند، مشاركت نمي كردند.
قيام مسلم بن عقيل و ياري رساني ابتدايي مردم به او، نمونه اي از اين گونه است. هواداران بني اميه: رهبري طرفداران حزب اموي در كوفه بر عهده افرادي مانند عمرو بن حجاج، يزيد بن حرث، عمرو بن حريث، عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبه، عمربن سعد و… بود كه با گذشت بيست سال حاكميت امويان در كوفه و پيش از آن تشويق عثمان مبني بر تعويض زمينهاي اينان در مدينه و كوفه، از نظر مالي و موقعيت اجتماعي نسبت به ساير قبايل كوفه برتري يافتند.
[19] . رؤسا و متنفذان بيشتر قبايل كه ارتباط نزديكي با حكومت شام داشتند، در اين حزب بودند و اين امر سبب گرايش بسياري از مردم به اين گروه شده بود. خوارج: اينان پس از سركوبي در جنگ نهروان، به واسطه سياستهاي غير اسلامي و ازدياد ناراضيان جديد، دوباره قدرت گرفتند و چند بار نيز قيام كردند و توسط زياد و عبيدالله سركوب شدند؛ اين گروه در عاشورا نقش چنداني نداشتند. شكاك ها: افرادي بودند كه تحت تأثير تبليغات خوارج قرار گرفته بودند، بدون اينكه جزو آنان باشند و پيوسته درحال ترديد و دو دلي بودند. گويا اين عده در اصل دين، ترديد و تزلزل داشته اند.[20] .
به هر حال اينان جمعي از ساكنان كوفه و فرومايگان آن اجتماع بودند كه خود به خود نه قصد نيكي داشتند و نه توانايي بدي. با اين وصف، وجود آنان خود مايه شر و وسيله فساد و آلت بي اراده اي در دست اخلال گران و فتنه جويان بود. الحمراء: به گفته طبري، اينان بيست هزار مرد مسلح كوفي بودند كه داراي نژادي مخلوط از اولاد بردگان و موالي بودند و شايد بيشتر اينان اولاد كنيزان اسير در جنگ جلولاء بودند.
اين گروه در عصر امام حسن (ع) و امام حسين (ع) مردمي صاحب سلاح و جنگجو به شمار مي آمدند كه در برابر مزد به هر جنايتي تن مي دادند و شمشير برنده اي در دست جباران بودند. اينان با استقبال از فتنه ها و آشوبها، به قدري بر شوكت و قدرت خود افزوده بودند كه شهر كوفه را به آنان نسبت مي دادند و مي گفتند:كوفة الحمراء. [21] . بي تفاوتها: بيشترين سهم جمعيت كوفه در كربلا، از آنِ افراد بي تفاوت و ابن الوقتي بود كه قصدي جز دنيا خواهي نداشتند. اين گروه هنگامي كه احتمال پيروزي مسلم را زياد ديدند به او پيوستند، امّا با ظهور آثار شكست يك باره او را تنها رها كردند. با آنكه خود، امام را دعوت كرده بودند امّا چون احتمال پيروزي ندادند، وعده و وعيده هاي ابن زياد را پذيرفته و به سپاه يزيديان در كربلا ملحق شدند. اينان همان دين فروشاني اند كه فرزدق در مكالمه با امام حسين (ع) اينگونه توصيفشان كرد: قلبهاي آنان با توست و شمشيرهايشان عليه تو كشيده شده است. [22] .
اشاره
آغاز حركت امام حسين (ع) و يارانش به سوي عراق، به دنبال نامه نگاري هاي فراوان كوفيان در دعوت از امام حسين (ع)، صورت پذيرفت. چرا عراقيان امام حسين (ع) را نزد خود خواندند؟ آنها چه مي خواستند و چرا حسين (ع) را پس از دعوت، تنها گذاشتند؟ آيا جملگي از بدعت هايي كه در دين پديد آمده بود رنج مي بردند؟ آيا همه مي خواستنند سنت رسول خدا (ص) احيا گردد؟ اگر چنين بود؛ چرا نهضت، پاياني چنين غم انگيز داشت؟ دعوت كنندگان را مي توان به گروه هاي زير تقسيم نمود:
1. گروهي از نامه نگاران مانند سليمان بن صرد، رفاعة بن شداد مسيب بن نجبه از شيعيان خاص علي (ع) و اقليتي پاي بند به دين و اجراي احكام اسلامي بودند و مي ديدند كه حدود شريعت معطل مانده و فقه و سنت رسول الله (ص) بازيچه حكومت ها شده است. اينان حكومت عدل علوي و شايد حاكميت نبوي را درك كرده و انحراف حاكمان اموي از سيره نبوي، آنها را به ستوه آورده بود و خودداري امام حسين (ع) از بيعت با يزيد، فرصت مغتنمي براي قيامشان عليه بني اميه بود.
2. اختلاف و جنگ بين شاميان و كوفيان در عصرمعاويه و بي توجّهي عمدي معاويه به كوفه و تنزل آن به يك شهر عادي، گروهي را بر آن داشت تا عظمت كوفه در زمان علي (ع) و مركزيت خلافت اسلامي را احيا كنند. روشن است كه بازگشت عظمت از دست رفته به كوفه، پيامدهاي اقتصادي و مالي فراواني براي ساكنان شهر در پي داشت.
3. گروهي كه سالها پيش براي شركت در فتوحات اسلامي و برخورداري از غنايم جنگي به اين آمادگاه نظامي – كوفه – آمده بودند و شاهد بودند كه آسيب هاي ناشي از جنگ براي اينان و بهره گيري ظالمانه از بيت المال نصيب ديگران شده، پيوسته مترصد فرصتي بودند تا اگر بتوانند حق خود را بستانند.
4. گروهي كه در نتيجه شور و هيجان زايدالوصف نامه نگاري ها، جوّ غالب آنها را گرفته و اقدام به نامه نگاري كردند.
5. گروهي از سران و متنفذان قبايل مانند شبث بن ربعي، حجاربن ابجر، عزرة بن قيس، و… كه چندان دل خوشي از اهل بيت (س) نداشتند ولي براي آنكه از قافله عقب نمانند و در حكومت آينده امام، نفوذ و رياست خود را حفظ كنند، احساساتي ترين نامه ها را به حضرت نوشتند امّا هم اينان در موقعيت هاي حساس سپاه عمر بن سعد، جاي گرفتند به گونه اي كه امام در روز عاشورا، اينان را با نام خطاب كرده و فرمودند: اي شبث بن ربعي! اي حجاربن ابجر! اي قيس بن اشعث! اي يزيد بن حارث! آيا شما نبوديد كه به من نوشتيد كه ميوه ها رسيده و هنگام چيدن آن ها شده و خرماها سبز شده و زمين پر از گياه شده و سپاهي آماده در انتظار توست، پس بشتاب. [23] . ناهمگوني فكري دعوت كنندگان امام (ع) به كوفه، بي ترديد عكس العمل هاي گوناگوني نسبت به ياري امام (ع) پديد آورد و سرانجام منجر به حادثه اي بزرگ در تاريخ اديان الهي شد، حادثه اي كه پيروان هيچ يك از اديان گذشته، نسبت به اولاد پيامبر خويش چنين نكرده بودند.
[18] تاريخ طبري، ج 4، ص 261.
[19] پژوهشي پيرامون قيام امام حسين (ع)، سيد جعفر شهيدي، ص 56، نشر فرهنگ اسلامي.
[20] تجارب الامم، ابن مسكويه، ج 2، ص 57.
[21] تاريخ طبري، ج 4، ص 323.
[22] الدمعة الساكبه، محمد باقر بهبهاني، ج 4، ص 372، چاپ بيروت.
انتخاب شفقنا ازکتاب رفتارشناسي مردم كوفه در نهضت حسيني کتاب