امروز : جمعه 10فروردینماه 1403 | ساعت : 18 : 30

آخرین اخبار

سلسله جلسات ماه مبارک رمضان در موسسه مرام برگزار می شود

شفقنا- موسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر (مرام) سلسله جلسات...

احمد میدری: اگر رسانه ها مستقل باشند صدای فقرا شنیده می شود

شفقنا- معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه...

صدرالحسینی: حمله به رفح تا پایان ماه رمضان عملیاتی نمی شود

شفقنا- کارشناس مسائل سیاسی گفت: با توجه به تقویت...

حداقل دستمزد در یونان به 830 یورو افزایش یافت

شفقنا- یونان حداقل دستمزد ماهانه را به ۸۳۰ یورو...

برنا نوشت/ خلجی: آقای روحانی با مردم صادق باشید

شفقنا- برنا نوشت: «سپهر خلجی روز جمعه در حساب...

استاد رفیعی: هدایت الهی نیازمند آماده‌سازی نفس است

شفقنا- سخنران حرم حضرت معصومه (س) گفت: هدایت الهی...

نزول قرآن در شب قدر؛ نوشتاری از حجت‌الاسلام علیرضا سبحانی

شفقنا- حجت‌الاسلام علیرضا سبحانی در نوشتاری با عنوان«نزول قرآن...

آرتی: اقامه نماز مسلمانان روسیه در مقابل مجتمع «کروکوس»

شفقنا- اداره دینی مسلمانان روسیه در مقابل مجتمع «کروکوس»...

اعلام برنامه شب های قدر در مسجد جمکران

شفقناقم- مراسم احیای شب های قدر در مسجد جمکران...

القدس: قانون منع تبعیض بر اساس مدل مو در پارلمان فرانسه تصویب شد

شفقنا- پارلمان فرانسه پیش نویس قانونی را تصویب کرد...

گزارش شفقنا از اولین سالگرد درگذشت دکتر فاطمی؛ سید قدر عمر خویش می دانست

شفقنا- اولین مراسم سالگرد درگذشت دکتر سیدمصطفی فاطمی با حضور خانواده، آشنایان و دوستان آن مرحوم صبح امروز در بهشت زهرا(س) برگزار شد.

به گزارش شفقنا، دکتر بتول کریمی همسر دکتر فاطمی در نوشتاری که بر سر مزار آن مرحوم قرائت شد، بیان کرد:

دکتر کریمی: چقدر حرف های ناگفته برایت دارم

و ما عندکم یَنفَد و ما عند الله باق
به یک دم کز تو دور افتم کم آید نیمی از عمرم
کجا یک سالِ هجرانِ تو را دارم شکیبایی؟

خوبِ من؛ مصطفی
یک سال از نداشتنت می گذرد..
این ۳۶۵ روز بدون تو در عدد قابل شمارش اند ولی در بیان دلتنگی، هیچ حرفی برای گفتن ندارند…گویی سالهاست که تقویمِ زمان، نبودنت را به رخ می کشد و جای خالی ات را با اندوهی بی شمار و تلخ کامیِ فراقی بی نهایت ، هر لحظه به یادمان می آورد…

اما در همین ایام سخت و ساعات محنت، لطف خداوندِ بی همتا انیس بی قراریمان بود و امید به پاداش اخروی، تکیه گاه تنهائیمان….

حالا در این سو، خیابانِ شهر هم نام تو را بر خود دارد و بوستان فاطمی به عِطر شکوفه های سیب ، بهار را به بودن دوباره ات برایمان تداعی مینماید…
و نسیم به اقرار ماندگاریت خواهد وزید…
و در سویی دیگر…در آن دوردست های غربت و محنت، خشت هایی از مِهر و بنایی به نمادِ قدردانی و سرپناهی به تسکین آلام درماندگان و ترمیم غمِ بیماران، به همت یاران و همراهان شیفته ی مرامت که یتیم نوازی و محرومیت زدایی بود، بر خشت گذاشته شده تا در گرماگرم تابستان ، خاکی محروم و مردمانی رنجور را،
دلخوش سازد و اینگونه نامت
بماند به نیکی و برگزیده مانی به حُسن و خُلق و وفاداری…
و چه مسرت بخش است که خوبی هایت ادامه دارند و این یعنی: زیستن ات برقرار و بودنت در کنارمان بردوام است.
پس درین گذار و سفر ناگهانی ات، آنچه ما را صبور و طاقت مان را بر تداوم فراقت آسان می سازد…همانا رسیدن به توست و پیوندی مبین،
اگرچه در زمانی نامعلوم…
لکن سرانجامش داشتنِ دلنشینِ دوباره تو خواهد بود…
خورشیدِ من! برای تو یک ذرّه شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزل ام

دوستانت به لطف هماره، ما را همراه و همدل بودند و دوستدارانت به جبران فقدان و جای خالی ات، درین ایام ….هر آنچه از مهربانی بود برای زدودن این اندوه به کار بستند…
مِهرشان، امیدی بود بر پیمودن این مسیر سخت و کلام و دیدارشان ، عِلاجی بود برین زخم تا ابد ثبت….
و من هماره دعاگو و ستایش گر محاسن یارانت هستم و خداوندِ ارحم الراحمین را شاکر و ساجد به داشتن چنین نَعمات بی بدیلی.

چقدر حرف های ناگفته برایت دارم و جویای مجالی برای بیان….
ازحُزن ایام فاطمیه ای که با اندوه رفتن ناباورانه ات دوچندان شد و مگر نه اینکه
باید در عمل هم نشان داد که پیرو راستین در قول و فعل بر آن سیره ی نبوی و کمال علوی هستیم و…صبر …و صبر… و صبر… بر نداشته ها و دلتنگی ها و تالمات بی پایان…
انمااشکوا بَثی و حُزنی الی الله و اعلم من الله مالا تعلمون
(۸۶ یوسف)

تا رفته ای شمارِ شب و روز میکنم
ایام عمر من همه یوم الحساب بود!

این زمستان سرد هم که بگذرد
به سختی زمستان سال قبل
و بی گمان به تلخی زمستان سالهای بعد…
اما…کوه ها همچنان برافراشته اند و برفِ سپید بر فراز آنها
جلوه گری میکند…
اگرچه گرمی وجودت در کنارمان نیست..
اما هر بار که به کوه ها می نگرم
تو را ایستاده بر دامنه آن،
بلند قامت و استوار میبینم
در شکوهی بی مثال
و در سکوتی پُرمعنا
با همان لبخند همیشگی
در مسیر صعود
بر بلندایِ بامِ زیستنی فخیم و حیاتی طیبه
فارغ از هیاهوی این دنیای دون،
آزاد و رها…
سبکبال و مسرور
که برای چون تو خوبی
برازنده و ماناست…
از دیده گرچه دوری، از دور در حضوری
در جسم دل چو جانی، در چشم جان چو نوری

باشد که به میعادِ موعودِ مهدوی (عج) و فرجِ فرح بخش اش، زمین را زدوده از زنگار عصیان و تباهی و مملو از
سرور آزادگی و حقانیت ایمان
گِرد هم برآییم و اجابت دعای فرج را ناظر و شاهد باشیم. آمین

“و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا”

دکتر منتظری: از این رفتن ها یاد بگیریم که چگونه زندگی کنیم

در ادامه این مراسم دکتر علی منتظری، رئیس پژوهشکده علوم بهداشتی جهاددانشگاهی در صحبتی کوتاه اظهار کرد: خداوند در سوره مومنون می فرماید: «افَحسبتُم اَنمَّا خلَقناكم عَبَثاً و اَنَّکُمْ اِلَينا لا تُرْجَعونَ» در این آیه به خلقت انسان و هدف از خلقت انسان اشاره شده و به صورت استفهامی از همه خردهای منصف سوال می شود که گمان می کنید ما شما را بیهوده آفریدیم و در این دنیا مورد آزمایش و امتحان قرار نخواهیم داد؟!

مشخص است که پاسخ این سوال را همه وجدان های منصف می دانند، اما تأکید می شود که «افَحسبتُم اَنمَّا خلَقناكم عَبَثاً» آیا فکر کردید ما شما را بیهوده آفریدیم، این دنیا و این فراز و نشیب ها در زندگی بیهوده و بی حساب و کتاب است. به هر حال مراسم بزرگداشت عزیزانی مثل دکتر فاطمی یادآوری به ماست که ایشان که با کوله باری پر از خدمت، صفا و زحمات زیادی که در راه خدمت به مردم کشید، بار خود را بست و رفت؛ اما این ما هستیم که در این دنیای فانی، باقی ماندیم و باید تذکر پیدا کنیم از این رفتن ها و یاد بگیریم که چگونه زندگی کنیم.

به هر حال دکتر سیدمصطفی فاطمی، جهادگر بزرگ از میان ما رفت و داغ بزرگی بر دل ما گذاشت. از سوی خودم و اعضای جهاد دانشگاهی این مصیبت را به مادر، همسر، فرزندان و خانواده کریمی و فاطمی تسلیت عرض می کنم.

 

دکتر فاتح: عروج شکوهمند سیدمصطفی، پایان او نیست

دکتر ابوالفضل فاتح در نوشتاری به مناسبت اولین سالگرد درگذشت دکتر سیدمصطفی فاطمی آورده است:

یک سال از هجرت جانسوز برادر و دوست کم نظیرمان آقای دکتر سید مصطفی فاطمی با دریغ و درد گذشت،

لحظه لحظه ی فقدان او برای یکایک ما، تداعی یک خلاء، و افسوس یک خسران بزرگ بود که شرح بیان آن بسی دشوار است: زبان خامه ندارد، سر بیان فراق – و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق،

سید مصطفی، گویی عمل صالح اصلاب شامخی بود که در این دوران متولد و به ثمر نشست تا در طی این سالها ما را با آمیزه ای شیرین از صدق و صفا و وفا و نشاط و خیر کثیر و مناعت و نبوغ همنشین سازد،

او در دوران انجمن اسلامی، ایسنا، جهاد دانشگاهی و فعالیت های دندانپزشکی که از شاخصه های اصلی اش خدمت به مردم بود، به سهم خود تلاش کرد فرزند مکتب و آموزه هایی باشد که هر یک الهام بخش و راهنمای زندگانی ماست، به ویژه در دورانی که متاسفانه سست عنصری، حرص و دنیاطلبی و فراموشی و سرگردانی و جهل و پوچ گرایی و بی عملی، رونق فراوانی یافته و سخت به دستگیری و مهربانی و بخشش و استواری و هدفمندی و علم و عمل و ایمان نیازمندیم،

سید قدر عمر خویش می دانست و در عمر کوتاه، پر تکاپو و سرشار از هیجانش با استعداد فوق العاده، دانش، و حمیت و تلاش خستگی ناپذير، شخصیتی ماندگار از انسانی امیدوار، خدوم و خلاق و توانمند را بر جای گذاشت،

یاد باد، یاد باد آن اهل عقل و عاطفه و ایمان و آن شمع درخشان و وجود پر برکت که به لطف خداوند، با شعله های محبتش در دلها نشست و ماندگار شد،

بی تردید عروج شکوهمند اما ناگهانی و باورنکردنی اش، پایان او نیست، چرا که ان شاءالله مادر، همسر و فرزندان و خواهران و برادر گرانقدرش صالحات باقیات آن وجود زلال، خوش بنیاد و با شهامت هستند، اما این سفر ابدی، صور و تلنگری برای یکایک ماست که اگر امروز به تقدیر حضرت حق پرکشیدیم، از خود چه بر جای گذاشته ایم؟ نامی؟ یادی؟ خبری؟ خیری؟ اثری؟ قلمی؟ قدمی؟

می دانیم که خلقت بیهوده آفریده نشد: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
و می دانیم دنیا دار امتحان است: اَلَّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّـكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفورُ؛ و می دانیم که پاداش جاودان از آن کسانی است که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند: إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ، و چه بسا از همین روی امام سجاد(ع) در دعای مکارم الاخلاق می فرمایند: «وَ عَمِّرْنی ما کانَ عُمْری بِذْلَةً فی طاعَتِکَ،….» خدایا! مرا تا وقتی زنده بدار که عمرم در طاعت تو به کار می رود….،

خداوندا در دنیا و آخرت پناه ما باش، و عمرمان را در طاعتت قرار ده، و آن رفیق شفیق شریف را که جز خیر و خاطره از او ندیدیم، مشمول رحمت واسعه قرار ده و در اعلا علیین با اجداد طاهرینش محشور فرما، نسلش را نسلی صالح و یادش را به نیک نامی ماندگار ساز و در این ایام معنوی و محزون فاطمی که تعلق خاص به اهل بیت علیهم السلام دارد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را شفیع او و یاور خانواده محترم قرار ده.

 

نادعلی زاده: سیدمصطفی متخلق به اخلاق دینی، تشکیلاتی و اداری بود

مهندس محمدعلی نادعلی زاده مدیر پایگاه اطلاع رسانی جماران نیز بیان کرد: در فرازی از ذکر حضرت فاطمه(س) آمده است: «اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ یعنی خدایا مرا در کاری به کار گیر که برای آن خلق شده ام. مرا رهرو راهی قرار بده که مرا برای پیمودن آن آفریده ای. مرا در جایی جانمایی کن که باید از نظر تو در آن جایگاه باشم» و سیدمصطفی، نماد اجابت این ذکر و دعا بود.

دکتر فاطمی را از دوران دانشجویی می شناختم و از همان ابتدا او را فردی پُر جنب و جوش، خستگی ناپذیر و پر تلاش دیدم.

سیدمصطفی متخلق به اخلاق اسلامی، دینی، تشکیلاتی و اداری بود. سراغ نداریم که ایشان در مجموعه انجمن اسلامی به رغم اینکه روح نقادی داشت، اما مخالفت یا رفتار غیر تشکیلاتی داشته باشد. بدون ادعا همواره در پی تعالی تشکیلات و افراد بود. در حال حاضر همه می بینیم که چقدر این افراد کم و صد البته برای کشور مفید هستند.

سیدمصطفی در هر موقعیتی که بود، گویی برای همان موقعیت و شغل آفریده شده بود. او فردی باهوش و خوش فکر بود که فعالیت های فکری و اجرایی مختلف را بدون اینکه محدودیتی برای خود قائل باشد، به بهترین نحو به انجام می رساند.

اگر در موقعیت و مرحله ای کاری بر زمین می ماند، حتماً سیدمصطفی نبود وگرنه محال بود با حضورش کاری بر زمین بماند.

سیدمصطفی با همین روحیه در خبرگزاری دانشجویان ایران مشغول شد و بسیار توانمند بود، چقدر جامعه ما در طول تاریخ خسارت خورد از کسانی که اشتباهی در یک جایگاهی قرار گرفتند. در نقطه مقابل چقدر برکات ایجاد می شود وقتی کسی در جایگاهی قرار می گیرد که برای آن خلق شده است و سیدمصطفی نماد این مساله بود. به واقع این دعای حضرت زهرا(س) در حق دکتر فاطمی مستجاب شده بود «اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»

خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» عمل صالح سیدمصطفی در دوران دانشجویی، پس از آن در خبرگزاری و پس از آن در دوران طبابت و دندانپزشکی مورد تصدیق همگان است. عمل صالح، دستگیری و در کنار آن دعای خیر پدر و مادرش بود که سیدمصطفی را محبوب دلهای همه ما قرار داد و همین امر زمینه ای شد تا از لحظه ای که خبر کوتاه، اما دردناک آسمانی شدن دکتر فاطمی را شنیدیم تا همین امروز که یک سال از این فراق می گذرد، دلهای همه ما به درد آمده است.

سخنان خانم فاطمی خواهر دکتر مصطفی: تمام عمر به قول خودت، دنبال یه لقمه نان حلال بودی

مصطفی جان سلام
امروز می خواستم از اندوه نبودنت بگویم، از عاشورایی که هر روز در دلمان زنده است و از مصیبتی که هر روز برایمان تکرار می شود:
از عکس تو و بغض، همین قدر بگویم
دردا که چه شب ها، که چه شب ها، که چه شب ها

پس می خواهم مثل خودت متفاوت ببینم و متفاوت بگویم، اصلا بگذار درباره همین تفاوت هایی بگویم که در این یک سال از زبان و بیان همه آنهایی که تو را می شناختند، شنیده ایم.
همه می دانند که تو یک دندانپزشک، فعال رسانه ای، استاد دانشگاه و کوهنورد، بوده ای و همه این عناوین و القاب، می توانست تو را هم تبدیل کند به یک آدم معمولی روی این کره خاکی، اما به گمانم چیزی در تو بود که زندگی و مرگت را منحصر به فرد و متفاوت می کند. تو از جنس آدم هایی هستی که بودن و نبودنشان روی این زمین، متفاوت است.
و این فقط از آدم هایی برمیاید که خودشان متفاوت زندگی کرده باشند. اینجور آدم ها خودشان و ماهیتشان را پذیرفته اند و چنان به کوتاهی فرصت زندگی آگاهند که حتی یک روز را برای بهتر شدن خود و دیگران از دست نمی دهند. به گمان من تو این حکمت لقمان را با دل و جان دریافته بودی که می گوید: بكوش تا امروزت بهتر از ديروز و فردايت بهتر از امروز باشد، كه هر كس دو روزش برابر باشد، زيانكار است و هر كس امروزش بدتر از ديروز، از رحمت خدا دور است.
اصلا اگر بخواهم تو را در یک عبارت تعریف کنم، آن «شوق و کوشش برای رشد یافتن و بهتر شدن» است. بسیاری از ما آن برق شادمانه و آن حیرت کودکانه را در چهره و چشمانت دیده ایم: وقتی نکته جدیدی می شنیدی یا وقتی با کسی مواجه می شدی که چیزی می دانست و همین شوق آموختن، تو را تبدیل به آدمی می کرد که دو روزش در این دنیا یکسان و یکنواخت نبود.
تو از همان بچگی همانقدر که خودت به دنبال آموختن بودی، با همان شور و شوق، من و بقیه فرزندان کوچک تر خانواده را به یادگیری و آموختن فرا می خواندی.
یادم هست که خیلی از اولین های زندگی ام را تو ساختی. باسواد که شدم اوایل دوران دبستان، یک روز در حیاط خانه پدری یک کتاب رمان حجیم آوردی و گفتی اگر می خواهی کتابخوان شوی، این را بخوان! هر بار که کتابی می خواندم، لابلای کل کل های همیشگی مان، تشویقم می کردی و من می رفتم سراغ کتاب بعدی.
اولین بار یادم هست که تو مرا با دیوان حافظ آشنا کردی و علاقه ام را که دیدی، با هم غزل ها را مرور می کردیم. گلستان سعدی را تو برایم خریدی و با هم می خواندیم، یادت هست؟ در سیرت پادشاهان، در فواید خاموشی…
اولین بار تو شعرهای صائب تبریزی را برایم خواندی. آن دفتر شعر جیبی ات را یادت هست؟ همان که پر بود از تک بیت های ناب صائب و چه کیفی می کردی از کشف رازهایی که در این ابیات بود و به من هم لذتش را می چشاندی.
یادش به خیر! خطاطی را که از پدر یاد گرفته بودی، به من هم یاد دادی. آن قدر با علاقه قلم می زدی و تمرین می کردی که من را هم بر سر ذوق می آوردی و گاهی هم بر سر رقابت!
لذت ورزش کردن را هم تو به من چشاندی و هر بار تشویقم می کردی به تلاش بیشتر.
بعدها که وارد دانشگاه شدم، تو بودی که من را تشویق می کردی به نترسیدن و ایستادگی، مخصوصا در اوج درگیری ها و چالش های تشکل های سیاسی که به عنوان یک دختر چادری در اقلیت هم بودم.
گذشته را که مرور می کنم می بینم که چه الگوی بزرگی برایم بودی همیشه، الگویی که همیشه در میانه لجاجت ها و کل کل های خواهر و برادری، تا چه اندازه برایم تحسین برانگیز و خواستنی بوده است.
مصطفی جان در این یک سال، بارها و بارها شاهد بودیم که همکاران و دوستانت با شگفتی از ویژگی های تو یاد می کردند: این که با وجود آن القاب و عناوین و جایگاه علمی و اجتماعی، باز هم آدمی به دور از اطوارهای رایج بودی، از کارهای سخت و حتی به ظاهر دون شانت ابایی نداشتی، آدمی صریح و صادق بودی، حتی اگر صراحت کلامت گزنده بود و این که هیچ ترسی از ابراز خود واقعی ات نداشتی و صدها نکته دیگر… و ما از تعجب آنها در شگفت بودیم که مگر آدمیزاد باید چیزی جز این باشد؟!
اینجا بود که فهمیدم بیش از پیش باید به مکتب تربیتی پدر و مادرمان ببالیم. آنگونه که تو از پدرمان صراحت کلام و شجاعت و صداقت و از مادرمان، استقامت و راستی و یکرنگی آموختی.
مثل پدر، تمام عمر به قول خودت، دنبال یه لقمه نان حلال بودی و تمام هم و غمت مانند او، این بود که قدمی در مسیر اشتباه نگذاری و از مادرمان، آزادگی و وارستگی و بی اعتنایی به ظواهر را آموختی.
تو ثمره پربرکت این مکتب تربیتی بودی و می خواهم بدانی که خودت هم نقش موثری در تکامل این مکتب ایفا کردی و میراث ارزشمندی برجای گذاشتی.
می خواهم بدانی که پس از نبودنت هم ما در میانه امواج پر تلاطم زندگی و با وجود این مصیبت دردناک، باز هم به همان روحیه جنگنده خودت اقتدا می کنیم که در دل هر بحران، به جای در جا زدن و غرق شدن در مشکلات، به دنبال هدفی سخت تر و چالشی دشوارتر می رفتی و همین تو را پرتلاش تر می کرد و جلوتر می برد.
این گونه است که در نبودنت هم توانسته ای تفاوت های زیادی ایجاد کنی و اینها میراث بزرگ توست. میراثی که در دل ها و ذهن ها باقی و جاوید خواهد ماند.

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی
شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی…

فاطمی- دی ماه 1400

 

گزارش تصویری: مراسم اولین سالگرد درگذشت دکتر سیدمصطفی فاطمی

اخبار مرتبط

پاسخ دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
نام خود را بنویسید