شفقنا افغانستان- سقوط حکومت جمهوری و رویکارآمدن طالبان که با تأکید بر تبار پشتون و نادیدهگرفتن اقوام دیگر در افغانستان انجام شد بیانگر شکست و ناکامی جمهوری بیست ساله و حامیان بین المللیاش در پروژه ملتسازی در جامعه افغانستان است. اکنون پرسش است که چرا این پروژه به شکست رسید.
خبرگزاری شفقنا افغانستان در میزگردی تخصصی با حضور «غفران بدخشانی»، «عبدالمنان شیوای شرق»، «غلامسخی احسانی»، «معصومه صابری»، «مرتضی شاهترابی»، «رضا عطایی» و «مژگان نظری» دربارهی چرایی این شکست گفت و گو کردند.
«غلامسخی احسانی»، پژوهشگر سیاسی و مدرس دانشگاه، در این نشست از نقش دولتهای خارجی به خصوص همسایگان افغانستان در فرآیند ملتسازی افغانستان سخن گفت و تأکید کرد: پروسه ملتسازی بارها و بارها؛ و در مقاطع گوناگون در افغانستان تجربه شده است. متأسفانه در همهی تجربهها ناکام بوده است.
بافت و ساختار اجتماعی افغانستان، از نظر ترکیب قومی، در همتنیدگی و پیوند خاص با اقوام کشورهای پیرامونی و همجوار افغانستان است
او برای توضیح زمینههای ناکامی پروژهی ملتسازی در دو دههی اخیر به درهمتنیدگی بافت قومی مردم افغانستان با کشورهای همسایه اشاره کرد و گفت:
افغانستان کشوری است که بافت و ساختار قومی آن در پیوند و همتنیدگی با کشورهای پیرامونی است. بر این اساس، وقتی تاجیک میگوییم نگاهمان به سوی کشور تاجیکستان میرود، وقتی ترکمن میگوییم به سوی ترکمنستان، وقتی ازبک میگوییم به سوی ازبکستان. نگاه و دلبستگی برادران پشتون ما هم به سمت آن سوی خط دیورند بودند؛ و هنوز آن طرف خط دیورند را از خودشان میدانند. در این وسط تنها مردم هزاره افغانستان میمانند که صرف به خاطر تعلق مذهبی با ایران، نیم پیوند و نیم نگاهی داشته اند. متأسفانه برای مردم هزاره این نیم تعلق، بیش از آن که سود و منفعت داشته باشد سبب تحمیل هزینه شده است.
نقش کشورهای پیرامون و همجوار؛ در ناکامی ملتسازی افغانستان
این پژوهشگر علوم سیاسی با تأکید بر این که پروژهی ملتسازی در افغانستان بارها تجربه شده و هربار به شکست انجامیده است، افزود:
کشورهای پیرامون افغانستان وقتی به مسائل افغانستان ورود پیدا کردند؛ بیشتر تلاش نمودند تا از آدرسهای قومی برای خودشان یک جای پا و نقش در مسایل افغانستان پیدا کنند. برهمین اساس، در بیشتر موارد از همان آدرسهای قومی وارد شدند و همان نشانیها و آدرسهای قومی را بین مردم و جامعه افغانستان برجسته ساختن. به این ترتیب، از بیرون افغانستان کدام کار و اقدامی در جهت ملتسازی در بین اقوام افغانستان صورت نگرفته است. البته ما نباید انتظارهم داشته باشیم که کشورهای همجواری در جهت ملت سازی در جامعه چند قومی و متکثر افغانستان اقدامی نمایند. چراکه ملت سازی یک فرایند است که باید از طرف حکومت در جهت خلق ارزشهای مشترک هدایت شود؛ در واقع ملت سازی فرایند ساختن یک هویت ملی با استفاده از قدرت و ابزار های حکومت است. از این نظر هم متأسفانه در طول تاریخ مصیبت کشورما، حکومت های افغانستان به خاطر که همواره در خدمت منافع قوم خاص عمل کردند؛ یکی از منبع های اصلی واگرای و دوری اقوام از همدیگر بوده است. بدان معنا که حکومتها عامل اصلی افزایش و تعمیق شکافهای قومی بوده است. در حالیکه وظیفه اصلی حکومتها، با استفاده از ابزارهای مختلف مثل توسعه گسترده زیرساختها و … هماهنگی و همبستگی اجتماعی را پرورش دهند. ولی حکومتهای افغانستان بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و حساسیتهای تاریخی-قومی جامعه افغانستان اقدام به یکسری کارهای ناسنجیده کردند که نتیجه عکس داده و مردم را بیشتر متمایل به سمت هویتهای قومی شان کرده و در نهایت مانع از خلق یک هویت کلان شده است. به طور مثال حاکمیتهای پشتون با تحمیل نام «افغان» به عنوان ملیت روی همه اقوام، یا تأکید روی زبان پشتو به عنوان زبان اول اداری، حساسیت اقوام فارسی زبان را برانگیختن. همه میدانیم که زبان فارسی دری به دلیل نفوذ عمیق تاریخی در سرزمین افغانستان از قوت فرهنگی و سیاسی بسیار بالای برخوردار است. ضمن اینکه این قبیل اقدامات واکنش شدید مردمان فارسی زبان را به دنبال داشتن. از این زاویه می توان گفت که در این بیست سال دوره جمهوریت، که در کشور فرصتها و ابزارهای خوبی؛ مثل وجود رسانه های آزاد، نهادهای متنوع مدنی، گسترش مراکز آموزشی و … برای ملت سازی فراهم شده بود؛ اما بدبختانه تداوم همان سیاستهای تنگ نظرانه قومی و دامن زدن به مسایل زبانی و نگاه مغرضانه به زبان فارسی، نگذاشت که در جامعه یک هویت مشترک شکل بگیرد. در این ناکامی به جرأت می توان گفت که حکومتها رفتارهای قوم گرایانه، مانع اصلی ملت سازی بود. البته مسئله قومیت از طرف کشورهای بیرون هم در بیشتر موارد دامن زده شده و در درون جامعه افغانستان هم رفتارها نسبت به اقوام غیرپشتون تبعیضآمیز بوده و روی هم رفته موضوع ملتسازی ناکام مانده است.
دستاوردهای بیستسالهی جمهوریت برای ملتسازی
احسانی پیداییش فضای باز فکری و مقابله و مقاومت در برابر انحصارگرایی قومی را در سطح فرهنگ عمومی؛ از دست آوردهای بیست سال اخیر دانست و تصریح کرد: حالا اوضاع تغییر کرده و ما با شرایط جدید مواجه شدیم؛ فعلاً در وضعیتی قرار داریم که باید به فکر آن باشیم که چه راهبردی در پیش بگیریم.
او افزود: اگر به شکل تاریخی به ملتسازی دو دهه اخیر نگاه کنیم میتوانیم بگوییم: در مقطعی از تاریخ( بیست سال جمهوریت) دانشگاههایی داشتیم، مدارس خصوصی، کورسهای آموزشی، در صحنه سیاسی و مشارکت در مدیریت عمومی کشور، زنان وزیر و وکیل، والی و معاون والی. و از نظر قومی؛ هزارهها معاون رئیسجمهور بودند و … این روندی بود که با وجود همه مشکلات امید به آینده روشن را در میان همه مردم خلق کرده بود. ما در این 20 سال مطبوعات آزاد داشتیم و مکاتب و مدارس به شکل خوب فعال بود و همه مردم اعم از شهری و روستای دسترسی به آموزش را داشت. در حقیقت انگیزه فوقالعاده به سمت ترقی و پیشرفت بین مردم وجود داشت. دختران دایکندی و بدخشانی تخم مرغ و عسل مناطق شان را به کابل می آوردند و میفروختند و کار میکردند تا از آن طریق هم هزینه و مخارج خانواده را تأمین کنند و هم درس بخوانند. در مجموع یک چنین انگیزهای بین مردم بود. فعلا هم یک قشر و نسل فرهیختهی خوبی را در کابل و در شهرهای عمده افغانستان داریم. البته این میلی به پیشرفت و علاقه به تحصیل به شکل جزیرهای بود. با این توضیح که این روحیه تلاش و میلی به پیشرفت، در بین قوم هزاره، قوم تاجیک و تاحدودی متفاوتتر بین ازبکها بیشتر بود؛ متأسفانه در بین پشتون ما چنین انگیزهای نبود. و همین مسأله سبب شد که پس از بیست سال با این وضعیت روبهرو شویم.
شهید مزاری؛ نظام فدرالی
این مدرس علوم سیاسی ملتسازی را فرآیندی تاریخی شمرد و تأکید کرد: برای موفقیت پروسه ملتسازی زمان طولانی لازم است تا حس مشترک بین اقوام و گروههای مختلف اجتماعی به وجود بیاید، این پروسه تقریباً یک نسل را در بر میگیرد. چون خود مسأله ملت سازی یک پدیده فرهنگی است و روند شکلگیری فرهنگ، نیاز دارد چند نسل بگذرد. تا همه نا ملایمات و خاطرات نا خوش آیند گذشتهها فراموش شود و مردم به یک باور مشترک دست پیدا کنند. اضافه بر آن ایجاد ساختارهای مدنی در جامعه لازم است که ما در طی همین 20 سال واقعا نهادهای مدنی برجستهای داشتیم. توزیع امکانات عمومی نیز یکی دیگر از فاکتورهای مهم ملت سازی است. که البته در این قسمت ضعف داشتیم و خارجیها متأسفانه در اینجا نقش تخریبکننده داشتند. میلیاردها دالر در افغانستان به مصرف رسید، ولی توزیع به شکل عمومی و در سراسر افغانستان نبود و مناطقی مثل دایکندی و بامیان کمترین بهره را داشتن.
او اندیشه افغانستان فدرالی را یکی از گفتمانهای مطرح در فضای قومی امروز افغانستان شمرد و گفت: اندیشه افغانستان فدرالی پیشترها توسط شهید مزاری مطرح شده بود و به باور شهید مزاری یکی از الگوهای حکومتداری برای برون رفت از بحران تاریخی ملتسازی در افغانستان است.











