امروز : جمعه 10فروردینماه 1403 | ساعت : 11 : 28

آخرین اخبار

القدس العربی: تجمع هزاران اردنی در محکومیت جنگ در غزه و عادی سازی روابط...

شفقنا- هزاران اردنی شامگاه گذشته در مجاورت سفارت اسرائیل...

برنامه‌های تلویزیون برای شب های قدر ماه رمضان 1403  

شفقنا- جزئیات برنامه‌ شب های قدر تلویزیون در سه...

اعمال نخستین شب قدر 

شفقنا- حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «خداوند به امت من شب...

سانا: در نتیجه حمله اسرائیل به حلب تعدادی کشته و زخمی شدند

شفقنا- در اثر تجاوزات اسرائیل به حومه حلب، شماری...

شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع)

شفقنا – شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب...

شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع)

شفقنا – شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب...

شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع)

شفقنا – شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب...

شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب (ع)

شفقنا – شیعه گراف/ حضرت امام علی بن ابیطالب...

اعلام جزییات آیین عزاداری دسته علوی در مشهد

شفقنا- آیین عزاداری دسته علوی در مشهد برگزار می...

اسرائیل هیوم: اگر در جنگ غزه تغییر رویکرد ندهیم، شکست می خوریم

شفقنا- گدعون ساعر از مقامات ارش رژیم صهیونیستی گفت:...

معترضان سخنرانی بایدن را قطع کردند: «دستانت به خون آلوده است»+ فیلم

شفقنا- معترضان آمریکایی سخنرانی جو بایدن رئیس جمهوری این...

ارتش انگلیس پس از یک قرن، ممنوعیت ریش گذاشتن را لغو کرد

شفقنا- روزنامه تلگراف نوشت: ارتش انگلیس پس از گذشت...

لطیفی: بیشترین استخدام‌ها در آموزش و پرورش و وزارت بهداشت خواهد بود

شفقنا- رئیس سازمان اداری و استخدامی گفت: امسال بیشترین...

مراسم تجلیل از خادمان قرآنی برگزار می‌شود

شفقنا- دبیر انجمن خادمان قرآن کریم اعلام کرد: مراسم...

نجات هشت ماهیگیر ایرانی توسط نیروی دریایی پاکستان

شفقنا- سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از نیروی دریایی...

تفسیر آیاتی از جزء دوازدهم قرآن: در قضاوت نسبت به دیگران به ظاهر آنها نگاه نکنیم / برای نجات مردم سخنرانی و تبلیغ کافی نیست / در برابر خرافات باید قاطعانه ایستاد /در کنار نهی از منکر،جایگزین ارائه دهیم / برای استفاده از مغزهای متفکّر(بویژه در شرایط بحرانی)درنگ جایز نیست / حکومت ها باید قحطی و خشکسالی را پیش بینی کنند

شفقنا-جزء دوازدهم قرآن از  آیه 6 سوره هود آغاز و تا آیه 52 سوره یوسف ادامه دارد.
به گزارش شفقنا آیات  سوره هود به افکار ورفتار مخالفات حضرت نوح (ع) و حضرت هود(ع) می پردازد و در سوره یوسف ، ابتدا  اخلاق برادران حضرت یوسف را ترسیم میکند و بعد از آن کید دشمنانی که با عث شد حضرت یوسف به زندان بیفتد را نمایان میکند .
در ادامه تفسیر برخی از آیات جزء دوازدهم را میخوانید:

کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند

أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ«17»

آیا آن کس که(همچون پیامبر اسلام)دلیل روشنی(مثل قرآن)از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست،و پیش از او(نیز)کتاب موسی (که)رهبر و رحمت بوده است(بر آمدن او بشارت داده،مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)،آنان(کسانی که حق جو هستند)به او ایمان می آورند،و هر کس از احزاب(و گروه های مختلف)که به او کافر شود،وعدگاهش آتش است.پس،از آن در تردید مباش(که)قطعاً آن(وحی،کلامِ)حقّی است(که) ازپروردگارت(نازل شده)،اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

پیام ها:

1-در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،وجدان های سالم را به قضاوت بطلبیم. «أَ فَمَنْ کانَ»

2-قرآن،حجّت خداوند بر مردم است. «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ»

3-کسی که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله همراه و دنباله رو اوست،پس از پیامبر صلی الله علیه و آله هم جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است. «یَتْلُوهُ»

4-وجود پیروان راستین،وارسته و فداکار،یکی از راههای شناخت و حقّانیّت پیامبران است. بَیِّنَهٍ … شاهِدٌ مِنْهُ

5-خداوند حجّت را بر مردم تمام کرده است،هم خود قرآن معجزه است و هم گواهی چون علی بن ابی طالب علیهما السلام دارد و هم تورات از قبل بشارت آن را داده است. بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ … شاهِدٌ مِنْهُ … وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی

6-کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»

7-در تبلیغ،شناخت مخاطب یک اصل است،چون در حجاز یهودیان بیش از مسیحیان بوده اند،خطاب قرآن با آنان است،گرچه در انجیل هم بشارات بسیاری آمده است. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»

8-کتب آسمانی و قوانین الهی،راه هدایت و وسیله ی رحمت برای مردم هستند.

«إِماماً وَ رَحْمَهً»

9-مردم باید کتاب آسمانی را امام وپیشوای خود قرار دهند. «کِتابُ مُوسی إِماماً»

10-امامت و رحمت باید در کنار هم باشند. «إِماماً وَ رَحْمَهً»

11-ملاک و محور،حقّ باشد نه حزب.بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ»

12-همه ی مردم از هر گروه و طایفه و حزب باید به قرآن رو آورند وگرنه گرفتار قهر الهی هستند. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ»

13-کفر برخی از مردم سبب دلسردی و تزلزل مؤمنان نشود. وَ مَنْ یَکْفُرْ … فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ

14-اکثریّت،نشانه ی حقانیّت نیست. اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ … أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ

___________________________
معمولاً اشراف در خط اوّل مخالفان انبیا بوده اند

فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ«27»

پس سران قومش که کافر بودند گفتند:ما تو را جز انسانی مثل خودمان نمی بینیم و جز اراذل و اوباش که ساده لوحند(و نسنجیده در نگاهِ اوّل یار تو گشته اند)،کس دیگری را پیرو تو نمی یابیم،و برای شما هیچ برتری بر خودمان نمی بینیم،بلکه شما را دروغگومی پنداریم.

نکته ها:

مخالفانِ حقّ،گاهی رهبران الهی را تضعیف کرده و می گفتند:شما انسان هایی مثل ما هستید،نه برتر از ما.

گاهی پیروان آنها را کوچک می شمرند و می گفتند:آنها افرادی بی سر و پا و بی شخصیّت هستند.

و گاهی مکتب را تضعیف می کردند و می گفتند:سخن شما دروغ و افترا یا سحر یا افسانه های پیشینیان است و یا سخنان شما حرف های عادّی است که اگر بخواهیم ما نیز مثل آن را می آوریم.

پیام ها:

1-معمولاً اشراف در خط اوّل مخالفان انبیا بوده اند. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا»

2-مستکبران،از مساوات با توده ی مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.

«هُمْ أَراذِلُنا»

3-کسانی که وابستگی کمتری به دنیا دارند،بهتر و زودتر ایمان می آورند. «ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا»

4-در دید دنیاپرستان،مال و ثروت ارزش است،نه حقّ و حقیقت. «ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ»

5-مخالفان انبیا،برهان ندارند و آنچه می گویند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّکُمْ»

6-عقل کفّار در چشم آنهاست.در این آیه 3 بار کلمه ی «ما نَری» آمده است.

__________________________

در قضاوت نسبت به دیگران،به ظاهر آنها نگاه نکنیم
وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ«31»

(نوح گفت:)من به شما نمی گویم که گنجینه های الهی نزد من است و نه (می گویم که از پیش خود)غیب می دانم و نمی گویم که من فرشته ام و نمی گویم آن کسانی که در پیشِ چشمِ شما خوارند،خداوند هرگز به آنان خیری نخواهد رساند (بلکه) خداوند به آنچه در دل آنهاست آگاه تر است.

پیام ها:

1-انبیا ادّعای توخالی ندارند،کارشان دعوت و هدفشان ارشاد است،آنهم در چارچوب بندگی خداوند. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ …

2-شرط نبوّت،علم غیب و در دست داشتن گنجینه های هستی نیست. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ …

3-هدف انبیا ارشاد معنوی است،نه تقسیم خزائن مادّی. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ …

4-هر نعمتی که به ما می رسد،سرچشمه و خزینه ای دارد.( «خَزائِنُ» جمع است و اشاره به سرچشمه ی همه ی نعمت هاست)

5-نسبت به اولیای خداوند غلوّ نکنیم. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا … وَ لا …

6-اشراف قوم نوح،ظاهربین بودند. تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ …

7-در قضاوت نسبت به دیگران،به ظاهر آنها نگاه نکنیم. تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ …

8-الطاف خداوند نصیب مؤمنان گمنام و ضعیف خواهد شد و کاری به خیال و وهم ما ندارد. «تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ»

9-ملاک لطف خداوند،لیاقت باطنی ومعنوی انسان است. «اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ»

10-طرد ونالایق پنداشتن محرومان به خاطر فقر،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ»

11-ادّعاهای پوچ و توخالی و سوء استفاده از عناوین و مناصب دروغین،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ»

________________________________

برای نجات مردم سخنرانی و تبلیغ کافی نیست

وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ«37»

و(اکنون)زیر نظر ما و طبق دستور و الهام ما کشتی بساز و درباره ی کسانی که ستم کرده اند با من سخن مگوی که آنان غرق شدنی هستند.

پیام ها:

1-خداوند اراده ی خود را از طریق اسباب و علل طبیعی محقّق می سازد و نباید همیشه منتظر امور غیبی باشیم. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

2-برای اولیای خدا کار کردن عار نیست. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

3-برای نجات مردم سخنرانی و تبلیغ کافی نیست،وسیله ی نجات نیز باید فراهم نمود. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

4-کشتی سازی تاریخی بس طولانی دارد.به نوح خطاب شد: «اصْنَعِ الْفُلْکَ»

5-توجّه به حضور خداوند،به انسان نشاط و دلگرمی می دهد و او را در برابر ناگواری ها مقاوم می کند. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا»

6-ابتکارات و اختراعات صنعتی بشر،از الهامات الهی است. وَ اصْنَعِ … بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا

7-شفاعت انبیا،درباره ی کافران ستمکار،کارساز نیست. «وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا»

8-لجاجت در برابر انبیا ظلم است. «فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا»

9-دعا و شفاعت انبیا،در مقدّرات الهی بی اثر است. وَ لا تُخاطِبْنِی … إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ

10-ستمگران در معرض گرفتار شدن به عذاب های دنیوی هستند. «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»

_________________________________
نسل حیوانات وموجودات زنده باید حفظ شود

حَتّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ«40»

(کفر و استهزا ادامه داشت)تا زمانی که قهر ما آمد و تنور فوران کرد.ما (به نوح)گفتیم که از هر زوج(حیوان و موجود زنده)یک جفت(نر و ماده) در آن(کشتی)سوار کن، و(همچنین)خانواده ی خودت را،جز(همسر و یکی ازفرزندان و)کسانی که قبلاً در مورد آنها قول(عذاب)داده شده بود.

و(نیز سوار کن)افرادی را که ایمان آورده اند،(امّا)جز گروه کمی،کسی همراه او ایمان نیاورده بود.

پیام ها:

1-مسخره کردن کفّار تا لحظه ی آمدن قهر الهی ادامه داشت. «حَتّی إِذا جاءَ أَمْرُنا»

2-داستان حضرت نوح بسیار مهم بود. «أَمْرُنا»

3-هرگونه جوشش و فوران آب،تحت امر الهی است. «جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ»

4-خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز،تنورِ آتش را محل فوران آب قرار می دهد،چنانکه آتش را بر ابراهیم علیه السلام گلستان می کند.آب که مایه ی حیات است،سبب هلاکت و انقراض یک نسل می شود. «فارَ التَّنُّورُ»

5-نسل حیوانات وموجودات زنده باید حفظ شود. «احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ»

6-ضابطه نه رابطه،پیوندهای مکتبی،بر روابط خانوادگی حاکم است.زن و فرزند نوح،حقّ سوار شدن به کشتی را نداشتند. «إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ»

7-یاران حقّ،در طول تاریخ اندک بوده اند. «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ»

در روایتی مراد از«قلیل»را هشتاد نفر دانسته که به نوح ایمان آوردند

_______________________
از کارهای جاهلانه باید پرهیز کرد

قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ«46»

(خداوند در پاسخ)فرمود:ای نوح! او(در واقع)از خاندان تو(و نبوّت) نیست، او(دارای)عمل ناشایستی است،پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه،همانا من تو را موعظه می کنم که(مبادا)از جاهلان باشی.

-پیوند مکتبی،حاکم بر پیوند خانوادگی وخویشاوندی است«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (دلیل نجات گروهی از غرق شدن،ایمانشان به نوح بود،نه چیز دیگر)

2-گاهی انسان در کار خیر یا شرّ چنان غوطه ور می شود که گویا یکپارچه آن عمل می شود. «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»

3-پیامبران نیز به موعظه الهی نیاز دارند. «إِنِّی أَعِظُکَ» (خداوند پیامبران خود را در لحظه های حسّاس،هشدار داده و حفظ می کند)

4-از کارهای جاهلانه باید پرهیز کرد. «مِنَ الْجاهِلِینَ» (تقاضای کاری از خداوند اگر با حکمت نباشد،تقاضای جاهلانه است)

_____________________________

در برابر خرافات باید قاطعانه ایستاد

إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ«54»

(ما حرفی نداریم)مگر اینکه می گوییم:بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده(و عقلت را ربوده اند،زیرا مورد خشم بت ها قرار گرفته ای.هود) گفت:همانا من خدا را به شهادت می طلبم و شما(نیز)شاهد باشید که من از آنچه شریک(خدا)قرار می دهید بیزارم.

مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ«55»

از هر چه غیر اوست(و شما آن را می پرستید تبرئه می جویم)،پس همگی بر علیه من توطئه کنید و مرا مهلت ندهید،(تا معلوم شود که نه از شما و نه از بت هایتان هیچ کاری ساخته نیست).

نکته ها:

«اعتراء»به معنای اعتراض و اصابت است.

حضرت هود برای اثبات پوچی قدرت های خیالی بت پرستان،آنان را به مبارزه طلبید، همان گونه که حضرت نوح علیه السلام به مردم گفت: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً،ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»شما هر کاری می خواهید انجام دهید،ولی بدانید که ضرری به من نخواهد رسید.

پیامبر اسلام نیز می فرمود:«قل ادعوا شرکائکم ثم کیدون فلا تنظرونهمدستان خود را فرابخوانید و بر علیه من اقدام کنید و مهلتم ندهید.

پیام ها:

1-قوم عاد بر این باور بودند که هر بت و معبودی از آنها در بخشی از امور جهان کارآیی دارد. «بَعْضُ آلِهَتِنا»

2-نسبت جنون دادن به انبیا و سنّت شکنان و مصلحان جامعه که بر علیه خرافات قیام کرده اند،امر تازه ای نیست. اِعْتَراکَ … بِسُوءٍ

3-اعلام برائت و بیزاری از شرک و افراد مشرک،سیره و روش انبیای الهی بوده است. «بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ»

4-در برابر خرافات باید قاطعانه ایستاد. «أَنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ»

5-مبارزه طلبی هود علیه السلام،دلیل حقّانیّت وقاطعیّت او وراه اوست. فَکِیدُونِی …

6-انبیا از هیچ قدرتی نمی ترسند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً»

7-بت ها هیچ قدرتی ندارند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً»
________________________

برای نهی از منکر باید به مردم شخصیّت و دلگرمی داد

وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ«84»

و به سوی(منطقه و مردم)مدین،برادرشان شعیب(را فرستادیم،او) گفت:ای قوم من! خدا را پرستش کنید(که)جز او خدای دیگری برای شما نیست،و پیمانه و ترازو را(در هنگام خرید و فروش)کم نگذارید،همانا (در این صورت)من شما را به خیر(و صلاح)می بینم و براستی که من از عذاب روز(قیامتی که)فراگیر(است،)بر شما می ترسم.

یام ها:

1-بعثت انبیا علیهم السلام،سنّت الهی وجریان مستمرّ تاریخی بوده است. «وَ إِلی مَدْیَنَ»

2-رسالت حضرت شعیب،در محدوده ی منطقه ی مدین بوده است. «إِلی مَدْیَنَ»

3-یکتاپرستی،بر اساس یکتاشناسی است. «اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ»

4-تنها عبادت خداوند کافی نیست،بلکه برائت از مشرکان نیز لازم است. «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ»

5-انبیا علیهم السلام،تنها مسائل اعتقادی و اخلاقی را مدّ نظر نداشتند،بلکه به امور اقتصادی و عوامل فساد آن نیز می پرداختند. «لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ»

6-رفاه و درآمد،به تنهایی بازدارنده از کلاهبرداری وفساد اقتصادی نیست.

لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ … إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ امام صادق علیه السلام،مراد از «إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ» را فراوانی و ارزانی اجناس دانسته اند

7-برای نهی از منکر باید به مردم شخصیّت و دلگرمی داد. «إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ»

8-توجّه دادن به مبدأ و معاد،سرلوحه ی دعوت همه انبیا علیهم السلام بوده است.

اُعْبُدُوا اللّهَ … أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ

9-ایمان به روز حساب،زمینه ی تقوی در همه ی امور زندگی است. «لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ، عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

10-از قهر خداوند نمی توان فرار کرد. «عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

________________________________
رهبر و امّت باید در راه مستقیم حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند

فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«112»

پس(ای پیامبر!)همان گونه که مأمور شده ای،استوار باش و(نیز)هر کس که با تو،به سوی خدا آمده است،و سرکشی نکنید که او به آنچه می کنید بیناست.

نکته ها:

در روایات آمده است که پیامبر فرمود:سوره ی هود مرا پیر کرد.و گفته اند که مراد حضرت این آیه از سوره ی هود بوده است.[40] اگر چه فراز نخست این آیه «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» در سوره ی دیگری[41]از قرآن مجید نیز آمده،امّا آیه ی فوق به چنین خصوصیّتی معروف شده است.شاید سنگینی این آیه،وجود فرازهای دیگری از تاریخ است که در آیه بیان نشده و آن،استقامت یاران پیامبر صلی الله علیه و آله است که همه ی آنها وفادار نبودند و پیامبر صلی الله علیه و آله از بی وفایی و ناپایداری آنان در ناراحتی بود.

پیام ها:

1-حال که خداوند کیفر وپاداش همه را بدون کم و کاست می دهد،پس استقامت کن. کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ … فَاسْتَقِمْ

2-نتیجه ی تاریخ انبیا،استقامت است. «فَاسْتَقِمْ»

3-در استقامت و پایداری،رهبر باید پیشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرایط مکّه برای مسلمانان صدر اسلام،دشوار و نیاز به استقامت بوده است)

4-پایداری زمانی ارزش دارد که در همه ی امور باشد.در عبادت،در ارشاد، تحمل ناگواری ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ»

5-عمل باید بر طبق نص و فرمان الهی باشد،نه بر اساس قیاس و استحسان وخیال و امثال آن. «کَما أُمِرْتَ»

6-پایداری رهبر بدون همراهی و پایداری امّت بی نتیجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»

7-رجوع و بازگشت به خدا،بهای سنگینی را می طلبد و آن،استقامت وپایداری در راه مستقیم است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»

8-همه چیز باید طبق فرمان باشد،نه زیاده روی وطغیان. کَما أُمِرْتَ … وَ لا تَطْغَوْا

9-رهبر و امّت باید در راه مستقیم حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند.

«فَاسْتَقِمْ،وَ لا تَطْغَوْا»

10-استقامت در دین،پاداش الهی را در پی دارد. فَاسْتَقِمْ … إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

________________________

نماز،روشن ترین نمونه ی کار نیک است

 أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذّاکِرِینَ«114»

و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بپادار،(زیرا)بدرستی که کارهای نیکو(همچون نماز)،بدی ها را محو می کند،این(فرمان)،تذکّری است برای اهل ذکر.

وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ«115»

و پایدار باش،که همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.

نکته ها:

در روایات،مراد از دو طرف روز،صبح و مغرب،و مراد از اوایل شب،نماز عشا بیان شده است. البتّه این آیه در مقام بیان تمام نمازهای روزانه نیست.

شخصی از اعمال زشت خویش ناراحت بود،لذا پس از نماز در مسجد از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست تا او را حدّ بزند،حضرت به او فرمود:چون بعد از آن عمل خلاف،در نماز جماعت شرکت کرده ای،خداوند تو را بخشید

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که شخصی از طریق طاغوت درآمدهایی را بدست آورده وبا امید به آیه ی «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» به فقرا کمک می کند وبه حج می رود؟حضرت فرمود:

«انّ الخطیئه لا تکفر الخطیئه» گناه را نمی توان با گناه پوشاند. آنچه را بدست آورده مالِ مردم است وتصرّف در مال مردم به هر شکل حرام است.

پیام ها:

1-رهبر باید الگوی مردم باشد. فَاسْتَقِمْ … أَقِمِ …

2-نماز را باید با شرایط و آداب کامل بجای آورد.در کلمه ی«اقامه»،معنای کمال و تمام نهفته است. «أَقِمِ الصَّلاهَ»

3-نماز،قوّت قلب مؤمنان است.چون در آیات گذشته،فرمان به استقامت و عدم اعتماد به ظالمان مطرح شد و این امور نیاز به روحیّه ی بالا دارد،لذا در این آیه،خداوند امر به تقویت روح با اهرم نماز می فرماید. فَاسْتَقِمْ … وَ أَقِمِ الصَّلاهَ

4-نمازها را باید در وقت مقرّر انجام داد. «طَرَفَیِ النَّهارِ»

5-نماز،روشن ترین نمونه ی کار نیک است. أَقِمِ … إِنَّ الْحَسَناتِ …

6-اعمال انسان در یکدیگر تأثیر دارند. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»

7-دستور به نماز،روشن ترین پند خداست. «ذلِکَ ذِکْری» (نماز،ذکر الهی است)

8-همه ی افراد از تذکّرات الهی،بهره مند نمی شوند. «ذِکْری لِلذّاکِرِینَ»

9-برپایی واقامه ی نماز،پشتکار وحوصله می خواهد«أَقِمِ الصَّلاهَ ،وَ اصْبِرْ»

________________________________

سیمای سوره یوسف

سوره یوسف از سوره های مکّی و دارای یکصد ویازده آیه است.نام حضرت یوسف،27 مرتبه در قرآن آمده که 25 مرتبه آن در همین سوره است.آیات این سوره،به هم پیوسته و در چند بخش جذاب و فشرده،داستان زندگی یوسف را از کودکی تا رسیدن او به مقام خزانه داری کشور مصر،عفت و پاکدامنی او،خنثی شدن توطئه های مختلف علیه او و جلوه هایی از قدرت الهی را مطرح می کند.

داستان حضرت یوسف علیه السلام فقط در همین سوره از قرآن آمده،در حالی که داستان پیامبران دیگر در سوره های متعدّد نقل شده است.داستان حضرت آدم و نوح هر کدام در دوازده سوره،داستان حضرت ابراهیم در هیجده سوره،داستان حضرت صالح در یازده سوره،داستان حضرت داوود در پنج سوره،داستان حضرت هود و سلیمان هر کدام در چهار سوره و داستان حضرت عیسی و زکریّا هر کدام در سه سوره ذکر شده است.

داستان حضرت یوسف در تورات،سِفر پیدایش از فصل 37 تا 50 نیز نقل شده است،امّا در مقایسه با آنچه در قرآن آمده،به خوبی اصالت قرآن و تحریف تورات معلوم می گردد.در میان آثار ادبی نیز داستان یوسف و زلیخا،دلداری

جایگاهی برگزیده است که از آن جمله می توان منظومه یوسف و زلیخا،از نظامی گنجوی و یوسف و زلیخا منسوب به فردوسی را نام برد.

قرآن در داستان یوسف علیه السلام بیشتر به شخصیّت خود او در گذر از کوران حوادث می پردازد،در حالی که در داستان پیامبران دیگر،بیشتر به سرنوشت مخالفان و لجاجت و هلاکت آنان اشاره نموده است.

در برخی روایات،از آموزش سوره یوسف به زنان و دختران نهی شده است، ولی به نظر برخی صاحب نظران،این روایات اسناد قابل اعتمادی ندارند. و از طرفی آنچه استناد این نهی است،طرح عشق از سوی زلیخا همسر عزیز مصر است که با بیان قرآنی،نقطه منفی در آن وجود ندارد.

____________________________

إِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ«4»

آنگاه که یوسف به پدر خویش گفت:ای پدر! همانا من(در خواب)یازده ستاره با خورشید و ماه دیدم،آنها را در برابر خود سجده کنان دیدم.

نکته ها:

داستان حضرت یوسف،با رؤیا شروع می شود.به گفته علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، داستان یوسف با خوابی شروع می شود که او را بشارت می دهد و نسبت به آینده ای روشن امیدوار می سازد تا او را در مسیر تربیت الهی صابر و بردبار گرداند.

به جز بنیامین،دیگر برادران او از مادر جدایی بوده اند.حضرت یعقوب نیز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهیم علیهم السلام است.

خواب اولیای الهی،متفاوت است؛گاهی نیازمند تعبیر است،مثل خوابِ حضرت یوسف و گاهی به تعبیر نیاز ندارد،بلکه عین واقع است.مانند خواب حضرت ابراهیم که مأمور می شود تا اسماعیل را ذبح کند.

پیام ها:

1-فرزندان،باید به درایت و دلسوزی پدر اعتماد و در مسائل زندگی با او مشورت کنند. «قالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ»*

2-پدر را به اسم صدا نزنیم. «یا أَبَتِ»

3-پدر و مادر،بهترین مرجع برای حلّ مشکلات فرزندان هستند. «یا أَبَتِ»

4-پدران و فرزندان در خطاب به یکدیگر،از واژه هایی که نشانه ی صمیمیّت، رحمت و شفقت است،استفاده کنند. «یا أَبَتِ»*

5-والدین به خواب های فرزندانشان توجّه کنند. «یا أَبَتِ»

6-حضرت یوسف در ابتدا،تعبیر خواب نمی دانست و لذا برای تعبیر رؤیایش از پدر استمداد کرد. «یا أَبَتِ»

7-گاهی رؤیا وخواب دیدن،یکی از راه های دریافت حقایق است. «إِنِّی رَأَیْتُ»

8-در فرهنگِ خواب،اشیا،نماد حقایق می شوند.(مثلاً خورشید نشان پدر و ماه تعبیر از مادر و ستارگان نشان برادران است.) رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً …

9-دیدن ماه و خورشید و ستارگان(به صورت هم زمان)،از شگفتی های رؤیای یوسف است. «کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»*

10-خوابِ اولیایِ خدا،واقعی است. «رَأَیْتُ» در این آیه «رَأَیْتُ» تکرار شده است تا بگوید حتماً دیدم و گمان نشود ماجرا خیالی بوده است.

11-یوسف علیه السلام در خواب چنان دید که خورشید و ماه و ستارگان،همانند موجودات دارای عقل،بر او سجده می کنند.(جمله «رَأَیْتُهُمْ» برای افراد عاقل بکار می رود)*

12-انسان های برگزیده،به مقامی می رسند که مسجود دیگر انسان ها می شوند.

«رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ»*

13-گاهی در نوجوان،استعدادی هست که بزرگترها را به تواضع وامی دارد.

«ساجِدِینَ»

14-شروع داستان با رؤیا و پایان آن با تعبیر آن،از بهترین روشها برای نوشتن داستان و سناریو است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ – رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ»*

_________________________

قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ«5»

(یعقوب)گفت:ای پسر کوچکم! خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که برایت نقشه ای(خطرناک)می کشند.همانا شیطان،برای انسان دشمنی آشکار است.

یام ها:

1-فرزندان را با مهربانی مورد خطاب قرار دهید. «یا بُنَیَّ»*

2-پدر و مادر بایستی رابطه ای صمیمانه با فرزندان داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را با آنان مطرح کنند. «یا بُنَیَّ»*

3-خطر حسادت در محیط خانه و جامعه را به فرزندان گوشزد کنیم. یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ …

4-از کودکی و در خانواده رازداری را به فرزندان بیاموزیم. «یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ»*

5-دانسته ها و اطلاعات،باید طبقه بندی شود و محرمانه و غیرمحرمانه از هم جدا گردد. «لا تَقْصُصْ»

6-هر حرفی را به هر کسی نزنیم. «لا تَقْصُصْ»

7-کتمان فضایل به خاطر جلوگیری از حسادت ها،کاری بایسته است. «لا تَقْصُصْ»*

8-با پی بردن به استعداد یک فرزند،آن را با سایر فرزندان مطرح نکنیم. «لا تَقْصُصْ»*

9-در معرّفی افراد تیزهوش و نابغه،باید احتیاط کرد. «لا تَقْصُصْ»*

10-حضرت یعقوب نیز دارای علم و موهبت تعبیر خواب بوده است. «لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ»*

11-گاهی شیطان در آستین است. «إِخْوَتِکَ»*

12-پیشگیری بهتر از درمان است.(نگفتن خواب به برادران،نوعی پیشگیری از تحریک حسادت است) «لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا»*

13-در خانواده انبیا نیز،مسایل ضد اخلاقی همچون حسد و حیله میان فرزندان مطرح است. یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ … فَیَکِیدُوا …

14-زمینه های حسادت را شعله ور نکنید. لا تَقْصُصْ … فَیَکِیدُوا

15-حسادت،موجب نادیده گرفته شدن حقوق حتّی حقّ خویشاوندی می گردد.

لا تَقْصُصْ … فَیَکِیدُوا*

16-برادران یوسف علیه السلام که از خواب وی و مقام آینده او اطلاعی نداشتند چنان کردند.اگر اطلاع می یافتند چه می کردند؟! لا تَقْصُصْ … فَیَکِیدُوا*

17-پیش بینی و آینده نگری صفاتی ارزنده هستند. لا تَقْصُصْ … فَیَکِیدُوا*

18-افشای اسرار و برخی اخبار،ممکن است بسیار گران تمام شود. لا تَقْصُصْ …

فَیَکِیدُوا*

19-برخی اسرار به قدری مهم هستند که افشای آن زندگی فرد یا افرادی را به مخاطره می اندازد. «فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»*

20-در موارد مهم و حسّاس باید خطر را قبل از وقوع آن گوشزد کرد. «فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»*

21-حضرت یعقوب در مورد کید برادران نسبت به یوسف اطمینان داشت.

«فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»*

22-در پیش بینی مسایل مهم،گاهی اظهار سوءظن و یا پرده برداشتن از خصلت ها مانعی ندارد. «فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»

23-لازم است والدین،از روحیات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مدیریّت کامل نمایند. «فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»

24-کید وحیله،کاری شیطانی است. فَیَکِیدُوا … إِنَّ الشَّیْطانَ

25-شیطان با استفاده از زمینه های درونی بر ما سلطه می یابد.(حسادت برادران، زمینه را برای بروز دشمنی شیطان نسبت به انسان فراهم ساخت.) فَیَکِیدُوا …

إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ

26-شیطان دشمن انسان است،حتّی اگر پیامبر زاده باشد. «إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ»*

27-از کودکی،شیطان را به کودکان معرّفی و نقش او را بیان نمایید. «إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ»*

______________________________

إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ«8»

آنگاه که(برادران او)گفتند:همانا یوسف و برادرش(بنیامین)نزد پدرمان از ما که گروهی نیرومند هستیم محبوب ترند.همانا پدرمان(در این علاقه به آن دو)در گمراهی روشنی است.

نکته ها:

«عُصْبَهٌ» به گروه متحد و قوی می گویند زیرا با وحدت و همبستگی همچون«اعصاب» یک بدن،از همدیگر حمایت می کنند.

دو نفر از پسران حضرت یعقوب،(یوسف و بنیامین)از یک مادر و بقیه از مادری دیگر بودند.علاقه پدر به یوسف،به دلیل خردسال بودن یا به دلیل کمالاتی که داشت،موجب حسادت برادران شده بود.آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» نشان دادند که دچار غرور و تکبّر شده و در اثر این غرور و حسد،پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزی به فرزندان می کنند.

افرادی در جامعه،به جای آنکه خود را بالا ببرند،بزرگان را پایین می آورند.چون خود محبوب نیستند،محبوب ها را می شکنند.

فرق است میان تبعیض و تفاوت.تبعیض؛برتری دادن بدون دلیل است.ولی تفاوت؛ برتری بر اساس لیاقت است.مثلاً نمره های یک معلّم،تفاوت دارد،ولی این تفاوت حکیمانه است،نه ظالمانه.

علاقه ی حضرت یعقوب به یوسف،حکیمانه بود نه ظالمانه،ولی برادران یوسف،این علاقه را بی دلیل پنداشتند و گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

گاهی علاقه زیاد،سبب دردسر می شود؛یعقوب،یوسف را خیلی دوست داشت و همین امر موجب حسادت برادران و افکندن یوسف در چاه شد.چنانکه علاقه زلیخا به یوسف،به زندانی شدن یوسف انجامید.

لذا زندان بان که شیفته اخلاق یوسف شده بود،وقتی به او گفت:من تو را دوست دارم.

یوسف گفت:می ترسم این دوستی نیز بلائی بدنبال داشته باشد.

پیام ها:

1-حسادت موجب می گردد افراد بزرگسال سن و شخصیّت خود را فراموش کرده و با کودکان کینه توزی کنند.(با توجّه به اینکه یوسف کوچک تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزیدند) لَیُوسُفُ … أَحَبُّ إِلی أَبِینا*

2-اگر فرزندان احساس تبعیض کنند،آتش حسادت در میان آنان شعله ور می شود. «أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا»

3-عشق وعلاقه به محبوب شدن،در نهاد هر انسانی وجود دارد.انسان ها از کم توجّهی وبی مهری به خود،رنج می برند. «أَحَبُّ إِلی أَبِینا»

4-حضرت یعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا» (برادران می گفتند:یوسف محبوب تر است،یعنی ما نیز محبوب هستیم)*

5-زور وقدرت،محبّت نمی آورد.(برادران قدرت داشتند،ولی محبوب نبودند) لَیُوسُفُ … أَحَبُّ … وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ

6-با هم بودن موجب احساس نیرومندی و قدرت می شود. «نَحْنُ عُصْبَهٌ»*

7-گروه گرایی،اگر بدون رهبری صحیح و خداپسندانه باشد،عوامل سقوط را سریعتر فراهم می کند.( «وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» نشان انسجام است،ولی انسجامی رها وبدون رهبری صحیح)*

8-انسان برای ارتکاب خطا و گناه،اوّل خود را توجیه و کار خود را تئوریزه می کند.(برادران هم خود را متّحد و قوی می دانند، «وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» و هم پدر را منحرف، «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ» و با این دلیل،حسادت خود را توجیه می کنند.)*

9-جوانان نوعاً خود را عقل کل دانسته و به نظرات پدران کمتر اهمیّت می دهند.

«نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»*

10-احساس قدرت و نیرومندی،عقل را کور می کند. «نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»*

11-معیارهای نادرست،نتایج نادرست به دنبال دارد.(اگر معیار فقط قدرت و تعداد شد،نتیجه اش نسبت انحراف به اقلّیت می شود.) «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»*

12-خودخواهان عوامل ناکامی را به جای آن که در خود جستجو کنند به دیگران نسبت می دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (به جای آنکه بگویند ما حسودیم، گفتند:پدر ما منحرف است)*

13-حسادت،مرز نبوّت واُبوّت(پیامبری وپدری)را نیز می شکند و فرزندان به پیامبری که پدرشان است،نسبت انحراف و بی عدالتی می دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

14-غفلت انسان ممکن است به جایی برسد که در عین انحراف و خطاکاری خود دیگران را خطاکار قلمداد کند.(برادران یوسف به جای آنکه خود را حسود و توطئه گر بدانند،پدر را منحرف دانستند) «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»*

________________________________________
در کنار نهی از منکر،جایگزین ارائه کنیم

قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ«10»

گوینده ای از میان آنان گفت:یوسف را نکشید و اگر قصد این کار را دارید، او را به نهان خانه چاه بیفکنید تا بعضی کاروان ها(که از آنجا عبور می کنند)او را برگیرند.

نکته ها:

«جب»به معنای چاهی است که سنگ چین نشده باشد. «غَیابَتِ» نیز به طاقچه هایی می گویند که در دیواره ی چاه،نزدیک آب قرار می دهند که اگر از بالای چاه نگاه شود،دیده نمی شود.

نهی از منکر دارای برکاتی است که در آینده روشن می شود.نهی «لا تَقْتُلُوا» یوسف را نجات داد و در سال های بعد،او مملکت را از قحطی نجات داد.همان گونه که آسیه،همسر فرعون با نهی «لا تَقْتُلُوا» ،جان موسی را نجات داد و او در سال های بعد،بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات داد.

این نمونه روشن وعده الهی است که می فرماید: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً»[33]هر کس یک نفر را زنده کند،گویا همه مردم را زنده کرده است.

پیام ها:

1-گاهی نهی از منکر یک فرد می تواند نظر جمع را عوض کند و بر آن تأثیر بگذارد.(یکی گفت:نکشید،ولی نظر جمع را تغییر داد) «قالَ قائِلٌ»*

2-نام گوینده ی سخن مهم نیست،محتوای کلام مهم است. قالَ قائِلٌ …

3-مرعوب اکثریّت و همرنگ جماعت نشویم.(یک نفر بود،ولی همرنگ جماعت نشد) «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا»*

4-اگر نمی توان جلو منکر را به کلی گرفت،هر مقدار که ممکن است باید آنرا پایین آورد. لا تَقْتُلُوا … وَ أَلْقُوهُ

5-مشورت در کار ناپسند نیز راهگشا است،تا چه رسد در کارهای خوب.(برای کشتن برادر مشورت کردند) لا تَقْتُلُوا …*

6-برای مبارزه با فساد،گاهی دفع افسد به فاسد لازم است.(او را نکشید،در چاه بیندازید) «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ»*

7-در کنار نهی از منکر،جایگزین ارائه کنیم.(اگر گفتیم این کار را نکنید،پس بگوییم چکار کنند) لا تَقْتُلُوا … أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ*

________________________
علم و دانش،شرطِ مسئولیّت پذیری است/زیردستان را دست کم نگیرید،چه بسا قدرتمندان و حاکمان آینده باشند

وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْواهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ وَ اللّهُ غالِبٌ عَلی أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ«21»

و کسی از مردم مصر که یوسف را خرید،به همسرش گفت:مقام او را گرامی دار(او را به دید برده،نگاه مکن)امید است که در آینده ما را سود برساند یا او را به فرزندی بگیریم.و اینگونه ما به یوسف در آن سرزمین جایگاه و مکنت دادیم(تا اراده ما تحقق یابد)و تا او را از تعبیر خواب ها بیاموزیم و خداوند بر کار خویش تواناست،ولی اکثر مردم نمی دانند.

نکته ها:

جمله ی «عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» در دو مورد در قرآن به کار رفته است:یکی در مورد حضرت موسی وقتی که صندوق او را از آب گرفتند،همسر فرعون به او گفت:این نوزاد را نکشید،شاید در آینده به ما سودی رساند.[43] و دیگری در اینجاست که عزیز مصر به همسرش می گوید:احترام این برده را بگیر،شاید در آینده به درد ما بخورد.آری،به اراده ی خداوندی،محبّتِ نوزاد و برده ای ناشناس،چنان در قلب حاکمانِ مصر جای می گیرد که زمینه های حکومت آینده ی آنان را فراهم می سازد.

پیام ها:

1-بزرگواری در سیمای یوسف نمایان بود.تا آنجا که عزیز مصر سفارش او را به همسرش می کند. «أَکْرِمِی مَثْواهُ»

2-زن در خانه،نقش محوری دارد. «أَکْرِمِی مَثْواهُ»*

3-اطرافیان و آشنایان را به نیکی با مردم دعوت کنید. «أَکْرِمِی مَثْواهُ»*

4-در معاملات آینده نگر باشید. اِشْتَراهُ … عَسی أَنْ یَنْفَعَنا*

5-با احترام به مردم،می توان انتظار کمک ویاری از آنان داشت. أَکْرِمِی … یَنْفَعَنا

6-دلها به دست خداوند است.مهر یوسف،در دل خریدار نشست. «عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً»

7-تصمیم های مهم را پس از ارزیابی و آزمایش و مرحله ای اتّخاذ کنید.(اوّل یوسف را به عنوان کمک کار در خانه، «عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» کم کم به عنوان فرزند قرار دهیم) «أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً»*

8-فرزندخواندگی،سابقه تاریخی دارد. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً»

9-عزیز مصر فاقد فرزند بود. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً»*

10-عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.(برادران او را در چاه انداختند و او امروز در کاخ مستقر شد) «کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ»*

11-زیردستان را دست کم نگیرید،چه بسا قدرتمندان و حاکمان آینده باشند.

«مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ»*

12-علم و دانش،شرطِ مسئولیّت پذیری است. مَکَّنّا … لِنُعَلِّمَهُ

13-پایان تلخی ها،شیرینی است. «شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ – مَکَّنّا لِیُوسُفَ»

14-اراده غالب خدا،یوسف را از چاه به جاه کشاند. «مَکَّنّا لِیُوسُفَ»

15-آنچه را ما حادثه می پنداریم،در حقیقت طراحی الهی برای انجام یافتن اراده ی اوست. «وَ اللّهُ غالِبٌ عَلی أَمْرِهِ»

16-چه بسا حوادث ناگوار که چهره واقعی آن خیر است.(یوسف در ظاهر به چاه افتاد،ولی در واقع طرح چیز دیگری است) کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ … أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ*

17-مردم،ظاهر حوادث را می بینند،ولی از اهداف و برنامه های الهی بی خبرند.

«لا یَعْلَمُونَ»

____________________________________
-تشویق به زنا یا زمینه سازی برای گناه جوانان پاک،ظلم به خود،همسر، جامعه و افراد است

وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ«23»

و زنی که یوسف در خانه او بود،از یوسف از طریق مراوده و ملایمت، تمنای کام گیری کرد و درها را(برای انجام مقصودش)محکم بست و گفت:

برای تو آماده ام.یوسف گفت:پناه به خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامی داشته،قطعاً ستمگران رستگار نمی شوند.

یام ها:

1-گناهان بزرگ،با نرمش و مراوده شروع می شود. «راوَدَتْهُ»

2-پاک بودن مرد کافی نیست،زیرا گاهی زنها مزاحم مردان هستند. «وَ راوَدَتْهُ»

3-قدرت شهوت به اندازه ای است که همسر پادشاه را نیز اسیرِ برده خود می کند.

«وَ راوَدَتْهُ الَّتِی»

4-سعی کنیم نام خلافکار را نبریم وبا اشاره از او یاد کنیم. «الَّتِی»

5-پسران جوان را در خانه هایی که زنان نامحرم هستند،تنها نگذارید.زیرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها»

6-معمولاً عشق در اثر مراوده و به تدریج پیدا می شود.وجود دائمی یوسف در خانه کم کم سبب عشق شد. «فِی بَیْتِها»

7-مسائل مربوط به مفاسد اخلاقی را سربسته و مؤدّبانه مطرح کنید. راوَدَتْهُ …

غَلَّقَتِ* 8-حضور مرد و زن نامحرم در یک محیط در بسته،زمینه را برای گناه فراهم می کند. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ»

9-زشتی زنا،در طول تاریخ مورد پذیرش بوده است و به همین دلیل،زلیخا همه ی درها را محکم بست. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ»

10-همه ی درها بسته،امّا درِ پناهندگی خدا باز است. غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ … مَعاذَ اللّهِ

11-موقعیّت های امتحان الهی متفاوت است؛گاه در چاه و گاه در کاخ. راوَدَتْهُ …

قالَ مَعاذَ اللّهِ*

12-تقوا واراده ی انسان،می تواند بر زمینه های انحراف و خطا غالب شود.

«مَعاذَ اللّهِ»

13-توجّه به خدا،عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «مَعاذَ اللّهِ»

14-اگر رئیس یا بزرگ ما دستور گناه داد،نباید از او اطاعت کنیم. «هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللّهِ» (به خاطر اطاعت از مردم،نباید نافرمانی خدا نمود.

«لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق»

15-به هنگام خطرِ گناه باید به خدا پناه برد. «قالَ مَعاذَ اللّهِ»*

16-در کاخ حکومتی نیز می توان پاک،عفیف،صادق و امین بود. «قالَ مَعاذَ اللّهِ»*

17-خطر غریزه ی جنسی به قدری است که برای نجات از آن باید خدا به فریاد برسد. «مَعاذَ اللّهِ»*

18-انسان هواپرست از رسوایی ظاهری هراس دارد(زلیخا درها را محکم بست ولی خداپرست از خدا) «مَعاذَ اللّهِ»*

19-انجام گناه(زنا)،با کرامت انسانی ناسازگار است. «مَعاذَ اللّهِ»*

20-یاد خدا به نفس،نقش مهمی در ترک گناه دارد. «مَعاذَ اللّهِ»*

21-اولین اقدام علیه گناه،یاد خدا و پناه بردن به اوست. «مَعاذَ اللّهِ»*

22-بهترین نوع تقوا آن است که به خاطر لطف،محبّت و حقّ خداوندی گناه نکنیم،نه از ترس رسوایی در دنیا یا آتش در آخرت. «مَعاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ»

23-یاد کردن الطاف الهی،از عوامل ترک گناه است. «إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ»*

24-یاد عاقبت گناه،مانع از ارتکاب آن است. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»

25-تشویق به زنا یا زمینه سازی برای گناه جوانان پاک،ظلم به خود،همسر، جامعه و افراد است. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»

26-یک لحظه گناه،می تواند انسان را از رستگاری ابدی دور کند. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»

27-ارتکاب گناه،ناسپاسی و کفران نعمت ها است. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»

28-در هر کاری،باید عاقبت اندیشی کرد. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»*

29-یوسف علیه السلام در بحبوبه درگیری با زلیخا به فکر فلاح بود. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»*

30-انسانی که مقام و منزلت خود را می داند خود را به بهای کم و زودگذر نمی فروشد. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»*

31-اگر از دری ظلم وارد شود،فلاح از در دیگر بیرون می رود. «لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»*

__________________________________

قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصّاغِرِینَ«32»

(همسر عزیز مصر به زنانی که دست خود را بریده بودند،)گفت:این همان کسی است که مرا درباره او ملامت می کردید.و البتّه من از او کام خواستم، ولی او پاکی ورزید.واگر آنچه را به او دستور می دهم انجام ندهد،حتماً زندانی خواهد شد و از خوارشدگان خواهد بود.

نکته ها:

شرایط اجتماعی و روانی،در نوع عکس العمل افراد تأثیر دارد.همسر عزیز آنگاه که از افشای کار زشت خود می ترسد،درها را می بندد، «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» ،امّا هنگامی که زنان مصر را همراه و همداستان خود می بیند،علناً می گوید: «أَنَا راوَدْتُهُ» من او را فرا خواندم.در جامعه نیز وقتی حساسیّت به زشتی گناه از بین برود،گناه آسان می شود.

شاید برای جلوگیری از همین امر است که در دعای کمیل می خوانیم:«اللّهم اغفر لی الذنوب الّتی تَهتک العِصَم»خداوندا! گناهانی که پرده حیا را پاره می کند برایم بیامرز.زیرا گناه در ابتدا انجامش برای انسان سنگین است،امّا همین که پرده حیا برافتاد آسان می شود.

پیام ها:

1-دیگران را ملامت نکنید که خود گرفتار می شوید. «فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ»

2-عشق گناه آلود،سبب رسوائی می شود. «لَقَدْ راوَدْتُهُ»

3-دروغگو رسوا می شود.کسی که دیروز گفت:یوسف قصد سوء داشته؛ «أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً» امروز می گوید: «لَقَدْ راوَدْتُهُ» من قصد کام گرفتن از او را داشتم.

4-اخلاص و عفّت پاکان،سبب رسوایی ناپاکان می شود. «وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ»*

5-گاهی دشمن هم به پاکی شخص مقابل،گواهی می دهد. «فَاسْتَعْصَمَ» (وجدان مجرم نیز گاهی بیدار می شود.)

6-پاکی،لازمه ی نبوّت است. فَاسْتَعْصَمَ …

7-چه پاکانی که به خاطر خودکامگان به زندان می روند. فَاسْتَعْصَمَ … لَیُسْجَنَنَّ

8-گناهکاران برای رسیدن به هدف خویش از هر وسیله ای استفاده می کنند. «وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ»*

9-قدرت اگر با ایمان و تقوا همراه نباشد برای هوای نفس مورد استفاده قرار می گیرد. «ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ»*

10-زلیخا در دستگاه حکومتی مصر دارای نفوذ بوده است. «لَیُسْجَنَنَّ»*

11-سوء استفاده از قدرت،حربه ی طاغوتیان است. «لَیُسْجَنَنَّ»

12-تهدید به حبس وتحقیر،حربه وشیوه ی طاغوتیان است. لَیُسْجَنَنَّ، …الصّاغِرِینَ

13-هوای نفس به قدری نیرومند است که حتّی با رسوایی نیز به راه خود ادامه می دهد. راوَدْتُهُ … وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ …*

14-عاشقِ شکست خورده،دشمن می شود. قالَتْ … لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصّاغِرِینَ

__________________
جهل تنها بیسوادی نیست،انتخاب لذّت آنی و چشم پوشی از رضای خدا، جهل محض است

قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ«33»

(یوسف)گفت:پرودگارا! زندان برای من از آنچه مرا به سوی آن می خوانند محبوب تر است.و اگر حیله آنها را از من باز نگردانی،به سوی آنها تمایل می کنم و از جاهلان می گردم.

نکته ها:

یوسف سراپا جوانمرد بود؛یکبار فدای حسادت برادران شد و خصومت نکرد.بار دیگر هدفِ عشقِ زلیخا شد،ولی گناه نکرد.بار سوم به هنگام قدرت،از برادران انتقام نگرفت.بار چهارم همین که کشور را در خطر دید به جای تقاضای برگشت به وطن، تقاضای تدبیر امور اقتصادی و نجات کشور را داد.

برای هر کس،محبوبی است؛برای یوسف پاکدامنی از زندان محبوب تر است.برای گروهی دنیا محبوب تر است؛ «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا»اما برای مؤمن خداوند محبوب تر است. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ»

پیام ها:

1-توجّه به ربوبیّت خدا،از آداب دعاست. «رَبِّ»

2-اولیای خدا،فشار زندگی شرافتمندانه را،از رفاه در گناه بهتر می دانند. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ»

3-هر آزادی ارزش نیست وهر زندانی عیب نیست. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ»

4-انسان با استمداد از خداوند،می تواند در هر شرایطی از گناه فاصله بگیرد.

«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ» (هجرت از محیط گناه لازم است.)

5-رنج و سختی نمی تواند مجوز ارتکاب گناه باشد. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ …

6-دعا و نیایش و استمداد از خداوند،یکی از راههای مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسی است. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ …

7-شخصیّت انسان به روح اوبستگی دارد،نه جسم او.اگر روح آزاد باشد،زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد،کاخ هم زندان می شود. «السِّجْنُ أَحَبُّ»

8-جداسازی محیط به خاطر مصون ماندن افراد از گناه،کاری شایسته است.

(یوسف خواهان جدا شدن بود،حتّی اگر به قیمت زندان رفتن باشد)*

9-رضایت خداوند بر رضایت مردم ترجیح دارد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»*

10-هیچ کس بدون لطف خداوند،محفوظ نمی ماند. وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی …در شرایط بحرانی تنها راه نجات،اتکا به خداوند است.

11-آزمایش های الهی هر لحظه سخت تر میشود.(یوسف قبلاً گرفتار یک زن بود،حال گرفتار چندین زن شده است.) «کَیْدَهُنَّ، إِلَیْهِنَّ»

12-راضی کردن مردم به قیمت ناخشنودی خدا،جهل است. «أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»

13-گناه،موجب سلب علوم خدادادی و موهبت های الهی است.(در آیات قبل خواندیم: «آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً» و در اینجا یوسف می فرماید:) «أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»

14-جهل تنها بیسوادی نیست،انتخاب لذّت آنی و چشم پوشی از رضای خدا، جهل محض است. «أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»

15-گناه،کاری جاهلانه است. «أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»*

16-عمل نکردن به دانسته ها،انسان را در ردیف جاهلان قرار می دهد. «أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»*

_________________________________

کرامت افراد را رعایت کنید هر چند در خط فکری شما نباشند

یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمّا أَحَدُکُما فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ«41»

ای دوستان زندانیم! امّا یکی از شما(آزاد می شود)و به ارباب خود شراب می نوشاند و دیگری به دار آویخته می شود و(آنقدر بالای دار می ماند که) پرندگان(با نوک خود)از سر او می خورند.امری که درباره آن از من نظر خواستید،حتمی و قطعی است.

نکته ها:

«رَبِّ» به حاکم،مالک و ارباب نیز اطلاق می شود.مثل،«ربّ الدار»یعنی صاحب خانه.

پس جمله ی «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» یعنی به ارباب خود شراب می دهد.

پیام ها:

1-کرامت افراد را رعایت کنید هر چند در خط فکری شما نباشند. «یا صاحِبَیِ»

2-در پاسخ گویی به مراجعان،باید نوبت مراعات شود. أَمّا أَحَدُکُما …(تعبیر اوّل برای کسی است که زودتر خوابش را گفته است.)

3-بعضی از رؤیاها اگر چه از شخص غیر موحّد باشد،می تواند تعبیر مهمّی داشته باشد. «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً»

4-معبّر می تواند تعبیر خواب را بگوید هر چند ناگوار باشد.( «فَیُصْلَبُ» یعنی به دار آویخته شد)*

5-تعبیر خواب یوسف پیش بینی و حدس نیست،بلکه خبر قطعی از جانب خداست. «قُضِیَ الْأَمْرُ»

_______________________________

بعضی از کارشناسان در انزوا به سرمی برند از آنان غافل نشوید

وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ«45»

و آن کس از آن دو(زندانی)که نجات یافته بود،پس از مدّتی(یوسف را)به خاطر آورد،و(به عزیز مصر)گفت:مرا(به سراغ یوسف)بفرستید تا(از تعبیر خواب)شما را با خبر کنم.

نکته ها:

«أُمَّهٍ» گرچه به معنای اجتماع مردم است،ولی در اینجا به اجتماع روزها(مدّت ها)اطلاق شده است

پیام ها:

1-خوبی ها،دیر یا زود اثر خود را نشان می دهند. «ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ»

2-فقط هنگام نیاز به فکر دوستان نباشیم.(همین که به تعبیر خواب نیاز پیدا کردند،یاد یوسف افتادند.) «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ»*

3-رسیدن به مقام و موقعیّت،معمولاً انسان ها را نسبت به گذشته دچار فراموشی می کند. «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ»*

4-کسی که دیگران را به کاری راهنمایی کند،گویا خود او آن کار را انجام داده است. «أَنَا أُنَبِّئُکُمْ»

5-هم زندانی یوسف علیه السلام به اندازه ای به خبرگی یوسف اعتماد داشت که از طرف خود به پادشاه وعده قطعی به تعبیر خواب داد. «أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ»*

6-آگاهان را به جامعه معرفی کنیم،تا مردم از آنان بهره مند شوند. «فَأَرْسِلُونِ»

7-بعضی از کارشناسان در انزوا به سرمی برند از آنان غافل نشوید. «فَأَرْسِلُونِ»

8-ما باید به سراغ استاد برویم،نه آنکه استاد را احضار کنیم. «فَأَرْسِلُونِ»*

______________________________________

حکومت ها باید قحطی و خشکسالی را پیش بینی کنند

قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلاّ قَلِیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ«47»

(یوسف در جواب)گفت:هفت سال پی درپی کشت کنید و آنچه را درو کردید،جز اندکی را که می خورید،در خوشه اش کنار بگذارید.

نکته ها:

یوسف علیه السلام بدون گلایه و شکوه از رفیق که چرا او را فراموش کرده و بدون آنکه قید و شرطی برای تعبیر خواب پادشاه تعیین کند،فوری به تعبیر خواب پرداخت، زیرا کتمان دانش به ویژه در هنگام نیاز جامعه به آن،امری به دور از شأن انسان های پاک و نیکوکار است.

یوسف به جای تعبیر خواب،راه مقابله با قحطی را با برنامه ای روشن بیان کرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبیر خواب،قدرت برنامه ریزی و مدیریّت دارد.

علم کشاورزی و سیاست ذخیره سازی و لزوم صرفه جویی در مصرف،از این آیه استفاده می شود.

پیام ها:

1-طرح و برنامه های سازنده خود را بدون منّت و چشم داشت عرضه کنیم. «قالَ تَزْرَعُونَ»*

2-برای نجات جامعه بایستی از مشکلات شخصی چشم پوشید.(یوسف سخنی از زندانی بودن خود که مسئله ی شخصی است،چیزی نگفت،بلکه به فکر حلّ مشکل مردم بود) قالَ تَزْرَعُونَ …*

3-مدیریّت بحران و اداره جامعه در شرایط حاد و دشوار از وظایف اصلی حکومت است. قالَ تَزْرَعُونَ …*

4-حکومت ها باید قحطی و خشکسالی را پیش بینی کنند و در ایّام فراخی با تدبیر از فشار مشکلات بکاهند. تَزْرَعُونَ …*

5-به هنگام مناسب بودن شرایط حداکثر بهره برداری را باید نمود. تَزْرَعُونَ …*

6-در مواقعی که بحرانی در پیش است باید بر ظرفیّت تولید و کار افزود.

تَزْرَعُونَ …*

7-مردان خدا،باید برای رفاه مردم فکر کنند و طرح های دراز مدّت و کوتاه مدّت داشته باشند. «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ»

8-زمان،عنصر بسیار مهمی در برنامه ریزی و مدیریّت است. «سَبْعَ سِنِینَ»*

9-فقط تشریح وضعیّت کافی نیست،باید طرح و برنامه داد. تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً …*

10-برنامه ریزی در تولید «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ» و صرفه جویی و ذخیره سازی «فَذَرُوهُ» یک ضرورت است.(در حالی که جوامع عقب مانده بدون توجّه به این مراحل فقط مصرف می کنند.)*

11-کنترل حکومت بر روند تولید و توزیع،در شرایط بحرانی امری ضروری است. تَزْرَعُونَ … فَذَرُوهُ …

12-گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه می شود. «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ»

13-می توان با برنامه ریزی،خود را برای مقابله با حوادث طبیعی همچون قحطی،زلزله و سیل آماده کرد. «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ»

14-برنامه ریزی و تدبیر برای آینده،منافاتی با توکل و تسلیم در برابر امر خدا ندارد. «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ» (با تدبیر،به استقبال تقدیر برویم.)

15-طرحها باید قابلیّت عملی داشته باشند. «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ» (بهترین شیوه عملی در آن زمانِ بدون سیلو و تکنولوژی،واگذاردن گندم در خوشه بود.)

16-هر تلخی ای بد نیست.همین قحطی مقدّمه ی حاکمیّت یوسف شد وهمچنین مقدّمه صرفه جویی وکار بیشتر در میان مردم گشت. «تَزْرَعُونَ، فَذَرُوهُ، إِلاّ قَلِیلاً»

17-آینده نگری وبرنامه ریزی بلند مدّت برای مقابله با مشکلات اقتصادی جامعه،لازمه مدیریّت کشور است. تَزْرَعُونَ … فَذَرُوهُ … إِلاّ قَلِیلاً

18-صرفه جویی امروز،خودکفایی فردا واسراف امروز،نیاز فردا را بدنبال دارد.

«قَلِیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ»

19-رؤیای کافران نیز می تواند بیانگر واقعیّت ها و حاوی دستورالعمل هایی برای حفظ جامعه باشد.

20-امروز باید برای فردای بهتر کوشش کرد. تَزْرَعُونَ … ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ*

_______________________

برای استفاده از مغزهای متفکّر(بویژه در شرایط بحرانی)درنگ جایز نیست

وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَهِ اللاّتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ«50»

و پادشاه گفت:او را نزد من آورید،پس چون فرستاده ی شاه نزد وی آمد (یوسف)گفت:نزد آقای خود برگرد و از او بپرس که ماجرای آن زنانی که دستانشان را بریدند چه بود؟همانا پرودگار من،به حیله آنان آگاه است.

نکته ها:

یوسف با تعبیر خواب پادشاه و ارائه برنامه ای سنجیده،آن هم بدون توقّع و قید و شرطی، ثابت کرد که او یک مجرم و زندانی عادی نیست،بلکه انسانی فوق العاده و داناست.

وقتی فرستاده ی شاه به سوی یوسف آمد،فوراً از خبر آزادی استقبال نکرد،بلکه درخواست کرد که پرونده سابق دوباره بررسی شود،زیرا او نمی خواست مشمول عفو شاهانه شود،بلکه می خواست بی گناهی و پاکدامنی او ثابت شود و به شاه بفهماند که در رژیم او تا چه اندازه فساد و بی عدالتی حاکم شده است.

در حدیث می خوانیم:که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:از صبر یوسف در شگفتم که وقتی عزیز مصر نیاز به تعبیر خواب پیدا کرد نگفت تا از زندان آزاد نشوم نمی گویم،امّا زمانی که خواستند او را آزاد کنند،بیرون نیامد تا رفع تهمت شود.

شاید یوسف به خاطر رعایت احترام عزیز مصر،از همسر او نام نبرد و اشاره به مجلس میهمانی کرد. «قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ»

پیام ها:

1-مغزهایی که کشور بدانها احتیاج دارد و زندانی هستند،اگر مرتکب جنایتی نشده اند،باید با کمک دولت آزاد شوند. «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ»

2-برای استفاده از مغزهای متفکّر(بویژه در شرایط بحرانی)درنگ جایز نیست.

«وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ»*

3-حاکمان،نیازمند انسان های اندیشمند،با تدبیر و بزرگ هستند. «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ»*

4-اگر خدا بخواهد پادشاه را نیازمند برده زندانی می کند. «قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ»*

5-یوسف علیه السلام،پادشاه مصر را ارباب خود نمی دانست. «ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ»*

6-احترام رهبران و حاکمان را هر چند کافر باشند نزد زیردستانشان باید نگاهداشت. «ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ»*

7-آزادی،به هر قیمتی ارزش ندارد.اثبات بی گناهی مهم تر از آزادی است. «ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ فَسْئَلْهُ»

8-فرد زندانی که علی رغم آزادی،پیشنهاد بررسی پرونده را می دهد،پاک است.

«فَسْئَلْهُ»

9-یوسف،اول ذهن مردم را پاک کرد،بعد مسئولیّت پذیرفت. «ما بالُ النِّسْوَهِ»

10-دفاع از آبرو و حیثیّت،واجب است. «ما بالُ النِّسْوَهِ» 11-دادخواهی از حاکمان غیر الهی جایز است. فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَهِ …*

12-در موارد حساس(مانند موقعیّت یوسف علیه السلام در برابر پادشاه)نبایستی به

جهت حفظ آبروی برخی،حقایق را پنهان کرد. ما بالُ النِّسْوَهِ …*

13-اشاره یوسف به «قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» شاید به این جهت بود که این واقعه جنبه عمومی تری داشت و قابل انکار نبود. «ما بالُ النِّسْوَهِ اللاّتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ»*

14-گناهان و مسائل اخلاقی را در لفّافه و پوشش بگوییم. «إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ»*

15-گرچه کید دشمن عظیم است،امّا خداوند نیز به همه کیدها آگاه است و دوستان خود را از کیدها حفظ می کند. «إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ»*

انتخاب گزینشی شفقنا از تفسیر نور

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید