امروز : جمعه 10فروردینماه 1403 | ساعت : 08 : 54

آخرین اخبار

لطیفی: بیشترین استخدام‌ها در آموزش و پرورش و وزارت بهداشت خواهد بود

شفقنا- رئیس سازمان اداری و استخدامی گفت: امسال بیشترین...

مراسم تجلیل از خادمان قرآنی برگزار می‌شود

شفقنا- دبیر انجمن خادمان قرآن کریم اعلام کرد: مراسم...

نجات هشت ماهیگیر ایرانی توسط نیروی دریایی پاکستان

شفقنا- سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از نیروی دریایی...

ثبت پایین‌ترین نرخ رشد جمعیت در مصر طی نیم قرن اخیر

شفقنا- وزارت برنامه ریزی مصر از ثبت پایین ترین...

شمار مسافران خراسان رضوی به هشت میلیون نفر رسید

شفقنا- جانشین رییس ستاد اجرایی خدمات سفر خراسان رضوی...

5 نفر براثر واژگونی خودرو در مسیر سبزوار – خوشاب خراسان رضوی مصدوم شدند

شفقنا- مسوول روابط عمومی مرکز اورژانس دانشگاه علوم پزشکی...

آناتولی: بزرگترین محموله هروئین در مرز ترکیه و عراق کشف و ضبط شد+ تصاویر

شفقنا- وزارت بازرگانی ترکیه از موفقیت اداره گمرک این...

دادستان استان: درگیری مسلحانه بر سر مسائل شخصی در یاسوج 2 کشته بر جای...

شفقنا- دادستان عمومی و انقلاب مرکز کهگیلویه وبویراحمد با...

دیدار امیرعبداللهیان با رئیس جمهور ترکمنستان

شفقنا- وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که به...

انستیتوت مطالعات استراتژیک استرالیا: طالبان در خصوص مبارزه با داعش و القاعده در افغانستان...

شفقناافغانستان- انستیتوت مطالعات استراتژیک آسترالیا می‌گوید که ادعای طالبان...

معاون استاندار خبر داد: ورود حدود 8 میلیون مسافر نوروزی به مشهد

شفقنا- جانشین رئیس ستاد اجرایی خدمات سفر خراسان رضوی...

نشست هیئت‌های ایران و ترکمنستان

شفقنا- نشست هیأت‌های ایران و ترکمنستان به ریاست وزرای...

در مجلس یزید| استفاده امام سجاد(ع) از اذان برای شفاف سازی کربلا

در زمان اقامت اُسرای «کربلا» در «شام»، روزی حضرت سجّادعلیه السلام از یزید خواست که خطبه نماز جمعه را ایشان ایراد کنند و یزید موافقت کرد. ولی وقتی روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگری دستور داد که به منبر برود و هرچه به زبانش می آید در بدیامیرمؤمنان و امام حسین علیهما السلام و خوبی ابوبکر و عمر بگوید.

پس از آنکه وی به منبر رفت و در این باره سخن گفت؛ امام زین العابدین علیه السلام از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود. یزید با وجود پشیمانی از وعده ای که به امام علیه السلام داده بود، پس از میانجی گری پسرش «معاویه بن یزید بن معاویه «لعنه اللَّه علیهما» مجبور به پذیرش شد و امام علیه السلام به منبر رفت و فرمود: «ستایش خدا را که آغازی برای او نیست، جاودانه ای که هرگز نابود نمی گردد و اوّلی که نقطه آغازی برای او و آخِری که نقطه پایانی برایش وجود ندارد، و بعد از نابودی مخلوقات پاینده است. شب ها و روزها را مقّدّر نمود، و سهم روزی را میان خلق تقسیم کرد. پس خداوند تبارک و تعالی، پاک و بلند مرتبه (فرمانروای همه موجودات) و بسیار داناست. و خطبه را ادامه داد تا این که فرمود:

خداوند متعال دانش، بردباری، دلیری، بخشندگی و محبّت در دل مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خداصلی الله علیه وآله و جانشین او، و سَروَر شهیدان، و جعفر طیّارعلیهم السلام که در بهشت (با دو بال) پرواز می کند و دو سبط این امّت، (امامحسن و امام حسین علیهما السلام) و مهدی ای(علیه السلام) که «دجّال» را می کشد؛ از ما است.

ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد، هرکس نمی شناسد من با ذکر حَسَب و نَسَبم، خود را معرّفی می کنم: من فرزند مکّه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که رکن (حَجَرُ الاَسْوَد) را با عبای خود برداشت و در جای خود نصب کرد.

من فرزند کسی هستم که بهتر از همه لباس مخصوص حجّ را به تن کرد، من فرزند بهترین طواف کنندگان و سعی کنندگان، فرزند بهترین حجّ (مناسک) به جا آورندگان هستم. من فرزند کسی هستم که شبانه از سوی مسجد الاقصی به معراج برده شد. من فرزند کسی هستم که او را به سدره المنتهی بردند. من فرزند کسی هستم که نزدیک به حضرت حقّ گردید تا اینکه فاصله اش به طول دو کمان یا نزدیک تر شد.»، من فرزند کسی هستم که خداوند بزرگ آنچه را که باید به او وحی می کرد وحی کرد. من فرزند حسینِ کشته شده، در کربلایم. من فرزند علی مرتضایم. من فرزند محمّد مصطفایم،من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند سدره المنتهایم، من فرزند درخت طوبی هستم.

من فرزند کسی هستم که به خون خود غلتید. من فرزند کسی هستم که (حتّی) جنّیان و پریان در تاریکی بر او گریستند، من فرزند کسی هستم که پرندگان در آسمان بر او نوحه سرایی کردند. هنگامی که سخن حضرت علیه السلام به اینجا رسید، مردم گریه و ناله سر دادند و ضجّه زدند و یزید – لعنت خداوند بر او باد – ترسید که آشوبی به پا شود، لذا به مؤذّن دستور داد که برای نماز اذان بگوید. مؤذّن ایستاد و گفت: «أللَّهُ أکبَر، أللَّهُ أکبَر» اینجا بود که حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: «آری، خداوند بزرگ تر، برتر، والاتر و گرامی تر است از آنچه بیم و هراس دارم.» وقتی مؤذّن گفت: «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللَّه»، امام علیه السلام فرمود: «آری، به هر گواهی دهنده گواهی می دهم و از طرف هر انکار کننده می گویم که معبود و پروردگاری جز او وجود ندارد.» هنگامی که مؤذّن گفت: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» امام علیه السلام عمّامه خود را از سر برداشت و به مؤذّن فرمود: «به حقّ این محمّد (که اسم او را بردی) از تو می خواهم که یک لحظهسکوت اختیار کنی. سپس رو به یزید نمود و فرمود: «ای یزید! این رسول عزیز و گرامی جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر بگویی: جدّ توست، همه آگاهان می دانند که دروغ می گویی؛ و اگر بگویی: جدّ من است، پس چرا پدر مرا از روی ظلم و ستم کشتی و اموال او را به تاراج بردی و زنانش را اسیر گرفتی؟»

حضرت این سخن را فرمود و گریبان خود را چاک زد و سپس گریست و در ادامه فرمود: «به خدا سوگند، کسی که در دنیا جدّ او رسول خداصلی الله علیه وآله باشد جز من نیست، پس چرا این مرد، پدر مرا از روی ظلم و ستم کشت و ما را مانند رومیان اسیر گرفت؟» سپس فرمود: «ای یزید! آیا این کار را می کنی و آنگاه می گویی: محمّدصلی الله علیه وآله رسول خدا است، و رو به قبله می ایستی؟ و ای بر تو در روز قیامت، آنجا که خصم و شاکی تو جدّ و پدرم خواهند بود.» در این زمان یزید با فریاد به مؤذّن گفت که اقامه نماز را بگو. میان مردم سر و صدا و غوغای عظیمی برپا شد. لذا برخی با او نماز گزاردند، و برخی نماز نخوانده پراکنده شدند.

انتخاب شفقنا از کتاب گزیده ای از خطبه امام سجاد ( علیه السلام ) و حضرت زینب ( سلام الله علیها )

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید