شفقنا- درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی سبحانی با موضوع معرفت شناسی سوم دی ماه 1399 برگزار شد. متن زیر بخشی از سخنان مرجع تقلید شیعیان در این درس پیرامون معرفت نفس است.
بسمه تعالی
بحث در «معرفت» بود که حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل کردیم: «أعرفکم بنفسه أعرفکم بربّه.»: هر کس خود را بهتر بشناسد خدای خود را بهتر شناخته است.
در اینجا گفتیم تعریف هایی که آقایان [در تعریفِ انسان] گفته اند صحیح نیست [بلکه] اگر بخواهیم انسان را به صورت کامل تعریف کنیم باید چهار قید را بیاوریم: جنس و فصل و علت فاعلی و علت غایی، بنابراین تعریف کامل این است که انسان را در چهار کلمه خلاصه کنیم: حیوان، ناطق، مخلوق خدا، و علت غایی را هم بیاوریم: برای چه آفریده شده است؟، اگر بخواهیم انسان را از علت فاعلی جدا کنیم، تعریف، ناقص می شود و اگر بخواهیم از علّت غایی هم جدا کنیم تعریفِ ناقصی است.
و لذا قرآن می فرماید: ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم﴾ این آیه خیلی عجیب است، اگر در قرآن فقط همین آیه می بود کافی بود! ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم﴾: خدا را فراموش کردند ولی در واقع خودشان را فراموش کردند، معلوم می شود «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است، شخص، خیال می کند خدا را فراموش کرده ولی خود را فراموش کرده است چون خودیِ خود بستگی به علّت فاعلی و علّت غایی دارد، بنابراین تعبیرِ ما این است که «خدافراموشی»، «خود فراموشی» است و آیه مذکور نیز همین را می گوید.
از این بیان معلوم می شود عبارت مادّی ها که بر ضدّ ما می گویند: «خدا گرایی، بیگانگی از خویش است» خیلی غلط است. ما گفتیم خدافراموشی خود فراموشی است ولی آنها می گویند خداگرایی و تعلّق به خدا، یک نوع از خود بیگانه شدن است! باید انسان همهی تعلّقها را قطع کند.
ما به آنها می گوییم: حرف شما غلط است، اگر شما یک موجودِ واجب الوجودی بودید حقّ با شما بود امّا شما یک ممکن الوجودی! و ممکن الوجود هم متعلّق به واجب است، چطور می شود خداگرایی مایه ی بیگانگی شود؟! بلکه خدا فراموشی است که مایهی خود فراموشی است.
شبستری شعری دارد می گوید: «سیه رویی زممکن در دو عالم***جدا هرگز نشد والله اعلم» انسان، موجود ممکنی است، واجب الوجود نیست، وجودش را از واجب تبارک و تعالی می گیرد، بنابراین اگر مبدأش را فراموش کند، خود را فراموش کرده است، خدافراموشی خود فراموشی است، ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم﴾ نه اینکه بگوییم: خداگرایی نوعی از خود بیگانگی است!
بله تعلّق به اموال از خود بیگانگی است، اگر خودش را وابسته به اموال کند [از خودبیگانگی است] البته تعلّق به اموال هم دو جور است: گاهی از خوبیگانگی است و گاهی از خودبیگانگی نیست، امیرالمؤمنین علی (ع) در این مورد جمله ای دارند، می فرمایند: «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ» فرق است بین “بها” و “الیها”: مَنْ أَبْصَرَ بِهَا: اگر کسی به این دنیا به عنوانِ وسیله نگاه کند، بصّرته [او را بینا سازد] امّا مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا: یعنی دنیا را هدف قرار دهد او را کور می کند، بنابراین تعلّق به اموال بر دو قسم است: قسمی در حقیقت مایهی روشنی است: اگر وسیله باشد؛ و قسمی از آن مایهی کوری است: اگر هدف باشد.
گاهی شناخت انسان انفسی است و گاهی آفاقی است که در جلسهی بعد عرض خواهیم کرد ان شاءالله تعالی.
منابع:
۱. قرآن مجید.
۲. نهج البلاغة.
۳. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار.
۴. شبستری، شیخ محمود، گلشن راز.