شفقنا آینده-امین فرجپور: با تکمیل و ارائه واکسنهای کرونا، کمکم دنیا در حال فهم این موضوع است که قرار نیست ارائه واکسن به معنای پایان کرونا باشد. در حقیقت بسیاری بر این باورند که مسایل کرونا تازه بعد از پایان مرحله فیزیکی همهگیری شروع خواهد شد و به عبارت بهتر دنیا و بهخصوص ایالات متحده تازه بعد از این خواهند فهمید که باید برای غلبه بر پیامدهای این بیماری چه درسی از این رخدادها آموخته و البته چه چیزهایی را باید فراموش کند.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از آتلانتیک؛ همهگیری کرونا بیشباهت با همهگیری آنفلوانزا نیست که در سال 1918 آغاز شد و در طی دو سال منجر به کشته شدن 100 میلیون نفر در دنیا شد. یکی از مرگبارترین و کشندهترین فجایع تاریخ که در تمام سالهای بعد از آن، تمام بیماریهای همهگیر بعدی با آن مقایسه شده است. در آن زمان، آتلانتیک (یا دیگر نشریات مشابه) آن همهگیری را پوشش ندادند و بنابراین به گفته اسکات ناولز- تاریخنگار فاجعه- «خیلی زود آن فاجعه از آگاهی عمومی جامعه ناپدید شد. در حقیقت میتوان گفت که آنفلوآنزای 1918 در سایه جنگ جهانی اول و سپس رکود بزرگ اقتصادی دنیا پنهان ماند و حالا همه اینها به عنوان یک دوره به یاد آورده میشود».
یک بحران عظیم میتواند در شتاب تاریخ پنهان مانده یا از دست برود و ناولز تردید دارد که آیا شکستن یا تغییر هنجارهای دموکراتیک یا مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا نیز ممکن است در آینده باعث پنهان ماندن همهگیری کنونی شود؟ مارتا لینکلن، انسانشناس پزشکی دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در این مورد میگوید: «فکر میکنم ما در حال حاضر در حساسترین لحظه تصمیمگیری هستیم- که چه چیزی را به خاطر بسپاریم و چه چیزی را فراموش کنیم».
ویروس کرونا در پایان سال 2019 پیدا شد و دنیا را در تمام سال 2020 شعلهور کرد. البته کشورهای زیادی نیز در چند موج مختلف توانستند آن را مهار کنند. ایالات متحده اما در این کار ناتوان ماند و در نتیجه حداقل 19 میلیون آمریکایی مبتلا شدند و حداقل 326000 نفر هم فوت کردند. دو موج اول این بیماری که در بهار و تابستان پیش آمدند، هرگز فروکش نکردند. سومین و بدترین موج اما هنوز هم ادامه دارد. در ماه دسامبر، به طور متوسط هر روز 2،379 آمریکایی در اثر بیماری کرونا جان خود را از دست دادهاند- که میتوان این رقم را با 2،403 نفری که در پرلهاربر جان خود را از دست دادند و یا 2،977 نفری که در حملات 11 سپتامبر کشته شدند، قیاس کرد.
در حال حاضر این ویروس چنان نفوذ و جنبوجوشی دارد که به نظر میرسد با آغاز سال دوم این همهگیری، کنترل شمار مبتلایان و مرگهایی که بر اثر آن پیش میآید، اجتنابناپذیر باشد. آنتونی فاوچی، مدیر انستیتوی ملی آلرژی و بیماریهای عفونی در این زمینه میگوید که «در سه ماهه اول سال 2021 شاهد درد و رنج زیادی از این بابت خواهیم بود».
این درد اما میتواند به زودی شروع به کاهش کند. در حال حاضر دو واکسن، در مدت زمان بسیار کمتری نسبت به آنچه بسیاری از متخصصان پیشبینی میکردند تولید و تأیید شده و این واکسنها البته از آنچه که کارشناسان انتظارش را میکشیدند، بسیار موثرتر بوده است.
در حقیقت اگر این پیشرفتها را در کنار تصمیمات منطقی جو بایدن در یکی دو هفته اخیر برای مقابله با کرونا قرار دهیم، آشکار میشود که دنیا در این زمینه بسیار جلوتر از جایی است که تصور میرفت در پایان سال اول شیوع کرونا به آنجا خواهد رسید. جالب اینکه شرایط حاکم نیز این خوشبینی را تایید میکند. به عبارت بهتر، اغلب پزشکان، متخصصین همهگیری، کارشناسان، متخصصین، ایمنیشناسان، جامعهشناسان و حتی مورخانی که برای این گزارش مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، با خوشبینی به آینده مینگرند. اما در عین حال نباید این موضوع را فراموش کرد که ادامه روند این پیشرفت، اگرچه قابل قبول است، اما حتمی و قطعی نیست. در واقع تحقق این پیشرفت همچنان به موفقیت در اجرای پیچیدهترین برنامه واکسیناسیون تاریخ (که در بسیاری از کشورها در جریان است)، ترغیب مردم خسته به ادامه استفاده از ماسک و جلوگیری از ازدحام جمعیت در فضاهای داخلی بستگی دارد و البته، به مقابله با موج غیر قابل کنترل اطلاعات نادرست و همچنین به نظارت و مقابله موفقیتآمیز با تغییراتی که ویروس در گذر زمان میتواند داشته باشد.
در کل؛ همه میدانند که همهگیری به هر حال به پایان خواهد رسید. اما حتی اگر هم همهچیز طبق برنامه پیش برود و کرونا با شکست قطعی مواجه شود، اما باز هم وحشتی که دنیا در سال 2020 تجربه کرد، میراث ماندگاری برای آیندگان خواهد بود. میراثی متشکل از یک سیستم مراقبتهای بهداشتی جنجالی شکستخورده، شکافهای اجتماعی رو به افزایش و مردمی آسیبدیده که غم و اندوهشان تبدیل به با مشکلات روحی- روانی و در ادامه ترومایی ماندگار شده. مردمی که باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند این دوران را به یاد داشته باشند یا نه. مایک اوسترهولم، متخصص اپیدمیشناسی دانشگاه مینهسوتا در این مورد میگوید: «دنیا تلاش دارد از طریق واکسن بر این مشکلات فائق آید، البته بدون اینکه واقعاً روح خود را مورد کاوش قرار دهد».
پایان بازی واکسن
داشتن واکسن به معنای موفقیت در واکسیناسیون نیست. اول اینکه شرکتهای دارویی نیاز به تولید دوز کافی از دارو دارند. ساخت واکسنهای فایزر و مدرنا یک فرآیند ظریف شامل زنجیرههای شکننده تأمین است. در این زمینه کنترل کیفیت باید سازشناپذیر باشد، و گرنه اشکالات کوچک باعث مشکلات فراوان در خطوط تولید واکسن خواهد شد. کلی مور از دانشگاه وندربیلت که در زمینه سیاست ایمنیسازی تحقیق میکند، میگوید: «واکسنها بسیار ظریف و شکننده هستند. آنها مثل تیشرت نیستند. در این میان هر چه تعداد واکسنهای تأیید شده بیشتر باشد، این امر میتواند به معنای زنجیره تأمین انعطافپذیرتر واکسن برای مناطقی پرشمار باشد».
بنابراین واکسنها باید توزیع شوند. واکسن مدرنا را میتوان در فریزرهای معمولی نگهداری کرد، اما واکسن فایزر به مکانهای ذخیرهسازی فوقالعاده سرد نیاز دارد. هر دوی این واکسنها باید در دو دوز تزریق شوند. یک روند دشوار- که برای کشورهای بدون سوابق واکسیناسیون ملی یا ایالتی بسیار دشوار و چالشبرانگیز است.
بهخصوص که تمام این کارها باید در میان یک بیماری همهگیر و توسط بخشهای مختلف بهداشت عمومی انجام شود که با کمبود نیرو و خستگی مابقی کارکنانشان مواجهند. این باعث میشود که کارشناسان «واکسیناسیون کرونا» را «پیچیدهترین برنامه واکسیناسیون تاریخ بشر» بنامند که «توسط نهادهایی انجام میشود که درگیر با مشکلات زیرساختی و کمبود بودجه و البته خستگی، مجبورند همزمان با سرخک و بیماریهای مقاربتی هم مقابله کنند». موضوعی که با انتقادات زیادی مواجه شده است. سعد عمر، متخصص واکسیناسیون در دانشگاه ییل در این زمینه میگوید که «مشکل این است که هیچ استراتژی مشخصی برای واکسیناسیون ملی وجود ندارد. دولت ترامپ بار دیگر امور را به ایالتها واگذار کرده و آنها هم نقشههای زیادی طراحی کردهاند، اما باید توجه داشت که این بزرگترین تلاش ایمنسازی جمعی است که تاكنون انجام شده و بدون آمادگی لازم نمیتوان دست به انجام آن زد».
در این میان اگر توزیع واکسنها با موفقیت انجام شود، آمریکاییها بیشک با تزریق آن موافقت خواهند کرد. درست است که در اوایل سپتامبر 27 درصد گفتند که نمیخواهند واکسن رایگان دریافت کنند، اما حتی این نسبت نیز از سپتامبر به این سو کاهش یافته و بسیاری منتظرند بینند که آیا اولین واکسیناسیونها بدون مشکل انجام میشود یا نه.
در حال حاضر تنها معتقدین به تئوریهای توطئه، طرفداران جنبشهای ضد واکسیناسیون و راستهای افراطی واکسن کرونا را کماهمیت یا بیارزش تلقی میکنند، برای همین هم هست که دیوید لازر کارشناس سیاسی با اشاره به این که «مایک پنس در 18 دسامبر واکسینه شد» میگوید: “اگر ترامپ هم مشتاق واکسیناسیون باشد، میتواند نقش قابل ملاحظهای در تحریک طرفداران خود داشته باشد». به خصوص در دورانی که به گفته یاسمین مارسلین، متخصص بیماریهای عفونی «سیستم مراقبتهای بهداشتی آمریکا قابل اعتماد نیست و بسیاری به این سیستم مشکوکند».
وصله پینه
در مورد واکسیناسیون نکته مهمی که وجود دارد، این است که واکسنها به تدریج عمل میکنند. یعنی همان طور که ویروس در سال 2020 عفونت را به تدریج انتقال داد، واکسنها نیز در سال 2021 تکهای و به تدریج ایمنی ایجاد خواهند کرد. میتوان گفت که در سطح جهان، بسیاری از کشورهای فقیر به سختی قادر به شروع فرآیند واکسیناسیون خواهند بود، چرا که کشورهای ثروتمندتر دوزهای احتمالی را ذخیره کردهاند. حتی در داخل ایالات متحده هم شاید ماههای دشواری پیش روی برخی از ایالتها برای واکسینه کردن تمام شهروندان وجود داشته باشد. به هر حال فاکتورهای متعددی برای موفقیت در این روند وجود دارد، و همین هم سرعت واکسیناسیون را تحت تاثیر قرار میدهد.. مثل دوری و نزدیکی، یا به عبارت بهتر دسترسی مناطق مختلف به شهرهای بزرگ، یا در اختیار داشتن فریزرهای بسیار قوی، که میتواند روند این ماجرا را کم یا زیاد کند.
در این میان برخی از دانشمندان تخمین زدهاند که برای رسیدن به مصونیت گلهای و جمعی باید بین 50 تا 70 درصد از جمعیت کشور واکسینه شوند. اما آستانه واقعی هنوز مشخص نیست و محقق گمان میکنند که ممکن است خیلی بیشتر باشد و مهمتر این که در مقیاسهای جغرافیایی کوچکتر نیز اعمال شوند تا باعث ابتلای کسانی نشوند که از یک منطقه سالم و واکسینه آمدهاند.
درباره این جنبه از واکسیناسیون باید گفت که مصونیت گلهای و جمعی غالباً با بدفهمی روبرو شده است. این جا همه چیز با زور و نیرو پیش نمیرود، یا با خواست مردم. در واقع اگر کسی ناقل ویروس باشد، باز حتی در اجتماعاتی که به ایمنی گلهای دست یافتهاند، شیوع پیدا خواهد کرد. یا حداقل از نظر تئوری این موضوع مصداق دارد.
این یعنی که زندگی به تدریج امنتر خواهد شد. ماسکها تا یک زمانی باز به کار خواهد آمد و البته فضاهای عمومی به تدریج دوباره شلوغ خواهد شد. در این بین بسیاری از لذات سادهای نیز که در سال ۲۰۲۰ کنار گذاشته شدند، به آرامی باز خواهند گشت. مثل مهمانیهای داخلی یا در آغوش گرفتن یک عزیز…
حرکت بعدی ویروس
حتی بعد از واکسن زدن و کاهش ویروس، باز هم شاهد محو شدن کامل ویروس نخواهیم بود. همانطور که تولید داروی ایدز باعث محو آن نشد، یا همانطور که بعد از کشف و استفاده از واکسن فلج اطفال در دهه 1950 به این سو، فلج اطفال اگرچه نزدیک به ریشهکنی رسیده، اما هنوز وجود دارد. اتفاقی که برای بیماریهای قابل پیشگیری دیگری مانند سرخک، سل و سرطان دهانه رحم نیز رخ داده است.
اینکه در آینده برای کرونا چه اتفاقی رخ خواهد داد، به بسیاری چیزها از جمله نحوه واکنش سیستم ایمنی بدن ما نسبت به واکسنها و البته از سویی دیگر به نحوه تکامل ویروس بستگی دارد. فاکتورهایی که پیشبینی هر دو بسیار دشوار است، زیرا سیستم ایمنی بدن (همانطور که ایمونولوژیستها دوست دارند به مردم یادآوری کنند) بسیار پیچیده است، و البته تکامل هم (همانطور که زیستشناسان اغلب یادآوری میکنند) همواره هوشمندانهتر از انسان عمل کرده است.
فراموش نباید کرد که مصونیت در مقابل برخی از بیماریهای ویروسی مانند آبله مرغان و سرخک یک عمر طول میکشد، اما برای شماری دیگر از بیماریها عمر کوتاهی دارد. مثلا سیستم ایمنی بدن ویروسهای آنفلوآنزا را که باعث سرماخوردگی میشوند و بسیار شبیه کرونا هستند، تنها در حدود یا کمتر از یک سال به خاطر میآورد. در مقابل، مصونیت بدن در برابر ویروسهای ویرانگر خانواده کرونا مانند سارس و مرس چندین سال طول میکشد.
دانشمندان بر این باورند که احتمالا مصونیت بدن انسان در وقابل ویروسهای کرونای فعلی احتمالا چیزی بین این دو، یعنی بین یک تا چند سال خواهد بود. یعنی اگر چه این احتمال هنوز هم وجود دارد که واکسنهای کرونا بتوانند مصونیت طولانیمدت ایجاد کنند، اما این احتمال هم در عین حال وجود دارد که چند سال دیگر مجبور شویم یک واکسن مکمل دیگر بزنیم.
این البته در مرحله فعلی نگرانی بزرگی نیست- و نگرانی بزرگتر این است که بعد از اینکه افراد زیادی واکسینه شدند، ویروس به این امر چه عکسالعملی نشان خواهد داد.
زخمهای ماندگار
مهم نیست که بعد از ناکامی یک ساله دنیا در کنترل ویروس کرونا، پیامدهای این امر در آینده چه خواهد بود. در واقع بهتر است اینگونه بگوییم که پیامدهای ناکامی یک ساله انسان و به خصوص آمریکاییها در کنترل ویروس ادامه خواهد داشت. بله؛ در ظاهر، شرایط بهبود خواهد یافت. اما حتی وقتی مدارس شروع به کار عادی کنند و زندگی اجتماعی از سر گرفته شود، جای زخمهایی که کرونا ایجاد کرده سر باز خواهد کرد و زخمهایی هم که تازه ایجاد شدهاند چرک خواهند کرد.
“لورن سائر” از مرکز پزشکی جان هاپکینز میگوید: «اول باید بگویم که کارکنان مراقبتهای بهداشتی خستهتر از خسته شدهاند. آنها کسانی هستند که تقریباً یک سال است که بدون پشتیبانی لازم این کار را انجام میدهند. هر بار اوجگیری کرونا باعث صرف انرژی و خستگی روحی بیشتری شده و حالا در صورت عقبنشینی کرونا هم این کارکنان خسته و آسیبدیده مجبور خواهند شد با کارهای عقبافتادهای که به دلیل کرونا روی هم تلنبار شدهاند- از جمله جراحیهای به تعویق افتاده و همچنین بیماران جدیدی که در دوران کرونا به خود نرسیده و مشکلات پزشکی خود را انباشته کردهاند- مواجه شوند. بگذریم از این که پرستاران ، پزشکان و درمانگران تنفسی بیمارستانها در درمان بیش از 120 هزار نفری که تنها در موج کنونی کرونا در آمریکا به هر بیمارستان مراجعه کردهاند، مدام با این نگرانیها و ترسها مواجه بودهاند که نکند ساعتها حضور در بخشهای مراقبتهای ویژه در کنار بیمارترین بیمارانی که بسیاریشان هم در نهایت مردهاند، باعث آلوده شدن خود یا خانوادهشان شده باشد. افرادی که زمانی که بیشتر مردم با مهمانی، مسافرت و گریه خود را تسکین میدادند، به تنهایی با ویروس مبارزه میکردند و همین هم علاوه بر افسردگی و آسیبهای مشابه باعث نوعی مصدومیت و مجروحیت اخلاقی در آنها شده است. جسی گلد، روانپزشک دانشکده پزشکی سنتلوئیس میگوید «با این که واکسنها بسیاری را به شکست دادن کرونا خوشبین کرده، اما هنوز هم نوعی احساس ملموس ناامیدی- و البته عصبانیت_ وجود دارد».
سیستم مراقبتهای بهداشتی آمریکا قبل از همهگیری کرونا نیز ضعیف بود. تخمینها و پیشبینیهای کارشناسی و رسانهای نشان میدهد که در ایالات متحده یک پنجم بیمارستانهای روستایی در آستانه تعطیلی هستند و از نظر مقامات بهداشتی شاهد کمبود 154000 پرستار نیز هستیم. تا اواسط ماه نوامبر، 22 درصد از بیمارستانها کمبود نیرو داشتند. بیش از 2،900 کارگر بهداشتی امسال در اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند. بسیاری نیز به دلیل محیطهای ناامن، فشارهای کاری و یا نبود امکانات محافظتی کافی استعفا دادهاند یا بازنشسته شدهاند. وینی آرورا، یکی از پرستاران بیمارستان دانشگاه شیکاگو میگوید: «اگر همین امروز در توییتر کمپین “من استعفا دادم” راه بیفتد، تبدیل به یک موج بزرگ خواهد شد و باعث تعطیلی کل بیمارستانها، به ویژه بیمارستانهای مناطق فقیر خواهد شد ». این پرستار از یک موج ویرانگر حرف میزند: «از آنجا که خیلیها از کار در بیمارستانهای فقیر و بدون قرارداد با بیمه استعفا دادهاند، دیگر به سختی میتوان جای این نیروی کار خروجی را پر کرد، زیرا آموزش پزشکی طولانیمدت است و سیاستهای مهاجرتی هم جلوی ورود کادر پزشکی از کشورهای دیگر را گرفته است. این باعث شده که ما توانایی مراقبتی و درمانی با کیفیت بالا در ایالات متحده در معرض یک چالش عظیم قرار گیرد».
شکافهای گسترده
پس از جنگ جهانی دوم، زنانی که در دوران جنگ وارد نیروی کار اروپای غربی شده بودند، اکثراً به خاطر کمک به بازسازی ملتهای رنجدیدهشان سر آن کارها ماندند. برای حمایت از آنها، دولتهای اروپایی مجبور شدند امکانات مراقبتی بهتر از كودكان، ساعات طولانیتر مدرسه و مرخصیهای طولانیمدت زایمان را ارائه دهند. اما ایالات متحده که کمتر تحت تأثیر این امر قرار گرفته بود، یعنی به هر حال ، نسبت به جنگ دورتر بود، خلاف این عمل را انجام داد و زنان را ترغیب کرد که از کاری که در زمان جنگ داشتند، کناره گرفته و به مردان بازگشته به خانه اجازه دهند کار سابق خود را از سر بگیرند. جسی کالارکو، جامعهشناس میگوید: “این امر زمینه را برای نابرابریهای امروز فراهم کرد، یعنی از این نظر که زنان به طور نامتناسبی مجبورند کارهایی را که دولت رفاه باید انجام دهد انجام دهند».
هنگامی که کرونا مدارس و مراکز مراقبت از کودکان را تعطیل کرد، زنان شاغل با یک بار اضافی سنگین مواجه شدند. اتفاقی که بدون حمایت مالی دولتی (برای مراقبت از کودکان) باعث شکست زنان در وظایف کاری و حتی مادریشان شد و بسیاریشان باید بین فرستادن بچههای خود به مدرسه و شاید بیمار كردن آنها، یا نگه داشتن آنها در خانه و ترك كار خود انتخاب میکردند. انتخابی که باعث شد حدود یک میلیون نفر از زنان شاغل نیروی کار را ترک کنند. لویس پیس، مشاور شورای بهداشت جهانی میگوید که «این امر اثرات مادامالعمر خواهد داشت. یعنی تا یک زمانی شما به سختی خواهید توانست در آمریکا بچهدار شوید و همزمان شغل هم داشته باشید».