امروز : جمعه 10فروردینماه 1403 | ساعت : 03 : 48

آخرین اخبار

ثبت پایین‌ترین نرخ رشد جمعیت در مصر طی نیم قرن اخیر

شفقنا- وزارت برنامه ریزی مصر از ثبت پایین ترین...

شمار مسافران خراسان رضوی به هشت میلیون نفر رسید

شفقنا- جانشین رییس ستاد اجرایی خدمات سفر خراسان رضوی...

5 نفر براثر واژگونی خودرو در مسیر سبزوار – خوشاب خراسان رضوی مصدوم شدند

شفقنا- مسوول روابط عمومی مرکز اورژانس دانشگاه علوم پزشکی...

آناتولی: بزرگترین محموله هروئین در مرز ترکیه و عراق کشف و ضبط شد+ تصاویر

شفقنا- وزارت بازرگانی ترکیه از موفقیت اداره گمرک این...

دادستان استان: درگیری مسلحانه بر سر مسائل شخصی در یاسوج 2 کشته بر جای...

شفقنا- دادستان عمومی و انقلاب مرکز کهگیلویه وبویراحمد با...

دیدار امیرعبداللهیان با رئیس جمهور ترکمنستان

شفقنا- وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که به...

انستیتوت مطالعات استراتژیک استرالیا: طالبان در خصوص مبارزه با داعش و القاعده در افغانستان...

شفقناافغانستان- انستیتوت مطالعات استراتژیک آسترالیا می‌گوید که ادعای طالبان...

معاون استاندار خبر داد: ورود حدود 8 میلیون مسافر نوروزی به مشهد

شفقنا- جانشین رئیس ستاد اجرایی خدمات سفر خراسان رضوی...

نشست هیئت‌های ایران و ترکمنستان

شفقنا- نشست هیأت‌های ایران و ترکمنستان به ریاست وزرای...

برپایی مراسم احیای شب های قدر در بیت مرحوم آیت الله صانعی

شفقنا- مراسم سوگواری شهادت حضرت علی(ع) و احیای شب...

مراسم عزاداری شهادت حضرت علی(ع) در دفتر حضرت آیت الله وحید خراسانی برگزار می...

شفقنا- مراسم عزاداری شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دفتر...

گزارش تصویری: مراسم بزرگداشت مرحومه زهرا شجاعی  

شفقنا- مراسم بزرگداشت و سومین روز درگذشت مرحومه سیده...

درمیزگرد شفقنا مطرح شد:بی‌توجهی به تاریخ‌نگاری ملی نتیجه پان‌پشتونیزم افغانستان است / مهاجرت سبب شد صدای غیرپشتون شنیده شود / ملت‌سازی بدون توجه به نظام آموزشی امکان پذیر نیست / جوانان طالب امروز کودکان دیروزند

شفقنا افغانستان- سقوط حکومت جمهوری و روی‌کارآمدن طالبان که با تأکید بر تبار پشتون و نادیده‌گرفتن اقوام دیگر انجام شد بیانگر شکست و ناکامی جمهوری بیست ساله و حامیان بین المللی‌اش در پروژه ملت‌سازی در جامعه افغانستان است. اکنون پرسش است که چرا این پروژه به شکست رسید.

خبرگزاری شفقنا افغانستان در میزگردی تخصصی با حضور «غفران بدخشانی»، «عبدالمنان شیوای شرق»، «غلام‌سخی احسانی»، «معصومه صابری»، «مرتضی شاهترابی»، «رضا عطایی» و «مژگان نظری» درباره‌ی چرایی این شکست گفت و گو کردند.

 

«مرتضی شاهترابی»، پژوهشگر و مدرس تاریخ، با تأکید بر بازخوانی انتقادی تاریخ افغانستان گفت: ملت‌سازی بر شانه‌های هویت مشترک سوار می‌شود و تا هویت مشترک نباشد و ایجاد نشود نمی‌توانیم یک ملت شویم. اصلی‌ترین و مهمترین شکل هویت مشترک نیز هویت تاریخی مشترک است که با بازخوانی انتقادی تاریخ و انصاف علمی ممکن می‌شود.

 

تاریخنگاری ملی هویت ملی می‌سازد

او هویت تاریخی مشترک را بنیان تاریخ‌نگاری ملی شمرد و توضیح داد: تاریخ‌نگاری ملی تاریخ‌نگاری سرزمین است. تاریخ‌نگاری ملت – دولت است، نه تاریخ‌نگاری اقوام و یک قوم خاص. تاریخی است که همه اقوام در آن محترم اَستند و بومی و سازنده این تاریخ تلقی می‌شوند، نه دیگری و غیر بومی. همین تاریخ‌نگاری است که هویت ملی را می‌سازد.

تاریخ‌نگاری ملی، تاریخ جغرافیا و سرزمین فرهنگی است. تاریخ‌نگاری ملی به دنبال نادیده گرفتن اقوام در تاریخ نیست. همچنانی که ما در کشورهای دیگر می‌بینیم در تجربه‌ای که کشورهایی مثل ایران دارند. کشورها و مرزهای سیاسی‌شان محصول همین دوران مدرن و تحولات تاریخ معاصر استند و هیچ‌کدام از این‌ها نمی‌توانند تاریخ قومیتی را برای تاریخ‌نگاری ملی اصل قرار بدهند. تاریخ‌نگاری ملی به حاشیه راندن و کنار گذاشتن نگاه قومیتی به تاریخ و قرائت قومیتی از تاریخ است.

 

بی‌توجهی به تاریخ‌نگاری ملی نتیجه پان‌پشتونیزم افغانستان است

شاهترابی آغاز بی‌توجهی به تاریخ‌نگاری ملی را از پیش از پروژه ملت‌سازی شمرد و گفت: تاریخ‌نگاری‌ای که در دوران ظاهر شاه با ظهور پان‌افغانیزم و ملی‌گرایی افغانی در افغانستان آغاز می‌شود و با کسانی مثل احمدعلی کهزاد و عبدالحی حبیبی شناخته می‌شود گرچه نامش تاریخ‌نگاری ملی است، در عمل یک تاریخ‌نگاری قومی است. قرائت قومی از تاریخ افغانستان با محوریت پشتونیزم است. به همین دلیل شما می‌بینید که جعل‌های تاریخی و تحریف‌های تاریخی را در جای جای این متون پیدا می‌کنیم و  انکار قومیت‌ها و هویت‌های دیگر را می‌بینیم. شاخص‌شان هم همان پته خزانه است.

 

 

باستان‌گرایی قومی جایگزین تاریخ‌نگاری ملی شد

این پژوهشگر تاریخ نتیجه‌ی بی‌اعتنایی و کم‌‌توجهی به تاریخ‌نگاری ملی را ظهور و تسلط گفتمان باستان‌گرایی اقوام شمرد و افزود: در دوران جمهوریت و همین دوران 20 ساله باستان‌گرایی اقوام و تاریخ‌سازی قومی به جای تاریخ‌نگاری ملی را می‌بینیم که نخبگان ستیزه‌جوی احساس می‌کنند اگر هویت قومی خودشان را تاریخ‌سازی و برایش مستند تاریخی پیدا کنند بهتر می‌توانند در منازعات سیاسی افغانستان سهم‌گیری کنند. در این گفتمان که آغازگرش خود پشتون‌ها بودند و تقویت‌کننده‌اش هم باز پشتون‌ها بودند و عملکرد ما و نخبگان ما بیشتر واکنشی بوده، براساس قرائت پشتونیستی تاریخ، پشتون‌ها اقوام اصیل و غیر پشتون‌ها اقوام کوچ‌نشین و مهاجرند که حتی هویت و حقوق شهروندی‌شان هم نادیده گرفته می‌شود و بارها و بارها در تریبون‌های مختلف طرح می‌شود که تاجیک‌ها به تاجیکستان، ازبک‌ها به ازبکستان و هزاره‌ها هم به گورستان؛ یکی‌شان هم بود که محافظه‌کارانه‌تر می‌گفت: هزاره‌ها به ایران.

این ستیزه‌گرایی تاریخی در قرائت و نگارش تاریخ که در واقع از دهه 20 خورشیدی آغاز می‌شود. ستیزه با فرهنگ، زبان و هویت تاریخی مردم این سرزمین را شکل می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که اسامی جغرافیایی را تغییر می‌دهند، اسامی شهرها، مناطق تاریخی و حتی بسیاری از الفاظ و واژگانی که داشتیم و فارسی بودند را از دست می‌دهیم. به جای آن از همان زمان برای تقویت هویت پشتونیستی با پشتوانه همان تاریخ‌نگاری پشتونیزم اقدام می‌کنند و پشتون‌سازی متون شکل می‌گیرد. آموزش متون به زبان پشتو و ابلاغ و دستور اکید رسمی برای رسانه‌هایی مثل روزنامه‌ی اصلاح می‌شود. برهمین اساس، شما می‌بینید یک مدت زبان اصلی روزنامه اصلاح زبان پشتون می‌شود و کرسی‌های تدریس پشتون الزامی می‌شود.

 

برای رسیدن به هویت تاریخی مشترک از تاریخ قداست‌زدایی کنیم

شاهترابی راه رسیدن به تاریخ‌نگاری ملی ارائه خوانش انتقادی از تاریخ و بازسازی ذهنیت‌های تاریخی دانست و اضافه کرد: ما باید به دنبال خوانش انتقادی تاریخ و بازسازی ذهنیت‌های تاریخی و ترمیم آلام تاریخی برویم. بالاخره چه بخواهیم، چه نخواهیم حکومتداران، سیاستمداران و قدرتمداران در طول تاریخ دچار خبط و خطاهای تاریخی شدند. جاهایی دو طرف گرفتار یک سری آسیب‌هایی شدند. ما باید امروز برای رسیدن به آن هویت تاریخی مشترک، از تاریخ قداست‌زدایی کنیم و با خوانش انتقادی تاریخ و اقرار و انصاف علمی به خطاهای تاریخی سیاستمداران و قدرت مردان از خطاهای آنان بیزاری بجوییم. با اظهار بیزاری بی‌طرفی خودمان را در تاریخ نشان بدهیم تا تسکین آلام مردمی شود که در این فرآیند تاریخی درد دیدند.

 

تقلیل فاجعه افشار به سنگرفروشی توجیه فاجعه است

او قدسی‌سازی تاریخ را بزنگاه و آسیب تاریخ‌نگاری معاصر افغانستان خواند و گفت: چه در تاریخ‌نگاری‌ای که به نام تاریخ‌نگاری ملی ارائه می‌شود چه در تاریخ‌نگاری‌ای که صریح تاریخ‌نگاری قومی است، به دنبال مقدس‌ مآب ساختن شخصیت‌های تاریخی، بت‌سازی تاریخی و توجیه و دفاع از مسائل رخ داده‌ی تاریخی هستیم. به هیچ‌وجه حاضر نمی‌شویم که اقرار تاریخی کنیم. به جای اقرار توجیه می‌کنیم و تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازیم. مثلا در مسئله قتل ‌عام هزاره‌ها که در دوران عبدالرحمان شکل می‌گیرد یا در دوران جنگ‌های داخلی که فاجعه‌ی افشار رقم می‌خورد. در مورد فاجعه افشار بحث تقلیل داده می‌شود به سنگرفروشی و امثال این‌ها. به نظرم سنگرفروشی مسئله اصلی ما نیست. مسئله اصلی من به عنوان یک شاهد تاریخی، یک شهروند افغانستان، کسی که قومیت‌ و نسلش با این فاجعه تاریخی پیوند داشته، گذشته‌ از این سنگرفروشی‌ها و این خبط و خطاها و معاملات سیاسی که صورت گرفته، مسئله‌ام این است که چرا آن فاجعه انسانی در حق عده‌ای انسان رقم خورد؟ حالا که آن فاجعه انسانی رقم خورد چرا رقم‌زنندگان این فاجعه تاریخی و منتسبان به آن نمی‌آیند این درد تاریخی را تسکین بدهند.

دقیقا مسئله ما همین‌جاست که نه آن پشتون و تاریخ‌نگار اوغان می‌آید از جنایت‌های عبدالرحمان تبری می‌جوید و بخشایش طلب می‌کند، نه این طرف دوستان ما در مناطق و قومیت‌های دیگر. کلا در بحث تاریخ‌نگاری ملی ما اگر به این بخشایش‌طلبی و انصاف علمی برسیم، گفتمان مشترک حاصل می‌شود و  گفتمان قومیت‌گرایانه و انحصارطلبانه تاریخی را کنار می‌گذاریم و یک روایت تاریخی مشترک ارائه می‌کنیم؛ می‌گوییم بله چنین اتفاقی افتاده و تاریخ پر فراز و نشیبی‌ داشتیم که جاهایی هم خبط و خطاها داشته، اما امروز می‌خواهیم به یک گفتمان و هویت مشترک برسیم.

 

«مژگان نظری»، فعال حوزه آموزشی کودکان و نوجوانان، بر اهمیت آموزش کودکان و نوجوانان برای ملت‌سازی تأکید کرد و افزود: کودکان در جامعه افغانستان هیچ‌گاه جایگاهی نداشته‌اند و شاید بی‌توجه‌ترین، بی‌اهمیت‌ترین و بی‌موردترین مسئله‌ از نگاه دولت‌ها همین بوده باشد. او از بی‌توجهی به آموزش کودکان و نوجوانان در مناطق پشتون گلایه کرد و گفت: شاید اگر نگاه ما به آموزش قوم پشتون کمی دقیق‌تر، مطالعه‌‌شده‌تر و دوراندیشانه‌تر بود جوانی که امروز اسلحه به دست گرفته به جای اسلحه قلم دستش بود.

 

پرداختن به مسائل کودکان شاید برایشان ریشخند بود

او تصریح کرد: کودکان در جامعه افغانستان، به‌ویژه در پروژه ملت‌سازی هیچ‌گاه جایگاه نداشتند. شاید بی‌توجه‌ترین، بی‌اهمیت‌ترین و بی‌موردترین مسئله‌ای که حتی بخواهند به آن بپردازند حوزه کودک بوده است؛ یعنی حتی شاید برایشان ریشخند باشد.

وی افزود: ما کمتر کسی را در کابینه حکومت و بین جامعه نخبگان افغانستان می‌بینیم که به صورت حرفه‌ای، آکادمیک و به صورت کاملا حرفه‌ای وارد کار کودک شده باشد. حتی یک انستیتویی برای کودکان افغانستان نداریم. جایی که به صورت علمی و نگاه آکادمیک به حق کودکان افغانستان پرداخته باشد نداریم.

 

ملت‌سازی بدون توجه به کودکان نمی‌شود

نظری با انتقاد از کارنامه دو دهه جمهوری در افغانستان، ملت‌سازی در این دوره را زیر سوال بود و گفت: کدام ملت؟ ملتی که کودکی ندارد چه ملتی خواهد شد؟ کودکی پایه و اساس شکل‌گیری شخصیتی است! همین روزهای افغانستان بعد از سقوط را نگاه کنید: دردناک‌ترین و شاید مضحک‌ترین تصاویری که از طالبان در رسانه‌ها دیدیم جوانانی از طالبان بودند که سن آنها بین 20 – 21- 18 سال بودند. کسانی که دو دهه قبل کودک یا در سن نوجوانی بودند. چه اتفاقی می‌افتد که این‌ها بعد از دو دهه با این همه خشونت وارد جامعه می‌شوند و

تصاویری که می‌بینید سوار اسباب‌بازی‌ها در میدان شهربازی‌ها شما هستند. اگر واقعا بخواهیم در مورد آنها مطالعه شود برمی‌گردد به بیس آن و شکل‌گیری شخصیت این‌ها که همان کودکی است.

 

ملت‌سازی بدون آموزش ممکن نمی‌شود

این فعال حوزه کودکان آموزش در سن کودکی را ضروری شمرد و گفت: چگونه انتظار داریم جامعه‌ای که در آن کودک آموزش نمی‌بیند و از ابتدایی‌ترین و پایه‌ترین حقوق انسانی خود یعنی آموزش محروم می‌شود، ملت تشکیل دهد؟ ملت‌سازی و تشکیل حکومت، دولت‌سازی‌های آینده هم بدون آموزش کودکان میسر نخواهد بود. وقتی از پایه نخواهیم ملتی را بسازیم که در آینده بخواهند یک جامعه‌ای به دور از هرگونه خشونت، نژادپرستی، قوم‌پرستی داشته باشند، نمی‌شود. ملت‌سازی زمان‌بر است و پایه از آموزش شروع می‌شود. زمانی که آموزش نباشد نمی‌توانیم بنشینیم و بگوییم ملتی خواهیم داشت. من معتقدم که ما به سمت ملی‌شدن هم نرفتیم. ما حتی به سمت ملی شدن در دسته‌بندی‌ای که خانم دکتر صابری گفتند نرفتیم، چون ملتی وجود ندارد.

جوانان طالب امروز کودکان دیروزند

نظری تأکید کرد که آموزش کودکان همیشه در افغانستان نادیده گرفته شده است. سال‌ها و سال‌ها و حتی در دو دهه ما فرصت داشتیم. حتی اگر بخواهیم بگوییم به دور از همه نگاه‌هایی که حکومت دست چه کسی بوده ما دو دهه فرصت داشتیم.

او ادامه داد: اقوام تاجیک برای آموزش کودکان خودشان چه کردند؟ اقوام هزاره برای آموزش کودکان خودشان چه کردند؟ اقوام پشتون چه کردند؟ درست است ما رشدی داشتیم. اگر دقت کنید در اقوام هزاره و تاجیک رشد تحصیلاتی و آکادمیک حتی سوادآموزی در بین زنان بیشتر بود؛ اما ما برای آموزش کودکان و قوم پشتون چه کردیم؟ طالبانی که  امروز روی کار آمدند همان کودکان چند دهه پیش هستند. ما فقط دو دهه اخیر را می‌بینیم، دو دهه‌ای که در عرض یک روز و کمتر از یک هفته کل افغانستان سقوط می‌کند. این‌که ما برای آموزش همین کودکان 20 سال قبل، جوانان در حال حاضر که آن روزها کودک بودند چه کردیم؟ همیشه نادیده گرفته شده است.

او افزود: همیشه از خودم این سوال را می‌کنم که اگر نگاه ما به آموزش قوم پشتون کمی دقیق‌تر، مطالعه‌ شده‌تر و دوراندیشانه‌تر بود شاید امروز آن جوانی که اسلحه به دست گرفته بود به جای تفنگ قلم دستش بود. ما کوتاهی کردیم. این کوتاهی نه تنها از طرف خانواده‌ها – نه این‌که ما بیاییم خانواده‌های پشتون‌ها را بکوبیم – بلکه از طرف ما هم بوده است.

 

 

«رضا عطایی»، کارشناس ارشد علوم سیاسی، تأثیر مهاجرت‌های درون‌مرزی و برون‌مرزی مردم افغانستان در ملت‌سازی را بررسی کرد و مهاجرت‌های برون مرزی را مثبت دانسته، گفت: اگر همین فضا و فرصت مهاجرتی نبود صدای اقوام غیرپشتون به خصوص مردم هزاره شنیده نمی‌شد.

همیشه می‌گویم: شهید مزاری را باید نقد کنیم

او به مانند دیگر کارشناسان میزگرد بر خوانش انتقادی از تاریخ تأکید کرد و گفت: به ذهنم آمد انگار ما توی یک سری بت‌سازی‌ها و شخصیت‌سازی‌ها ماندیم. همیشه می‌گویم که این بازخوانی انتقادی مهم است. خودم دبیر همایش سالگرد مزاری در دانشگاه تهران هستم و همیشه می‌گویم باید نقدش کنیم.
وی در توضیح منظورش از بازخوانی انتقادی تاریخ گفت: همیشه می‌گوییم 62 درصد هزاره‌ها توسط عبدالرحمان قتل عام شد، لشکر یزیدیه او آمد من را قتل عام کرد، جوالی و بارکش کرد، سوال این‌جاست که تو آن زمان کجا بودی؟ چه درکی از فضای بازی قدرت یا چیزی که بازی بزرگ قرن 19 بین روس تزاری و انگلیس بود داشتی و در کجای معادله بودی؟

 

این تصور که ما هزاره‌ها در 20 سال اخیر خیلی علم‌گراییم، توهم است

عطایی بازاندیشی درباره‌ی درستی و نادرستی ادعای علم‌گرایی هزاره‌ها را یکی از مصداق‌های بازخوانی انتقادی برشمرد و گفت: فکر می‌کنم ما درگیر یک سری توهمات هم هستیم. یک توهم این‌که انگار ما هزاره‌ها در این 20 سال اخیر خیلی علم‌گراییم. می‌بینیم وقتی سخن از رتبه‌های کنکور می‌آید مردم هزاره از منطقه محروم است. طوری در ذهن می‌آید که ما هزاره‌ها خیلی علم‌گراییم. به نظرم ما در همین مشکل داریم. یعنی برای ما یک توهم کاذب می‌سازد. مفهوم علم وقتی در غرب دوره جدید می‌آید فرانسیس بیکن حرفش این است که این علم باید منجر به قدرت شود. اگر می‌گویی من هزاره علم‌گرایم و رتبه‌های برتر کنکور برای من است، باید بپرسم: تو چه سهمی از قدرت داری؟ نیاز داریم که در این‌ها یک بازنگری کنیم.

مهاجرت سبب شد صدای اقوام غیرپشتون شنیده شود

عطایی با مورد انتقاد قراردادن تعبیر نخبگان ستیزه‌جو و انتقاد از مخرب شمردن نقش آنان که به طور عمده تحصیل‌کردگان مهاجر در ایران هستند، گفت: اگر همین فضا و فرصت مهاجرتی نبود، همان توهم دانایی هزاره‌ها نبود، با اعلام وجودی که سایر قومیت‌ها دوصد و اندی سال در افغانستان داشتند، هزاره‌ها از کجا صدایشان را بلند می‌کردند. اگر فضای مهاجرتی نبود ما کجا می‌توانستیم، منِ هزاره کجا می‌توانستم صدایم را بلند کنم.
او نقش مهاجرت را در پروژه ملت‌سازی سازنده دانست و تصریح کرد: اگر نقش مثبت و سازنده‌ی مهاجرت نبود من الان در دایکندی ریشقه درو می‌کردم. درست است من را این‌جا شنبه و چهارشنبه می‌گویند، اما این بستر برای منِ هزاره بوده که این‌جا رشد کنم. خصوصا نمی‌خواهم برای قوم خاصش کنم؛ اما این فضای مهاجرت‌‌های برون‌مرزی بوده است.

 

 

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید