شفقنا رسانه- شاید آن روز که میرزا صالح شیرازی اولین روزنامهی ایرانی را منتشر میکرد، فکر نمیکرد این وابستگی رسانهها به مسئولان تا سالها بعد همچنان ادامه داشته باشد و صفحه اول روزنامهها را اغلب تیترهای نقل قولی مسئولان اعم از وزیر و وکیل و خواسته و نظر آنها بپوشاند. مهدی رحمانیان، مدیر مسئول روزنامه شرق این وضعیت را یک موضوع تاریخی میداند و البته معتقد است یکی از دلایل کمرنگ بودن گزارشهای میدانی در رسانهها به خاطر امیدوار نبودن آنها به آیندهی خود است. رحمانیان در گفتوگو با شفقنا رسانه دربارهی دلایل دیگری هم صحبت میکند که در ادامه میخوانید:
به نظر میرسد رسانههای ایرانی به شهرت بیشتر اهمیت میدهند. گزارشهای میدانی کمتر در رسانهها دیده میشود و به طور کلی فضای رسانههای ما مسئول محور است. آیا شما با این گفته موافقید؟
سوال قبل از این که دربارهی رسانه باشد، دربارهی تاریخ است؛ آیا تاریخ، تاریخ حاکمان است یا تاریخ محکومان؟ آنچه انسان از مطالعهی تاریخ میفهمد تاریخ حاکمان است نه محکومان. مگر این که اتفاق غیرمترقبهای افتاده باشد که نام آنها در تاریخ آمده باشد. وقتی تاریخ را میخوانید میبینید فلان شاه از کجا به کجا سفر کرد و چه اتفاقاتی برای او افتاد. اما در هیچ جای تاریخ چنین بیوگرافی از مردم عادی سراغ ندارید. جواب این سوال که رسانهها زندگی حاکمان را پوشش می دهند یا مردم عادی هم مشابه جواب آن دربارهی تاریخ است. فضای کلی رسانههای ما شهرتمحور است، همان طور که تاریخ همواره تاریخ حاکمان بوده است. رسانهها بیشتر زندگی عادی حاکمان را بیان کردهاند تا مردم عادی. این یک نقصان تاریخی است، ما در «شرق» تلاشهایی کردهایم اما عموما جایی در رسانهها به مردم عادی پرداخته شده است که کار خارق العادهای انجام داده باشند. مثل وقتی رفتگری، کیفی پیدا کند که آن کیف متعلق به آدم پولداری باشد. او آن را بدون کم و کاست به صاحبش برگردانده و این سوژهی خبری یک رسانه شده است. بنابراین من فکر میکنم این مشکل مرغ و تخم مرغ در این زمینه هم وجود دارد.
یعنی معتقدید این اتفاق ناشی از تفکر انسانهاست و در همهی کشورها بیشتر به مسئولان توجه میکنند؟
این یک واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان کرد. به شما گفتم، گاهی ما گریزهایی زدهایم و به سراغ مردم عادی رفتهایم. اما این موارد استثنا است و قاعده همان است که شما در سؤالتان به آن اشاره کردید. اوایل انقلاب اسلامی، امام دربارهی پوشش گستردهی عکس خود گفتند این قدر عکس مرا پوشش ندهید، بروید ببینید مردم عادی در کوچه بازار یا کشاورزان چه کار میکنند؟ یک مدت کوتاه این مساله رعایت میشد و دوباره همان داستان قبل تکرار شد.
آنچه دربارهی تاریخ گفتید، ناشی از شرایط متفاوت آن دوره بوده است. با توجه به این که ما در پانصد سال پیش زندگی نمیکنیم، آیا فکر نمیکنید شرایط اجتماعی ماست که باعث میشود رسانههای ایرانی به صورت محدود کار کنند و فضای آنها به فضای رسمی و گفتههای مسئولان محدود شود؟
فرقی نکرده است. ببینید درست است که مسائل ما آدمها جدید شده است اما جوابهای ما جدید نشده است. یعنی مسائل جدیدی در جامعهی ما به وجود آمده است ولی ما همچنان همان راه قدیمی را میرویم و همان جوابهای کهنه و قدیمی را به مسائل میدهیم. الان در رسانه ها همین طور است. اتفاق بدتر در رسانهها پشتمیزنشینی است. قبلا رسانهها در میدان خبر حضور داشتند و به دل خبر میرفتند، موضوع را از نزدیک میدیدند و آن را بررسی میکردند. شما از استثناها هستید که برای گفتوگوی حضوری به اینجا آمدهاید. امروزه روزنامه نگاران اغلب مصاحبهها را تلفنی میگیرند و کمتر برای مراجعه و مصاحبهی حضوری وقت میگذارند و به خود زحمت میدهند. تازه اگر تولید باشد، خیلی از مطالب تولیدی هم نیست. بیشتر مطالب، کپی پیست است، منبع هم ذکر نمیکنند و غیرحرفهای رفتار میشود. این مشکلی است که گریبانگیر خبرنگاران و صاحبان رسانههاست.
در طرف دیگر ماجرا، خبرنگاران میگویند ساختار رسانه از ما همین مصاحبهی تلفنی را میخواهد و کار عمقی را جدی نمیگیرد. شما به عنوان مدیر رسانه که آن طرف میز هستید، چه قدر این موضوع را تایید میکنید؟
چنین موضوعی را در روزنامهی خودمان کاملا رد میکنم. یعنی ما به خبرنگاران حقوق ثابت میدهیم و برای کارهای اضافی و مطالب تولیدی دیگر، حقالتحریر به خبرنگاران پرداخت میشود. ممکن است در رسانههای دیگر این گونه باشد اما در روزنامهی ما این گونه نیست. ما تلاش میکنیم مطالب روزنامه تولیدی باشد.
ضمن این که الان اگر این طور نباشد، جواب نمیدهد. شما میدانید زمانی روزنامهها خبرمحور بودند، یکی از بحثهای اطلاعات و کیهان -که از روزنامههای قدیمی ما هستند- این بود که خبر نخورند و رصد میکردند اطلاعات چه خبری کار کرده است که کیهان کار نکرده باشد؟ یا بالعکس. اما الآن این گونه نیست و خبر در کسری از ثانیه منتشر میشود.
امروز با آمدن شبکههای مجازی و دنیای نت مخاطبان در کسری از ثانیه اخبار را از شبکههای مجازی دریافت و از آن اطلاع پیدا میکنند. به تعبیر یکی از روزنامهنگاران قبلا چهار سال طول میکشید که خبری از ایران به فرانسه برسد. نمونهی آن را در تاریخ داریم که فتحعلی شاه به ناپلئون نامه مینویسد و به تخت نشستن او را تبریک میگوید؛ اما چهار سال بعد به دستش میرسد.
الآن یک حادثهای مثل داستان برجهای دوقلو در آمریکا اتفاق میافتد و چند ثانیه بعد خبر با تفسیر در سراسر دنیا منتشر میشود. یعنی شما به عنوان شاهد میدیدید که چگونه هواپیما به برجها برخورد کرد و برجها منفجر شد. این طور نیست که شما چند سال بعد خبردار شوید در نیویورک چه اتفاقی افتاده است. الان فاصلهی این که خانمی از آشپزخانه به اتاق نشیمن برود، خیلی بیشتر طول میکشد تا خبر از آن گوشهی دنیا به این گوشهی دنیا منتقل شود. بنابراین دنیای رسانه خیلی تغییر کرده است و یک رسانه اگر نتواند خود تولیدکنندهی خبر باشد، خیلی جوابگو نخواهد بود و قطعا مخاطبانش را از دست خواهد داد.
یعنی شما معتقدید تفکر مردم به سمت شهرت رفته و مردم به پوشش داده شدن اخبار مسئولان بیشتر علاقهمند هستند؟
رسانهها این گونه عمل میکنند اما مردم تعیین کنندهی عمل رسانهها نیستند. توصیف من توصیف عملکرد رسانهها بود. این خواستهی مردم نیست. مردم هم دوست دارند گزارشی از انسانهای خود ساخته بخوانند که توانستهاند به جایی برسند. کما این که از این اتفاقات هم افتاده است. بسیاری از آدمهای بزرگ، آدمهای معمولی بودهاند که با کوشش، ممارست و تمرین توانستهاند به جاهای بزرگی برسند. مردم خوششان میآید که خبر اینها پوشش داده شود. آنچه من عرض کردم توصیف ماجرا بود.
نکتهی دیگر این است که رسانهها اغلب دنبالهروی مسئولان هستند. خیلی وقتها مسئولی حرفی میزند، رسانهها به آن گفته میپردازند و بر اساس آن گفته گزارش و گفتوگو میگیرند، بعد همان مسئول حرف خود را تکذیب میکند و حتی توپ را به زمین رسانهها میاندازد. در این میان اعتبار رسانه خدشهدار میشود. در حالی که اگر رسانهها متکی به حرف مسئولان نبودند، شاید چنین اتفاقی نمیافتاد. فکر میکنید رسانهها چه طور میتوانند فعالیت کنند که از آنها به عنوان ابزار استفاده نشود و بتوانند این فضا را مدیریت کنند؟
اساسا سقف پرواز در رسانههای ما کوتاه است یعنی رسانههای ما اجازه ندارند بپرند و نمیتوانند قبل از اتفاق، حین اتفاق و بعد از اتفاق پوشش دهندهی مسائل باشند. اگر دست و بال رسانههای ما آن قدر باز بود که میتوانستند قبل از اتفاق بروند و گزارش تهیه و منتشر کنند، در آن صورت یک خانهی شیشهای برای مسئولان میساختند و مسئولان در خانهی شیشهای نمیتوانستند هر کاری کنند. چون ما اکنون شرایط قبل از اتفاق را نداریم و در حین اتفاق هم دست بسته و محدود هستیم؛ پوشش اتفاقات اغلب بعد از اتفاق صورت میگیرد یعنی مسئولی گزارشی میدهد و رسانهها آن را پوشش میدهند.
این که پوشش دهی اخبار در رسانههای ما بعد از وقوع حادثه صورت میگیرد ضعف رسانههای ما نیست؛ بلکه ناشی از موانع موجود بر سر راه رسانهها است.
مثلا چه موانعی؟
باز کردن بحث این موانع، خود مسئله است. دست، بسته نیست اما امکان باز کردن همین موانع هم وجود ندارد. به همین اکتفا میکنم و مخاطب خود متوجه میشود.
برخی اساتید ارتباطات معتقدند یکی از دلایل این موضوع، دولتی بودن بیشتر رسانههای ایرانی است و این موضوع باعث توجه بیشتر رسانهها به مسئولان میشود. نظر شما چیست؟
ما در ایران روزنامههای خصوصی هم داریم، اگر تعدادشان زیاد نباشد کم هم نیست. ولی به هر حال دستشان بسته است و نمیتوانند در این زمینهها خیلی موثر عمل کنند.
یعنی شما معتقدید با توجه به شرایط به حاشیهها میپردازند و وارد متن حوادث نمیشوند؟
رسانهها به اندازهی توانشان وارد متن هم میشوند. اما زمانی وارد متن میشوند که متن آشکار شده است. مثلا داستان سه هزار میلیارد دلار یا بابک زنجانی و مشابه آن یک شبه اتفاق نیفتادند و یک سیری را طی کردند. اگر این امکان برای خبرنگاران ما فراهم باشد که وارد این سیر شوند، قضیه دیگر به اینجا ختم نمی شود و یک جایی جلوی آن گرفته میشود. وقتی یک دیواری به طور ناگهانی فرو بریزد همه خبر آن را کار میکنند، اما اگر ساختمانی آرام آرام کج شود، کسی از آن خبری منتشر نمیکند. این مسئله زمان بر است و ما نمیتوانیم یکشبه به اینجا برسیم. اما در طول زمان میتوانیم جزو رسانههایی باشیم که جلوی برخی از مشکلات موجود در کشور نظیر فساد را بگیریم. اگر نتوانیم جلوی همهی آن را بگیریم اما دربارهی بخش اعظم آن، این امکان وجود دارد.
یعنی شما معتقدید یک تفاوت فضا بین فضای رسانهای داخل ایران با کشورهای دیگر وجود دارد و آنها میتوانند به متن و حوادث اصلی بپردازند و رسانههای داخلی نمیتوانند این کار را انجام بدهند؟
بحث فقط دربارهی رسانهها نیست. به تعبیری همه چیز ما باید به همه چیز ما بیاید. شرایط، دانش، تکنولوژی و … همه متناسب با رسانهها است. یکی از مشکلات اساسی رسانههای ما عدم انباشت تجربه است. رسانههای ما جوان هستند و اغلب جوانمرگ میشوند. روزنامهنگاران و پرسنل ما عمدتا ناخواسته عوض میشوند و این به بلوغ و پختگی یک نشریه آسیب میزند. رسانهها در کشورهای دیگر عمرشان طولانی است و تجربه کسب میکنند در حالی که در اینجا توقیفها تجربهها را منقطع میکند.
در کشورهای دیگر، روزنامهنگارانی هستند که 30سال در یک روزنامه حضور دارند، یک ستون ثابت در روزنامه دارند و آن ستون خوانندگان خاص خود را دارد. اما این شرایط در ایران وجود ندارد. ما در روزنامهی خود ستوننویسی نداریم که از آغاز روزنامهی شرق تا الان ستوننویس ثابت باشد. ما تا الان چهار تا پنج مرحله تغییر پرسنل داشتهایم که عمدهی آن ناخواسته بوده است. هر چند بعضی اوقات هم خود خواسته بوده است اما اصل و اساس آن ناخواسته است و این موضوع به پختگی و بلوغ نشریه آسیب میزند.
در رسانههای کشورهای دیگر، که تجربه هم انباشت میشود، گروههای تخصصی وجود دارند که وظیفهی آنها تهیهی گزارشهای تحقیقی و خاص است. با توجه به تغییر آهسته شرایط در رسانههای ایرانی، آیا چنین تیمهایی میتواند در رسانهها راهاندازی شود؟
لازمهی این امر، آن است که رسانه به آیندهی خود امیدوار باشد و بتواند یک بنگاه فرهنگی ایجاد کند. این بنگاه هم باید یک بنگاه اقتصادی باشد. این تیم یک عقل منفصل است و نیاز به هزینه دارد. از رهگذر این بنگاه باید بتوان هزینهی آنها را هم تأمین کرد. اعضای این بنگاه فکر میکند و برنامه و طرح برای پیشبرد رسانه میدهد. جای چنین فعالیتهایی در مطبوعات ما خالی است. چنین بنگاههایی در مطبوعات ما بسیار کم و محدود است. خیلی بهندرت داریم و رسانههای ما عمدتا واجد این شرایط نیستند.
برخی معتقدند چون حرفها و دغدغههای مردم در مطبوعات دیده نمیشود، مردم کمتر روزنامه میخرند و تیراژ روزنامهها پایین آمده است. نظر شما چیست؟
این میتواند یکی از عوامل باشد. به هر حال آدمها عمدتا دنبال رسانهای میروند که بخشی از زندگیشان در آن منعکس شده باشد. اگر رسانهای با مخاطب بیگانه باشد، مخاطب به سراغ آن نمیرود. این حرف کاملا درستی است اما همهی علل یا عوامل نخریدن روزنامه یا ندیدن رسانه این نیست اما یکی از دلایل است. مسائل و مشکلات زیاد دیگری در رسانههای ما وجود دارد.
چه عوامل دیگری؟
دلیل دیگر این است که اینترنت دسترسی به خیلی مسائل را سهلالوصول کرده است. اگر کسی به دنبال خبر باشد، با همین موبایل در دست شما میتواند به راحتی به خبرها دسترسی پیدا کند. شبکههای اجتماعی، انقلابی در رسانهها ایجاد کردهاند. درست است که عمق ندارد و سطحی است اما خیلیها با همین نیازشان بر طرف میشود. این اتفاق مختص ما نیست. در تمام دنیا با این مسئله مواجه هستند. هفتهنامهی نیوزویک به مدت یک سال چاپ کاغذی خود را متوقف کرد و بعد از درخواست مخاطبان مجددا نسخهی چاپی را راه انداخت. اما آن هم دید اقتصاد رسانهاش جوابگو نیست و آن را متوقف کرد. مسئلهی دیگر این که آزادی عمل رسانهها زیاد نیست. رسانهای که با مجوز منتشر میشود، محدودیتهای خاص خود را دارد. این محدودیتها باعث میشود مردم به سمت رسانههای دیگر بروند. درست است خبرهای آنها از ثبات و فصاحت لازم برخوردار نیست اما میتواند مخاطب را اقناع کند. هزینههای بالای چاپ روزنامه از تولید تا توزیع هم هست. هزینهی زیادی که باعث میشود نتواند به طور مناسب به دست مخاطب برسد. مکانیزم توزیع ما هم نامناسب است و روزنامههای ما همان سیستم توزیع چند دههی قبل را دارد.
با توجه به این که رسانههای مجازی بستری را برای رواج شایعهها فراهم میکنند و هر کسی امکان درج مطلب در این فضا را دارد؛ به نظر شما این موضوع باعث نمیشود مردم به سمت رسانههای رسمیتر بروند؟
رسانههای مجازی در سطح است یعنی عمق ندارد. رسانههای مکتوب و رسمی ما از عمق و اعتبار بیشتری برخوردار است. یک عده همچنان به این رسانهها وفادارند که با همان عده میچرخد و اگر آن عده نباشند رسانههای کاغذی را باید جمع کرد. این مسئله مخصوص مطبوعات نیست. دربارهی کتاب هم وضع به همین صورت است. فقط در ایران نیست که تیراژ کتاب پایین است. در سراسر دنیا همین طور است. کتاب مثل گذشته چاپ نمیشود تا در انبار نگه دارند و برای مخاطب بفرستند. تیراژها مثل گذشته نیست و یک تفاوت عمده دارد. حضور کتابهای دیجیتال باعث شده تیراژ کتاب هم پایین بیاید. کتاب متناسب با درخواست مخاطب چاپ و توزیع میشود.
چگونه میتوان سهم مردم را در اخبار و گزارشها بیشتر کرد؟
اگر به رسانهها این فرصت داده شود که تبدیل به بنگاه شوند و بتوانند هزینههای خود را از رهگذر فروش و آگهی پوشش دهند، میتواند فضای بهتری به وجود بیاید. فرصتی برای رسانهها به وجود بیاید که در این حوزه هم خبرنگار تربیت کنند. خبرنگارانی که اخبار مردمی را پوشش بدهند.
رسانههای دولتی از نظر هزینه این امکان را دارند اما انگیزهی کافی برای این کار ندارند. رسانههای خصوصی انگیزه دارند اما توانایی مالی برای انجام این کار را ندارند. با این حال روزنامهی ما سعی میکند این موارد را پوشش دهد. سال گذشته در یکی از روستاهای خراسان موش آمده و حتی در قبرها نفوذ کرده بود. ما به آنجا خبرنگار اختصاصی فرستادیم. هر چند این موارد عمومیت ندارد. یعنی ما در همه جای کشور خبرنگار نداریم و این امکان برای ما وجود ندارد که به همه جای کشور خبرنگار بفرستیم. ما علاقه مند به انجام این کار هستیم اما محدودیت مالی وجود دارد و به ما اجازه نمیدهد. هر چند ما علاقهمندیم، هر جا مردم عادی هستند، برویم و خبرهای آنها را پوشش بدهیم و در حقیقت ارتباط نزدیکتری با آنها داشته باشیم.