شفقنا-حضرت آیت الله مظاهری گفتاری درباره خلوص وتظاهر وریا بیان کرده است.
به گزارش شفقنا متن گفتار مطرح شده بدین شرح است:
يکي از فضايل فراموش شده که بايد خيلي هم دربارۀ آن صحبت شود، خلوص است در مقابل تظاهر و ريا. و اين کلمه فوقالعاده مقدس است. به طوري که هيچ عملي پذيرفته نميشود جز اينکه اين رنگ خلوص را داشته باشد. رنگ خوبي است. قرآن ميفرمايد که: (صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً)؛ رنگ خدا، چه رنگ خوبي است. و متأسفانه هميشه اين کلمۀ مقدس که در اجتماع ما جايش خاليست، فضيلت خلوص است. انسان کار را انجام دهد فقط براي خدا. قرآن شريف به اين صبغة الله گفته يعني رنگ خدا و فرموده است: (صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً)؛ رنگ خدا، چه رنگ خوبي است.
اگر اين رنگ به اعمال و گفتار و کردار ما بخورد، ولو کار کوچک باشد، ولو به حسَب ظاهر کم قيمت باشد؛ اما به اندازهاي قيمت پيدا ميکند که قيمتش از دنيا و آنچه در دنياست، بالاتر ميشود. و اگر اين کلمۀ مقدس به گفتار و کردار ما نخورد، ولو کار ما خيلي بااهميت باشد و به حسَب ظاهر خيلي قيمت دار باشد اما به پر کاهي ارزش ندارد.
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي «رضواناللهتعاليعليه» در بحثهاي خصوصيشان گاهي اين جمله را ميفرمودند. ميگفتند اين اکسيري که مشهور است، من نميدانم صحت دارد يا نه. يعني يک چيزي را به مس ميزنند و طلا ميشود. ايشان ميگفتند من نميدانم اين واقعيت دارد يا نه. اما يک اکسيري را سراغ دارم که اگر به چيزي بخورد، ولو آن چيز به حسَب ظاهر بي قيمت باشد يا قيمتش کم باشد، اما آن اکسير به اندازهاي آن را قيمتي ميکند که به غير از خدا نميداند. و اگر آن اکسير نباشد و به چيزي نخورد، آن چيزي که اين اکسير را ندارد، اصلاً و ابداً ارزش ندارد بلکه مضرّ هم هست. ميفرمودند آن کلمۀ خلوص است. بعد مثال ميزدند و ميفرمودند که در قرآن بيش از سيصد آيه به اقرار سني و شيعه، راجع به اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» است. البته به قول ايشان بيش از سيصد آيه است اما آنچه سني و شيعه اقرار دارد، سيصد آيه است. ميفرمودند بهترين آيات، آيۀ ولايت است. (إنَّما وَليُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ)، ولي شما، سرپرست شما، خدا و پيغمبر است و آنکه در رکوع صدقه داده است. وقتي اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» در قبل از نماز يک گدايي به مسجد آمد و اميرالمؤمنين نماز نافله ميخواندند. کسي به اين گدا چيزي نداد و ميخواست مأيوسانه برود. اميرالمؤمنين در رکوع بودند و دست مبارک را دراز کردند و اشاره کردند، او هم انگشتر را از دست اميرالمؤمنين بيرون آورد و رفت. در همان وقت پيغمبر اکرم در خانه بودند و آيۀ ولايت آمد. (إنَّما وَليُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ). پيغمبر اکرم با يک دنيا خوشحالي و سرور به مسجد آمدند و آيۀ شريفه را دربارۀ اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» خواندند. سنّيها ميگويند عمر بارها درخواست ميکرد و ميگفت اي کاش دنيا و آنچه و در دنيا بود داده بودم و اين آيه دربارۀ من نازل شده بود. اين آيه از آياتي است که خلافت بلاعزل اميرالمؤمنين را اثبات ميکند و بالاتر از اين، فخر رازي که يک سني است و يک عناد عجيبي هم با شيعه دارد؛ اما وقتي به اين آيه ميرسد، ميگويد نه ولايت بلکه خدا، علي را تال و تلو پيغمبر و پيغمبر را تال و تلوّ خودش قرار داده است و معنايش اينست که هرچه من دارم، پيغمبر اکرم دارد و هرچه پيغمبر اکرم دارد، علي هم دارد. به قول ايشان سياق آيه دلالت بر اين مطلب دارد. انصافاً همينطور که علامه طباطبايي مي فرمايند، اين آيه بهترين آيات مربوط به ولايت است. اين آيه بهترين آيات دربارۀ اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» است.
ايشان ميفرمودند اين انگشتر ارزش نداشت، براي اينکه مثل پيراهن مولا اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» بود. پيراهن اميرالمؤمنين يک درهم بلکه کمتر ارزش داشت و انگشترش هم يک درهم بلکه کمتر ارزش داشت؛ اما از نظر ظاهر ارزش نداشت اما خلوص اميرالمؤمنين به اين انگشتر خورد و انگشتري که يک درهم ارزش داشت، ارزشش رسيد به دنيا و آنچه در دنياست؛ و يک افتخار و پايه براي شيعه شد و يک افتخار شد که سني و شيعه به آن ميبالند. به قول سنّيها، يک افتخار شد به طوري که عمر بارها گفته است که اي کاش اين آيه دربارۀ من نازل شده بود. ميخواستم دنيا و آنچه در دنياست بدهم،و اين آيه دربارۀ من نازل شود. يعني به اقرار عمر، اين آيه از دنيا و آنچه در دنياست، بالاتر است. يا اينکه اين را علامه طباطبايي نفرموده و شما اضافه کنيد «ضربة عليٍ يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين». آن شمشري که اميرالمؤمنين به سر عَبد مرهب زد، از عبادت جن و انس و ملائکه بالاتر است. اميرالمؤمنين يک نفر يعني يک دشمن سرسخت خدا را بيشتر نکشت، اما کشتن يک دشمن سرسخت، «من عبادة الثقلين» يعني بالاتر از عبادت جن و انس و ملائکه است.
همۀ انسانها از زمان حضرت آدم تا قيامت چقدر کار ميکنند! ملائکه و آن هم حَمَلۀ عرش چقدر عبادت ميکنند! عبادتهاي ملائکه قابل شمارش نيست و ميليارد ميليارد عبادت است. (لاَيَعْصُوْنَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ)؛ عبادات انبياء قابل شمارش نيست و انبياء مقدس در کارشان بودند. اما پيغمبر اکرم ميفرمايد: «ضربة عليٍ يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين». يعني آن شمشير بر سر دشمن اسلام؛ که آن شمشير موجب شد که همۀ دشمن متفرق شوند و فرار کنند. عبادت آن شمشير از همۀ عبادات انسانها و ملائکه بالاتر است به خاطر خلوص علي «سلاماللهعليه». در آن زمان که شمشير را زد، همينطور که درروايات و اشعار آمده؛ وقتي ميخواست سرش را جدا کند و براي پيغمبر اکرم ببرد، او يک آب دهان به صورت اميرالمؤمنين انداخت. البته اگر همان وقت هم سر را ميبريد، مسلّم خلوص بود اما اميرالمؤمنين براي اينکه نکند يک در ميليون براي تشقّي خاطرش باشد؛ لذا صبر کرد و بلند شد و کمي قدم زد. وقتي فهميد که تشقّي خاطر نيست و به خاطر آن جسارت نيست، سرش را جدا کرد و براي پيغمبر اکرم آورد. وقتي سر را در مقابل پيغمبر اکرم گذاشت، پيغمبر فرمودند: «ضربة عليٍ يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين».
يک نفر يعني عمر بن عبد بد است و دشمن اسلام است و يک نفر را کشته اما رنگ خلوص علي به آن خورده است. از همين جهت هم وقتي خواهر اين دشمن بالاي سرش آمد، ديد که لباسهايش به حال خود باقيست. درحالي که اميرالمؤمنين حق داشت لباسها و شمشير قيمتي او را ببرد. اميرالمؤمنين همه را گذاشته بود و آن خواهر گفت برايت گريه نميکنم براي اينکه معلوم ميشود يک آدم کريم و نجيبي سر تو را بريده است.اما آن زن متوجه نيست که چيز ديگري درکار است و آن خلوص علي«سلامالهعليه» است. خلوص عليست که کاه را کوه ميکند. يک شمشير زدن را به همۀ جهات ميکند. با يک انگشتر يک درهمي استحقاق پيدا ميکند که آيۀ ولايت نازل شود.
من بارها از علماي بزرگ شنيدم که بالاترين آيات دربارۀ اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» چه آيهاي است؟! آن کساني که مفسر هستند و اهل دل هستند و عرفان بالايي دارند و آن کساني که در اسلام کار کردند؛ همه ميگويند بهترين آيات، آيۀ ولايت است.











